راوی غیرقابل اعتماد، از مباحث جدید در علم روایتشناسی است. راوی اگر سادهاندیش، کودک، دروغگو، ناآگاه، مداخلهگرِ یکجانبه یا متعصّب باشد، میتواند داستان را به گونهای مغایر با واقعیّت آن به مخاطب نشان داده و او را به اشتباه بیاندازد. در داستان شاه و کنیزک که یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین داستانهای مثنوی است، راوی به دلیل داشتن تعصّب نسبت به شخصیتهای شاه و حکیم و نداشتن آگاهی کافی از روابط علّی و معلولی داستان و نیز دخالتگری بسیار، غیرقابل اعتماد است و با تفسیرها و مداخلهگریهای یک جانبه و فراوان خود در داستان ابهاماتی ایجاد کرده است. اعتقاد به ظلّ اللهی سلطان و تعصّب بر بری بودن او از خطا، باعث شده که راوی این داستان تفسیرهایی نادرست ارائه دهد و عمل غیراخلاقی شاه و حکیم را که منجر به فریب دادن و قتل زرگر سمرقندی میشود، توجیه نماید؛ درحالیکه بررسی دقیق داستان نشان میدهد که شاه، شخصیتی فریبکار و نیرنگباز دارد. همچنین راوی، دلیل سرد شدن کنیزک را زشترو شدن زرگر میداند. این در حالی است که بر اساس شواهد درون متنی، میتوان دلیل آن را وصال جنسی دانست. این مطلب که وصال، پایان و مرگ عشق است؛ امروزه در نظریات روانشناسان بزرگی چون رولو می مطرح شده است.