در این مقاله کوشش بر آن است که جایگاه آزادی (اختیار) در تفکر کانت بنا بر تفسیر هایدگر نشان داده شود؛ اختیاری که بنا بر این تفسیر، نه اختیاری متافیزیکی و متعلق به بعد نفس الامری آدمی در مقام سوژه، بلکه اختیاری وجودی و بنیاد امکان پذیری وی به عنوان دازاین (وجودی در جهان) است. چنین آزادی بنیادی ای نه نیازمند اثبات و نه اساساً پذیرای هرگونه بحث نظری است؛ بلکه در عمل و در جریان به کارگیری تصمیم های آزادانه انسانی است که هم نشینی وجود یکپارچه خود با آزادی را درمی یابیم و به بی وجهی و نابه جایی تلاش های نظری فلاسفه برای اثبات موضوعی بی نیاز از اثبات و استدلال پی می بریم؛ فعلیت آزادی را باید در درون و در نحوه هستی مندی خودمان بجوییم؛ نه در استدلال های خشک و چارچوب مند استدلالیون و این کانت بود که با اشارات ارزشمند خود در نقد دوم هرچند به نحوی مبهم متفطن این امر شد و مقدمات گشتی بزرگ را برای هایدگر فراهم کرد.