از مهمترین عوامل تأثیرگذار در بروز ناهنجاری های اجتماعی، ویژگی های مکانی و تسهیلات محیطی مکان های وقوع بزهکاری است. الگوی کاربری اراضی، فرم، شکل و منطقه بندی های شهری و نحوه توزیع فعالیت ها، عناصر و اجزای ترکیب دهنده شهر بر روی وقوع جرم تأثیر بسزایی دارد. اگر محیط از لحاظ ویژگی های ساختاری آن در نظر گرفته شود، رفتار ضد اجتماعی می تواند با ویژگی های کالبدی محیط در ارتباط باشد. هدف پژوهش سنجش میزان تأثیرگذاری ساختار فضایی بر وقوع جرائم سرقت با استفاده از روش چیدمان فضا می باشد. در این پژوهش با توجه به موضوع و پرسش پژوهش، ترکیبی از روشهای توصیفی، تطبیقی و تحلیلی استفاده شده است جامعه آماری پژوهش مجموعه جرائم ارتکابی سرقت است که در دوره زمانی پژوهش (فروردین تا اسفند 1387) در محدوده شهر تهران به وقوع پیوسته است. تحلیل یافته ها نشان می دهند که جرائم سرقت گرایش دارند که در محلاتی با همپیوندی کلان بالا، متمرکز شوند. این موضوع در مورد محلاتی با عمق بیشتر معکوس می باشد. همچنین این مورد در مورد مؤلفه اتصال نیز صادق است به جز گروه همسان فردوسی-بهارستان که محله فردوسی نسبت به محله بهارستان دارای جرائم بیشتر و میانگین اتصال بالاتری دارد اما محله بهارستان تعداد جرائم کمتری با میانگین اتصال کمتری می باشد. در همین محدوده ها کاربری های اراضی تجاری بسیاری متمرکز شده اند. این بدان معنی است که اگر کاربری های تجاری با مقیاس منطقه ای و شهری واقع شده باشند، تعداد بیشتری از انواع جرائم مرتبط به آنها وجود خواهد داشت. بنابراین به نظر می رسد همپیوندی کلان، جرم را برای کاربری هایی که اغلب با فعالیت های تجاری مرتبط هستند تشویق می کنند (فروشگاه ها، مراکز خرید، رستوران ها و همچنین مکان هایی که خیلی زیاد با فعالیت های تجاری در ارتباط هستند مانند بانک ها، مؤسسات مالی و بیمه ها).