این مقاله با به پرسش کشیدن تاریخ نگاری هویت فرهنگی نشان می دهد که هویت، سه سطح به هم پیوسته دارد: فردی، ملی (با شاخصه فرهنگی در دنیای امروز) و انسانی. در سطح نخست، فرد باید بتواند شمرده شود و شمرده شدن او یعنی آزادی ذهن و عمل و اراده. پس ازاین رو نخست باید در مقیاس فلسفی، مسئله ذهن بنیادی (Subjectivity) یا خودمختاری – خودگردانی (Autonomy) انسان را حل کرد؛ به نحوی که جامع امکان خود رهبری او و مانع ادعای خدایی او گردد. بدین معنا که انسان باید واجد دلیری در به کارگرفتن فهم خویش و مواجهه خودگردان با امور اطراف خود شود تا در فرایند بازآفرینی خویشتن ملی- فرهنگی مشارکت فعال و مؤثر داشته باشد. در سطح دوم ملت باید شمرده شود. شمرده شدن با خودشماری در درون مرزهای هویتی متفاوت است. در اولی، فرد یا ملت به این دلیل شمرده می شود که گاه افزوده ای بر تمدن بشری دارد یا نقشی که می تواند در چند ساحتی کردن انسان مدرن داشته باشد، در دومی به دلیل نبود چنین مؤلفه هایی، مدام خود را تکرار می کند، مدام به گذشته اش پناه می برد و از تمدن هایی که پدرانش ساخته اند، حرف می زند، غافل از اینکه اینها فقط در صورتی می توانند شمرده شوند که منابعی برای بازآفرینی هویتی معاصر دانسته شوند. این مقاله درباره نگرشی از هویت ملی فرهنگی بحث کرده است که تمایز ملی فرهنگی را در پیوند با این همانی انسانی قرار می دهد و مانع انحراف هویت به یکی از دو بیراهه های نسبی گرایی فرهنگی یا همه شمولی فرهنگ جهانی می شود، فرایندی که در این مقاله، چشم انداز سوم بحث هویت دانسته شده است.