هرمنوتیک و اندیشه های دینی رابطه تاریخی طولانی دارند. در نوشتار حاضر با روشی توصیفی تحلیلی نشان داده شد چگونه فهم دینی در نزد بانیان هرمنوتیک فلسفی به الگویی برای فهم هرمنوتیکی و فهم هرمنوتیکی به الگویی برای فهم دینی تبدیل می شود؛ همچنین چگونه از فرایند فهم در سنت های دینی به ویژه عنصر کاربست و عنصر درک اراده الهی به منزله الگویی برای تبیین بهتر فهم هرمنوتیکی، استفاده و از عقاید دینی نظیر تجسید، تثلیث، تصاویر دینی و نمایش های آیینی برای تبیین آموزه های هرمنوتیکی مدد گرفته می شود. این مقاله نشان می دهد چگونه گادامر درک دینداران از مناسک دینی را شاهدی برای تبیین سیالیّت حقیقت و ماهیت هرمنوتیکال فهم می داند و از نبود تقابل میان دین و اسطوره در دوره باستان و رابطه هرمنوتیکی دین و هنر سخن می گوید. گادامر کتاب مقدس را متن کلاسیک نمی داند و معتقد است فهم آموزه های دینی با توجه به منشأ، اسلوب، اهداف و ویژگی های متفاوت شان به رویکردهای تفسیری خاصی نیازمندند. او با تأکید بر تفکیک مرز هرمنوتیک عام و هرمنوتیک خاصِ فهم متون مقدس، توصیه می کند کتاب مقدس را ابلاغ الهی رستگاری بدانیم؛ بنابراین، فهم آن صرفاً پژوهش علمی یا عالمانه در زمینه معنای متن آن نخواهد بود.