هدف اصلی این مقاله، بررسی فاصله گرفتن نظام های آموزشی از هدف تعالی خویشتن و خودمختاری از دیدگاه فوکو می باشد. برای دستیابی به این هدف از روش تحلیل مفهومی و استنتاجی بهره گرفته شد. بنابر نتایج به دست آمده، مهم ترین تمایزهای خویشتن اصیل با خویشتن کاذب در حال تحول و انعطاف است. درحالی که خویشتن اصیل، همواره پروژه ای در حال تکامل و ناقص است، خویشتن کاذب، امری تمام شده و صلب است. همچنین خویشتن اصیل، نسبتی فعال با شبکه های قدرت دارد. علاوه بر این، نوع آگاهی گفتمانی خویشتن اصیل می تواند او را فراتر از حدود دانشی- فرهنگی زمانش ببرد. الزامات دستیابی به این خویشتن اصیل در فعالیت های تربیتی شامل مواردی مانند مسئله آفرینی و نقد ساخت شکنانه مداوم، توجه به احساسات فردی، آگاهی های گفتمانی و حقیقت طلبی و حقیقت گویی است. لذا، دست اندرکاران و ذی نفعان تربیت می بایست هسته های مقاومت خویش را در برابر ارزیابی های بیرونی و نظام های هنجارساز شکل دهند تا از استحاله خویشتن اصیل به خود کاذب جلوگیری کنند.