آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۸

چکیده

ایران زمین و تاریخ و فرهنگ کهن آن همواره از مهم ترین، حساس ترین و اثرگذارترین تمدن های جهان به شمار آمده است. از این رو نگاه به ایران و شناخت مردم و حکومت هایش ("شناخت از بیرون") به مثابه "دیگری" از سویه های گوناگون مورد توجه بزرگ ترین و نیرومندترین تمدن ها بوده است. از سوی دیگر دیرینگی و گستردگی این فرهنگ حجم زیادی از "شناخت از درون" و بازنمایی هویتی را به دنبال داشته است، که دو الگوی ایران شناسی؛ نگاه خودی و نگاه دیگری را سامان داده است. برخی "نگاه خودی" را و گروهی دیگر "نگاه دیگری" را به دلایلی ناقص، گمراه یا مخدوش (بزرگ نما یا کوچک انگار) دانسته و با تکیه بر یک نگاه، بازنمایی یک سویه را کافی می دانند. این مقاله با دیدگاه فلسفی تفسیرگرایی- انتقادی و روش پژوهش بنیادی، کوشیده است با آشکارسازی این دو دسته، ویژگی ها، توانمندی ها، کاستی ها و روش شناسی هر یک را واکاوی کند و نشان دهد این دو دسته نه تنها رویاروی هم نیستند بلکه کامل کننده و سودمند برای دیگری نیز به شمار می روند. ایران شناسی کامل نیازمند سود جستن از هر دو گونه بازنمایی است و برای آن کاوش های دوگانه با دوره های کاوش پیشنهاد شده است.

تبلیغات