حضرت محمدصلى الله علیه وآله و رویارویى با اشرافى گرى (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
رفاهطلبى و اشرافىگرى به عنوان آسیبى اجتماعى هر گاه فرد یا بخشى از جامعه را فرا گیرد، مانند ویروسى خطرناک، خیلى زود به سایر قشرها و طبقات اجتماعى منتقل شده و سلامت جامعه بشرى را تهدید مىکند. رهبران دینى و جامعه شناسان، این آسیب اجتماعى را در جوامع مختلف بررسى کردهاند. شیوه حضرت محمدصلى الله علیه وآله به عنوان رهبرى که مدیریت کلان جامعه را عهدهدار بود، الگوى خوبى است براى: 1- شناسایى خصیصه رفاهطلبى و اشرافىگرى در انسانها و جامعههاى بشرى، 2- پیشگیرى از ظهور روحیه اشرافى با شناخت نشانههاى آن و 3- مقابله و درمان آن بر اساس روشهاى آن حضرت، که براى جوامع امروزى نیز راهگشاست.
مقدمه
اشراف و طبقه مرفه در جوامع بشرى از افراد و طبقات تأثیرگذار جامعهاند که رفتار، گفتار و عقایدشان پىآمدهاى مستقیم و غیر مستقیمى بر سایر افراد جامعه، خصوصاً طبقات پایینتر دارد. مردم در طول تاریخ، غالباً به خواستههاى آنان عمل کرده و بر طبق روش آنها زندگى نموده و رهبرى ایشان را پذیرفتهاند. محافظهکارى آنها، انسانها و جوامع را به محافظهکارى و انحطاط مىکشاند. اشراف براى مطرح کردن خود و کسب اعتبار و جلب احترام دیگران، به حفظ و گسترش نظام منزلتى مىپردازند. عمل اشرافى که در نظام مبتنى بر تمایز اجتماعى رشد و نمو مىکنند، داراى سه شاخصه اصلى است: 1. تنآسایى (تن آسانى)؛ 2. مصرف تظاهرى (مصرف آشکار یا اسراف)؛ 3. محافظهکارى. پیامبران و مصلحان اجتماعى براى اعتلاى مقام انسان و پیشرفت و توسعه جامعه، با آنها به مبارزه پرداختهاند. مقابله با اشراف و اشرافىگرى، از دغدغههاى اصلى حضرت محمدصلى الله علیه وآله بود. آن حضرت براى مقابله با نظام منزلتى (تمایز ناعادلانه طبقاتى) که زمینهساز اعمال اشرافى بود و همچنین براى از بین بردن اعمال اشرافى، کارهاى بزرگى انجام داد. ایشان کوشیدند نظام برابرى و برادرى (اخوت اسلامى) را جاىگزین نظام منزلتى کنند. تشکیل «امت واحده» ثمره کار پیامبرصلى الله علیه وآله بود. رویکرد قرآن کریم در وضع قوانین و هدفگذارىها و پیامبرصلى الله علیه وآله به عنوان مبلّغ و مجرى آن دستورات الهى، از بین بردن روحیه اشرافى و مراتب منزلتى و جاىگزین کردن روحیه برادرى و برابرى (اخوت اسلامى) و بنیان گزاردن «امت واحده» بوده است.
در این نوشته، با استفاده از «نظریه طبقه مرفه» که اشراف و طبقه مرفه جامعه را توصیف کرده، شاخصترین اعمال اشرافى شناسایى شده و با تطبیق آن بر اعمال اشراف دوره پیامبرصلى الله علیه وآله، شیوه برخورد ایشان با اشراف و طبقه مرفه بررسى شده است.
ویژگى اشراف
به نظر مىرسد در بررسى خلق و خوى طبقه مرفه (اشراف) اصل «ضایع کردن»2 - با تعریفى که وبلن ارائه مىدهد3 - اساس و پایه نظریه طبقه مرفه است. طبق این تعریف، مفهوم «ضایع کردن» دلالت بر مصرف نامقبول و غیر عاقلانه کالاها و خدمات انسانى ندارد و منظور از این واژه به هدر دادن یا استفاده نادرست از تلاش و مال نیست، بلکه به این دلیل ضایع کردن به شمار مىآید که این مصرف، علاوه بر این که براى زندگى و رفاه فردى که این روش را برگزیده کارى انجام نمىدهد، براى دیگران نیز سودى ندارد و تنها با هدف خودنمایى و مقایسه رشکانگیز توانگرى و تثبیت برترى و تسلط خود بر طبقه و لایههاى پایینى جامعه صورت مىگیرد، با آن که مىتوانست نقش سودمندى هم داشته باشد. شاخصهاى اشرافىگرى در نظر وبلن که با موضوع این نوشته همخوانى دارد، از این قرار است: «چشم و همچشمى مالى»، «تظاهر به تنآسایى»، «مصرف تظاهرى»، «لباس؛ نمودى از توانگرى»، «محافظهکارى و کنارهگیرى از تولید» و «رعایت امور دینى». توضیح هر مورد در متن آمده است. این نوشته نتیجه تطبیق مطالب کتاب وبلن با دادههاى تاریخى صدر اسلام (دوران مدینه) است.
چشم و همچشمى4 مالى
وبلن بر این باور است که افرادى، همچون پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله که با خلق و خوى استثنایى خود بتوانند براى مدت طولانى، احترام خویش را در نظر اعضاى پایین مرتبه حفظ کنند، انگشت شمارند. از دید وى، قاعده کلى این است که آن دسته از اعضاى اجتماع که ثروت و توانمندى بیشترى دارند، در نزد عامه مردم، از جایگاه شایسته و اعتبار و ارجمندى و آبرومندى بالاترى برخوردارند. در دوره مورد بحث، براى این که شخص در انظار مردم به نیکى شناخته شود، بر اساس معیارهاى قبیلهاى، توانایى بدنى، زیرکى، مهارت در جنگ، غنیمت جویى، شرافت خانوادگى، طایفهگرایى، و دارایى، سود بخشى کالاها و افراد از طریق مقایسهاى رشکانگیز5 ارزیابى مىشد. این مقایسه بین صاحب ارزشهاى افتخارآور و دشمن یا دیگر اعضاى گروه که بهره کمترى از آن ارزشها داشتند، انجام مىگرفت.6 پیامبرصلى الله علیه وآله بعد از جنگ بدر و کشته شدن شمار بسیارى از اشراف قریش، خطاب به یکى از یاران خویش، آنان را این گونه توصیف فرمودند: «اشراف قریش از سرشناسان بودند، اگر آنها را مىدیدى، مىترسیدى و اگر به تو فرمان مىدادند، اطاعت مىکردى و اگر کارهاى خود را با کارهاى آنها مىسنجیدى، کارهایت را کوچک مىشمردى».7 آن حضرت در این کلام، موقعیت این طبقه و دیدگاه سایر اعضاى جامعه به آنها را بر اساس الگو گرفتن از شیوه زندگى اشراف و نگاه منزلتى جامعه ترسیم کردهاند.
نمونههایى از صدر اسلام
در زمان پیامبرصلى الله علیه وآله، بهترین مکان براى فخرفروشى، خودنمایى و کسب افتخار، جبهههاى جنگ بود که از راه دادن هزینه جنگ، مبارزه و غنیمتجویى به دست مىآمد و در قالب سرودههاى حماسى، به مثابه سند افتخار قبیله و فرد افتخارآفرین، ماندگار مىشد. پرداخت هزینه جنگ بدر از جانب اشراف قریش8 و سخنان ابو جهل خطاب به عباس عموى پیامبر که از منصبهاى سقایت، پردهدارى کعبه و ریاست ندوه و رفاده، به عنوان نشانههاى بزرگى و مجد نام مىبرد ،9 بیانگر وجود مراتب منزلتى بین مردم است. سوده (همسر رسول خدا) تحت تأثیر همین فرهنگ، سهیل بن عمرو، خویشاوند خود را سرزنش مىکند که چرا تسلیم شده در حالى که مىتوانست با بزرگوارى بمیرد.10 قزمان قبل از کشته شدن در جنگ اُحد گفت: «ما فقط براى حفظ شخصیت و حیثیت خود جنگیدیم».11 از سخنان قزمان بر مىآید که حفظ حیثیت و آبروى قبیله از ارزشهاى حاکم بر جامعه بوده است. عروه بن مسعود، از بزرگان و اشراف ثقیف، انسانها را با معیارهاى منزلتى ارزیابى مىکرد. او مسلمانان حاضر در حدیبیه را اوباشى مىخواند که نه حیثیتى دارند و نه حسبى.12 در واقع، عروه، حسب و منزلت اجتماعى برآمده از ثروت و شرافت خانوادگى را نشانه اعتبار مىدانست.
وقتى که پیامبرصلى الله علیه وآله تصمیم گرفت خراش بن امیه کعبى را که جایگاه اجتماعى بالایى نداشت، براى گفت و گو با اشراف قریش بفرستد، خراش از پیامبرصلى الله علیه وآله خواست که مردى بلند مرتبهتر از او را اعزام کند. برخى از اشراف قریش حتى به خود اجازه مىدادند که خراش بن امیه، مأمور رسول اللَّهصلى الله علیه وآله را بکشند. عمر بن خطاب هم از رفتن پیش اشراف قریش امتناع کرد و عثمان بن عفان را که به قول عمر، او در مکه گرامىتر و داراى خویشاوندان بیشترى بود، معرفى کرد. اشراف قریش، عثمان را به دلیل برخوردارى از شرافت خانوادگى و ثروت پذیرفتند و با او به گرمى رفتار کردند.13
عمر بن خطاب با استناد به ارزشهاى جاهلى و چشم و همچشمى قبیلهاى، صلح حدیبیه را برنمىتافت و آن را خوارى دین مىانگاشت، حتى در حقانیت دین اسلام و رسول خدا تردید مىکرد.14 هم چنین اسید بن حضیر و سعد بن عباده که از اشراف مدینه بودند، با همین نگرش، صلحنامه را باج دادن به قریش تفسیر مىکردند.15
یهودیان خیبر که از اشراف مشهور و قدرتمند منطقه بودند با توجه به جایگاه و مقام خود در میان قبیلهها، گمان نمىکردند که پیامبرصلى الله علیه وآله با آنها بجنگد، چرا که آنها حصارهاى بسیار بلند و اسلحه فراوان و نیروى زیادى داشتند. یهودیان مدینه هم بر این باور بودند که خیبر دژهاى مرتفع بر قلعه کوهها و آب فراوان و دائمى دارد و در آن هزار زرهپوش حضور دارند، از این رو، مسلمانان نمىتوانند آن را فتح کنند.16 قریش و عموم اعراب با آگاهى از زیادى شمار یهودیان و اسلحه و استحکام دژهاى خیبر و آمادگى آنها، پیروزى خیبریان را قطعى مىدانستند.17
واکنش اشراف قریش به بانگ اذان بلال بر پشت بام کعبه نشان مىدهد که مراتب منزلتى آن چنان بین اشراف نهادینه شده بود که افرادى، مانند عکرمه بن ابى جهل، صفوان بن امیه، خالد بن اسید، سهیل بن عمرو و سایر اشراف نمىتوانستند حضور فردى - به زعم خودشان - دون پایه را در جایگاه تحمّل کنند. آنان عصبانیتشان را از نادیده انگاشتن و رعایت نشدن سلسله مراتب منزلتى، در سخنان خود یا با پوشاندن چهره نشان مىدادند.18 قبیله هوازن خود را افرادى کارآزموده و جنگجو مىدانستند.19 صفوان بن امیه در جنگ حنین مىگفت: اگر قرار باشد بنده باشم ارباب قرشى نزد من دوست داشتنىتر از ارباب هوازنى است.20
راهکارهاى حضرت محمدصلى الله علیه وآله براى رفع چشم و همچشمى مالى
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله براى از بین بردن نگاه منزلتى و رقابت قبیلهاى اقدامات زیر را انجام داد:
1. جاىگزین کردن فرهنگ برادرى و اخوت دینى به جاى ارزشهاى منزلتى و قبیلهاى؛ پیامبرصلى الله علیه وآله در سخنرانى پیش از جنگ اُحد فرمودند: «هر مؤمنى نسبت به مومنان دیگر، چون سر نسبت به پیکر است که چون به درد آید، همه بدن به درد مىآید».21 مصعب بن عُمیر تحت تأثیر همین تفکر به محرز بن نضله که ابو عزیز بن عمیر، برادر پدر و مادرى مصعب را در جنگ بدر به اسارت درآورده بود، سفارش کرد که مادرش ثروتمند است و فدیه خوبى مىتواند از او بگیرد. همچنین مصعب، در مقابل اعتراض برادرش ابو عزیز گفت: محرز، به جاى تو، برادر من است.22 این در محیطى است که کمى پیشتر (در دوران جاهلى) «قانون ثار» اجرا مىشد و هیچ قرشى یا مکى، اهالى یثرب را هم شأن و برادر خود نمىخواند.
2. پیامبرصلى الله علیه وآله و خانوادهاش با سایر افراد جامعه تفاوتى نداشتند؛ در حدیبیه وقتى هدایا بین مردم تقسیم شد پیامبر و همسرش ام سلمه، همانند دیگران سهم بردند.23
3. در جامعهاى که غنیمتجویى ارزش آفرین بود، تقسیم غنیمتها به طور مساوى و قرار دادن سهم براى کسانى که به دلیلهاى موجه در جنگ حضور نداشتند و برگرداندن اموال به ناحق گرفته شده به صاحبان آن، مىتوانست از اهمیت غنیمتجویى بکاهد؛ عمرو بن امیه، دو نفر از یهودیان بنىعامر را که پیامبر به آنها امان داده بود کشت و رسول خداصلى الله علیه وآله وسایل جنگى و لباسهاى آنها را همراه خون بهایشان فرستاد.24
4. پاىبندى به پیمان؛ یکى از ویژگىهاى اشراف این است که هر گاه مقام و منزلت طرف قرارداد آنها پایینتر باشد یا آن پیمان، منافع آنها را در معرض خطر قرار دهد، آن پیمان را به طور یک جانبه نقض کنند. پیامبرصلى الله علیه وآله براى از بین بردن این خصیصه، این گونه عمل کرد؛ هنگامى که یهودیان و منافقان بعد از شکست مسلمانان در جنگ اُحد به تضعیف روحیه آنان پرداختند، عمر بن خطاب اجازه خواست آنها را بکشد، ولى رسول خداصلى الله علیه وآله نپذیرفت و فرمود: «یهودیان در ذمه ما هستند و من ایشان را بیهوده نمىکشم. من از کشتن بیهوده کسانى که شهادت به یگانگى خدا و پیامبرى من مىدهند نهى شدهام».25
5. جاىگزین کردن ارزشهاى معنوى به جاى ارزشهاى مادى؛ پیامبرصلى الله علیه وآله اسیرانى که توانایى پرداخت فدیه نداشتند بدون دریافت فدیه آزاد مىکردند، از جمله آنها عبید بن عمرو بن علقمه، سائب بن عبید و ابو عزّه عمرو بن عبداللَّه بن وهب بودند. پیامبرصلى الله علیه وآله اسیرانى که قرعه به ایشان تعلق گرفت در ازاى آزادى یکى از مسلمانان آزاد کردند مانند عمرو بن ابو سفیان، از اسیران جنگ بدر که در ازاء آزادى سعد بن نعمان بن اکال آزاد شد،26 ولى از ثروتمندان فدیه خودشان و بستگانشان را گرفت؛ عباس عموى پیامبر مجبور شد فدیه خود و پسران برادرش را بدهد.
6. توجه به توانایىهاى فردى و دیندارى در انتصابها به جاى طایفهگرایى و در نظر گرفتن مراتب منزلتى یا دارایى اشخاص؛
7. کوشش در جهت فقرزدایى و کم کردن فاصله فقیر و غنى و دگرگون کردن معیارهاى ارزش انسانها؛ حضرت محمدصلى الله علیه وآله تقوا و علم را نشانه برترى مىدانست.
معیار ارجمندى
و اعتبار چشم و همچشمى مالى
توانایى بدنى، زیرکى، مهارت در جنگ، ثروت مالى و دارایى مالى، غنیمتجویى شرافت خانوادگى، طایفه گرایى، برانگیختن رشک دیگران
روش طبقهمرفه حضور در جنگ و به دست آوردن غنیمت؛ دادن هزینه جنگ؛ داشتن منصبهایى،مانند: فرماندهى، سقایت، پردهدارى، رفادت، ریاست ندوه، انحصار تجارت، داشتن اسلحه جنگى و حصار و قلعههاى مستحکم، افراد قبیله قریش و قبایل معتبر از منزلت و مقام بالایى برخوردار بودند. یهودیان چون از بنىاسراییل بودند خود را برتر مىدانستند؛ برخوردارى از تخصص در مسائل جنگى که یهودیان، قبیله ثقیف و هوازن، مسیحیان نجران، یمنیان، حبشیان از آن برخوردار بودند.
سیره پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله تقسیم غنایم به طور مساوى بین قوى و ضعیف، اختصاص سهمى از غنایم به بردگان حاضر در جنگ و افرادى که به دلیل موجه در جنگ حضور نداشتند، در انتصابها توجه به توانایىهاى فردى و دیندارى، خوددارى از طایفه گرایى، اهتمام به کارهاى تولیدى و فقرزدایى از جامعه، ترویج فرهنگ اخوت و برادرى، جاىگزین کردن ارزشهاى معنوى به جاى ارزشهاى مادى، توجه به مصلحت جامعه و فرد.
آیات قرآن آیاتى که اشاره به این ویژگىها دارد آیاتى که راه کار نشان مىدهد
حشر / 2. آیاتى که ویژگى کفار، منافقان، متکبران، دنیاپرستان را توصیف مىکند. آیاتى که درباره تقسیم غنایم؛ ویژگى مؤمنان و جامعه اسلامى مىباشد. آیاتى که خداوند را مالک همه چیز معرفى مىکند و این دنیا و ارزشهاى دنیوى را در مقابل آخرت و ارزشهاى اخروى ناچیز مىشمارد.
تنآسایى تظاهرى27
نمود بارز طبقه مرفه، تنپرورى یا به عبارت دیگر، معافیت و خوددارى از انجام کارهاى سودمند است. شغلهاى معمول و مشخص طبقه مرفه عبارتند از: خدمات دیوانى، جنگ، ورزش و مراسم دینى (مطابق با برداشت این طبقه). انگیزه اصلى طبقه مرفه در پرداختن به این گونه شغلها که ماهیتى یغماگر دارند نه تولیدى، که بهرهکشى مىباشد که فقط در خور زندگى طبقه مرفه است. غنیمتهایى که از طریق غارت و بهرهکشى به دست مىآید، به عنوان دستآورد و معیار نمایشى زندگى مرفه محسوب مىشود و دورى گزیدن از کار تولیدى، نشانه بزرگوارى، شایستگى و شرط لازم آراستگى دانسته مىشود و نیز با تأکید بر «ثروتمندى»، فرد، موقعیت اجتماعى خود را به رخ مىکشد. تأکید بر ارزشمندى ثروت، منجر به تأکید بیشتر بر تنآسایى مىشود. تنآسایى تظاهرى که وقت و تلاش انسانى در آن ضایع مىشود، به منظور نمایش ثروتمندى و نیز جلب احترام دیگران صورت مىگیرد. این مسئله در جامعه و گروههاى همبسته یا کوچکى به کار مىآید که در آن به دلیل آشنایى مردم با یکدیگر و تأثیر شایعات محلى، شخصِ جویاى شهرت مىتواند به زودى انگشتنماى دیگران شود. طبق رسم معمول، تولد در خانواده برتر و داشتن زندگى آسوده و برکنارى از وظایف دون پایه، معیار بالادست بودن فرد است و مسلّمترین قاعده، رعایت مقررات منزلتها از جانب افراد فرودست مىباشد. در درک عمومى، این وضعیت، ویژگى ذاتى ارزش برترى شناخته شده است و به همین سبب، حقیرزادگان عوام، سر فرود آوردن و تسلیم شدن در برابر فرادستان را بر خود روا مىدارند. در این نظام منزلتى، یک طبقه مرفه حاشیهاى یا بدلى شکل مىگیرد که وظیفهاش انجام آسایش نیابتى به سود اعتبار طبقه مرفه واقعى یا اصلى است.28 خدمتکاران و افرادى که براى تأمین رفاه طبقه مرفه به کارهاى غیر تولیدى مىپردازند، جزء این گروهاند.
نمونههایى از صدر اسلام
تلاش اشراف خویشاوند پیامبرصلى الله علیه وآله، همچون عباس براى تصدى منصبهایى، مانند امارت، فرماندهى و سرپرستى جمعآورى زکات، به عنوان نشانه بزرگوارى و شایستگى، مصداق تنآسایى تظاهرى مىباشد. عباس، عموى پیامبرصلى الله علیه وآله و ربیعه بن حارث، پسران خود (فضل و عبدالمطلب) را پیش پیامبرصلى الله علیه وآله فرستادند تا آنها را متصدى صدقات نماید.29 درخواست منصب کلیددارى و سقایت از سوى عباس بن عبدالمطلب30 نیز ممکن است به همین منظور صورت گرفته باشد.
اقدامات رسول خداصلى الله علیه وآله براى مقابله با تنآسایى
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله براى مقابله با تنآسایى این اقدامات را انجام داد:
1. آن حضرتصلى الله علیه وآله منصبهاى بزرگى، چون امارت، ریاست، فرماندهى و سرپرستى امور اقتصادى را به اشراف و خویشاوندان ثروتمند خود و به کسانى که روحیات اشرافى و نگاه منزلتى داشتند، نداد؛ عباس عموى پیامبر و ربیعه بن حارث پسران خود (فضل و عبدالمطلب) را نزد پیامبر فرستادند تا آنها را متصدى صدقات فرماید، ولى پیامبرصلى الله علیه وآله نپذیرفت.31 عباس عموى پیامبرصلى الله علیه وآله از ایشان خواست که منصب کلیددارى و سقایت را به او وا گذارد. پیامبرصلى الله علیه وآله در پاسخ فرمودند: «کارى را به شما وا مىگذارم که متحمل هزینهاى شوید نه این که از آن درآمد کسب کنید».32
2. ترویج و توسعه کارهاى تولیدى و عمرانى، گسترش عدالت و توجه به مالکیت فردى و جمعى؛ پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله در مقام حاکم جامعه اسلامى، به کارهاى تولیدى مىپرداخت. ایشان براى ترغیب مسلمانان، شخصاً با انجام کارهایى، مانند کلنگ زدن و جا به جا کردن خاکها و ... با آنها در حفر خندق همکارى مىکرد.33
هدیه رسول اللَّهصلى الله علیه وآله به افراد، مخصوصاً کسانى که روحیه اشرافى داشتند، زمین بایرى بود که باید به دست آن شخص آباد مىشد. پیامبرصلى الله علیه وآله به حسان بن ثابت انصارى شاعر که در رفتار و اشعار او روحیه اشرافى و نگاه منزلتى وجود داشت به سبب عفو صفوان بن معطّل، زمین بایرى واگذار کرد تا آباد کند.34 محمد بن مسلمه که در برخى از جنگها فرمانده بود از پیامبر خواست که محوطه گور برادرش را تیول او قرار دهد. پیامبرصلى الله علیه وآله به او فرمود: «به اندازه یک تاخت اسب مال توست و اگر در آنجا زراعت کردى به اندازه دو تاخت اسب براى تو باشد».35 پیامبرصلى الله علیه وآله به دست خود مسجدى در لیّه ساخت در حالى که یارانش براى آن حضرت سنگ مىآوردند.36 آن حضرتصلى الله علیه وآله در سخنرانى قبل از جنگ اُحد فرمودند: «هیچ کس نمىمیرد مگر این که به آنچه روزى اوست برسد... در طلب روزى خود به گونهاى پسندیده اقدام کنید... خدا براى شما حلال و حرام را بیان نمود... هر کسى امور ناپسند را ترک کند آبرو و دین خود را حفظ کرده است».37
معیار ارجمندى و اعتبار تظاهر به تن آسایى
پرهیز از کارهاى تولیدى و سودمند و کوچک شمردن آن - نمایش ثروت و قدرت با پیرایههاى تجملى و دورى از وظایف دون پایه - برخوردارى از زندگى آسوده - شغلهاى معمول طبقه مرفه: خدمات دیوانى؛ جنگ، ورزش و مراسم دینى - انگیزه اصلى در پرداختن به این مشاغل، یغماگرى و بهرهکشى است - ضایع کردن وقت و تلاش انسانى براى نمایش ثروتمندى و توانایى مالى
روش طبقه مرفه تلاش اشراف خویشاوند پیامبر، همچون عباس براى تصدى مناصبى، مانند امارت، فرماندهى و سرپرستى جمعآورى زکات؛ روحیه ریاستطلبى در افرادى، مانند: ابوسفیان، خالد بن ولید.
سیره پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله سیره نظرى پیامبر سیره عملى پیامبر
پیامبرصلى الله علیه وآله منصبهایى، مانند: امارت، فرماندهىو سرپرستى جمعآورى زکات را به اشراف بنىهاشم ندادندبه افرادى که روحیه اشرافى در آنها قوى بود، زمین بایر مىدادند تا آباد کنند - به کارهاى یدى اهمیتمىدادند در دادن امارت، فرماندهى و ریاست، به توانایى فردى توجه داشت. آباد کنند - به کارهاى یدى اهمیتمىدادند در دادن امارت، فرماندهى و ریاست، به توانایى فردى توجه داشت.
آیات قرآن آیاتى که اشاره به این ویژگىها دارد آیاتى که راه کار نشان مىدهد
آیاتى که ویژگى طاغوتها، ملأ، مترفان، کافران، منافقان، متکبران و دنیاپرستان را توصیف مىکند. آیاتى که به هدف آفرینش انسان مىپردازد - آیاتى که به رابطه دنیا و آخرت و نقش عمل انسانمىپردازد - آیات مربوط به رزق و روزى.
مصرف تظاهرى38
مصرف نمایان (مصرف آشکار یا اسراف) کالاهاى ارزشمند وسیلهاى است براى کسب اعتبار و نمایش دادن ثروتمندى در اجتماعات گستردهتر که در آن ولخرجى و تجملگرایى و مصرف افزونتر، نشانه خوشنامى بیشترى است. مصرف تظاهرى و نمایشى، رکن اصلى پذیرایىهاى پرهزینه و هدیههاى گرانبها بوده است. یک نظام رتبهبندى سازمان یافته در درون طبقه مرفه وجود دارد. کسانى که از لحاظ ریشه خانوادگى یا از نظر مالى و یا هر دو، در بالاترین درجه از سلسله مراتب طبقه مرفه و ثروتمند قرار دارند از نظر جایگاه، برتر از کسانى هستند که دارایى و شرافت ارثى کمترى دارند. این پایین مرتبهها، به ویژه شریف زادگان مرفهِ ندار (داراى نژاد مرفه) یا آنان که در حاشیه این طبقه قرار دارند، خود را به وسیله یک نظام وابستگى و نمکپروردگى به اعضاى برتر طبقه پیوند مىزنند و از طریق وابستگى به ولى نعمت خود، اعتبار و رفاه بیشترى فراهم مىکنند آنها ندیمان و ملازمان ارباب هستند و چون نماد مرتبه والاى ولى نعمت خویشاند، از این رو، مصرف کننده نیابتى ثروت بىکران او به شمار مىآیند و از سوى او تغذیه و پشتیبانى مىشوند. بسیارى از این افراد و دیگر اشراف پایین مرتبهتر، به نوبه خود مصرف کنندگان نیابتى دارند که همسران، فرزندان، خدمتکاران و ملازمان آنها هستند و وظایفى، چون جنگیدن، امور حکومتى، شکار کردن، مواظبت از اسلحه و ساز و برگ جنگ و مانند آن را براى طبقه مرفه انجام مىدهند.39
نمونههایى از صدر اسلام
مادر ابو عزیز بن عمیر، از زنان ثروتمند مکه، بالاترین فدیهاى که براى آزادى قریشیان داده مىشد، پرداخت تا پسرش که از اسیران بدر بود، آزاد شود.40 یکى از هدفهاى این عمل مىتوانست نمایش ثروت و توانمندى مالى باشد. صفوان بن امیه که از اشراف قریش بود، خطاب به عمیر بن وهب مىگوید: «مىدانى که در تمام مکه مردى مانند من در گشایش و فراخى نسبت به اهل و عیال نیست». و او تأیید مىکند.41 در این نگرش، رسیدگى به خانواده وسیلهاى براى نمایش توانایى مالى است. اشراف قریش در راه بدر عهدهدار اطعام سپاه بودند.42 به نظر مىرسد اشراف براى به رخ کشیدن ثروت و توانایى مالى خود به تجهیز سپاه مىپرداختند. هنگام ترک مدینه، مردان یهودى بنى نظیر دف و نى مىزدند و زنهایشان، زیورآلات زرین و گران قیمت خود را عمداً و بدون ترس نشان مىدادند.43 یکى از دلایل این رفتار یهودیان، نمایش ثروتمندى و توانمندى مالى و فخرفروشى به مردم مدینه بود که موجب بالا رفتن اعتبار آنان بین مردم، مخصوصاً منافقان شد.
سعد بن معاذ، رابطه مردم مدینه را با قبایل غطفان و بنىمرّه در جاهلیت این گونه ترسیم مىکند که آنها یا از اهل مدینه خرما مىخریدند یا اهل یثرب آنان را میهمان مىکردند؛44 یعنى از نظر سلسله مراتب منزلتى، رابطه اعضاى این قبیلهها با مردم مدینه، رابطه نمکپروردگى و وابستگى بود. رابطهاى که عروه بن مسعود به آن اشاره مىکند هم رابطه نمکپروردگى است و بیانگر وجود سلسله مراتب منزلتى در رابطه او و قریش که در آن، قریش ولى نعمتاند و عروه و فرزندان او با این که از اشرافاند، در برابر اشراف قریش، مصرف کنندگان نیابتى به حساب مىآیند؛ آنجا که مىگوید: «اى گروه قریش! مگر نه این است که شما به منزله پدر و من به منزله فرزندم و مگر من نبودم که تمام اهل عکاظ را براى یارى شما دعوت کردم؟ و چون آنها از پذیرش تقاضاى من خوددارى کردند، شخصاً با فرزندان و کسانى که از من اطاعت مىکردند، به یارى شما نیامدم؟»45 ابوسفیان که نسبت به بنىزهره از برترى قبیلهاى برخوردار بود به بهانه این که بنىزهره از بدر برگشتهاند، از دادن اموال بنىزهره امتناع مىکرد.46 عمروعاص به نجاشى (پادشاه حبشه) بهترین هدیه سرزمین خود (پوست دباغى شده) را هدیه مىکند.47 تا بدین وسیله، سرسپردگى خود را به او اعلام کند.
بنا بر گزارش تاریخ، قریش با ترتیب دادن یک میهمانى، هزینههاى بسیارى را صرف پذیرایى از گروههایى کرد که دور ایشان جمع شده بودند؛ بر این اساس، سفرههاى اطعام در چهار محل گسترده شد و در دارالندوه، جماعت خودشان و در خانههاى صفوان بن امیّه، سهیل بن عمرو، عکرمه بن ابى جهل و حُویطب بن عبدالعزّى، سایر مردم پذیرایى شدند.48 به نظر مىرسد که در این میهمانىها لازم بود مراتب منزلتى رعایت شود و اساساً، این برنامهها، با هدف کسب افتخار و احترام از طریق مصرف تظاهرى برگزار مىشد.
شهرت بعضى از وسایل و زیورآلات اشراف، نشانهاى از مصرف تظاهرى بود؛ به عنوان نمونه، مىتوان به شتر ابو جهل که شترى گزیده و مهرى بود، اشاره کرد، قریش حاضر بود در مقابل آن، صد ناقه بپردازد.49 شمشیر ابى الحقیق یهودى نیز از شمشیرهاى مشهور بود.50 گنجینه زر و زیور خاندان ابى الحقیق که معمولاً در عروسىهاى مکه کرایه داده مىشد،51 و نیز زیورآلات فارعه، دختر خزاعى یا بادیه، دختر غیلان که از زنان قبیله ثقیف بودند، اینگونه بوده است.52
اقدامات پیامبرصلى الله علیه وآله براى مقابله با مصرف تظاهرى
حضرت محمدصلى الله علیه وآله، اسراف و تجملگرایى را امرى مذموم مىدانست و براى مقابله با مصرف تظاهرى این کارها را انجام دادند:
1. ترویج سادهزیستى و نفى اسراف و تجملگرایى در گفتار و عمل؛ پیامبرصلى الله علیه وآله در زندگى شخصى خود مراقب بود اسراف نکند. یکى از توصیههاى آن حضرت به پیروان خویش، بر مبناى یک توصیه قرآنى، این بود که اسراف نکنند و از تجملگرایى خوددارى کنند.
2. مقابله با نمادهاى اشرافىگرى، چون هدیه و میهمانى دادن؛ پیامبرصلى الله علیه وآله هدیه مشرکان را نمىپذیرفت و براى هیچ یک از پادشاهان و اشراف هم عصر خود هدیه نفرستاد. آن حضرت، در هیچ مرحلهاى از زندگانى خویش مهمانىهاى تجملى برگزار نکردند و در این گونه مراسم نیز حضور نداشتند. پس از آن که ابو براء عامر بن مالک بن جعفر براى آن حضرت دو اسب و دو ناقه هدیه آورد، پیامبر فرمود: من هدیه مشرک را نمىپذیرم.53
3. جلوگیرى از ساختن خانههاى مجلل؛ عباس عموى پیامبرصلى الله علیه وآله حجرهاى ساخت، رسول خداصلى الله علیه وآله به او فرمودند: آن را ویران کن. عباس خواست معادل ارزش آن را در راه خدا بدهد، اما پیامبرصلى الله علیه وآله تأکید کردند که آن را ویران سازد.54
4. پیامبرصلى الله علیه وآله، براى جلوگیرى از تشکیل طبقه اشراف جدید (نوآمدگان یا افراد نو کیسه) در جامعه اسلامى، به فقیران سفارش مىکردند که در مسیر اشراف قدم نگذارند؛ پیامبر هنگام آمادگى براى جنگ خیبر به ابو عبس بن جبر که فقیر بود و زاد و توشه راه و خرج خانوادهاش را نداشت، فرمود: «اى ابو عبس تو و دیگر یاران فقیرت اگر سلامت باشید و کمى زنده بمانید، مالتان زیاد خواهد شد و آن چه که براى اهل خود باقى مىگذارید فراوان شود، پول و بردههاى شما زیاد مىشود و این به سود شما نیست».55
5. تغییر نگرش درباره زنها؛ در نگرش جاهلى، زن زندگى نیابتى داشت. رسول خداصلى الله علیه وآله با بیان جایگاه واقعى زن و ارزش دادن به او، نگرشها را متحول کرد. حضور فعال همسران پیامبر، حضرت فاطمهعلیها السلام و زنان همعصر او در فعالیتهاى اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و فرهنگى دلیل این مدعاست.
6. توجه نکردن به مراتب منزلتى در معاشرتها، واگذارى منصبها، مجازاتها و سایر امور؛ وسایل و ابزار زندگى افراد سرشناس به دلیل گران قیمت بودن آنها و نیز تعلق داشتن به اشخاص برجسته، مورد توجه خاص دیگران است. معمولاً کسانى که مىخواهند مقام و مرتبه خود را نشان دهند براى فخرفروشى، اقدام به خرید اجناس به قیمتى فراتر از ارزش واقعى مىکنند. به عنوان نمونه، مىتوان به شتر ابو جهل اشاره کرد که به قول واقدى، شترى گزیده و مهرى بود که در جنگ بدر نصیب پیامبرصلى الله علیه وآله شد. قریش حاضر بود در مقابل آن، صد ناقه بپردازد، ولى پیامبرصلى الله علیه وآله نپذیرفت و عاقبت، آن شتر از طرف هفت نفر در حدیبیّه قربانى شد.
معیار ارجمندى و اعتبار مصرف تظاهرى
مصرف نمایان کالاهاى ارزشمند نشانه بزرگوارى - عرف هدیههاى گرانبها و پذیرایىهاى پرهزینه - ضایع کردن کالاها براى نمایش ثروتمندى و توانایى مالى - ایجاد نظام رتبهبندى سازمان یافته موروثى - ایجاد نظام وابستگى و نمکپروردگى و تنآسایى و مصرف نیابتى - مصرف و تنآسایى تظاهرى از خدمات الزامى زنان.
روش طبقهمرفه رباخوارى؛ ساختن خانههاى مجلل؛ به کار بردن سنگهاى قیمتى در ابزار جنگى؛ کشتن شتر و مهمانى دادن؛ شعر گفتن؛ هزینه کردن براى جنگ؛ هدیه کردن شتر و اموال گرانبها به سران قبیلهى قریش توسط سران قبایل دیگر؛ دادن هدیه به اشراف حبشه؛ وسایل و زیورآلات مشهور اشراف.
سیره پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله سیره نظرى پیامبر سیره عملى پیامبر
نهى از اسراف فرمانخراب کردنتاکستانهاى اشراف طایف؛ نفى ربا؛جلوگیرى از ساختن خانههاى مجلل؛ترویج فرهنگ سادهزیستى؛ مقابله با تظاهرات اشرافى؛ تغییر نگرشبه زنان نهى از اسراف فرمانخراب کردنتاکستانهاى در معاشرت با مردم و مجازات و دادن مناصب، به سلسله مراتب منزلتى توجه نمىکرد
آیات قرآن آیاتى که اشاره به این ویژگىها دارد آیاتى که راه کار نشان مىدهد
و لا تکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطر انما اموالکم و اولادکم فتنه (8/28) بنىنضیر در سوره حشر؛ زخرف / 23.
انما اموالکم و اولادکم فتنه (8/28) آیات بسیارى از سوره زخرف.
لباس؛ نمودى از فرهنگ توانگرى
تهیه لباس بیش از دیگر کالاهاى مصرفى، مردم را وا مىدارد تا از راحتى و ضرورتهاى زندگى خود بکاهند تا آنچه را که حد مطلوب مصرف تظاهرى است فراهم آورند. کارکرد لباس، به عنوان گواهى بر توانایى در صرف هزینه و اعتبارآورى سه ویژگى دارد:
1. اصل کلى ضایع کردن تظاهرى، هنجار مسلط و مستولى بر شیوه لباس پوشیدن است. قانون ضایع کردن تظاهرى (اسراف) با شکل دادن قانون سلیقه و آراستگى (تجملگرایى) موجب افزایش اهمیت مصرف لباس مىشود. و خریدار لباس براى سازگارى با عرف رایج و هماهنگى با استاندارد معتبر سلیقه و آبرومندى اقدام به تهیه لباس مىکند.
2. اصل دوم که تابع اصل اوّل مىباشد، تنآسایى نمایان (تظاهرى) است. لباس باید نشان دهد که پوشنده آن نیاز به اشتغال در هیچ نوع کار تولیدى ندارد.
3. لباس، علاوه بر گرانبها بودن و دست و پاگیر بودن باید با آخرین پسند روز مطابقت کند. در آن دوره اقتصادى که زنان هنوز جزو اموال مردان به شمار مىآمدند و صاحب خود نبودند، ولخرجى (مصرف تظاهرى) و تنآسایى تظاهرى زنان از خدمات الزامى آنان بود که اعتبار بیشتر مردان را در پى داشت.56
نمونههایى از صدر اسلام
مالک بن عوف، سرور و فرمانده قبیله هوازن، لباسهاى بلند مىپوشید و با تکبر و غرور راه مىرفت.57 این نوع پوشش نشانه شرافت و بزرگى بود. گفته شده است که زنان یهود بنىنضیر هنگام ترک مدینه، لباسهاى حریر و دیبا پوشیده بودند و قطیفههاى خز به رنگهاى سرخ و سبز بر تن داشتند.58 نوع پوشش آنها بر کسانى که شاهد خروج آنان بودند، به خصوص منافقان تأثیر زیادى داشت.
اقدامات پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله
1. منع لباس تجملى از یک طرف و جلوگیرى از پوشیدن لباس پاره با وجود داشتن لباس نو از طرف دیگر؛ پیامبر به کسانى که لباسهاى مخصوص اشراف و ثروتمندان را مىپوشیدند تذکر مىداد - لباسهایى که قسمتى از آن روى زمین کشیده شود یا آستین گشاد داشته باشد یا زر و زیور داشته باشد - آن لباسها موجب تفاخر پوشنده آن و تحقیر سایرین مىشد. پوشیدن لباس کهنه و پاره نوعى اظهار حقارت و ندارى بود. علاء بن حضرمى پیراهنى آستین بلند پوشیده بود، آستین پیراهن را به اندازه حدود انگشتهایش کوتاه کردند.59 پیامبرصلى الله علیه وآله بر تن عبداللَّه بن عمرو بن العاص دو جامه به رنگ سرخ دید، فرمود: این جامه کافران است، بر تن مکن.60 یکى از یاران پیامبرصلى الله علیه وآله با وجود داشتن دو دست لباس نو، جامهاى کهنه و پاره به تن داشت. حضرت از او خواستند که لباس نوى خود را بپوشد و وقتى پوشید، فرمودند: آیا این طور بهتر نیست؟61
2. لباس رسول خداصلى الله علیه وآله بسیار ساده بود؛ پیامبرصلى الله علیه وآله لباس گرانقیمت خویش را به اسامه بن زید که جوان بود دادند و خودشان لباس ارزان قیمت پوشیدند.
معیار ارجمندى و اعتبار لباس نمودى از فرهنگ توانگرى
قانون ضایع کردن = قانون سلیقه و آراستگى = مصرف لباس گرانبها اصل تنآسایى تظاهرى = پوشنده لباس، کار تولیدى نمىکند لباس خدمتکاران و زنان و لباس کشیشى بیانگر منزلت بردگى و زندگى نیابتى آنهاست. ولخرجى و صرف هزینه بیشتر از جانب زن خانواده = اعتبارآورى بیشتر.
روش طبقهمرفه پوشیدن لباسهایى که قسمتى از آن روى زمین کشیده مىشد یا لباسهایى با آستینهاى بلند نشانه بزرگى بود - استفاده از زر و زیور در لباس مردان و زنان ثروتمند - لباسهاى اشراف با توجه به مقام و منزلت اجتماعى و منصب آنها متفاوت بود.
سیره پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله سیره نظرى پیامبر سیره عملى پیامبر
منع پوشیدن لباس تننما - بریدن قسمتهاى آویزانآستینها منع پوشیدن لباسهاىتجملى ترغیب افراد به پوشیدن لباس نو به جاى کهنه در صورت داشتن لباس بیشتر - پوشیدن لباس گران و تجملى براى جوانان اشکال نداشت. لباسهاى پیامبر با لباس سایر افراد تفاوتى نداشت - به پاکیزگى لباس اهمیت مىداد لباس ارزان قیمت را خود برمىداشت و لباس گرانقیمت یا تجملى را به اسامه و افراد جوانتر مىداد.
محافظهکارى62
طبقه مرفه، محافظهکار است. این محافظهکارى همراه با کنارهگیرى از کار تولیدى چنان نمود آشکارى دارد که حتى نشانه محترم بودن شخص محافظهکار شناخته مىشود. طبقه مرفه به حفظ وضع موجود علاقهمند و عامل و محرک محافظه کارى یا واپسگرایى در ساختار اجتماعى است. ترک هر روش و راه و رسم پذیرفته شده زندگى با مخالفت این طبقه روبهرو مىشود. آنان با عبارتپردازىهاى مبالغهآمیز هر نوآورى و تغییر را موجب ایجاد آشوب در جامعه، واژگونى اخلاق و بر هم زدن نظم طبیعت معرفى مىکنند. اعمال طبقه مرفه، طبقات پایینتر جامعه را به محافظهکارى مىکشاند، زیرا امکانات مصرف و زیستن را بر آنها تنگ مىکند تا توانایى پذیرش راه و روش جدید را نداشته باشند. به این ترتیب، طبقه مرفه، از سه طریق براى جلوگیرى از توسعه فرهنگى بهره مىبرد: 1. ایستایى کامل خود طبقه. 2. از راه الگوى سرمشقى ضایع کردن تظاهرى (رقابت منزلتى) و محافظهکارى. 3. به طور غیر مستقیم از طریق نظام توزیع نابرابر ثروت و معاش که تکیهگاه این نهاد است.63
نمونههایى از صدر اسلام
پیرمردى سالخورده از بنىعمرو بن عوف به نام ابو عفک، در 120 سالگى با اشعار خود مردم را به دشمنى با پیامبر برمىانگیخت. او با اشعار خود مردم را به محافظهکارى دعوت مىکرد: «مدت زیادى زندگى کردم و هیچ خانه و مجمعى را خردمندتر و فریادرستر از قوم خود، براى فریاد خواهى ندیدم، سوارى که به سراغشان آمد، به اسم حلال و حرام ایشان را متفرق و پراکنده ساخت، اگر قرار بود به پادشاهى و نصرت واقعى برسید حق بود «تبع» را پیروى مىکردید».64 کعب بن اشرف، شاعر یهودى نیز پیامبرصلى الله علیه وآله و اصحاب ایشان را هجو مىکرد و در اشعار خود قریش را بر ضد مسلمانان مىشوراند. سرودههاى او پس از جنگ بدر، روحیه محافظهکارى را بین مردم تقویت مىکرد: «امروز دل زمین بهتر از روى آن است؛ این کشتگان همه از اشراف و سروران مردم و پادشاهان عرب و اهل منطقه حرم و مکان امن هستند.65 سخنان ابو سفیان بعد از پیروزى در جنگ اُحد مبنى بر این که هبل دوباره مقام خود را یافت و ارجمند شد و آنها عُزَّى دارند، اما مسلمانان عُزَّى ندارند،66 نوعى تبلیغ سنتها و رسوم پیشین بود که براى مقابله با اندیشه جدید و با هدف واپسگرایى صورت مىگرفت. کنانه بن صویراء از یهود بنىنضیر براى جلوگیرى از پیمانشکنى آنان به این نکته اشاره مىکند که اموال و ثروتشان مایه شرف آنهاست.67 کنانه بن صویراء با وجود آن که به درستى سخنان پیامبرصلى الله علیه وآله یقین داشت از ترس این که قومش آبروى او را ببرند و دخترش شعثاء را شماتت کنند، اسلام را نپذیرفت.68
ثروت و دارایىهاى مادى، امنیت اشراف را در پى دارد و از دست دادن یا به خطر افتادن آن سبب احساس ناامنى و بىتابى مىشود. واکنش یهودیان بنىنضیر به قطع درختان خرما به دست مسلمانان،69 از این نوع است. سخنان و اظهار نظرهاى یاران پیامبرصلى الله علیه وآله درباره بنىنضیر هنگام ترک مدینه و اندوه منافقان، نشان دهنده تأثیر زیاد آنها بر اهالى آن جاست.70 اشراف، معمولاً در شرایط سخت به تضعیف روحیه توده مردم، یادآورى گذشته و ایجاد رعب و وحشت مىپردازند. عبداللَّه بن اُبىّ بن سلول که از اشراف محافظهکار مدینه بود، از مجادله کوچک مهاجر و انصار بهره گرفت و با بیان این که انسانهاى عزیز با رسیدن به مدینه، افراد خوار را از آن بیرون خواهند کرد، به تحریک انصار پرداخت71 یا یکى از منافقان به نام زید بن لصیت در پى گم شدن شتر پیامبرصلى الله علیه وآله مىپرسد: مگر خداوند به او خبر نمىدهد که ناقهاش کجاست؟72 حىّ بن اخطب از اشراف بانفوذ یهود بنىنضیر همچون ابو جهل، در پى ریاست و فرماندهى بود. کعب بن اسد، رئیس قبیله بنىقریظه، به دلیل برترى بنىنضیر، تسلیم سخنان حىّ بن اخطب شد و پیمان خود را با پیامبر شکست.73 یهود بنى قریظه با وجود این که مىدانستند محمدصلى الله علیه وآله فرستاده خداست، اما رشک و حسد آنها به اعراب با این بهانه که چرا پیامبر از بنىاسرائیل نیست، مانع از آن شد که اسلام بیاورند.74 یکى از افراد بنىمصطلق، پذیرش اسلام را به اسلام آوردن قوم خود منوط کرد.75
اشراف از پیماننامهها و صلحنامهها براى اعمال قدرت بهره مىبرند. معمولاً مواد آنها بر اساس تأمین منافع و اهداف اشراف و کسب اعتبار بیشتر آنان تنظیم مىشود. در پیمان صلح حدیبیه که بر اساس ارزشهاى مورد نظر قریش تنظیم شده بود، این امر کاملاً مشهود است، به طورى که یاران پیامبر به مواد صلحنامه اعتراض کردند. مفاد پیماننامه از این قرار است:
«باسمک اللّهم، این پیمان صلحى است که محمد پسر عبداللَّه و سهیل بن عمرو بستهاند و صلح کردند که جنگ تا ده سال متوقف باشد، در آن مدت مردم در امان باشند و مزاحم یکدیگر نشوند و به یکدیگر خیانت نکنند و سرقت و غارتى انجام ندهند و کارى به یکدیگر نداشته باشند. هر کس که بخواهد به دین محمدصلى الله علیه وآله یا به آیین و پیمان قریش درآید، آزاد باشد. هر فردى از قریش که بدون اجازه ولى خود پیش محمد بیاید [ایشان باید] او را برگرداند [ولى] اگر کسى از یاران محمد به قریش پناهنده شود، [آنها] او را برنگردانند. محمد امسال برگردد و سال آینده همراه یاران خود بازگردد و فقط سه روز اقامت کند و هیچ اسلحهاى، جز همان مقدار که براى مسافر ضرورى است همراه نیاورد و شمشیرها باید در غلاف باشد».76
1. در این صلحنامه، جاىگزین کردن عبارت «باسمک اللّهم» به جاى «بسم اللَّه الرحمن الرَّحیم» نوعى واپسگرایى است که سهیل بر آن اصرار مىورزد و پیامبرصلى الله علیه وآله به دلیل منافات نداشتن آن با آموزههاى اسلامى مىپذیرد و قرآن کریم، عمل رسول خداصلى الله علیه وآله را تأیید مىکند.77
2. در این پیماننامه تقدم نام پیامبرصلى الله علیه وآله به دلیل شرافت خانوادگى آن حضرت است. سهیل بن عمرو، از این نظر در مرتبه پایینترى قرار داشت.
3. این بند صلحنامه «هر کس از قریش که بدون اجازه ولى خود پیش محمد بیاید او را برگرداند و اگر کسى از اصحاب محمد به قریش پناهنده شود، او را برنگردانند». نشانه برترىجویى و امتیازخواهى اشراف قریش است.
4. بندهاى پایانى صلحنامه «محمد امسال برگردد و سال آینده همراه یاران خود بازگردد و فقط سه روز اقامت کند و هیچ اسلحهاى، جز همان مقدار که براى مسافر ضرورى است همراه نیاورد و شمشیرها باید در غلاف باشد». بیانگر بهرهگیرى قریش از موقعیت خویش به سبب وجود کعبه و وضع قوانین در جهت کسب منافع و به دست آوردن اعتبار و احترام بیشتر است.
عمروعاص بعد از مشورت با نجاشى، پادشاه حبشه، که نسبت به او و سایر اشراف قریش، مرتبه منزلتى بالاترى داشت، به اسلام گروید.78 ابو سفیان بن حارث بن عبدالمطلب درباره علت اسلام نیاوردن خود گفت: «چه کنم که من در میان مردمى به ظاهر خردمند و بلند اندیشه زندگى مىکردم و مىدیدم مردم گرانمایه در پناه عقل و اندیشه خود زندگى مىکنند و به هر راهى که مىرفتند، مىرفتم و چون اشخاص شریف و سالخورده از محمد کنارهگیرى کردند و خدایان خود را یارى دادند و به خاطر دین پدران خود خشم گرفتند، ما هم از ایشان پیروى کردیم».79 در این سخنان، ایستایى طبقه اشراف و محافظهکارى آنها در رابطه با دین محمدصلى الله علیه وآله و نیز پیروى کورکورانه سایر اعضاء از روش اشراف طبقه بالاتر و مسنتر به وضوح دیده مىشود.
ذات انواط درخت بزرگى بود که مردم دوره جاهلى براى آن قربانى مىکردند و یک روز را آن جا مىماندند. گروهى از یاران پیامبرصلى الله علیه وآله از او خواستند که درختى مثل درخت ذات انواط بر بر ایشان تعیین کند.80 این درخواست را مىتوان نوعى واپسگرایى قلمداد کرد. هنگامى که عروه بن مسعود - که از لحاظ نسب و مال و طرفدار، در میان مردم طائف برترى داشت - مسلمان شد به او تهمتهاى ناروا زدند و او را اهل تزویر خواندند. سرانجام یکى از افراد قومش، که از همپیمانان ثقیف بود، او را کشت.81 این اقدام، نشان دهنده ریشهدار بودن ارزشهاى جاهلى بین آنهاست به طورى که تغییر آن ارزشها را حتى از جانب شخصیت والا مقامى چون عروه، تحمل نمىکردند. رفتار نمایندگان ثقیف در مدینه، نمونه روشنى از سبک زندگى اشرافى بود. به اعتراف خودشان چارهاى جز پذیرش اسلام نداشتند، چرا که دین محمدصلى الله علیه وآله گسترش یافته بود و آنها در گوشهاى محصور بودند.82
یهودیان، آیین ابو سفیان و قریش را که بتپرستى و شرک بود، بهتر از دین اسلام ارزیابى مىکردند و مىگفتند: اشراف قریش از [حضرت] محمدصلى الله علیه وآله بهترند، چون خانه کعبه را گرامى مىدارند و بر سقایت حاجیان اقدام و شتران پروار را قربانى مىکنند و همان چیزى که پدرانشان مىپرستیدند، مىپرستند، پس آنها به حق سزاوارترند تا او.83
اقدامات رسول خداصلى الله علیه وآله براى مقابله با محافظهکارى
1. نفى سنن جاهلى و تنظیم قوانین بر مبناى برابرى؛ حضرت محمدصلى الله علیه وآله در آخرین حج خود دغدغههایشان را بیان کردند.84 ایشان با هوشمندى تمام، راههاى نفوذ روحیه اشرافى و راهکارهاى مورد توجه اشراف براى واپسگرایى و بازگشت به گذشته را شناسایى و گوشزد کردند و به مقابله با آن پرداختند؛ پیامبرصلى الله علیه وآله تأکید مىکنند که جان و مال مسلمانان محترم و رباهاى جاهلیت ملغى است بنابراین، رباهاى عمویش (عباس) و خون عموزادهاش (عامر بن ربیعه بن حارث) - که نخستین خون ریخته شده در جاهلیت بود باطل مىباشند و بدین ترتیب راه بازگشت به سنن جاهلى و بهانهجویى را مىبندد. حضرتصلى الله علیه وآله با تعیین کردن ماههاى حرام و مشخص کردن حدود الهى جلوى سوء استفادههاى اشراف را مىگیرند. پیامبرصلى الله علیه وآله با معرفى کتاب اللَّه به عنوان مرجع، از بازگشت به سنن جاهلى جلوگیرى مىکند و با بیان حقوق زنان، آنان را از منزلت نیابتى و بردگى ترقى مىدهند و با طرح برادرى مومنان و این که همه از نسل آدم و از خاکاند و گرامىترین شخص نزد خدا با تقواترین است، ارزشهاى منزلتى مورد نظر اشراف، مانند شرافت خانوادگى، ثروت و توانمندى مالى و ... را بىاساس مىدانند.
2. از بین بردن بتها، مسجد ضرار و کسانى که دعوت به محافظه کارى مىکردند؛ پیامبرصلى الله علیه وآله عدهاى را براى کشتن ابو عفک (پیرمرد 120 ساله از بنىعمرو بن عوف) فرستادند.85 به دلیل این که مردم را با اشعار خود به دشمنى برمىانگیخت. هم چنین به دلیل هجو پیامبرصلى الله علیه وآله و مسلمانان و تحریک قریش براى حمله به مسلمانان، گروهى از اصحاب اقدام به کشتن کعب بن اشرف کردند.86 سلام ابى الحقیق (ابو رافع)، از اشراف یهودى، گروه زیادى از قبیله غطفان و عربها را به دور خود جمع و جایزه کلانى تعیین کرده بود تا به جنگ پیامبر بیایند. پیامبر نیز عدهاى را مأمور کشتن او کردند.87 جد بن قیس، رئیس قبیله بنى سلمه، نفوذ زیادى بر افراد قبیلهاش داشت. او از این که گروهى از قوم او ملاحظه شرف و مراعات سن او را نمىکردند، ناراحت بود و در حدیبیه براى تضعیف روحیه مسلمانان کوشش مىکرد. پیامبر او را از ریاست بنىسلمه عزل و بشر بن براء بن معرور را جاىگزین او کرد.88
3. دادن مال و منصب به اشراف تازه مسلمانى که پیروانى داشتند؛ بعد از اسلام آوردن ابو سفیان بن حرب، پیامبرصلى الله علیه وآله فرمودند: هر کس وارد خانه ابو سفیان شود یا در خانه خود بماند در امان خواهد بود.89 پیامبرصلى الله علیه وآله به نمایندگان هوازن فرمودند: مالک بن عوف، سرور آنها، اگر مسلمان شود زن و اموالش را به او پس خواهد داد و صد شتر هم به او خواهد بخشید.90
4. به مخاطره انداختن دارایىهاى اشرافى که به مقابله با مسلمانان مىپرداختند؛ زمانى که یهود بنىنضیر در حصارهاى خود بودند، پیامبرصلى الله علیه وآله به دو نفر از یاران خود دستور دادند تا نخلهاى بنىنضیر را قطع کنند.91 ایشان براى مقابله با اقدام عبداللَّه بن ابى در جهت ایجاد تفرقه میان مسلمانان بر خلاف همیشه، آنها را وادار مىکند که با عجله و در گرما حرکت کنند تا فرصت گفت و گو نیابند.92 حباب بن منذر به پیامبرصلى الله علیه وآله گفت: اى رسول خدا، یهودیان درختان خرما را از فرزندان نورس خود بیشتر دوست دارند. پیامبرصلى الله علیه وآله هم به تعدادى از یاران خود دستور مىدهد که نخلهاى منطقهاى از خیبر را قطع کنند.93
معیار ارجمندى و اعتبار محافظه کارى
طبقه مرفه روش زندگى و دیدگاه نظرى خود را عوض نمىکند. محافظه کارى طبقه مرفه سرمشق طبقات پایینتر جامعه است. مقابله جدى با هر تغییر با عبارتپردازىهاى مبالغهآمیز. ایستایى کامل خود طبقه نسبت به توسعه فرهنگى. بهرهگیرى از نظام توزیع نابرابر ثروت و معاش براى مقابله با توسعه فرهنگى.
روش طبقهمرفه اصرار به پرستش بتها و حفظ آداب و رسوم دوره جاهلى - یادآورى سنتهاى گذشته توسط اشراف و منافقان - در نظر گرفتن ارزشهاى اشرافى و منافع در عقد پیمان - استفاده از تمام امکانات خود بر مقابله با پیامبر و دین اسلام و مسلمین - ائتلاف همه قبایل بتپرست، یهود، مسیحى، براى مبارزه با اسلام - ثروت و دارایى و مادیات برایشان اهمیت دارد - یهود بنىنضیر بتپرستى قریش را تأیید مىکند اما به مقابله با اسلام مىپردازد - ساختن مسجد ضرار.
سیره پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله شکستن بتها مبارزه با سنتها و ارزشهاى جاهلى - تنظیم قوانین جدید بر مبناى برابرى و برادرى و عدالت - حذف محافظهکارانى که توده مردم را به صورتهاى مختلف به محافظهکارى مىکشاندند - دادن مال یا منصب به افراد تأثیرگذار بر مردم، مانند غنیمتهاى حنین که به اشراف هر قوم داده شد یا ابقاء سران قبایل - به مخاطره انداختن دارایىها و مادیات اشراف - تخریب مسجد ضرار.
آیات قرآن آیاتى که اشاره به این ویژگىها دارد آیاتى که راه کار نشان مىدهد
آیاتى که ویژگى فرعونو مخالفانانبیاء و دنیا پرستان و ملأ و مترفان را بیان مىکند آلعمران/183؛بقره/109؛قلم/15-11-9؛ توبه آیات مربوط به جنگ تبوک؛ زخرف آیاتى که بهنحوهبرخورد انبیاءبا طواغیت و ملأ و مترف زمان آنها مىپردازد - آیات مربوط به غنایم حنین - قلم / 17 - 33
رعایت امور دینى
ساختار اجتماعى که در آن نهادهاى اجتماعى زیر نفوذ روحیه یغماگرى94 شکل مىگیرند، مبتنى بر روابط منزلتى است و رعایت دستورهاى مذهبى به صورت یک عادت، اگر با خلق و خوى یغماگرى همراه باشد، از این لحاظ اهمیت اقتصادى دارد که به صورت نشانهاى از اشتغال نداشتن در کارهاى صنعتى و تولیدى است. آشکارترین تأثیر اقتصادى رعایت دستورهاى مذهبى را مىتوان در مصرف کالاها و انجام دادن خدمات در راه مذهب مشاهده کرد. هزینههایى که در راه زیارتگاهها، معبدها، قربانىها و مراسم مذهبى به صورت نابجا و غیر الهى پرداخته مىشود، هیچ گونه هدف مادى را دنبال نمىکند. بنابراین، این گونه مصرفها را مىتوان در ردیف ضایع کردن تظاهرى به شمار آورد. این رسمها در گسترش ویژگىهاى نظام منزلتى مؤثرند. طبقه بالاى جامعه، از نظر اعتقاد دینى، به کیشهایى گرایش دارند که قابلیت بیشترى براى اجراى دستورهاى آنها به صورت تشریفاتى و نمایشى داشته باشند. انگیزههاى نیکوکارى و خوشرفتارى اجتماعى یا مردمدوستى و به عبارت دیگر، نشان دادن احساس همبستگى و همدردى اجتماعى طبق نظام منزلتى به دلیل مخالفت با «اصول بنیادى طبقه مرفه» که عبارتند از: ضایع کردن تظاهرى زمان و ماده و دورى گزیدن از فرایند تولیدى و صنعتى، انگیزههاى بیگانه (غیر دینى) قلمداد مىشوند.95
نمونههایى از آیین مذهبى صدر اسلام
اشراف قریش، خانه کعبه را گرامى مىداشتند، در مقابل بتها، شتر قربانى مىکردند، آب آشامیدنى حاجیان را فراهم مىساختند و بتها را عبادت مىکردند.96 آنها پردهدارى، سقایت، کلیددارى و سایر آداب و رسوم مذهبى را انجام مىدادند، اشتغال به این کارها براى شخص و قبیله متصدى آن، علاوه بر منافع مادى، اعتبارآور بود.97 هزینههایى که در راه کعبه، بتکدهها، قربانىها و مراسم مذهبى به کار مىرفت در جهت مصرف تظاهرى براى بالا بردن و نمایش منزلت و مقام مورد ارزیابى قرار مىگیرد. بر اساس نظام منزلتى حاکم بر مکه، احساس همبستگى و مهر و محبت بین پیامبرصلى الله علیه وآله و مسلمانان امرى ناشناخته بود، به همین دلیل عشق یاران پیامبر به ایشان در حدیبیه تعجب حویطب بن عبدالعزّى را برانگیخت.98 آنان براى بت لات درشهر طائف، خانهاى ساخته بودند و مانند کعبه آن را بزرگ مىداشتند.99 پدر خالد بن ولید براى بت عزّى هدیه مىبرد. کمترین هدیه، صد شتر و گوسفند بود که براى آن قربانى مىکرد.100 ذات انواط درخت بزرگى بود که مردم دوران جاهلى براى آن قربانى مىکردند و یک روز را آن جا مىماندند و هر کس از مردم جاهلى که به حج مىآمد رداى خود را بر آن مىافکند و بدون رداء به مکه وارد مىشد و این نوعى حرمت و بزرگداشت آن بود.101
اقدامات پیامبرصلى الله علیه وآله در امور دینى
1. شکستن بتها و مبارزه با شرک، بتسازى و سنتها و آداب و رسوم جاهلى بتپرستان.
2. تخریب مسجد ضرار که با نیت غیر الهى ساخته شده بود.
3. اهمیت دادن به نیت و محتواى عبادت و توسعه مصادیق عبادت؛ از نظر پیامبرصلى الله علیه وآله عبادت کردن فقط راز و نیاز در عبادتگاه نبود بلکه هر کارى که با نیت الهى براى انجام فرمان خداوند صورت گیرد، عبادت است. پیامبر در سخنرانى قبل از جنگ اُحد فرمودند: «هر کس، چه مسلمان و چه کافر، اگر نیکى کند مزد او بر عهده خداست که در این جهان یا آن جهان پرداخت خواهد شد». و در ادامه فرمودند: «هیچ کس نمىمیرد مگر این که به آنچه روزى اوست برسد... در طلب روزى خود به طریق پسندیده اقدام کنید... خدا براى شما حلال و حرام را بیان نمود... هر کسى که آن گونه امور [ناپسند] را ترک کند آبرو و دین خود را حفظ کرده است... هر مؤمنى نسبت به مؤمنان دیگر، چون سر نسبت به پیکر است که چون به درد آید همه بدن به خاطر آن به درد مىآید».102
4. توجه به معیارهاى معنوى، مانند نیکوکارى، کمک به همنوع، عدالت، پرداخت صدقه؛ پیامبرصلى الله علیه وآله درآمد غنیمتهاى بنىنضیر را، که به آن حضرت اختصاص داشت، بین خویشان خود تقسیم مىکردند و به هر کس که مصلحت بود، لطف مىفرمودند. ایشان مصرف سالیانه جو و گندم خانواده خود و فرزندان عبدالمطلب را از نخلستانهاى بنىنضیر تأمین مىکردند و اضافه آن را صرف خرید اسلحه و اسب براى جنگ مىکردند. صدقات آن حضرت از همین محل و هم چنین از اموالى که مُخیریق به او هبه کرده بود، تأمین مىشد.103 کسانى که از صدقات بهرهمند مىشدند از درآمد فىء و درآمد خمس بهرهاى نداشتند و کسانى که از درآمد فىء و خمس بهرهمند مىشدند از صدقهها چیزى دریافت نمىکردند. معمولاً صدقات را به یتیمان و فقیران و بینوایان مىدادند. و هر گاه پسر بچههاى یتیم به بلوغ مىرسیدند، دریافتى ایشان از صدقات قطع مىشد و در صورت شرکت در جهاد از فىء چیزى دریافت مىکردند، در غیر این صورت چیزى دریافت نمىکردند و باید دنبال کار دیگرى مىرفتند. رسول خدا هیچ سائل و فقیرى را محروم نمىکرد، ولى توانگران و کسانى که قدرت کسب داشتند، از خمس بهرهاى نداشتند.104 پیامبرصلى الله علیه وآله از مسلمانان خواستند هر چه مىتوانند در راه خدا انفاق کنند و صدقه بدهند اگر چه نیمى از دانه خرما یا نوک پیکانى باشد که کسى با آن در راه خدا جهاد کند و از این کار خوددارى نکنند که مایه هلاک و بدبختى آنها مىشود. آیه شریفه «و انفقوا فى سبیل اللَّه و لا تلقوا بایدیکم الى التهلکه»؛105 یعنى در راه خدا انفاق کنید و تنهاى خویش را با دستهایتان به هلاکت نیندازید.106 پیامبر هنگام ورود به مکه پس از ستایش خدا فرمودند: همانا زندگى واقعى، زندگى آن جهانى است.107 رسول اسلامصلى الله علیه وآله کنار در کعبه ایستادند و فرمودند: هر ربایى که در جاهلیت معمول بود و هر خون و مالى که بر عهده داشتید و همه افتخارات واهى، زیر پا نهاده شده و از میان رفته است، مگر مسئله پرده و کلیددارى کعبه و سقایت حاجیان. همانا در خصوص کسانى که با چوبدستى یا تازیانه به صورت خطا کشته مىشوند، دیه و خونبهاى آنان باید در کمال شدت به صورت صد ماده شتر، که چهل عدد آن باردار باشند، پرداخت شود. خداوند نخوت و تکبر جاهلیت و افتخار به پدران را از میان برد. همه شما از نسل آدمید و آدم از خاک است و گرامىترین شما در پیشگاه خداوند پرهیزگارترین شماست. همانا خداوند مکه را حرم امن قرار داده است و همواره حرم الهى خواهد بود، براى هیچ کس پیش و پس از من شکستن حرمت آن جایز نبوده و نیست و براى من هم شکستن حرمت آن جز به اندازه ساعتى از یک روز جایز نبوده است... مسلمان برادر مسلمان است و همه مسلمانان برادرند، دور آنها و نزدیک ایشان یکسانند و نیرومند و ناتوان آنها از جنگ غنیمت به تساوى مىبرند و شرکت در میسره و میمنه ملاک نیست.108 پیامبرصلى الله علیه وآله به حکیم بن حزام از غنیمتهاى حنین صد شتر داد. او شتر بیشترى خواست، پیامبر به او عطا کردند تا شمار شترهایش به سى صد رسید بعد به او فرمودند: اى حکیم بن حزام مال مایه خرمى و شیرینى است؛ هر کس آن را به دیگران ببخشد مال براى او فرخنده خواهد بود و هر کس به مال مشغول شود برایش مبارک نخواهد بود و هم چون کسى است که هر چه بخورد سیر نشود. بدان که دست بخشنده بهتر از دست گیرنده است و از کسانى شروع کن که یارى و مدد مىخواهند.109
رعایت امور دینى
طبقه مرفه به کیشهایى گرایش دارد که دستوراتش هر چه بیشتر تشریفاتى و نمایشى باشد.
معیار ارجمندى و اعتبار عادت به رعایت دستورهاى مذهبى همراه خلق و خوى یغماگرى نشانه اشتغال نداشتن در کار تولیدى است.
عادت به رعایت دستورهاى مذهبى همراه خلق و خوى یغماگرى نشانه اشتغال نداشتن در کار تولیدى است.
مخالفت با انگیزههاى نیکوکارى و خوشرفتارى اجتماعى و مردمدوستى و احساس همبستگى و همدردى اجتماعى به دلیل مغایرت با قوانین بنیادى زندگى مرفه (ضایع کردن تظاهرى زمان و ماده و دورى گزیدن از فرآیند تولید).
روش طبقهمرفه اشراف بتپرست، آداب و رسوم خاصى براى بتپرستى داشتند، مانند قربانى، پردهدارى و ... - اشراف و متولیان یهودى و مسیحى و ... آداب و رسوم و لباسهاى خاصى داشتند - تصدى امور دینى موروثى بود و اشراف به آن اشتغال داشتند.
سیره پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله شکستن بتها - منع آداب و رسوم بتپرستان - تخریب مسجد ضرار که با نیت و هدف غیر الهى و به دست اشراف ساخته شده بود - مبارزه با هر گونه بتسازى و شرک، اهمیت دادن به نیت و محتواى عبادت و همگانى کردن آن و توسعه مصداقهاى عبادت کسب روزى، محبت به والدین و ... عبادت است - توجه به معیارهاى معنوى و غیر مادى، مانند نیکوکارى، کمک به همنوع، عدالت، دادن صدقه - توجه به مصالح جامعه و فرد.
آیات قرآن آیاتى که اشاره به این ویژگىها دارد آیاتى که راه کار نشان مىدهد
آیاتى که راجع به تصور عامه مردم از خدا و بتها است و ویژگى بتپرستان و مشرکان و اهل کتاب و منافقان و کفار را بیان مىکند آیاتى که درباره خداوند و برترى آخرت و ارزشهاى اخروى نسبت به دنیا و خصوصیات انبیاء و متقین مىباشد. توبه /17-18-19و 107-108 درباره مسجد ضرار - آیات مربوط به زکات، صدقه، دستگیرى از دیگران، محبت به همنوع، تقوا، نماز.
پىنوشتها
1. کارشناس ارشد تاریخ اسلام.
2. Waste.
3. ر.ک: توریستین بوند وبلن، نظریه طبقه مرفه، فرهنگ ارشاد، (تهران، نشر نى، 1383)، ص132-135.
Thorstein Bonde Veblen, The Theory of the Leisure Class, (London, Unwin Books, 1970).
4. Emulation.
5. Invidious.
واژه رشکآمیز به کار گرفته شده تا اشخاص بر حسب ارزش و ثروت نسبىشان با یکدیگر مقایسه و رتبهبندى شوند. مقایسه رشکآمیز، فرایندى است براى ارزیابى افراد بر حسب ارزشى که دارند.
6. براى اطلاع بیشتر ر.ک: همان، ص 69 - 79.
7. محمد بن عمر واقدى، کتاب المغازى، (بیروت، مؤسسه الأعلمى للمطبوعات، 1409ق / 1989م)، ج 1، ص 116.
8. همان، ج 1، ص 32.
9. همان، ص 30.
10. همان، ص 118.
11. همان، ص 264.
12. همان، ج 2، ص 595.
13. همان، ص 600.
14. همان، ص 607 - 608.
15. همان، ص 611.
16. همان، ص 637.
17. همان، ص 641.
18. همان، ص 737 - 738.
19. همان، ج 3، ص 893.
20. همان، ص 895 - 910.
21. همان، ج 1، ص 222 - 223.
22. همان، ص 140.
23. همان، ج 2، ص 592.
24. همان، ج 1، ص 364.
25. همان، ص 318.
26. همان، ص 138 - 142.
27. Conspicuous Leisure. تن پروری و تن آسایى
28. براى اطلاع بیشتر ر.ک: توریستین بوند وبلن، پیشین، ص 81 - 107.
29. واقدى، پیشین، ج 2، ص 696 - 697.
30. همان، ص 833.
31. همان، ج 2، ص 696 - 697.
32. همان، ص 833.
33. همان، ص 445 - 449.
34. همان، ص 438.
35. همان، ص 658.
36. همان، ج 3، ص 924.
37. همان، ج 1، ص 222 - 223.
38. Conspicuous Consumption.
39. براى اطلاع بیشتر ر.ک: توریستین بوند وبلن، پیشین، ص 109 - 135.
40. واقدى، پیشین، ج 1، ص 140.
41. همان، ص 125.
42. همان، ص 144 - 145 واقدى اسامى آنان را ذکر کرده است.
43. همان، ص 375.
44. همان، ج 2، ص 478.
45. همان، ص 594.
46. همان، ج 1، ص 200.
47. همان، ج 2، ص 742.
48. همان، ص 581 - 582.
49. همان، ص 614.
50. همان، ج 1، ص 379.
51. همان، ج 2، ص 672.
52. همان، ج 3، ص 935.
53. همان، ج 1، ص 346.
54. ابن سعد، الطبقات الکبرى، (بیروت، دار بیروت، 1405ق / 1985م)، المجلد الرابع، ص 22.
55. واقدى، پیشین، ج 2، ص 636.
56. براى اطلاع بیشتر ر.ک: توریستین بوند وبلن، پیشین، ص 191 - 207.
57. واقدى، پیشین، ج 3، ص 885.
58. همان، ج 1، ص 374.
59. ابن سعد، پیشین، ج 4، ص 323 - 324.
60. همان، ص 241.
61. واقدى، پیشین، ج 1، ص 398.
62. Conservatism.
63. براى اطلاع بیشتر ر.ک: توریستین بوند وبلن، پیشین، ص 209 - 227.
64. واقدى، پیشین، ج 1، ص 174 - 175.
65. همان، ص 121 - 185.
66. همان، ص 296 - 297.
67. همان، ص 365 - 366.
68. همان، ص 366.
69. همان، ص 373.
70. همان، ص 375 - 376.
71. همان، ج 2، ص 416.
72. همان، ص 423 - 424.
73. همان، ص 455.
74. همان، ص 501 - 502.
75. همان، ج 1، ص 406.
76. همان، ج 2، ص 611 - 612.
77. اسراء / 110.
78. واقدى، پیشین، ج 2، ص 741 - 743.
79. همان، ص 812.
80. همان، ج 3، ص 890 - 891.
81. همان، ص 960 - 961.
82. همان، ص 966 - 968.
83. همان، ج 2، ص 442.
84. براى اطلاع از متن کامل سخنرانى پیامبر، ر.ک: ابو عثمان عمرو بن بحر الجاحظ، البیان و التبیین، مجلد 1، (ج 2)، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419ه . - 1998م)، ص 21 - 23؛ همچنین ابن هشام، السیرة النبویة، (بیروت، دارالمعرفه، 1423ق/ 2003م).
85. واقدى، پیشین، ج 1، ص 175.
86. همان، ص 187.
87. همان، ص 394.
88. همان، ج 2، ص 590 - 591.
89. همان، ص 818.
90. همان، ج 3، ص 954 - 955.
91. همان، ج 1، ص 372.
92. همان، ج 2، ص 419.
93. همان، ص 644.
94. Predatory.
95. براى اطلاع بیشتر ر.ک: توریستین بوند وبلن، پیشین، ص 295 - 350.
96. واقدى، پیشین، ج 2، ص 442.
97. براى اطلاع بیشتر ر.ک: یعقوبى، پیشین، ج 1، ص 254 - 257، (بیروت، دارصادر، بىتا) بخش «کیشهاى عرب» همچنین «کتاب الاصنام».
98. واقدى، پیشین، ج 2، ص 608.
99. ابن هشام، پیشین، ص 65.
100. واقدى، پیشین، ج 3، ص 874.
101. همان، ص 891.
102. همان، ج 1، ص 222 - 223.
103. همان، ص 378.
104. همان، ص 410.
105. بقره / 195.
106. واقدى، پیشین، ج 2، ص 732.
107. همان، ص 824.
108. همان، ص 835 - 836.
109. همان، ج 3، ص 944 - 945.
منابع
- ابن سعد، الطبقات الکبرى، (بیروت، دار بیروت، 1405ق / 1985م).
- ابن هشام، ابو محمد عبدالملک، السیره النبویه، (بیروت، دارالمعرفه، 1423ق / 2003م).
- الجاحظ، ابو عثمان عمرو بن بحر، البیان والتبیین، مجلد 1، (ج 2)، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419ق / 1998م).
- واقدى، محمد بن عمر، کتاب المغازى، (بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، 1409ق / 1989م).
- وبلن، توریستین یوند، نظریه طبقه مرفه، فرهنگ ارشاد، (تهران، نشر نى، 1383ش).
- یعقوبى، احمد بن یعقوب، تاریخ یعقوبى، (بیروت، دارصادر، بىتا).
مقدمه
اشراف و طبقه مرفه در جوامع بشرى از افراد و طبقات تأثیرگذار جامعهاند که رفتار، گفتار و عقایدشان پىآمدهاى مستقیم و غیر مستقیمى بر سایر افراد جامعه، خصوصاً طبقات پایینتر دارد. مردم در طول تاریخ، غالباً به خواستههاى آنان عمل کرده و بر طبق روش آنها زندگى نموده و رهبرى ایشان را پذیرفتهاند. محافظهکارى آنها، انسانها و جوامع را به محافظهکارى و انحطاط مىکشاند. اشراف براى مطرح کردن خود و کسب اعتبار و جلب احترام دیگران، به حفظ و گسترش نظام منزلتى مىپردازند. عمل اشرافى که در نظام مبتنى بر تمایز اجتماعى رشد و نمو مىکنند، داراى سه شاخصه اصلى است: 1. تنآسایى (تن آسانى)؛ 2. مصرف تظاهرى (مصرف آشکار یا اسراف)؛ 3. محافظهکارى. پیامبران و مصلحان اجتماعى براى اعتلاى مقام انسان و پیشرفت و توسعه جامعه، با آنها به مبارزه پرداختهاند. مقابله با اشراف و اشرافىگرى، از دغدغههاى اصلى حضرت محمدصلى الله علیه وآله بود. آن حضرت براى مقابله با نظام منزلتى (تمایز ناعادلانه طبقاتى) که زمینهساز اعمال اشرافى بود و همچنین براى از بین بردن اعمال اشرافى، کارهاى بزرگى انجام داد. ایشان کوشیدند نظام برابرى و برادرى (اخوت اسلامى) را جاىگزین نظام منزلتى کنند. تشکیل «امت واحده» ثمره کار پیامبرصلى الله علیه وآله بود. رویکرد قرآن کریم در وضع قوانین و هدفگذارىها و پیامبرصلى الله علیه وآله به عنوان مبلّغ و مجرى آن دستورات الهى، از بین بردن روحیه اشرافى و مراتب منزلتى و جاىگزین کردن روحیه برادرى و برابرى (اخوت اسلامى) و بنیان گزاردن «امت واحده» بوده است.
در این نوشته، با استفاده از «نظریه طبقه مرفه» که اشراف و طبقه مرفه جامعه را توصیف کرده، شاخصترین اعمال اشرافى شناسایى شده و با تطبیق آن بر اعمال اشراف دوره پیامبرصلى الله علیه وآله، شیوه برخورد ایشان با اشراف و طبقه مرفه بررسى شده است.
ویژگى اشراف
به نظر مىرسد در بررسى خلق و خوى طبقه مرفه (اشراف) اصل «ضایع کردن»2 - با تعریفى که وبلن ارائه مىدهد3 - اساس و پایه نظریه طبقه مرفه است. طبق این تعریف، مفهوم «ضایع کردن» دلالت بر مصرف نامقبول و غیر عاقلانه کالاها و خدمات انسانى ندارد و منظور از این واژه به هدر دادن یا استفاده نادرست از تلاش و مال نیست، بلکه به این دلیل ضایع کردن به شمار مىآید که این مصرف، علاوه بر این که براى زندگى و رفاه فردى که این روش را برگزیده کارى انجام نمىدهد، براى دیگران نیز سودى ندارد و تنها با هدف خودنمایى و مقایسه رشکانگیز توانگرى و تثبیت برترى و تسلط خود بر طبقه و لایههاى پایینى جامعه صورت مىگیرد، با آن که مىتوانست نقش سودمندى هم داشته باشد. شاخصهاى اشرافىگرى در نظر وبلن که با موضوع این نوشته همخوانى دارد، از این قرار است: «چشم و همچشمى مالى»، «تظاهر به تنآسایى»، «مصرف تظاهرى»، «لباس؛ نمودى از توانگرى»، «محافظهکارى و کنارهگیرى از تولید» و «رعایت امور دینى». توضیح هر مورد در متن آمده است. این نوشته نتیجه تطبیق مطالب کتاب وبلن با دادههاى تاریخى صدر اسلام (دوران مدینه) است.
چشم و همچشمى4 مالى
وبلن بر این باور است که افرادى، همچون پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله که با خلق و خوى استثنایى خود بتوانند براى مدت طولانى، احترام خویش را در نظر اعضاى پایین مرتبه حفظ کنند، انگشت شمارند. از دید وى، قاعده کلى این است که آن دسته از اعضاى اجتماع که ثروت و توانمندى بیشترى دارند، در نزد عامه مردم، از جایگاه شایسته و اعتبار و ارجمندى و آبرومندى بالاترى برخوردارند. در دوره مورد بحث، براى این که شخص در انظار مردم به نیکى شناخته شود، بر اساس معیارهاى قبیلهاى، توانایى بدنى، زیرکى، مهارت در جنگ، غنیمت جویى، شرافت خانوادگى، طایفهگرایى، و دارایى، سود بخشى کالاها و افراد از طریق مقایسهاى رشکانگیز5 ارزیابى مىشد. این مقایسه بین صاحب ارزشهاى افتخارآور و دشمن یا دیگر اعضاى گروه که بهره کمترى از آن ارزشها داشتند، انجام مىگرفت.6 پیامبرصلى الله علیه وآله بعد از جنگ بدر و کشته شدن شمار بسیارى از اشراف قریش، خطاب به یکى از یاران خویش، آنان را این گونه توصیف فرمودند: «اشراف قریش از سرشناسان بودند، اگر آنها را مىدیدى، مىترسیدى و اگر به تو فرمان مىدادند، اطاعت مىکردى و اگر کارهاى خود را با کارهاى آنها مىسنجیدى، کارهایت را کوچک مىشمردى».7 آن حضرت در این کلام، موقعیت این طبقه و دیدگاه سایر اعضاى جامعه به آنها را بر اساس الگو گرفتن از شیوه زندگى اشراف و نگاه منزلتى جامعه ترسیم کردهاند.
نمونههایى از صدر اسلام
در زمان پیامبرصلى الله علیه وآله، بهترین مکان براى فخرفروشى، خودنمایى و کسب افتخار، جبهههاى جنگ بود که از راه دادن هزینه جنگ، مبارزه و غنیمتجویى به دست مىآمد و در قالب سرودههاى حماسى، به مثابه سند افتخار قبیله و فرد افتخارآفرین، ماندگار مىشد. پرداخت هزینه جنگ بدر از جانب اشراف قریش8 و سخنان ابو جهل خطاب به عباس عموى پیامبر که از منصبهاى سقایت، پردهدارى کعبه و ریاست ندوه و رفاده، به عنوان نشانههاى بزرگى و مجد نام مىبرد ،9 بیانگر وجود مراتب منزلتى بین مردم است. سوده (همسر رسول خدا) تحت تأثیر همین فرهنگ، سهیل بن عمرو، خویشاوند خود را سرزنش مىکند که چرا تسلیم شده در حالى که مىتوانست با بزرگوارى بمیرد.10 قزمان قبل از کشته شدن در جنگ اُحد گفت: «ما فقط براى حفظ شخصیت و حیثیت خود جنگیدیم».11 از سخنان قزمان بر مىآید که حفظ حیثیت و آبروى قبیله از ارزشهاى حاکم بر جامعه بوده است. عروه بن مسعود، از بزرگان و اشراف ثقیف، انسانها را با معیارهاى منزلتى ارزیابى مىکرد. او مسلمانان حاضر در حدیبیه را اوباشى مىخواند که نه حیثیتى دارند و نه حسبى.12 در واقع، عروه، حسب و منزلت اجتماعى برآمده از ثروت و شرافت خانوادگى را نشانه اعتبار مىدانست.
وقتى که پیامبرصلى الله علیه وآله تصمیم گرفت خراش بن امیه کعبى را که جایگاه اجتماعى بالایى نداشت، براى گفت و گو با اشراف قریش بفرستد، خراش از پیامبرصلى الله علیه وآله خواست که مردى بلند مرتبهتر از او را اعزام کند. برخى از اشراف قریش حتى به خود اجازه مىدادند که خراش بن امیه، مأمور رسول اللَّهصلى الله علیه وآله را بکشند. عمر بن خطاب هم از رفتن پیش اشراف قریش امتناع کرد و عثمان بن عفان را که به قول عمر، او در مکه گرامىتر و داراى خویشاوندان بیشترى بود، معرفى کرد. اشراف قریش، عثمان را به دلیل برخوردارى از شرافت خانوادگى و ثروت پذیرفتند و با او به گرمى رفتار کردند.13
عمر بن خطاب با استناد به ارزشهاى جاهلى و چشم و همچشمى قبیلهاى، صلح حدیبیه را برنمىتافت و آن را خوارى دین مىانگاشت، حتى در حقانیت دین اسلام و رسول خدا تردید مىکرد.14 هم چنین اسید بن حضیر و سعد بن عباده که از اشراف مدینه بودند، با همین نگرش، صلحنامه را باج دادن به قریش تفسیر مىکردند.15
یهودیان خیبر که از اشراف مشهور و قدرتمند منطقه بودند با توجه به جایگاه و مقام خود در میان قبیلهها، گمان نمىکردند که پیامبرصلى الله علیه وآله با آنها بجنگد، چرا که آنها حصارهاى بسیار بلند و اسلحه فراوان و نیروى زیادى داشتند. یهودیان مدینه هم بر این باور بودند که خیبر دژهاى مرتفع بر قلعه کوهها و آب فراوان و دائمى دارد و در آن هزار زرهپوش حضور دارند، از این رو، مسلمانان نمىتوانند آن را فتح کنند.16 قریش و عموم اعراب با آگاهى از زیادى شمار یهودیان و اسلحه و استحکام دژهاى خیبر و آمادگى آنها، پیروزى خیبریان را قطعى مىدانستند.17
واکنش اشراف قریش به بانگ اذان بلال بر پشت بام کعبه نشان مىدهد که مراتب منزلتى آن چنان بین اشراف نهادینه شده بود که افرادى، مانند عکرمه بن ابى جهل، صفوان بن امیه، خالد بن اسید، سهیل بن عمرو و سایر اشراف نمىتوانستند حضور فردى - به زعم خودشان - دون پایه را در جایگاه تحمّل کنند. آنان عصبانیتشان را از نادیده انگاشتن و رعایت نشدن سلسله مراتب منزلتى، در سخنان خود یا با پوشاندن چهره نشان مىدادند.18 قبیله هوازن خود را افرادى کارآزموده و جنگجو مىدانستند.19 صفوان بن امیه در جنگ حنین مىگفت: اگر قرار باشد بنده باشم ارباب قرشى نزد من دوست داشتنىتر از ارباب هوازنى است.20
راهکارهاى حضرت محمدصلى الله علیه وآله براى رفع چشم و همچشمى مالى
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله براى از بین بردن نگاه منزلتى و رقابت قبیلهاى اقدامات زیر را انجام داد:
1. جاىگزین کردن فرهنگ برادرى و اخوت دینى به جاى ارزشهاى منزلتى و قبیلهاى؛ پیامبرصلى الله علیه وآله در سخنرانى پیش از جنگ اُحد فرمودند: «هر مؤمنى نسبت به مومنان دیگر، چون سر نسبت به پیکر است که چون به درد آید، همه بدن به درد مىآید».21 مصعب بن عُمیر تحت تأثیر همین تفکر به محرز بن نضله که ابو عزیز بن عمیر، برادر پدر و مادرى مصعب را در جنگ بدر به اسارت درآورده بود، سفارش کرد که مادرش ثروتمند است و فدیه خوبى مىتواند از او بگیرد. همچنین مصعب، در مقابل اعتراض برادرش ابو عزیز گفت: محرز، به جاى تو، برادر من است.22 این در محیطى است که کمى پیشتر (در دوران جاهلى) «قانون ثار» اجرا مىشد و هیچ قرشى یا مکى، اهالى یثرب را هم شأن و برادر خود نمىخواند.
2. پیامبرصلى الله علیه وآله و خانوادهاش با سایر افراد جامعه تفاوتى نداشتند؛ در حدیبیه وقتى هدایا بین مردم تقسیم شد پیامبر و همسرش ام سلمه، همانند دیگران سهم بردند.23
3. در جامعهاى که غنیمتجویى ارزش آفرین بود، تقسیم غنیمتها به طور مساوى و قرار دادن سهم براى کسانى که به دلیلهاى موجه در جنگ حضور نداشتند و برگرداندن اموال به ناحق گرفته شده به صاحبان آن، مىتوانست از اهمیت غنیمتجویى بکاهد؛ عمرو بن امیه، دو نفر از یهودیان بنىعامر را که پیامبر به آنها امان داده بود کشت و رسول خداصلى الله علیه وآله وسایل جنگى و لباسهاى آنها را همراه خون بهایشان فرستاد.24
4. پاىبندى به پیمان؛ یکى از ویژگىهاى اشراف این است که هر گاه مقام و منزلت طرف قرارداد آنها پایینتر باشد یا آن پیمان، منافع آنها را در معرض خطر قرار دهد، آن پیمان را به طور یک جانبه نقض کنند. پیامبرصلى الله علیه وآله براى از بین بردن این خصیصه، این گونه عمل کرد؛ هنگامى که یهودیان و منافقان بعد از شکست مسلمانان در جنگ اُحد به تضعیف روحیه آنان پرداختند، عمر بن خطاب اجازه خواست آنها را بکشد، ولى رسول خداصلى الله علیه وآله نپذیرفت و فرمود: «یهودیان در ذمه ما هستند و من ایشان را بیهوده نمىکشم. من از کشتن بیهوده کسانى که شهادت به یگانگى خدا و پیامبرى من مىدهند نهى شدهام».25
5. جاىگزین کردن ارزشهاى معنوى به جاى ارزشهاى مادى؛ پیامبرصلى الله علیه وآله اسیرانى که توانایى پرداخت فدیه نداشتند بدون دریافت فدیه آزاد مىکردند، از جمله آنها عبید بن عمرو بن علقمه، سائب بن عبید و ابو عزّه عمرو بن عبداللَّه بن وهب بودند. پیامبرصلى الله علیه وآله اسیرانى که قرعه به ایشان تعلق گرفت در ازاى آزادى یکى از مسلمانان آزاد کردند مانند عمرو بن ابو سفیان، از اسیران جنگ بدر که در ازاء آزادى سعد بن نعمان بن اکال آزاد شد،26 ولى از ثروتمندان فدیه خودشان و بستگانشان را گرفت؛ عباس عموى پیامبر مجبور شد فدیه خود و پسران برادرش را بدهد.
6. توجه به توانایىهاى فردى و دیندارى در انتصابها به جاى طایفهگرایى و در نظر گرفتن مراتب منزلتى یا دارایى اشخاص؛
7. کوشش در جهت فقرزدایى و کم کردن فاصله فقیر و غنى و دگرگون کردن معیارهاى ارزش انسانها؛ حضرت محمدصلى الله علیه وآله تقوا و علم را نشانه برترى مىدانست.
معیار ارجمندى
و اعتبار چشم و همچشمى مالى
توانایى بدنى، زیرکى، مهارت در جنگ، ثروت مالى و دارایى مالى، غنیمتجویى شرافت خانوادگى، طایفه گرایى، برانگیختن رشک دیگران
روش طبقهمرفه حضور در جنگ و به دست آوردن غنیمت؛ دادن هزینه جنگ؛ داشتن منصبهایى،مانند: فرماندهى، سقایت، پردهدارى، رفادت، ریاست ندوه، انحصار تجارت، داشتن اسلحه جنگى و حصار و قلعههاى مستحکم، افراد قبیله قریش و قبایل معتبر از منزلت و مقام بالایى برخوردار بودند. یهودیان چون از بنىاسراییل بودند خود را برتر مىدانستند؛ برخوردارى از تخصص در مسائل جنگى که یهودیان، قبیله ثقیف و هوازن، مسیحیان نجران، یمنیان، حبشیان از آن برخوردار بودند.
سیره پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله تقسیم غنایم به طور مساوى بین قوى و ضعیف، اختصاص سهمى از غنایم به بردگان حاضر در جنگ و افرادى که به دلیل موجه در جنگ حضور نداشتند، در انتصابها توجه به توانایىهاى فردى و دیندارى، خوددارى از طایفه گرایى، اهتمام به کارهاى تولیدى و فقرزدایى از جامعه، ترویج فرهنگ اخوت و برادرى، جاىگزین کردن ارزشهاى معنوى به جاى ارزشهاى مادى، توجه به مصلحت جامعه و فرد.
آیات قرآن آیاتى که اشاره به این ویژگىها دارد آیاتى که راه کار نشان مىدهد
حشر / 2. آیاتى که ویژگى کفار، منافقان، متکبران، دنیاپرستان را توصیف مىکند. آیاتى که درباره تقسیم غنایم؛ ویژگى مؤمنان و جامعه اسلامى مىباشد. آیاتى که خداوند را مالک همه چیز معرفى مىکند و این دنیا و ارزشهاى دنیوى را در مقابل آخرت و ارزشهاى اخروى ناچیز مىشمارد.
تنآسایى تظاهرى27
نمود بارز طبقه مرفه، تنپرورى یا به عبارت دیگر، معافیت و خوددارى از انجام کارهاى سودمند است. شغلهاى معمول و مشخص طبقه مرفه عبارتند از: خدمات دیوانى، جنگ، ورزش و مراسم دینى (مطابق با برداشت این طبقه). انگیزه اصلى طبقه مرفه در پرداختن به این گونه شغلها که ماهیتى یغماگر دارند نه تولیدى، که بهرهکشى مىباشد که فقط در خور زندگى طبقه مرفه است. غنیمتهایى که از طریق غارت و بهرهکشى به دست مىآید، به عنوان دستآورد و معیار نمایشى زندگى مرفه محسوب مىشود و دورى گزیدن از کار تولیدى، نشانه بزرگوارى، شایستگى و شرط لازم آراستگى دانسته مىشود و نیز با تأکید بر «ثروتمندى»، فرد، موقعیت اجتماعى خود را به رخ مىکشد. تأکید بر ارزشمندى ثروت، منجر به تأکید بیشتر بر تنآسایى مىشود. تنآسایى تظاهرى که وقت و تلاش انسانى در آن ضایع مىشود، به منظور نمایش ثروتمندى و نیز جلب احترام دیگران صورت مىگیرد. این مسئله در جامعه و گروههاى همبسته یا کوچکى به کار مىآید که در آن به دلیل آشنایى مردم با یکدیگر و تأثیر شایعات محلى، شخصِ جویاى شهرت مىتواند به زودى انگشتنماى دیگران شود. طبق رسم معمول، تولد در خانواده برتر و داشتن زندگى آسوده و برکنارى از وظایف دون پایه، معیار بالادست بودن فرد است و مسلّمترین قاعده، رعایت مقررات منزلتها از جانب افراد فرودست مىباشد. در درک عمومى، این وضعیت، ویژگى ذاتى ارزش برترى شناخته شده است و به همین سبب، حقیرزادگان عوام، سر فرود آوردن و تسلیم شدن در برابر فرادستان را بر خود روا مىدارند. در این نظام منزلتى، یک طبقه مرفه حاشیهاى یا بدلى شکل مىگیرد که وظیفهاش انجام آسایش نیابتى به سود اعتبار طبقه مرفه واقعى یا اصلى است.28 خدمتکاران و افرادى که براى تأمین رفاه طبقه مرفه به کارهاى غیر تولیدى مىپردازند، جزء این گروهاند.
نمونههایى از صدر اسلام
تلاش اشراف خویشاوند پیامبرصلى الله علیه وآله، همچون عباس براى تصدى منصبهایى، مانند امارت، فرماندهى و سرپرستى جمعآورى زکات، به عنوان نشانه بزرگوارى و شایستگى، مصداق تنآسایى تظاهرى مىباشد. عباس، عموى پیامبرصلى الله علیه وآله و ربیعه بن حارث، پسران خود (فضل و عبدالمطلب) را پیش پیامبرصلى الله علیه وآله فرستادند تا آنها را متصدى صدقات نماید.29 درخواست منصب کلیددارى و سقایت از سوى عباس بن عبدالمطلب30 نیز ممکن است به همین منظور صورت گرفته باشد.
اقدامات رسول خداصلى الله علیه وآله براى مقابله با تنآسایى
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله براى مقابله با تنآسایى این اقدامات را انجام داد:
1. آن حضرتصلى الله علیه وآله منصبهاى بزرگى، چون امارت، ریاست، فرماندهى و سرپرستى امور اقتصادى را به اشراف و خویشاوندان ثروتمند خود و به کسانى که روحیات اشرافى و نگاه منزلتى داشتند، نداد؛ عباس عموى پیامبر و ربیعه بن حارث پسران خود (فضل و عبدالمطلب) را نزد پیامبر فرستادند تا آنها را متصدى صدقات فرماید، ولى پیامبرصلى الله علیه وآله نپذیرفت.31 عباس عموى پیامبرصلى الله علیه وآله از ایشان خواست که منصب کلیددارى و سقایت را به او وا گذارد. پیامبرصلى الله علیه وآله در پاسخ فرمودند: «کارى را به شما وا مىگذارم که متحمل هزینهاى شوید نه این که از آن درآمد کسب کنید».32
2. ترویج و توسعه کارهاى تولیدى و عمرانى، گسترش عدالت و توجه به مالکیت فردى و جمعى؛ پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله در مقام حاکم جامعه اسلامى، به کارهاى تولیدى مىپرداخت. ایشان براى ترغیب مسلمانان، شخصاً با انجام کارهایى، مانند کلنگ زدن و جا به جا کردن خاکها و ... با آنها در حفر خندق همکارى مىکرد.33
هدیه رسول اللَّهصلى الله علیه وآله به افراد، مخصوصاً کسانى که روحیه اشرافى داشتند، زمین بایرى بود که باید به دست آن شخص آباد مىشد. پیامبرصلى الله علیه وآله به حسان بن ثابت انصارى شاعر که در رفتار و اشعار او روحیه اشرافى و نگاه منزلتى وجود داشت به سبب عفو صفوان بن معطّل، زمین بایرى واگذار کرد تا آباد کند.34 محمد بن مسلمه که در برخى از جنگها فرمانده بود از پیامبر خواست که محوطه گور برادرش را تیول او قرار دهد. پیامبرصلى الله علیه وآله به او فرمود: «به اندازه یک تاخت اسب مال توست و اگر در آنجا زراعت کردى به اندازه دو تاخت اسب براى تو باشد».35 پیامبرصلى الله علیه وآله به دست خود مسجدى در لیّه ساخت در حالى که یارانش براى آن حضرت سنگ مىآوردند.36 آن حضرتصلى الله علیه وآله در سخنرانى قبل از جنگ اُحد فرمودند: «هیچ کس نمىمیرد مگر این که به آنچه روزى اوست برسد... در طلب روزى خود به گونهاى پسندیده اقدام کنید... خدا براى شما حلال و حرام را بیان نمود... هر کسى امور ناپسند را ترک کند آبرو و دین خود را حفظ کرده است».37
معیار ارجمندى و اعتبار تظاهر به تن آسایى
پرهیز از کارهاى تولیدى و سودمند و کوچک شمردن آن - نمایش ثروت و قدرت با پیرایههاى تجملى و دورى از وظایف دون پایه - برخوردارى از زندگى آسوده - شغلهاى معمول طبقه مرفه: خدمات دیوانى؛ جنگ، ورزش و مراسم دینى - انگیزه اصلى در پرداختن به این مشاغل، یغماگرى و بهرهکشى است - ضایع کردن وقت و تلاش انسانى براى نمایش ثروتمندى و توانایى مالى
روش طبقه مرفه تلاش اشراف خویشاوند پیامبر، همچون عباس براى تصدى مناصبى، مانند امارت، فرماندهى و سرپرستى جمعآورى زکات؛ روحیه ریاستطلبى در افرادى، مانند: ابوسفیان، خالد بن ولید.
سیره پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله سیره نظرى پیامبر سیره عملى پیامبر
پیامبرصلى الله علیه وآله منصبهایى، مانند: امارت، فرماندهىو سرپرستى جمعآورى زکات را به اشراف بنىهاشم ندادندبه افرادى که روحیه اشرافى در آنها قوى بود، زمین بایر مىدادند تا آباد کنند - به کارهاى یدى اهمیتمىدادند در دادن امارت، فرماندهى و ریاست، به توانایى فردى توجه داشت. آباد کنند - به کارهاى یدى اهمیتمىدادند در دادن امارت، فرماندهى و ریاست، به توانایى فردى توجه داشت.
آیات قرآن آیاتى که اشاره به این ویژگىها دارد آیاتى که راه کار نشان مىدهد
آیاتى که ویژگى طاغوتها، ملأ، مترفان، کافران، منافقان، متکبران و دنیاپرستان را توصیف مىکند. آیاتى که به هدف آفرینش انسان مىپردازد - آیاتى که به رابطه دنیا و آخرت و نقش عمل انسانمىپردازد - آیات مربوط به رزق و روزى.
مصرف تظاهرى38
مصرف نمایان (مصرف آشکار یا اسراف) کالاهاى ارزشمند وسیلهاى است براى کسب اعتبار و نمایش دادن ثروتمندى در اجتماعات گستردهتر که در آن ولخرجى و تجملگرایى و مصرف افزونتر، نشانه خوشنامى بیشترى است. مصرف تظاهرى و نمایشى، رکن اصلى پذیرایىهاى پرهزینه و هدیههاى گرانبها بوده است. یک نظام رتبهبندى سازمان یافته در درون طبقه مرفه وجود دارد. کسانى که از لحاظ ریشه خانوادگى یا از نظر مالى و یا هر دو، در بالاترین درجه از سلسله مراتب طبقه مرفه و ثروتمند قرار دارند از نظر جایگاه، برتر از کسانى هستند که دارایى و شرافت ارثى کمترى دارند. این پایین مرتبهها، به ویژه شریف زادگان مرفهِ ندار (داراى نژاد مرفه) یا آنان که در حاشیه این طبقه قرار دارند، خود را به وسیله یک نظام وابستگى و نمکپروردگى به اعضاى برتر طبقه پیوند مىزنند و از طریق وابستگى به ولى نعمت خود، اعتبار و رفاه بیشترى فراهم مىکنند آنها ندیمان و ملازمان ارباب هستند و چون نماد مرتبه والاى ولى نعمت خویشاند، از این رو، مصرف کننده نیابتى ثروت بىکران او به شمار مىآیند و از سوى او تغذیه و پشتیبانى مىشوند. بسیارى از این افراد و دیگر اشراف پایین مرتبهتر، به نوبه خود مصرف کنندگان نیابتى دارند که همسران، فرزندان، خدمتکاران و ملازمان آنها هستند و وظایفى، چون جنگیدن، امور حکومتى، شکار کردن، مواظبت از اسلحه و ساز و برگ جنگ و مانند آن را براى طبقه مرفه انجام مىدهند.39
نمونههایى از صدر اسلام
مادر ابو عزیز بن عمیر، از زنان ثروتمند مکه، بالاترین فدیهاى که براى آزادى قریشیان داده مىشد، پرداخت تا پسرش که از اسیران بدر بود، آزاد شود.40 یکى از هدفهاى این عمل مىتوانست نمایش ثروت و توانمندى مالى باشد. صفوان بن امیه که از اشراف قریش بود، خطاب به عمیر بن وهب مىگوید: «مىدانى که در تمام مکه مردى مانند من در گشایش و فراخى نسبت به اهل و عیال نیست». و او تأیید مىکند.41 در این نگرش، رسیدگى به خانواده وسیلهاى براى نمایش توانایى مالى است. اشراف قریش در راه بدر عهدهدار اطعام سپاه بودند.42 به نظر مىرسد اشراف براى به رخ کشیدن ثروت و توانایى مالى خود به تجهیز سپاه مىپرداختند. هنگام ترک مدینه، مردان یهودى بنى نظیر دف و نى مىزدند و زنهایشان، زیورآلات زرین و گران قیمت خود را عمداً و بدون ترس نشان مىدادند.43 یکى از دلایل این رفتار یهودیان، نمایش ثروتمندى و توانمندى مالى و فخرفروشى به مردم مدینه بود که موجب بالا رفتن اعتبار آنان بین مردم، مخصوصاً منافقان شد.
سعد بن معاذ، رابطه مردم مدینه را با قبایل غطفان و بنىمرّه در جاهلیت این گونه ترسیم مىکند که آنها یا از اهل مدینه خرما مىخریدند یا اهل یثرب آنان را میهمان مىکردند؛44 یعنى از نظر سلسله مراتب منزلتى، رابطه اعضاى این قبیلهها با مردم مدینه، رابطه نمکپروردگى و وابستگى بود. رابطهاى که عروه بن مسعود به آن اشاره مىکند هم رابطه نمکپروردگى است و بیانگر وجود سلسله مراتب منزلتى در رابطه او و قریش که در آن، قریش ولى نعمتاند و عروه و فرزندان او با این که از اشرافاند، در برابر اشراف قریش، مصرف کنندگان نیابتى به حساب مىآیند؛ آنجا که مىگوید: «اى گروه قریش! مگر نه این است که شما به منزله پدر و من به منزله فرزندم و مگر من نبودم که تمام اهل عکاظ را براى یارى شما دعوت کردم؟ و چون آنها از پذیرش تقاضاى من خوددارى کردند، شخصاً با فرزندان و کسانى که از من اطاعت مىکردند، به یارى شما نیامدم؟»45 ابوسفیان که نسبت به بنىزهره از برترى قبیلهاى برخوردار بود به بهانه این که بنىزهره از بدر برگشتهاند، از دادن اموال بنىزهره امتناع مىکرد.46 عمروعاص به نجاشى (پادشاه حبشه) بهترین هدیه سرزمین خود (پوست دباغى شده) را هدیه مىکند.47 تا بدین وسیله، سرسپردگى خود را به او اعلام کند.
بنا بر گزارش تاریخ، قریش با ترتیب دادن یک میهمانى، هزینههاى بسیارى را صرف پذیرایى از گروههایى کرد که دور ایشان جمع شده بودند؛ بر این اساس، سفرههاى اطعام در چهار محل گسترده شد و در دارالندوه، جماعت خودشان و در خانههاى صفوان بن امیّه، سهیل بن عمرو، عکرمه بن ابى جهل و حُویطب بن عبدالعزّى، سایر مردم پذیرایى شدند.48 به نظر مىرسد که در این میهمانىها لازم بود مراتب منزلتى رعایت شود و اساساً، این برنامهها، با هدف کسب افتخار و احترام از طریق مصرف تظاهرى برگزار مىشد.
شهرت بعضى از وسایل و زیورآلات اشراف، نشانهاى از مصرف تظاهرى بود؛ به عنوان نمونه، مىتوان به شتر ابو جهل که شترى گزیده و مهرى بود، اشاره کرد، قریش حاضر بود در مقابل آن، صد ناقه بپردازد.49 شمشیر ابى الحقیق یهودى نیز از شمشیرهاى مشهور بود.50 گنجینه زر و زیور خاندان ابى الحقیق که معمولاً در عروسىهاى مکه کرایه داده مىشد،51 و نیز زیورآلات فارعه، دختر خزاعى یا بادیه، دختر غیلان که از زنان قبیله ثقیف بودند، اینگونه بوده است.52
اقدامات پیامبرصلى الله علیه وآله براى مقابله با مصرف تظاهرى
حضرت محمدصلى الله علیه وآله، اسراف و تجملگرایى را امرى مذموم مىدانست و براى مقابله با مصرف تظاهرى این کارها را انجام دادند:
1. ترویج سادهزیستى و نفى اسراف و تجملگرایى در گفتار و عمل؛ پیامبرصلى الله علیه وآله در زندگى شخصى خود مراقب بود اسراف نکند. یکى از توصیههاى آن حضرت به پیروان خویش، بر مبناى یک توصیه قرآنى، این بود که اسراف نکنند و از تجملگرایى خوددارى کنند.
2. مقابله با نمادهاى اشرافىگرى، چون هدیه و میهمانى دادن؛ پیامبرصلى الله علیه وآله هدیه مشرکان را نمىپذیرفت و براى هیچ یک از پادشاهان و اشراف هم عصر خود هدیه نفرستاد. آن حضرت، در هیچ مرحلهاى از زندگانى خویش مهمانىهاى تجملى برگزار نکردند و در این گونه مراسم نیز حضور نداشتند. پس از آن که ابو براء عامر بن مالک بن جعفر براى آن حضرت دو اسب و دو ناقه هدیه آورد، پیامبر فرمود: من هدیه مشرک را نمىپذیرم.53
3. جلوگیرى از ساختن خانههاى مجلل؛ عباس عموى پیامبرصلى الله علیه وآله حجرهاى ساخت، رسول خداصلى الله علیه وآله به او فرمودند: آن را ویران کن. عباس خواست معادل ارزش آن را در راه خدا بدهد، اما پیامبرصلى الله علیه وآله تأکید کردند که آن را ویران سازد.54
4. پیامبرصلى الله علیه وآله، براى جلوگیرى از تشکیل طبقه اشراف جدید (نوآمدگان یا افراد نو کیسه) در جامعه اسلامى، به فقیران سفارش مىکردند که در مسیر اشراف قدم نگذارند؛ پیامبر هنگام آمادگى براى جنگ خیبر به ابو عبس بن جبر که فقیر بود و زاد و توشه راه و خرج خانوادهاش را نداشت، فرمود: «اى ابو عبس تو و دیگر یاران فقیرت اگر سلامت باشید و کمى زنده بمانید، مالتان زیاد خواهد شد و آن چه که براى اهل خود باقى مىگذارید فراوان شود، پول و بردههاى شما زیاد مىشود و این به سود شما نیست».55
5. تغییر نگرش درباره زنها؛ در نگرش جاهلى، زن زندگى نیابتى داشت. رسول خداصلى الله علیه وآله با بیان جایگاه واقعى زن و ارزش دادن به او، نگرشها را متحول کرد. حضور فعال همسران پیامبر، حضرت فاطمهعلیها السلام و زنان همعصر او در فعالیتهاى اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و فرهنگى دلیل این مدعاست.
6. توجه نکردن به مراتب منزلتى در معاشرتها، واگذارى منصبها، مجازاتها و سایر امور؛ وسایل و ابزار زندگى افراد سرشناس به دلیل گران قیمت بودن آنها و نیز تعلق داشتن به اشخاص برجسته، مورد توجه خاص دیگران است. معمولاً کسانى که مىخواهند مقام و مرتبه خود را نشان دهند براى فخرفروشى، اقدام به خرید اجناس به قیمتى فراتر از ارزش واقعى مىکنند. به عنوان نمونه، مىتوان به شتر ابو جهل اشاره کرد که به قول واقدى، شترى گزیده و مهرى بود که در جنگ بدر نصیب پیامبرصلى الله علیه وآله شد. قریش حاضر بود در مقابل آن، صد ناقه بپردازد، ولى پیامبرصلى الله علیه وآله نپذیرفت و عاقبت، آن شتر از طرف هفت نفر در حدیبیّه قربانى شد.
معیار ارجمندى و اعتبار مصرف تظاهرى
مصرف نمایان کالاهاى ارزشمند نشانه بزرگوارى - عرف هدیههاى گرانبها و پذیرایىهاى پرهزینه - ضایع کردن کالاها براى نمایش ثروتمندى و توانایى مالى - ایجاد نظام رتبهبندى سازمان یافته موروثى - ایجاد نظام وابستگى و نمکپروردگى و تنآسایى و مصرف نیابتى - مصرف و تنآسایى تظاهرى از خدمات الزامى زنان.
روش طبقهمرفه رباخوارى؛ ساختن خانههاى مجلل؛ به کار بردن سنگهاى قیمتى در ابزار جنگى؛ کشتن شتر و مهمانى دادن؛ شعر گفتن؛ هزینه کردن براى جنگ؛ هدیه کردن شتر و اموال گرانبها به سران قبیلهى قریش توسط سران قبایل دیگر؛ دادن هدیه به اشراف حبشه؛ وسایل و زیورآلات مشهور اشراف.
سیره پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله سیره نظرى پیامبر سیره عملى پیامبر
نهى از اسراف فرمانخراب کردنتاکستانهاى اشراف طایف؛ نفى ربا؛جلوگیرى از ساختن خانههاى مجلل؛ترویج فرهنگ سادهزیستى؛ مقابله با تظاهرات اشرافى؛ تغییر نگرشبه زنان نهى از اسراف فرمانخراب کردنتاکستانهاى در معاشرت با مردم و مجازات و دادن مناصب، به سلسله مراتب منزلتى توجه نمىکرد
آیات قرآن آیاتى که اشاره به این ویژگىها دارد آیاتى که راه کار نشان مىدهد
و لا تکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطر انما اموالکم و اولادکم فتنه (8/28) بنىنضیر در سوره حشر؛ زخرف / 23.
انما اموالکم و اولادکم فتنه (8/28) آیات بسیارى از سوره زخرف.
لباس؛ نمودى از فرهنگ توانگرى
تهیه لباس بیش از دیگر کالاهاى مصرفى، مردم را وا مىدارد تا از راحتى و ضرورتهاى زندگى خود بکاهند تا آنچه را که حد مطلوب مصرف تظاهرى است فراهم آورند. کارکرد لباس، به عنوان گواهى بر توانایى در صرف هزینه و اعتبارآورى سه ویژگى دارد:
1. اصل کلى ضایع کردن تظاهرى، هنجار مسلط و مستولى بر شیوه لباس پوشیدن است. قانون ضایع کردن تظاهرى (اسراف) با شکل دادن قانون سلیقه و آراستگى (تجملگرایى) موجب افزایش اهمیت مصرف لباس مىشود. و خریدار لباس براى سازگارى با عرف رایج و هماهنگى با استاندارد معتبر سلیقه و آبرومندى اقدام به تهیه لباس مىکند.
2. اصل دوم که تابع اصل اوّل مىباشد، تنآسایى نمایان (تظاهرى) است. لباس باید نشان دهد که پوشنده آن نیاز به اشتغال در هیچ نوع کار تولیدى ندارد.
3. لباس، علاوه بر گرانبها بودن و دست و پاگیر بودن باید با آخرین پسند روز مطابقت کند. در آن دوره اقتصادى که زنان هنوز جزو اموال مردان به شمار مىآمدند و صاحب خود نبودند، ولخرجى (مصرف تظاهرى) و تنآسایى تظاهرى زنان از خدمات الزامى آنان بود که اعتبار بیشتر مردان را در پى داشت.56
نمونههایى از صدر اسلام
مالک بن عوف، سرور و فرمانده قبیله هوازن، لباسهاى بلند مىپوشید و با تکبر و غرور راه مىرفت.57 این نوع پوشش نشانه شرافت و بزرگى بود. گفته شده است که زنان یهود بنىنضیر هنگام ترک مدینه، لباسهاى حریر و دیبا پوشیده بودند و قطیفههاى خز به رنگهاى سرخ و سبز بر تن داشتند.58 نوع پوشش آنها بر کسانى که شاهد خروج آنان بودند، به خصوص منافقان تأثیر زیادى داشت.
اقدامات پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله
1. منع لباس تجملى از یک طرف و جلوگیرى از پوشیدن لباس پاره با وجود داشتن لباس نو از طرف دیگر؛ پیامبر به کسانى که لباسهاى مخصوص اشراف و ثروتمندان را مىپوشیدند تذکر مىداد - لباسهایى که قسمتى از آن روى زمین کشیده شود یا آستین گشاد داشته باشد یا زر و زیور داشته باشد - آن لباسها موجب تفاخر پوشنده آن و تحقیر سایرین مىشد. پوشیدن لباس کهنه و پاره نوعى اظهار حقارت و ندارى بود. علاء بن حضرمى پیراهنى آستین بلند پوشیده بود، آستین پیراهن را به اندازه حدود انگشتهایش کوتاه کردند.59 پیامبرصلى الله علیه وآله بر تن عبداللَّه بن عمرو بن العاص دو جامه به رنگ سرخ دید، فرمود: این جامه کافران است، بر تن مکن.60 یکى از یاران پیامبرصلى الله علیه وآله با وجود داشتن دو دست لباس نو، جامهاى کهنه و پاره به تن داشت. حضرت از او خواستند که لباس نوى خود را بپوشد و وقتى پوشید، فرمودند: آیا این طور بهتر نیست؟61
2. لباس رسول خداصلى الله علیه وآله بسیار ساده بود؛ پیامبرصلى الله علیه وآله لباس گرانقیمت خویش را به اسامه بن زید که جوان بود دادند و خودشان لباس ارزان قیمت پوشیدند.
معیار ارجمندى و اعتبار لباس نمودى از فرهنگ توانگرى
قانون ضایع کردن = قانون سلیقه و آراستگى = مصرف لباس گرانبها اصل تنآسایى تظاهرى = پوشنده لباس، کار تولیدى نمىکند لباس خدمتکاران و زنان و لباس کشیشى بیانگر منزلت بردگى و زندگى نیابتى آنهاست. ولخرجى و صرف هزینه بیشتر از جانب زن خانواده = اعتبارآورى بیشتر.
روش طبقهمرفه پوشیدن لباسهایى که قسمتى از آن روى زمین کشیده مىشد یا لباسهایى با آستینهاى بلند نشانه بزرگى بود - استفاده از زر و زیور در لباس مردان و زنان ثروتمند - لباسهاى اشراف با توجه به مقام و منزلت اجتماعى و منصب آنها متفاوت بود.
سیره پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله سیره نظرى پیامبر سیره عملى پیامبر
منع پوشیدن لباس تننما - بریدن قسمتهاى آویزانآستینها منع پوشیدن لباسهاىتجملى ترغیب افراد به پوشیدن لباس نو به جاى کهنه در صورت داشتن لباس بیشتر - پوشیدن لباس گران و تجملى براى جوانان اشکال نداشت. لباسهاى پیامبر با لباس سایر افراد تفاوتى نداشت - به پاکیزگى لباس اهمیت مىداد لباس ارزان قیمت را خود برمىداشت و لباس گرانقیمت یا تجملى را به اسامه و افراد جوانتر مىداد.
محافظهکارى62
طبقه مرفه، محافظهکار است. این محافظهکارى همراه با کنارهگیرى از کار تولیدى چنان نمود آشکارى دارد که حتى نشانه محترم بودن شخص محافظهکار شناخته مىشود. طبقه مرفه به حفظ وضع موجود علاقهمند و عامل و محرک محافظه کارى یا واپسگرایى در ساختار اجتماعى است. ترک هر روش و راه و رسم پذیرفته شده زندگى با مخالفت این طبقه روبهرو مىشود. آنان با عبارتپردازىهاى مبالغهآمیز هر نوآورى و تغییر را موجب ایجاد آشوب در جامعه، واژگونى اخلاق و بر هم زدن نظم طبیعت معرفى مىکنند. اعمال طبقه مرفه، طبقات پایینتر جامعه را به محافظهکارى مىکشاند، زیرا امکانات مصرف و زیستن را بر آنها تنگ مىکند تا توانایى پذیرش راه و روش جدید را نداشته باشند. به این ترتیب، طبقه مرفه، از سه طریق براى جلوگیرى از توسعه فرهنگى بهره مىبرد: 1. ایستایى کامل خود طبقه. 2. از راه الگوى سرمشقى ضایع کردن تظاهرى (رقابت منزلتى) و محافظهکارى. 3. به طور غیر مستقیم از طریق نظام توزیع نابرابر ثروت و معاش که تکیهگاه این نهاد است.63
نمونههایى از صدر اسلام
پیرمردى سالخورده از بنىعمرو بن عوف به نام ابو عفک، در 120 سالگى با اشعار خود مردم را به دشمنى با پیامبر برمىانگیخت. او با اشعار خود مردم را به محافظهکارى دعوت مىکرد: «مدت زیادى زندگى کردم و هیچ خانه و مجمعى را خردمندتر و فریادرستر از قوم خود، براى فریاد خواهى ندیدم، سوارى که به سراغشان آمد، به اسم حلال و حرام ایشان را متفرق و پراکنده ساخت، اگر قرار بود به پادشاهى و نصرت واقعى برسید حق بود «تبع» را پیروى مىکردید».64 کعب بن اشرف، شاعر یهودى نیز پیامبرصلى الله علیه وآله و اصحاب ایشان را هجو مىکرد و در اشعار خود قریش را بر ضد مسلمانان مىشوراند. سرودههاى او پس از جنگ بدر، روحیه محافظهکارى را بین مردم تقویت مىکرد: «امروز دل زمین بهتر از روى آن است؛ این کشتگان همه از اشراف و سروران مردم و پادشاهان عرب و اهل منطقه حرم و مکان امن هستند.65 سخنان ابو سفیان بعد از پیروزى در جنگ اُحد مبنى بر این که هبل دوباره مقام خود را یافت و ارجمند شد و آنها عُزَّى دارند، اما مسلمانان عُزَّى ندارند،66 نوعى تبلیغ سنتها و رسوم پیشین بود که براى مقابله با اندیشه جدید و با هدف واپسگرایى صورت مىگرفت. کنانه بن صویراء از یهود بنىنضیر براى جلوگیرى از پیمانشکنى آنان به این نکته اشاره مىکند که اموال و ثروتشان مایه شرف آنهاست.67 کنانه بن صویراء با وجود آن که به درستى سخنان پیامبرصلى الله علیه وآله یقین داشت از ترس این که قومش آبروى او را ببرند و دخترش شعثاء را شماتت کنند، اسلام را نپذیرفت.68
ثروت و دارایىهاى مادى، امنیت اشراف را در پى دارد و از دست دادن یا به خطر افتادن آن سبب احساس ناامنى و بىتابى مىشود. واکنش یهودیان بنىنضیر به قطع درختان خرما به دست مسلمانان،69 از این نوع است. سخنان و اظهار نظرهاى یاران پیامبرصلى الله علیه وآله درباره بنىنضیر هنگام ترک مدینه و اندوه منافقان، نشان دهنده تأثیر زیاد آنها بر اهالى آن جاست.70 اشراف، معمولاً در شرایط سخت به تضعیف روحیه توده مردم، یادآورى گذشته و ایجاد رعب و وحشت مىپردازند. عبداللَّه بن اُبىّ بن سلول که از اشراف محافظهکار مدینه بود، از مجادله کوچک مهاجر و انصار بهره گرفت و با بیان این که انسانهاى عزیز با رسیدن به مدینه، افراد خوار را از آن بیرون خواهند کرد، به تحریک انصار پرداخت71 یا یکى از منافقان به نام زید بن لصیت در پى گم شدن شتر پیامبرصلى الله علیه وآله مىپرسد: مگر خداوند به او خبر نمىدهد که ناقهاش کجاست؟72 حىّ بن اخطب از اشراف بانفوذ یهود بنىنضیر همچون ابو جهل، در پى ریاست و فرماندهى بود. کعب بن اسد، رئیس قبیله بنىقریظه، به دلیل برترى بنىنضیر، تسلیم سخنان حىّ بن اخطب شد و پیمان خود را با پیامبر شکست.73 یهود بنى قریظه با وجود این که مىدانستند محمدصلى الله علیه وآله فرستاده خداست، اما رشک و حسد آنها به اعراب با این بهانه که چرا پیامبر از بنىاسرائیل نیست، مانع از آن شد که اسلام بیاورند.74 یکى از افراد بنىمصطلق، پذیرش اسلام را به اسلام آوردن قوم خود منوط کرد.75
اشراف از پیماننامهها و صلحنامهها براى اعمال قدرت بهره مىبرند. معمولاً مواد آنها بر اساس تأمین منافع و اهداف اشراف و کسب اعتبار بیشتر آنان تنظیم مىشود. در پیمان صلح حدیبیه که بر اساس ارزشهاى مورد نظر قریش تنظیم شده بود، این امر کاملاً مشهود است، به طورى که یاران پیامبر به مواد صلحنامه اعتراض کردند. مفاد پیماننامه از این قرار است:
«باسمک اللّهم، این پیمان صلحى است که محمد پسر عبداللَّه و سهیل بن عمرو بستهاند و صلح کردند که جنگ تا ده سال متوقف باشد، در آن مدت مردم در امان باشند و مزاحم یکدیگر نشوند و به یکدیگر خیانت نکنند و سرقت و غارتى انجام ندهند و کارى به یکدیگر نداشته باشند. هر کس که بخواهد به دین محمدصلى الله علیه وآله یا به آیین و پیمان قریش درآید، آزاد باشد. هر فردى از قریش که بدون اجازه ولى خود پیش محمد بیاید [ایشان باید] او را برگرداند [ولى] اگر کسى از یاران محمد به قریش پناهنده شود، [آنها] او را برنگردانند. محمد امسال برگردد و سال آینده همراه یاران خود بازگردد و فقط سه روز اقامت کند و هیچ اسلحهاى، جز همان مقدار که براى مسافر ضرورى است همراه نیاورد و شمشیرها باید در غلاف باشد».76
1. در این صلحنامه، جاىگزین کردن عبارت «باسمک اللّهم» به جاى «بسم اللَّه الرحمن الرَّحیم» نوعى واپسگرایى است که سهیل بر آن اصرار مىورزد و پیامبرصلى الله علیه وآله به دلیل منافات نداشتن آن با آموزههاى اسلامى مىپذیرد و قرآن کریم، عمل رسول خداصلى الله علیه وآله را تأیید مىکند.77
2. در این پیماننامه تقدم نام پیامبرصلى الله علیه وآله به دلیل شرافت خانوادگى آن حضرت است. سهیل بن عمرو، از این نظر در مرتبه پایینترى قرار داشت.
3. این بند صلحنامه «هر کس از قریش که بدون اجازه ولى خود پیش محمد بیاید او را برگرداند و اگر کسى از اصحاب محمد به قریش پناهنده شود، او را برنگردانند». نشانه برترىجویى و امتیازخواهى اشراف قریش است.
4. بندهاى پایانى صلحنامه «محمد امسال برگردد و سال آینده همراه یاران خود بازگردد و فقط سه روز اقامت کند و هیچ اسلحهاى، جز همان مقدار که براى مسافر ضرورى است همراه نیاورد و شمشیرها باید در غلاف باشد». بیانگر بهرهگیرى قریش از موقعیت خویش به سبب وجود کعبه و وضع قوانین در جهت کسب منافع و به دست آوردن اعتبار و احترام بیشتر است.
عمروعاص بعد از مشورت با نجاشى، پادشاه حبشه، که نسبت به او و سایر اشراف قریش، مرتبه منزلتى بالاترى داشت، به اسلام گروید.78 ابو سفیان بن حارث بن عبدالمطلب درباره علت اسلام نیاوردن خود گفت: «چه کنم که من در میان مردمى به ظاهر خردمند و بلند اندیشه زندگى مىکردم و مىدیدم مردم گرانمایه در پناه عقل و اندیشه خود زندگى مىکنند و به هر راهى که مىرفتند، مىرفتم و چون اشخاص شریف و سالخورده از محمد کنارهگیرى کردند و خدایان خود را یارى دادند و به خاطر دین پدران خود خشم گرفتند، ما هم از ایشان پیروى کردیم».79 در این سخنان، ایستایى طبقه اشراف و محافظهکارى آنها در رابطه با دین محمدصلى الله علیه وآله و نیز پیروى کورکورانه سایر اعضاء از روش اشراف طبقه بالاتر و مسنتر به وضوح دیده مىشود.
ذات انواط درخت بزرگى بود که مردم دوره جاهلى براى آن قربانى مىکردند و یک روز را آن جا مىماندند. گروهى از یاران پیامبرصلى الله علیه وآله از او خواستند که درختى مثل درخت ذات انواط بر بر ایشان تعیین کند.80 این درخواست را مىتوان نوعى واپسگرایى قلمداد کرد. هنگامى که عروه بن مسعود - که از لحاظ نسب و مال و طرفدار، در میان مردم طائف برترى داشت - مسلمان شد به او تهمتهاى ناروا زدند و او را اهل تزویر خواندند. سرانجام یکى از افراد قومش، که از همپیمانان ثقیف بود، او را کشت.81 این اقدام، نشان دهنده ریشهدار بودن ارزشهاى جاهلى بین آنهاست به طورى که تغییر آن ارزشها را حتى از جانب شخصیت والا مقامى چون عروه، تحمل نمىکردند. رفتار نمایندگان ثقیف در مدینه، نمونه روشنى از سبک زندگى اشرافى بود. به اعتراف خودشان چارهاى جز پذیرش اسلام نداشتند، چرا که دین محمدصلى الله علیه وآله گسترش یافته بود و آنها در گوشهاى محصور بودند.82
یهودیان، آیین ابو سفیان و قریش را که بتپرستى و شرک بود، بهتر از دین اسلام ارزیابى مىکردند و مىگفتند: اشراف قریش از [حضرت] محمدصلى الله علیه وآله بهترند، چون خانه کعبه را گرامى مىدارند و بر سقایت حاجیان اقدام و شتران پروار را قربانى مىکنند و همان چیزى که پدرانشان مىپرستیدند، مىپرستند، پس آنها به حق سزاوارترند تا او.83
اقدامات رسول خداصلى الله علیه وآله براى مقابله با محافظهکارى
1. نفى سنن جاهلى و تنظیم قوانین بر مبناى برابرى؛ حضرت محمدصلى الله علیه وآله در آخرین حج خود دغدغههایشان را بیان کردند.84 ایشان با هوشمندى تمام، راههاى نفوذ روحیه اشرافى و راهکارهاى مورد توجه اشراف براى واپسگرایى و بازگشت به گذشته را شناسایى و گوشزد کردند و به مقابله با آن پرداختند؛ پیامبرصلى الله علیه وآله تأکید مىکنند که جان و مال مسلمانان محترم و رباهاى جاهلیت ملغى است بنابراین، رباهاى عمویش (عباس) و خون عموزادهاش (عامر بن ربیعه بن حارث) - که نخستین خون ریخته شده در جاهلیت بود باطل مىباشند و بدین ترتیب راه بازگشت به سنن جاهلى و بهانهجویى را مىبندد. حضرتصلى الله علیه وآله با تعیین کردن ماههاى حرام و مشخص کردن حدود الهى جلوى سوء استفادههاى اشراف را مىگیرند. پیامبرصلى الله علیه وآله با معرفى کتاب اللَّه به عنوان مرجع، از بازگشت به سنن جاهلى جلوگیرى مىکند و با بیان حقوق زنان، آنان را از منزلت نیابتى و بردگى ترقى مىدهند و با طرح برادرى مومنان و این که همه از نسل آدم و از خاکاند و گرامىترین شخص نزد خدا با تقواترین است، ارزشهاى منزلتى مورد نظر اشراف، مانند شرافت خانوادگى، ثروت و توانمندى مالى و ... را بىاساس مىدانند.
2. از بین بردن بتها، مسجد ضرار و کسانى که دعوت به محافظه کارى مىکردند؛ پیامبرصلى الله علیه وآله عدهاى را براى کشتن ابو عفک (پیرمرد 120 ساله از بنىعمرو بن عوف) فرستادند.85 به دلیل این که مردم را با اشعار خود به دشمنى برمىانگیخت. هم چنین به دلیل هجو پیامبرصلى الله علیه وآله و مسلمانان و تحریک قریش براى حمله به مسلمانان، گروهى از اصحاب اقدام به کشتن کعب بن اشرف کردند.86 سلام ابى الحقیق (ابو رافع)، از اشراف یهودى، گروه زیادى از قبیله غطفان و عربها را به دور خود جمع و جایزه کلانى تعیین کرده بود تا به جنگ پیامبر بیایند. پیامبر نیز عدهاى را مأمور کشتن او کردند.87 جد بن قیس، رئیس قبیله بنى سلمه، نفوذ زیادى بر افراد قبیلهاش داشت. او از این که گروهى از قوم او ملاحظه شرف و مراعات سن او را نمىکردند، ناراحت بود و در حدیبیه براى تضعیف روحیه مسلمانان کوشش مىکرد. پیامبر او را از ریاست بنىسلمه عزل و بشر بن براء بن معرور را جاىگزین او کرد.88
3. دادن مال و منصب به اشراف تازه مسلمانى که پیروانى داشتند؛ بعد از اسلام آوردن ابو سفیان بن حرب، پیامبرصلى الله علیه وآله فرمودند: هر کس وارد خانه ابو سفیان شود یا در خانه خود بماند در امان خواهد بود.89 پیامبرصلى الله علیه وآله به نمایندگان هوازن فرمودند: مالک بن عوف، سرور آنها، اگر مسلمان شود زن و اموالش را به او پس خواهد داد و صد شتر هم به او خواهد بخشید.90
4. به مخاطره انداختن دارایىهاى اشرافى که به مقابله با مسلمانان مىپرداختند؛ زمانى که یهود بنىنضیر در حصارهاى خود بودند، پیامبرصلى الله علیه وآله به دو نفر از یاران خود دستور دادند تا نخلهاى بنىنضیر را قطع کنند.91 ایشان براى مقابله با اقدام عبداللَّه بن ابى در جهت ایجاد تفرقه میان مسلمانان بر خلاف همیشه، آنها را وادار مىکند که با عجله و در گرما حرکت کنند تا فرصت گفت و گو نیابند.92 حباب بن منذر به پیامبرصلى الله علیه وآله گفت: اى رسول خدا، یهودیان درختان خرما را از فرزندان نورس خود بیشتر دوست دارند. پیامبرصلى الله علیه وآله هم به تعدادى از یاران خود دستور مىدهد که نخلهاى منطقهاى از خیبر را قطع کنند.93
معیار ارجمندى و اعتبار محافظه کارى
طبقه مرفه روش زندگى و دیدگاه نظرى خود را عوض نمىکند. محافظه کارى طبقه مرفه سرمشق طبقات پایینتر جامعه است. مقابله جدى با هر تغییر با عبارتپردازىهاى مبالغهآمیز. ایستایى کامل خود طبقه نسبت به توسعه فرهنگى. بهرهگیرى از نظام توزیع نابرابر ثروت و معاش براى مقابله با توسعه فرهنگى.
روش طبقهمرفه اصرار به پرستش بتها و حفظ آداب و رسوم دوره جاهلى - یادآورى سنتهاى گذشته توسط اشراف و منافقان - در نظر گرفتن ارزشهاى اشرافى و منافع در عقد پیمان - استفاده از تمام امکانات خود بر مقابله با پیامبر و دین اسلام و مسلمین - ائتلاف همه قبایل بتپرست، یهود، مسیحى، براى مبارزه با اسلام - ثروت و دارایى و مادیات برایشان اهمیت دارد - یهود بنىنضیر بتپرستى قریش را تأیید مىکند اما به مقابله با اسلام مىپردازد - ساختن مسجد ضرار.
سیره پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله شکستن بتها مبارزه با سنتها و ارزشهاى جاهلى - تنظیم قوانین جدید بر مبناى برابرى و برادرى و عدالت - حذف محافظهکارانى که توده مردم را به صورتهاى مختلف به محافظهکارى مىکشاندند - دادن مال یا منصب به افراد تأثیرگذار بر مردم، مانند غنیمتهاى حنین که به اشراف هر قوم داده شد یا ابقاء سران قبایل - به مخاطره انداختن دارایىها و مادیات اشراف - تخریب مسجد ضرار.
آیات قرآن آیاتى که اشاره به این ویژگىها دارد آیاتى که راه کار نشان مىدهد
آیاتى که ویژگى فرعونو مخالفانانبیاء و دنیا پرستان و ملأ و مترفان را بیان مىکند آلعمران/183؛بقره/109؛قلم/15-11-9؛ توبه آیات مربوط به جنگ تبوک؛ زخرف آیاتى که بهنحوهبرخورد انبیاءبا طواغیت و ملأ و مترف زمان آنها مىپردازد - آیات مربوط به غنایم حنین - قلم / 17 - 33
رعایت امور دینى
ساختار اجتماعى که در آن نهادهاى اجتماعى زیر نفوذ روحیه یغماگرى94 شکل مىگیرند، مبتنى بر روابط منزلتى است و رعایت دستورهاى مذهبى به صورت یک عادت، اگر با خلق و خوى یغماگرى همراه باشد، از این لحاظ اهمیت اقتصادى دارد که به صورت نشانهاى از اشتغال نداشتن در کارهاى صنعتى و تولیدى است. آشکارترین تأثیر اقتصادى رعایت دستورهاى مذهبى را مىتوان در مصرف کالاها و انجام دادن خدمات در راه مذهب مشاهده کرد. هزینههایى که در راه زیارتگاهها، معبدها، قربانىها و مراسم مذهبى به صورت نابجا و غیر الهى پرداخته مىشود، هیچ گونه هدف مادى را دنبال نمىکند. بنابراین، این گونه مصرفها را مىتوان در ردیف ضایع کردن تظاهرى به شمار آورد. این رسمها در گسترش ویژگىهاى نظام منزلتى مؤثرند. طبقه بالاى جامعه، از نظر اعتقاد دینى، به کیشهایى گرایش دارند که قابلیت بیشترى براى اجراى دستورهاى آنها به صورت تشریفاتى و نمایشى داشته باشند. انگیزههاى نیکوکارى و خوشرفتارى اجتماعى یا مردمدوستى و به عبارت دیگر، نشان دادن احساس همبستگى و همدردى اجتماعى طبق نظام منزلتى به دلیل مخالفت با «اصول بنیادى طبقه مرفه» که عبارتند از: ضایع کردن تظاهرى زمان و ماده و دورى گزیدن از فرایند تولیدى و صنعتى، انگیزههاى بیگانه (غیر دینى) قلمداد مىشوند.95
نمونههایى از آیین مذهبى صدر اسلام
اشراف قریش، خانه کعبه را گرامى مىداشتند، در مقابل بتها، شتر قربانى مىکردند، آب آشامیدنى حاجیان را فراهم مىساختند و بتها را عبادت مىکردند.96 آنها پردهدارى، سقایت، کلیددارى و سایر آداب و رسوم مذهبى را انجام مىدادند، اشتغال به این کارها براى شخص و قبیله متصدى آن، علاوه بر منافع مادى، اعتبارآور بود.97 هزینههایى که در راه کعبه، بتکدهها، قربانىها و مراسم مذهبى به کار مىرفت در جهت مصرف تظاهرى براى بالا بردن و نمایش منزلت و مقام مورد ارزیابى قرار مىگیرد. بر اساس نظام منزلتى حاکم بر مکه، احساس همبستگى و مهر و محبت بین پیامبرصلى الله علیه وآله و مسلمانان امرى ناشناخته بود، به همین دلیل عشق یاران پیامبر به ایشان در حدیبیه تعجب حویطب بن عبدالعزّى را برانگیخت.98 آنان براى بت لات درشهر طائف، خانهاى ساخته بودند و مانند کعبه آن را بزرگ مىداشتند.99 پدر خالد بن ولید براى بت عزّى هدیه مىبرد. کمترین هدیه، صد شتر و گوسفند بود که براى آن قربانى مىکرد.100 ذات انواط درخت بزرگى بود که مردم دوران جاهلى براى آن قربانى مىکردند و یک روز را آن جا مىماندند و هر کس از مردم جاهلى که به حج مىآمد رداى خود را بر آن مىافکند و بدون رداء به مکه وارد مىشد و این نوعى حرمت و بزرگداشت آن بود.101
اقدامات پیامبرصلى الله علیه وآله در امور دینى
1. شکستن بتها و مبارزه با شرک، بتسازى و سنتها و آداب و رسوم جاهلى بتپرستان.
2. تخریب مسجد ضرار که با نیت غیر الهى ساخته شده بود.
3. اهمیت دادن به نیت و محتواى عبادت و توسعه مصادیق عبادت؛ از نظر پیامبرصلى الله علیه وآله عبادت کردن فقط راز و نیاز در عبادتگاه نبود بلکه هر کارى که با نیت الهى براى انجام فرمان خداوند صورت گیرد، عبادت است. پیامبر در سخنرانى قبل از جنگ اُحد فرمودند: «هر کس، چه مسلمان و چه کافر، اگر نیکى کند مزد او بر عهده خداست که در این جهان یا آن جهان پرداخت خواهد شد». و در ادامه فرمودند: «هیچ کس نمىمیرد مگر این که به آنچه روزى اوست برسد... در طلب روزى خود به طریق پسندیده اقدام کنید... خدا براى شما حلال و حرام را بیان نمود... هر کسى که آن گونه امور [ناپسند] را ترک کند آبرو و دین خود را حفظ کرده است... هر مؤمنى نسبت به مؤمنان دیگر، چون سر نسبت به پیکر است که چون به درد آید همه بدن به خاطر آن به درد مىآید».102
4. توجه به معیارهاى معنوى، مانند نیکوکارى، کمک به همنوع، عدالت، پرداخت صدقه؛ پیامبرصلى الله علیه وآله درآمد غنیمتهاى بنىنضیر را، که به آن حضرت اختصاص داشت، بین خویشان خود تقسیم مىکردند و به هر کس که مصلحت بود، لطف مىفرمودند. ایشان مصرف سالیانه جو و گندم خانواده خود و فرزندان عبدالمطلب را از نخلستانهاى بنىنضیر تأمین مىکردند و اضافه آن را صرف خرید اسلحه و اسب براى جنگ مىکردند. صدقات آن حضرت از همین محل و هم چنین از اموالى که مُخیریق به او هبه کرده بود، تأمین مىشد.103 کسانى که از صدقات بهرهمند مىشدند از درآمد فىء و درآمد خمس بهرهاى نداشتند و کسانى که از درآمد فىء و خمس بهرهمند مىشدند از صدقهها چیزى دریافت نمىکردند. معمولاً صدقات را به یتیمان و فقیران و بینوایان مىدادند. و هر گاه پسر بچههاى یتیم به بلوغ مىرسیدند، دریافتى ایشان از صدقات قطع مىشد و در صورت شرکت در جهاد از فىء چیزى دریافت مىکردند، در غیر این صورت چیزى دریافت نمىکردند و باید دنبال کار دیگرى مىرفتند. رسول خدا هیچ سائل و فقیرى را محروم نمىکرد، ولى توانگران و کسانى که قدرت کسب داشتند، از خمس بهرهاى نداشتند.104 پیامبرصلى الله علیه وآله از مسلمانان خواستند هر چه مىتوانند در راه خدا انفاق کنند و صدقه بدهند اگر چه نیمى از دانه خرما یا نوک پیکانى باشد که کسى با آن در راه خدا جهاد کند و از این کار خوددارى نکنند که مایه هلاک و بدبختى آنها مىشود. آیه شریفه «و انفقوا فى سبیل اللَّه و لا تلقوا بایدیکم الى التهلکه»؛105 یعنى در راه خدا انفاق کنید و تنهاى خویش را با دستهایتان به هلاکت نیندازید.106 پیامبر هنگام ورود به مکه پس از ستایش خدا فرمودند: همانا زندگى واقعى، زندگى آن جهانى است.107 رسول اسلامصلى الله علیه وآله کنار در کعبه ایستادند و فرمودند: هر ربایى که در جاهلیت معمول بود و هر خون و مالى که بر عهده داشتید و همه افتخارات واهى، زیر پا نهاده شده و از میان رفته است، مگر مسئله پرده و کلیددارى کعبه و سقایت حاجیان. همانا در خصوص کسانى که با چوبدستى یا تازیانه به صورت خطا کشته مىشوند، دیه و خونبهاى آنان باید در کمال شدت به صورت صد ماده شتر، که چهل عدد آن باردار باشند، پرداخت شود. خداوند نخوت و تکبر جاهلیت و افتخار به پدران را از میان برد. همه شما از نسل آدمید و آدم از خاک است و گرامىترین شما در پیشگاه خداوند پرهیزگارترین شماست. همانا خداوند مکه را حرم امن قرار داده است و همواره حرم الهى خواهد بود، براى هیچ کس پیش و پس از من شکستن حرمت آن جایز نبوده و نیست و براى من هم شکستن حرمت آن جز به اندازه ساعتى از یک روز جایز نبوده است... مسلمان برادر مسلمان است و همه مسلمانان برادرند، دور آنها و نزدیک ایشان یکسانند و نیرومند و ناتوان آنها از جنگ غنیمت به تساوى مىبرند و شرکت در میسره و میمنه ملاک نیست.108 پیامبرصلى الله علیه وآله به حکیم بن حزام از غنیمتهاى حنین صد شتر داد. او شتر بیشترى خواست، پیامبر به او عطا کردند تا شمار شترهایش به سى صد رسید بعد به او فرمودند: اى حکیم بن حزام مال مایه خرمى و شیرینى است؛ هر کس آن را به دیگران ببخشد مال براى او فرخنده خواهد بود و هر کس به مال مشغول شود برایش مبارک نخواهد بود و هم چون کسى است که هر چه بخورد سیر نشود. بدان که دست بخشنده بهتر از دست گیرنده است و از کسانى شروع کن که یارى و مدد مىخواهند.109
رعایت امور دینى
طبقه مرفه به کیشهایى گرایش دارد که دستوراتش هر چه بیشتر تشریفاتى و نمایشى باشد.
معیار ارجمندى و اعتبار عادت به رعایت دستورهاى مذهبى همراه خلق و خوى یغماگرى نشانه اشتغال نداشتن در کار تولیدى است.
عادت به رعایت دستورهاى مذهبى همراه خلق و خوى یغماگرى نشانه اشتغال نداشتن در کار تولیدى است.
مخالفت با انگیزههاى نیکوکارى و خوشرفتارى اجتماعى و مردمدوستى و احساس همبستگى و همدردى اجتماعى به دلیل مغایرت با قوانین بنیادى زندگى مرفه (ضایع کردن تظاهرى زمان و ماده و دورى گزیدن از فرآیند تولید).
روش طبقهمرفه اشراف بتپرست، آداب و رسوم خاصى براى بتپرستى داشتند، مانند قربانى، پردهدارى و ... - اشراف و متولیان یهودى و مسیحى و ... آداب و رسوم و لباسهاى خاصى داشتند - تصدى امور دینى موروثى بود و اشراف به آن اشتغال داشتند.
سیره پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله شکستن بتها - منع آداب و رسوم بتپرستان - تخریب مسجد ضرار که با نیت و هدف غیر الهى و به دست اشراف ساخته شده بود - مبارزه با هر گونه بتسازى و شرک، اهمیت دادن به نیت و محتواى عبادت و همگانى کردن آن و توسعه مصداقهاى عبادت کسب روزى، محبت به والدین و ... عبادت است - توجه به معیارهاى معنوى و غیر مادى، مانند نیکوکارى، کمک به همنوع، عدالت، دادن صدقه - توجه به مصالح جامعه و فرد.
آیات قرآن آیاتى که اشاره به این ویژگىها دارد آیاتى که راه کار نشان مىدهد
آیاتى که راجع به تصور عامه مردم از خدا و بتها است و ویژگى بتپرستان و مشرکان و اهل کتاب و منافقان و کفار را بیان مىکند آیاتى که درباره خداوند و برترى آخرت و ارزشهاى اخروى نسبت به دنیا و خصوصیات انبیاء و متقین مىباشد. توبه /17-18-19و 107-108 درباره مسجد ضرار - آیات مربوط به زکات، صدقه، دستگیرى از دیگران، محبت به همنوع، تقوا، نماز.
پىنوشتها
1. کارشناس ارشد تاریخ اسلام.
2. Waste.
3. ر.ک: توریستین بوند وبلن، نظریه طبقه مرفه، فرهنگ ارشاد، (تهران، نشر نى، 1383)، ص132-135.
Thorstein Bonde Veblen, The Theory of the Leisure Class, (London, Unwin Books, 1970).
4. Emulation.
5. Invidious.
واژه رشکآمیز به کار گرفته شده تا اشخاص بر حسب ارزش و ثروت نسبىشان با یکدیگر مقایسه و رتبهبندى شوند. مقایسه رشکآمیز، فرایندى است براى ارزیابى افراد بر حسب ارزشى که دارند.
6. براى اطلاع بیشتر ر.ک: همان، ص 69 - 79.
7. محمد بن عمر واقدى، کتاب المغازى، (بیروت، مؤسسه الأعلمى للمطبوعات، 1409ق / 1989م)، ج 1، ص 116.
8. همان، ج 1، ص 32.
9. همان، ص 30.
10. همان، ص 118.
11. همان، ص 264.
12. همان، ج 2، ص 595.
13. همان، ص 600.
14. همان، ص 607 - 608.
15. همان، ص 611.
16. همان، ص 637.
17. همان، ص 641.
18. همان، ص 737 - 738.
19. همان، ج 3، ص 893.
20. همان، ص 895 - 910.
21. همان، ج 1، ص 222 - 223.
22. همان، ص 140.
23. همان، ج 2، ص 592.
24. همان، ج 1، ص 364.
25. همان، ص 318.
26. همان، ص 138 - 142.
27. Conspicuous Leisure. تن پروری و تن آسایى
28. براى اطلاع بیشتر ر.ک: توریستین بوند وبلن، پیشین، ص 81 - 107.
29. واقدى، پیشین، ج 2، ص 696 - 697.
30. همان، ص 833.
31. همان، ج 2، ص 696 - 697.
32. همان، ص 833.
33. همان، ص 445 - 449.
34. همان، ص 438.
35. همان، ص 658.
36. همان، ج 3، ص 924.
37. همان، ج 1، ص 222 - 223.
38. Conspicuous Consumption.
39. براى اطلاع بیشتر ر.ک: توریستین بوند وبلن، پیشین، ص 109 - 135.
40. واقدى، پیشین، ج 1، ص 140.
41. همان، ص 125.
42. همان، ص 144 - 145 واقدى اسامى آنان را ذکر کرده است.
43. همان، ص 375.
44. همان، ج 2، ص 478.
45. همان، ص 594.
46. همان، ج 1، ص 200.
47. همان، ج 2، ص 742.
48. همان، ص 581 - 582.
49. همان، ص 614.
50. همان، ج 1، ص 379.
51. همان، ج 2، ص 672.
52. همان، ج 3، ص 935.
53. همان، ج 1، ص 346.
54. ابن سعد، الطبقات الکبرى، (بیروت، دار بیروت، 1405ق / 1985م)، المجلد الرابع، ص 22.
55. واقدى، پیشین، ج 2، ص 636.
56. براى اطلاع بیشتر ر.ک: توریستین بوند وبلن، پیشین، ص 191 - 207.
57. واقدى، پیشین، ج 3، ص 885.
58. همان، ج 1، ص 374.
59. ابن سعد، پیشین، ج 4، ص 323 - 324.
60. همان، ص 241.
61. واقدى، پیشین، ج 1، ص 398.
62. Conservatism.
63. براى اطلاع بیشتر ر.ک: توریستین بوند وبلن، پیشین، ص 209 - 227.
64. واقدى، پیشین، ج 1، ص 174 - 175.
65. همان، ص 121 - 185.
66. همان، ص 296 - 297.
67. همان، ص 365 - 366.
68. همان، ص 366.
69. همان، ص 373.
70. همان، ص 375 - 376.
71. همان، ج 2، ص 416.
72. همان، ص 423 - 424.
73. همان، ص 455.
74. همان، ص 501 - 502.
75. همان، ج 1، ص 406.
76. همان، ج 2، ص 611 - 612.
77. اسراء / 110.
78. واقدى، پیشین، ج 2، ص 741 - 743.
79. همان، ص 812.
80. همان، ج 3، ص 890 - 891.
81. همان، ص 960 - 961.
82. همان، ص 966 - 968.
83. همان، ج 2، ص 442.
84. براى اطلاع از متن کامل سخنرانى پیامبر، ر.ک: ابو عثمان عمرو بن بحر الجاحظ، البیان و التبیین، مجلد 1، (ج 2)، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419ه . - 1998م)، ص 21 - 23؛ همچنین ابن هشام، السیرة النبویة، (بیروت، دارالمعرفه، 1423ق/ 2003م).
85. واقدى، پیشین، ج 1، ص 175.
86. همان، ص 187.
87. همان، ص 394.
88. همان، ج 2، ص 590 - 591.
89. همان، ص 818.
90. همان، ج 3، ص 954 - 955.
91. همان، ج 1، ص 372.
92. همان، ج 2، ص 419.
93. همان، ص 644.
94. Predatory.
95. براى اطلاع بیشتر ر.ک: توریستین بوند وبلن، پیشین، ص 295 - 350.
96. واقدى، پیشین، ج 2، ص 442.
97. براى اطلاع بیشتر ر.ک: یعقوبى، پیشین، ج 1، ص 254 - 257، (بیروت، دارصادر، بىتا) بخش «کیشهاى عرب» همچنین «کتاب الاصنام».
98. واقدى، پیشین، ج 2، ص 608.
99. ابن هشام، پیشین، ص 65.
100. واقدى، پیشین، ج 3، ص 874.
101. همان، ص 891.
102. همان، ج 1، ص 222 - 223.
103. همان، ص 378.
104. همان، ص 410.
105. بقره / 195.
106. واقدى، پیشین، ج 2، ص 732.
107. همان، ص 824.
108. همان، ص 835 - 836.
109. همان، ج 3، ص 944 - 945.
منابع
- ابن سعد، الطبقات الکبرى، (بیروت، دار بیروت، 1405ق / 1985م).
- ابن هشام، ابو محمد عبدالملک، السیره النبویه، (بیروت، دارالمعرفه، 1423ق / 2003م).
- الجاحظ، ابو عثمان عمرو بن بحر، البیان والتبیین، مجلد 1، (ج 2)، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419ق / 1998م).
- واقدى، محمد بن عمر، کتاب المغازى، (بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، 1409ق / 1989م).
- وبلن، توریستین یوند، نظریه طبقه مرفه، فرهنگ ارشاد، (تهران، نشر نى، 1383ش).
- یعقوبى، احمد بن یعقوب، تاریخ یعقوبى، (بیروت، دارصادر، بىتا).