جنگ از دیرباز یکی از مشئوم ترین و مذموم ترین رخدادها در جهان بوده؛ امّا همین پدیده زشت هرجا که سمت وسو و صبغه دفاعی به خود گرفته، عملی شرافتمندانه و شجاعانه قلمداد شده است. با آغاز جنگ هشت ساله عراق علیه ایران، گونه تازه ای از ادبیات با عنوان ادبیات دفاع مقدّس و جنگ در ایران پا به عرصه وجود گذاشت و داستان نویسان به تبعِ نوع رویکردشان به جنگ که شامل ارزش محور، جامعه محور، انتقادمحور، انسان محور و یا تلفیقی از آنها بود، به بازنماییِ هنریِ برداشت ها و استنباطات خود از این واقعه عظیم پرداختند. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای، نقطه آغازِ نگاهِ انسانی به جنگ و سیر ِرو به تزاید آن در طول جنگ و سال های بعد از آن را در ادبیات داستانی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داده است. برآیند تحقیق نشان می دهد که علیرغم غلبه گفتمانِ حماسی و ارزش محور در بستر زمانی جنگ، برخی از نویسندگان از همان ماه های آغازین مخاصمه با رویکردی انسانی به آفرینش آثار داستانی پرداختند و با گذر زمان، خصوصاً فاصله گرفتن از سال های جنگ، توجه آنان و دیگر نویسندگان به مضامین والای انسانی و موقعیت بُغرنجِ انسانِ قرارگرفته در شرایط خاصّ جنگ، افزایش یافته و این روند در طول دهه 80 به اوج خود رسیده است.