از دهه 1990 رویکرد راهبردی به سازماندهی فضا بسیار متداول گردیده است. اکنون بیش از پیش تصور می رود که راه حل مشکلات پیچیده، بستگی به توانایی ترکیب چشم اندازهای راهبردی با اقدامات کوتاه مدت دارد. اجرای این گونه برنامه ریزی مستلزم پاسخگویی در قالب چارچوب های زمانی و بودجه ای و ایجاد آگاهی برای سیستم های قدرت می باشد. در این میان نیاز به ایجاد یک ظرفیت برنامه ریزی راهبردی مناسب و تغییر در سبک برنامه ریزی موجود وجود دارد؛ به گونه ای که طرف های ذی نفع به طور فعال در فرآیند برنامه ریزی بر اساس یک تعریف مشترک از وضعیت اقدامات، به اشتراک گذاری منافع، اهداف، و دانش مربوطه، مشارکت داشته باشند.
در این مقاله نخست به مقوله برنامه ریزی راهبردی و تاریخچه پیدایش و گسترش آن پرداخته شده است. در ادامه سیر تحول برنامه ریزی فضایی؛ از برنامه ریزی سنتی تا برنامه ریزی راهبردی، با نگرشی نقادانه بررسی گردیده است. برای ورود به بستر کاربردی این رویکرد برنامه ریزی، پس از جمع بندی مفاهیم و ویژگی های ساختاری برنامه ریزی فضایی راهبردی، به دو فرآیند مطرح در منابع متون تخصصی برنامه ریزی فضایی راهبردی (فرآیند برایسون، و مدل نگرش چهارسویه آلبرشت) پرداخته شده است. در پایان نیز نکات و اصولی که باید در ارائه الگویی موفق برای برنامه ریزی راهبردی لحاظ گردند، مطرح گردیده است. نگارندگان مقاله حاضر سعی نموده اند تا با نگاهی تحلیلی به سیر تحول برنامه ریزی فضایی، بسیاری از نقاط ضعف و ابهامات این گونه برنامه ریزی را در جهت قابل استفاده تر شدن آن، برطرف نموده و از این طریق نگاهی شفاف تر و جامع تر از گذشته به این عرصه را موجب گردند.