اسطوره را نباید صرفا افسانه هایی روایی اغراق آمیز و استحاله شده از وقایع تاریخی دانست؛ چرا که این روایت ها در جنب پر کردن خلاء علمی و تاریخی بشر، پاسخ دهنده بسیاری از نیازهای از روحی و روانی جوامع انسانی از عصر باستان بدین سو نیز بوده اند. با چنین رویکردی، جوزف کمبل، صاحب نظریه تک اسطوره (سفرقهرمان)، به پشتوانه سال ها مطالعه و تحقیق در باب اساطیر مختلف تمدن های گوناگون، قائل به چهار کارکرد اصلی برای اسطوره است. این کارکردها عبارتند از: کارکرد ماورائی، کارکرد کیهان شناختی، کارکرد جامعه شناختی و کارکرد تعلیم و تربیتی. به باور وی این کارکردها جهان شمول بوده و بر تمام آثار اسطوره ای جهان، قابلیت تطبیق دارد. از آن جا که شاهنامه ی فردوسی، عرصه ی ظهور و بروز اساطیر بزرگ ایرانی را فراهم آورده است؛ مصادیق این کارکردهای چهارگانه را می توان در داستان های مختلف آن مشاهده وتبیین کرد. در این پژوهش کارکردهای ماورائی اسطوره که حالتی آمیخته از هراس واحترام و بهت در برابر عظمت و مجهولات عالم هستی در ذهن آدمی پدید می آورد و تضمین کننده امنیت عاطفی و روانی انسان ها است؛ در بخش اساطیری شاهنامه مورد بررسی و کنکاش قرار گرفته و جلوه های مختلف آن به تصویرکشیده می شود.