جنگ صلیبى هشتم (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
جنگ صلیبى هشتم (9 ـ 668 ق) با هدف سرنگونى دولت حفصى در تونس روى داد. این جنگ بزرگترین و آخرین جنگ از مجموعه جنگهاى کلاسیک صلیبى بود که همزمان با حملهى مغول به شرق روى داد. برخى از نویسندگان غربى آن را بیهودهترین جنگ صلیبى دانستهاند. مقاومت مردم و علماى افریقیه و سرانجام شکست صلیبىها، از مهمترین حوادث تاریخى دولت حفصى است که نقش اساسى در عرصهى روابط بین الملل داشت.
نگاهى به دولت حفصى
با فروپاشى دولت موحدین در مغرب و آندلس (667 ق)، قلمرو وسیع آنها بین چهار دولت (بنى مرین، بنى عبدالواد، بنى حفص، بنى الاحمر) تقسیم شد. مهمترین این دولتها توسط فرزندان شیخ عبدالواحد حفصى شکل گرفت که خود از اصحاب عشره، یاران خاص ابن تومرت بود و فرزندان او نیز از عناصر اصلى دولت صدسالهى موحدین بودند. دولت حفصى که در افریقیه (تونس) برپا شد و خود را جانشین خلافت موحدین مىدانست، در سال 627 قمرى توسط ابو زکریا عبدالواحد استقلال یافت. بعد از او پسرش ابوعبداللّه محمد که بزرگترین امیر دولت حفصى بود، از امیر مکه لقب خلافتى المستنصر باللّه گرفت و همهى دولتهاى مغرب و آندلس و دولت ممالیک مصر و شام با او بیعت کردند. چهار دهه حکومت او از شکوفاترین دورههاى تمدن اسلامى بود.
دولت حفصى روابط خوبى با دولتهاى مسیحى و مسلمانان برقرار کرد. 25 تن از خاندان حفصى بهطور موروثى تا سال 981 قمرى به مدت 378 سال حکومت کردند. در اثر حملات متعدد پرتغالىها و همپیمانان آنها و نیز دولت عثمانى و رقابت این دول بر سواحل مدیترانهى غربى، سرانجام، تونس تحت تصرف کامل دولت عثمانى در آمد و این دولت در سال 981 قمرى سقوط کرد. در یک نگاه، پیدایش حفصیان در آفریقاى شمالى، گویاى دولت قدرتمند و بزرگى است که حدود چهار قرن آن منطقه را تحت سلطهى خود داشت. این دولت یادآور روزهاى آبادانى و رفاه اقتصادى و پیشرفت فرهنگى در تاریخ کشور تونس است. از جمله مهمترین حوادث سیاسى که در آغاز حکومت حفصیان روى داد حمله متحدان مسیحى با حمایت و هزینه کلیسا به تونس و اشغال شش ماههى بندر قرطَاجَنَّه بود. لوئى نهم(2) شاه فرانسه (د 1280 م) ـ پیشواى سیاسى صلیبىها که در هالهاى از تقدس و معنویت یک مجاهد مسیحى شناخته شده بود ـ کار هماهنگى و تدارک حمله به تونس را سامان داد. در زمینه علل و نتایج جنگ صلیبى هشتم نظریات متفاوتى ارائه شده است که جا دارد مورد بررسى قرار گیرد.
زمینهها و علل نبرد صلیبى هشتم
دلیل توجه به علل حملهى لوئى نهم به تونس این است که او در جهت هدف ثابت خود، یعنى باز پسگیرى اورشلیم (بیت المقدس)، مىبایست به مقصد فلسطین و یا مصر حرکت مىکرد و در دعوت از سران دولتهاى صلیبى نیز همین مطلب را اعلام کرد، اما در دهمین روز سفر، در نزدیکى آبهاى تونس، طى جلسهاى خصوصى که فقط برخى از نزدیکان او و بعضى از رؤساى نیروهاى صلیبى همراه او حضور داشتند، اعلام کرد که پیش از شروع جنگ در شرق، قصد دارد به تونس حمله کند. دلایلى که در مورد این موضوع ذکر شده است عبارتنداز:
1. تحریک بازرگانان فرانسوى؛
2. موقعیت جدید تونس در جهان اسلام و انتقام شکست لوئى در مصر و پاسخ به تحقیر او توسط مستنصر؛
3. امید به مسیحى شدن تونس؛
4. توطئه پادشاه صقلیه (سیسیل).
در ذیل به شرح و بسط هر یک از موارد فوق مىپردازیم.
در بین دلایل متعددى که در این مورد ذکر شده است، ابن خلدون، ضمن توجه به هدف و انگیزهى اصلى فرنگىها، به بهانهى ظاهرى آنها براى حمله به تونس اشاره کرده است. او با ذکر سابقهى جنگهاى صلیبى، بهطور مجمل از تصرف سواحل شام توسط فرنگىها و آرزوى آنها در بازپسگیرى اورشلیم (بیت المقدس) یاد کرده است. باز پسگیرى بیت المقدس در 538 قمرى بهدست صلاح الدین ایوبى و بازگشت متصرفات صلیبیون در شام به دامن اسلام، باعث شد آنها پس از گذشت سالها، بار دیگر در اواسط قرن هفتم دور جدیدى از جنگهاى صلیبى را براى استرداد بیت المقدس آغاز کنند.1 اولین دور این حملات به مصر بود که به شکست مفتضحانهى صلیبىها در سال 647 قمرى منتهى شد. لوئى نهم که رهبرى جنگ را به عهده داشت، به شدت تحقیر و در اسکندریه زندانى شد و سرانجام با فدیهاى سنگین و به شرط اینکه دیگر به خاک مسلمانان تجاوز نکند، آزاد گردید؛ اما اندکى بعد، نقض پیمان کرد و به بهانهى ظلم سلطان حفصى نسبت به بازرگانان فرانسوى به تونس حمله کرد.2 ابن شماع دربارهى جزئیات داستان بازرگانان فرانسوى، مىنویسد:
یمانى [الُلِیانى]3 300 هزار دینار طلا از تجار فرانسوى براى مدت معینى قرض کرده بود؛ اما هنگامى که آنها چنین مطلبى را ادعا کردند، با انکار سلطان حفصى روبهرو شدند لذا به لوئى نهم شکایت بردند و او را به جنگ با تونس تحریک کردند. طرح تحریک تجار فرانسوى بهانهاى بود که شاه فرانسه براى حمله به تونس از آن استفاده کرد؛ زیرا زمانى که مستنصر از عزم لوئى براى حمله به تونس آگاه شد، گروهى را در سال 667 قمرى / 1269 میلادى همراه با مبالغى طلا نزد او فرستاد تا مسائل بین بازرگانان تونسى و فرانسوى فیصله یابد و با مذاکره از حملهى وى جلوگیرى شود. لوئى طلاها را گرفت و گفت: منتظر جنگ در خاک خود باشید. در همین جلسه یکى از فرستادگان مستنصر قصیدهى ابن مطروح، شاعر مصرى، در هجو لوئى در شکست مصر را خواند. مفاد این قصیده، زندانى شدن لوئى در مصر در خانه ابن لقمان را به او متذکر شده است.
قل للفرنسیس اذا جئتَه مقال صدق من وزیر نصیح
دار ابن لقمان على حالها و القید باق و الطواشى صبیح
هنوز این قصیده به پایان نرسیده بود که خشم لوئى را برانگیخت و از نقض عهد خود در مورد حمله به تونس عذر خواست و خود را براى حمله به تونس آماده کرد.4
این جملات حاکى از وجود افراد مختلف با نظرهاى متفاوت در هیئت نمایندگى مستنصر به پاریس است.
دلیل و بهانهى دیگر لوئى در حمله به تونس این بود که گروهى از سربازان ترک در مراسمى از مقابل مستنصر عبور مىکردند؛ او گفت: اینها کسانىاند که طاغوت فرنگ را اسیر کردند5 و سپس آزاد نمودند. خبر تحقیر و تمسخر لوئى نهم در این مراسم به گوش او رسید و وى قصد حمله به تونس کرد.6
هدف او از حمله به مصر در 647 قمرى معامله با مسلمانان براى باز پسگرفتن اورشلیم در برابر دمیاط بود که با شکستى مفتضحانه مواجه شد و تحقیر ناشى از آن همچنان بر دوش او سنگینى مىکرد، ولى از بیم تکرار آن تجربه، چشم از مصر دوخت و در پى آن بود تا آن شکست را در تونس جبران کند؛ زیرا تونس مورد توجه جهان اسلام قرار گرفته بود و خود را وارث حقیقى خلافت اسلامى معرفى مىکرد. بنابراین حمله به تونس مانند حمله به نقطهاى صاحب نفوذ در جهان اسلام بود و او گمان مىکرد که از این طریق مىتواند خواستههاى خود در مورد فلسطین را به اجرا درآورد.7 در حقیقت ترس صلیبىها از نزدیکى مصر و تونس، محرک واقعى لوئى براى حمله به تونس بود و صرف تحقیر لوئى در مراسمى با حضور سربازان ترک، نمىتوانست انگیزهى اصلى او باشد.
همچنین در رأس فعالیتهاى دول صلیبى، به ویژه اقدامات لوئى نهم، تلاش گسترده براى مسیحى کردن دولتهاى اسلامى بود. تونس از جمله حوزههاى بسیار فعال این سیاست بود. از اینرو، گروههاى متعددى از راهبان و بزرگان کلیساى روم از آغاز پیدایش دولت حفصى، به ویژه از زمان روى کار آمدن المستنصر باللّه که روابط دوستانهاى با دول مسیحى داشت، در شهرهاى تونس در کار تبلیغِ مسیحیت بودند. از جمله سرسختترین و مشهورترین این مبلغان که خود پرچمدار تبلیغ مسیحیت بود، ریمون لول (1233م ـ 1310م) بود.8 او بارها براى تبلیغ مسیحیت به شهرهاى مختلف تونس سفر کرد. از سوى دیگر، گروه زیادى از راهبان، لوئى را متقاعد ساختند که مستنصر و بسیارى از علماى تونس آمادهى پذیرش مسیحیتاند. برخى از محققان، همین مبشران مسیحى را از جمله عوامل مهم تحریک لوئى در حمله به تونس مىدانند؛9 اما قراین نشان مىدهد که این سخنِ موجهى نیست؛ چون مبلغان مسیحى بنابر مصالح سیاسى دولت حفصى و حفظ روابط تجارى با جمهورىهاى ایتالیا، به ویژه جنوا و نیز روابط خاص حفصىها با صقلیه که با تسامح کاملى در جریان بود، به تونس رفت و آمد مىکردند. با این حال، فعالیتهاى مسیحیان از آغاز با مقاومتهاى جدى و خصومتآمیز مسلمانان روبهرو شد. فعالیتهاى ریمون لول، طراح عملیات مذهبى مسیحیان در شمال آفریقا، چندین بار در شهرهاى تونس تحریم شد؛ حتى وى در بجایه توسط قاضى شهر به زندان افتاد و سپس تبعید شد و سرانجام مردم در همین شهر او را کشتند. مسیحى شدن مستنصر به عنوان خلیفهى مسلمین نیز پذیرفتنى نیست. او در رأس حوزهى بزرگى از علما و فقها و دانشمندان مسلمان بود که حامى خلافت وى بودند. برونشویک آن را خدعهى مستنصر مىداند.10 برخى از نویسندگان غربى هم به بىپایه بودن این مطلب تصریح کردهاند. رانسیمان مىنویسد:
لوئى به افسون برادر معتقد گشت که امیر تونس آمادهى قبول مسیحیت است و فقط یک قدرتنمایى کوچک کافى است تا او به جرگهى مسیحیان درآید. شاید رنجِ بیمارىِ چشم، خرد لوئى را کور ساخته بود.11
حوادث بعدى و مقاومت سرسختانهى تونس در برابر صلیبىها نیز بطلان این مطلب را ثابت کرد.
شکست تلاشهاى سران صلیبى، به ویژه لوئى، در مسیحى کردن دولتهاى مغول نیز از جمله قراین بطلان مسیحى شدن مستنصر است. بهطور کلى آنها نتیجهاى ناچیز از این برنامه به دست آوردند.12 مغولها هیچ گاه آیین خود را به نفع مسیحیت ترک نکردند و صلیبىها نه تنها در مسیحى کردن دولتها موفق نبودند و همهى دولتها از قبول دعوت آنها امتناع کردند، بلکه سقوط دولت مسیحى بیزانس از دستاوردهاى منفى آنها در قرون وسطى بود.13
به هر حال، ظاهرا طرح قبول مسیحیت از سوى مستنصر، وسیلهاى بود که لوئى از آن براى جلب حمایت پاپ و سران دول مسیحى و راهبان و مقدسان مسیحى براى شرکت در لشکرکشى استفاده نموده است؛ البته زمینهى طرح چنین ادعایى در مورد تونس وجود داشت و چنانکه اشاره شد، روابطى دوستانهى مستنصر با مسیحیان، سابقهى تاریخى عمیق و گستردهى مسیحیت در تونس و میزان بالاى کار فرهنگى مبلغان کلیسا در آنجا و رفت و آمد زیاد تجار مسیحى و جمعیت مسیحى ساکن در برخى نقاط تونس، طرح چنین ادعایى را تا حدودى موجه جلوه مىداد؛ به همین جهت «بلافاصله بعد از آنکه غازان خان، ایلخان مغول، شام را در 1299 میلادى / 697 قمرى در زیر نگین خود گرفت، ریمون لل [لول]، عازم شام شد و همهى تلاشهاى خود را براى دعوت او به مسیحیت به کار بست؛ اما غازان که خود نومسلمانى غیور بود، احیانا به آسانى دل در گرو دوستى مسیحیان نمىنهاد. با مرگ غازان در 1316 میلادى، آخرین مجال اتحاد با مغول از کف رفت»؛14 به هر شکل، این مدّعا مستند به منابع معتبر نیست. تنها برونشویک به استناد به سخن یک مورخ غربى، با این قرینه که سالها بعد یک امیر حفصى نیز بهطور مخفى مسیحى شد، آن را بیان کرده است.15
توسعهطلبى و مقاصد شخصى برادر لوئى نهم، «شارل دانژو»16 که به تازگى از سال 1268 میلادى / 666 قمرى بر صقلیه دست یافته و در صدد تشکیل حکومت واحد در عرصهى مدیترانه بود، از دیگر عوامل تحریک لوئى در حمله به تونس شمردهاند. دولت حفصى از زمان ابو زکریا، باج سالیانهاى به صقلیه مىپرداخت که مستنصر از پرداخت آن خوددارى کرد، لذا شاه صقلیه با شرکت در حملهى صلیبى به تونس، مىتوانست باج سالیانهى خود را دوباره برقرار سازد.
سابقهى روابط دوستانهى دولت حفصى با دولت صقلیه به زمان حاکمیت خاندان هوهنشتافن که از مخالفان سرسخت لوئى نهم و برادرش و دستگاه پاپ بودند، برمى گردد؛ و صلیبىها صقلیه (سیسیل) را خارى در چشم جهان صلیبى مىدیدند و اقدامات زیادى براى تصرف آنجا و سقوط خاندان هوهنشتافن انجام دادند. سرانجام، کلیسا از برادر لوئى نهم حمایت کرد و او را در سیسیل روى کار آورد. در پى سقوط خاندان مزبور در جزیرهى سیسیل معارضان و مخالفان حاکم جدید و گروهى از وفاداران آن خاندان به تونس رفتند. گویا گروهى از مخالفان شارل که در تونس تجمع کرده بودند، براى حمله به صقلیه آماده مىشدند. بنابراین لازم بود که صلیبىها پیش از عزیمت به شرق، هرگونه مانعى را از سر راه بردارند و به همین دلیل ناگزیر بودند به دولت تونس که مخالفان آنها را پناه داده بود، حمله کنند.
و بالاخره اینکه دولتهاى مسیحى تحمل ظهور قدرت جدیدى را در عرصهى خلافت اسلامى که بتواند دولتهاى اسلامى را متحد کند نداشتند؛ به ویژه اینکه مشروعیت دولت حفصى را در شرق جهان اسلام، دولت بزرگ ممالیک که خود را وارث خلافت عباسى مىدانست و بر مصر و شام حکومت مىکرد و جزیرة العرب را زیر نفوذ خود داشت، پدیرفته بود. اگر این دولت باعث اتحاد پایدار نیروهاى مغرب مىشد، منافع مسیحیان در مدیترانه و آندلس به خطر مىافتاد و مانع بزرگى در راه ادامهى فعالیتهاى آنها مىگشت؛ بنابراین، وحشت از شکلگیرى یک قطب قدرتمند اسلامى در تونس مىتواند از مهمترین علل حملهى لوئى در حمله به تونس باشد. حوادث بعد از جنگ نیز ثابت کرد که شکست لوئى در این نبرد براى جهان مسیحى مصیبتى بزرگ و نیز مایهى شادى و آرامش مسلمانان از ناحیهى غرب بود. رانسیمان مىنویسد:
وقتى خبر آن به خاور زمین رسید مسلمانان نفسى آسوده برآوردند و مسیحیان ماتم گرفتند.17
ترکیب سپاه صلیبى هشتم
شاه قدرتطلب فرانسه، سن لوئى، با بیان اهداف خود براى پاپ کلیمون چهارم، هفت تن از شاهان مسیحى را به تشکیل لشکر صلیبى دعوت کرد. پاپ اموال کلیسا را براى تأمین هزینهى جنگ در اختیار او قرار داد.18 در منابع از افراد زیر در ترکیب سپاه صلیبى یاد کردهاند:
1. لوئى نهم همراه سه فرزندش؛ 2. برادر او الفونس: کنت پواتیه و تولوز؛ 3. دختر و داماد لوئى: کنت ناوار؛ 4. کنت شمپانیا؛ 5. سفیر پاپ؛ 6. شاه انگلیس؛ 7، شاه برشلونه؛ 8. گروهى دیگر از بزرگان آندلس؛ 9. گروه انبوهى از راهبان که قصد رفتن به فلسطین داشتند.
ابن خلدون به نقل از پدرش که شاهد عینى جنگ بود، مىنویسد:
حدود شش هزار نیروى سواره و 30 هزار نیروى پیاده، با ناوگانى عظیم، متشکل از 300 کشتى کوچک و بزرگ وارد خاک تونس شدند.19
زمان و مسیر حرکت نیروهاى صلیبى
نقطهى عزیمت نیروها از بندر ایق مورت (Aigue - morte) در جنوب فرانسه بود. مدتها طول کشید تا همهى نیروها در این بندر جمع شدند.20 در اول ژوئیه 1270 میلادى / آخر ذى القعده 668 قمرى، ناوگان صلیبى به سمت بندر کاقلیارى (Cagliari)در جزیرهى ساردنى (به گفتهى ابن خلدون ساردنى یا صقلیه) حرکت کردند و بعد از توقف کوتاهى در آنجا روانهى تونس شدند و بدون هیچ مقاومتى وارد آبهاى قرطاج (قرطاجنه) بندرگاه پایتخت افریقیه، گردیدند و شبانه در محل مناسبى پیاده شدند. در خرابههاى شهر قدیمى قرطاج، هنوز برخى خانهها و بقایاى کاخهاى آن باقى بود. آنان توانستند در آن شهر ویرانه مستقر شوند.21 شش ماه (یا چهار ماه و دو روز) نیروهاى صلیبى با حمایت کمکهایى که از سیسیل به آنها مىرسید، مترصد حمله به تونس و تصرف آنجا بودند.22
اعلام جهاد توسط مستنصر
مستنصر که عنوان خلیفهى مسلمین و امیرالمؤمنین داشت، وقتى یقین حاصل کرد که لوئى نهم مصمم به جنگ و تصرف تونس است، اعلام جهاد نمود. او آمادگى برخورد با هرگونه تجاوز نظامى را داشت. از سویى چند شورش بزرگ داخلى را در سالهاى 648، 651، 652 و 664 قمرى سرکوب کرده23 و بر امور داخلى مسلط بود و از سویى دیگر حمایت همسایگان مغربى را نیز به همراه داشت. بَیْبَرس سلطان مملوک مصر هم به مجرد شنیدن حملهى صلیبىها به تونس، نامهاى به مستنصر نوشت و به او اعلام کرد در صدد تهیهى نیروهایى از اعراب برقه و سایر نقاط براى کمک به اوست.24 مستنصر ضمن فراخوانى علما و بزرگان مغرب و آندلس از مهاجران و شیوخ موحدین، با آوردن آیهى جهاد25 در آغاز نامههاى فراخوانى خود، مردم را بسیج کرد.
پیش از رسیدن صلیبىها به خاک تونس شورایى از بزرگان و علما و فقها در دربار مستنصر تشکیل شد که از مهمترین تصمیمات اولین جلسهى آن زمینگیر نمودن نیروهاى صلیبى در ساحل قرطاج بود، تا نتوانند به سایر نقاط ساحلى دسترسى پیدا کنند. گروهى از افراد این شورا اعتقاد داشتند به هیچ وجه به آنها اجازهى ورود به بندرگاه پایتخت داده نشود.26 از دیگر اقدامات عاجل تونسىها، تشکیل سپاه مخصوص هزار نفرى از نیروهاى کارآمد با لباس مخصوص بود که اطراف محل سکونت مستنصر را تا پایان جنگ در کنترل شدید خود داشتند؛ زیرا تونس با توجه به حضور انبوه یهودیان و مسیحیان وضعى خاص داشت و بارها شایعه کرده بودند که خلیفه به قیروان گریخته است.27
محاصرهى صلیبىها
با اعلام جهاد، انبوهى از نیروهاى مردمى از نقاط مختلف به طرف تونس به راه افتادند که تعداد آنها از شماره خارج بود.28 نیروهاى اعراب و ملوک مغرب حضور فعال و چشمگیرى پیدا کردند. هفت لشکر به فرماندهى شیوخ موحدین تشکیل شد. در این حین اعراب چندینبار از طریق بحیره به محل استقرار نیروهاى صلیبى شبیخون زدند. بحیره نقطهى سوق الجیشى بسیار مهمى بود که با استفاده از آنجا، بندر قرطاج بهطور کامل در محاصره قرار داشت. لوئى در آغاز، تهدید مستنصر مبنى بر این که اگر خاک تونس را ترک نکند، با سپاهى صد هزار نفرى روبهرو خواهد شد را جدى نگرفت؛ اما در نخستین درگیرى که در نیمهى محرم 669 قمرى رخ داد و 500 تن از نیروهاى صلیبى کشته شدند، روحیهى آنان در هم شکست. افزون بر اینکه نیروهاى مردمى و انبوهى از افرادى که نذر مرابطه29 داشتند، گروه گروه فرا مىرسیدند و حلقهى محاصرهى صلیبىها را با حضور انبوه خود تنگتر مىکردند و کار را بر آنان سختتر مىساختند. با این حال، لوئى درخواست مهادنه و ترک جنگ از سوى مستنصر را رد کرد.30
بسیارى از زهاد و سران صوفیه در رأس دستههاى بزرگ مردم در این اجتماع حضور یافتند و برخى از این شیوخ تا آخرین لحظه در میدان نبرد مقاومت کردند و جان دادند که قبر آنها در همان محل به صورت زیارتگاه درآمده است؛ از جمله «سیدى عمار» از رهبران مجاهدان که در این جنگ کشته شد و قبر او در این محل باقى است. شور و شوق مجاهدان در طى چند ماه جنگ وصف ناشدنى بود و مجموعهاى از «ادبیات جنگ» پدید آمد. مجاهدان اشعار ابن مطروح مصرى در هجو لوئى در شکست دمیاط و اشعار احمدبن الزیات تونسى را زمزمه مىکردند. در این زمان یکى از ادباى مصرى خطاب به فرنسیس سرود:
یا فرنسیس هذه اخت مصر فتهیأ لما الیه تصیر
لک فیها دار ابن لقمان و طواشیک منکر و نکیر31
علل شکست لوئى نهم
اعلام جهاد و حضور انبوه گروههاى مردم، استفادهى مناسب از موقعیت مهم و سوقالجیشى بحیره در محاصره کردن دشمن و استفاده از سلاحهاى مناسب شکست قطعى صلیبیان را در پى داشت.32 نوعى منجنیق که گلولههاى حاوى خاکستر آتشین بر سر دشمن مىریخت، نقش مهمى در این جنگ داشت. این گلولهها جراحات دردناکى در ناحیهى صورت و گلو ایجاد مىکرد و باد، غبار و خاکستر را وارد مجارى تنفسى آنها مىکرد و باعث تنگى نفس و خشکى ریه و سرانجام عفونت آن مىشد؛ آب آشامیدنى نیز با خاکستر آمیخته مىشد و در اثر نوشیدن آن، تب و اسهال سراسر اردوگاه صلیبى را فرا گرفت و شمار زیادى را هلاک کرد. از جملهى قربانیان، لوئى بود33 که قبر او در ساحل قرطاج در محلى به نام «سنت لوئى» معروف است.34
نویسندگان غربى با غلو در تأثیر عوامل طبیعى، مانند وبا و گرسنگى و تشنگى در شکست لوئى، در پى کاستن اهمیت جهاد و مقاومت مسلمانان بودهاند.
استیصال صلیبىها
حلقهى تنگ محاصره، صلیبىها را زمینگیر و از نزدیک شدن به پایتخت دولت حفصى یکسره ناامید ساخت. یأس و بیمارى و بىآبى و بىغذایى و افسردگى و خستگى ناشى از 4 یا 6 ماه جنگ، شکست ناوگان شارل دانژو، شاه سیسیل، براى دستیابى به بحیره و قطع تماس او با صلیبىهاى محاصره شده در قرطاج، آنها را در تنگناى وحشتناکى قرار داد.35 مرگ لوئى بر شدت این بحران افزود؛ بهطورى که برخى از منابع مرگ لوئى را تنها علت ترک تونس توسط صلیبىها دانستهاند.36 در متون عربى نیز آمده است که آنها از اینکه در کار جنگ فروماندند، و فصل سرما نیز نزدیک بود، درخواست صلح کردند؛ و مستنصر صلح را به این شرط که خاک تونس را ترک کنند، پذیرفت اما به تصریح برخى از منابع، چون وبا شایع شد و به اردوگاه مسلمین هم سرایت کرد، سلطان از ترس اینکه مبادا مجبور به ترک تونس شود، درخواست صلح را پذیرفت. صلیبىها دو روز بعد از پیمان صلح، با به جا گذاشتن غنایمى، از جمله هشتاد دستگاه منجنیق، به سرعت تونس را ترک کردند.37
اختلاف در قبول صلح
در ربیع الاول سال 669 قمرى گروهى از فقها در مجلسى بر مشروعیت معاهدهى صلح شهادت دادند. ابوزیان محمد بن عبدالقوى امیر بنى توجین واسطهى عقد صلح بین مسلمین و صلیبىها بود.38
پیش از انعقاد پیمان صلح، اختلاف شدیدى بین سران و فقها و بزرگان دولت حفصى در مشروعیت صلح درگرفت؛ بهطورى که در یکى از جلسات گفتوگو، مستنصر خشمگین شد و دستور تعطیل آن جلسه را صادر کرد. به هر حال، برخى از افراد سرشناس و فقهاى بزرگ، چون قاضى القضاة دولت حفصى ابن خبّاز و فقیه ابن عجلان و... از شرکت در جلسهى صلح و امضاى آن خوددارى کردند. برخى از منابع به مشکوک بودن معاهدهى صلح به دلیل آنکه هیچ کدام از مذاکرات توسط شیوخ موحدین صورت نگرفته است، اشاره کردهاند.39 یکى از مناظرات فقهى مهم در دورهى حفصى، مناظره بر سر این صلح بود که بین ابن زیتون، کارگزار اصلى صلح، با یک فقیه مخالف صلح به نام احمد بن عجلان روى داد.
بررسى مفاد پیمان صلح
مفاد پیمان صلح بر محور آزادى تجارى و فرهنگى براى رعایاى دول مسیحى و برخى تعهدات حقوقى متقابل است.
1. برقرارى صلح با دول شرکت کننده در جنگ؛
2. آزادى اسرا؛
3. امنیت متقابل؛ بازرگانان و مسافران؛
4. ممنوعیت پناهندگى مخالفان؛
5. آزادى راهبان و کشیشان در تبلیغ و ساخت کلیسا در تونس؛
6. پرداخت غرامت جنگ توسط سلطان حفصى؛
7. ادامهى پرداخت باج سالیانه دولت حفصى به صقلیه؛
8. پرداخت 11 قنطار طلا و ده قنطار نقرهى خالص در طى 15 سال توسط دولت حفصى به صلیبىها.40
پرداخت غرامت جنگى و اموال زیادى که ابن خلدون آن را ده حِمْل مال، و برخى از منابع 1100 قنطار طلا و 10 قنطار نقره گزارش نمودهاند، خسارت بزرگى براى مردم تونس بود. ابن خلدون مىنویسد:41 سلطان با پرداخت این مال از روى طیب نفس، مردم را مغبون ساخت. از آثار مخرب جنگ براى تونس، کاستن بنیهى مالى دولت حفصى بود. مبالغ هنگفتى صرف هزینهى جنگ و خرج نیروهاى شرکت کننده در آن شد.42 به تصریح برخى از منابع همهى اموالى که ابو زکریا پدر مستنصر جمع کرده بود، تلف شد.43 گویا علىرغم هزینهى سنگینى که بر دولت نوپاى حفصى تحمیل شد، این دولت آرامش و ثباتى را که براى بقاى خود نیاز داشت، به دست آورد. چند ماه بعد از پیمان صلح، روابط دوستانهى مستنصر با دولت آراگون و چند دولت دیگر مسیحى از سر گرفته شد. دولتهاى مسیحىِ شرکت کننده در جنگ، بعد از جنگ دچار تفرقه شدند44 و در موضع ضعیفى نسبت به دولت حفصى قرار گرفتند. اما دولت صقلیه برقدرتطلبى خود پایدار ماند و گویا تنها دولتى که از این معاهده سود برد صاحب صقلیه بود.45
در ارزشیابى مفاد پیمان صلح باید گفت که در ظاهر تأمین کنندهى بسیارى از منافع مالى دول مسیحى، اما به واقع منافع سیاسى آن مطلوب دولت حفصى بود و این نشان مىدهد که مستنصر حفصى حاضر به پرداخت هزینهى مالى سنگین براى حفظ نوعى روابط پایدار سیاسى با دولتهاى فعال اروپایى، چون آراگون و قشتالىها و جمهورىهاى جنوب ایتالیا بوده است. برونشویک هم تصریح مىکند که: چون متن معاهده متضمن مسائل مالى بود و رنگ اقتصادى داشت، مستنصر حفصى به سرعت آن را پذیرفت.46 به هر حال برقرارى دیپلماسى پایدار برپایه روابط تجارى دوستانه با دول اروپایى از پیروزى در یک جنگ نظامى بر این دول براى مستنصر حفصى از اهمیت بسیار بالاترى برخوردار بود.47
موقعیت سیاسى دولت حفصى
چون دولت حفصى بین چند دولت جوان قدرتطلب و مهاجم که همواره آمادهى انعقاد پیمانهایى با رقباى اروپایى علیه او بودند، قرار گرفته بود، جنگ نمىتوانست بقاى دولت او را تضمین کند. دولتهاى بنى مرین در مغرب اقصى، بنى عبدالواد در مغرب اوسط، بنى الاحمر در جنوب آندلس و دول مسیحى فعال در صحنهى بازرگانى و سیاسى مدیترانه، چون آراگون و قشتالى و جمهورىهاى تجارى جنوب ایتالیا که جز به منافع تجارى خود به هیچ چیز نمىاندیشیدند و نیز دولت سیسیل که معاصران از او با عنوان شیطان مدیترانهى غربى یاد مىکردند، از هر سو دولت جوان حفصى را در محاصره داشتند؛ لذا این دولت مجبور بود سیاست مناسبى در مقابل آنها اتخاذ کند. از طرفى توسعهطلبى دولت مصر به سمت غرب و ادعاى خلافت در جهان اسلام که همچنان جزو آرزوهاى دولت مصر بود، در تصمیمگیرى دولت حفصى نقش داشته است. بیبرس سلطان مملوک مصر در نامهى تندى مستنصر حفصى را به شدت سرزنش کرد48 و او را به بىلیاقتى و عدم شایستگى احراز مقام خلافت مسلمین مورد نکوهش قرار داد؛ لذا حرکت بیبرس به سمت تونس، در تصمیمگیرى مستنصر در اتخاذ صلح چندان بى تأثیر نبود. بیبرس در چهار شوال 669 قمرى / 1270 میلادى، طرابلس غرب را محاصره کرد و در چند صد کیلومترى تونس قرار گرفت.49 از سویى مقابلهى طولانى دولت حفصى با موحدین براى کسب قدرت و احساس ضعف روانى از سقوط بغداد و بسیارى از نقاط مهم شرق که در تونس کاملاً هویدا بود در پذیرفتن صلح مؤثر بوده است. مورخان به ضعف روانى مسلمین نیز تصریح کردهاند. ابن قنفذ مىنویسد: «مستنصر با شنیدن اخبار قتل عام تاتارها در بغداد چندین روز بیمار شد».50 ابوالفداء، مورخ معاصر این حوادث، به ضعف مسلمین در این موقعیت اشاره کرده و مىنویسد: «کمک خدا و مرگ لوئى دولت اسلامى تونس را از سقوط نجات داد».51 سقوط تونس براى مسلمانان شرق، به ویژه دولت مصر، نتایج فاجعهآمیزى به بار مىآورد، لذا بیبرس در نامهى خود به مستنصر او را به مقاومت دعوت کرد و قول هرگونه کمکى را داد.52
نتایج جنگ صلیبى هشتم
نبرد صلیبى هشتم، چنانکه مورخ بزرگ معاصر آن (ابن خلدون) تصریح کرده است، وحشت و پراکندگى نیروهاى صلیبى را به دنبال داشت. این جنگ مقارن با اعلام خلافت حفصى در نقطهى مهمى از غرب جهان اسلام و زمانى روى داد که همهى دول اسلامى مجاور، خلافت حفصى را به رسمیت شناختند. این اتحاد موقت مسلمانان، نیروهاى صلیبى را مجبور ساخت تا حملهى یکپارچهاى را براى تصرف تونس هدایت کنند. شکست صلیبیون در جنگ هشتم، الگویى براى مقاومت دولتهاى مسلمان در برابر دول متجاوز مسیحى شد و نشان داد که اتحاد موقت مسلمانان نیز کارساز است. در غرب مسیحى هم شکست سیاست جنگ صلیبى را به همراه داشت که خود پایان جنگهاى کلاسیک صلیبى محسوب مىشد.
این مقاومت که ریشههاى مردمى داشت و با رهبرى شیوخ و متصوفهى بزرگ از اولیاى مورد احترام مردم هدایت مىشد، نیروى بىپایان مقاومت مردم مسلمان در شمال افریقا را نشان داد و به جهان مسیحى فهماند که اسلام در شمال آفریقا ریشه دارد. به دنبال شکست لوئى، جهان مسیحیت ماتم گرفت53 و مسلمانان احساس آرامش کردند؛ زیرا پیروزى لوئى در تونس به منزلهى حاکمیت مطلق بر سراسر مدیترانه بود و حلقهى اتحاد میان مغولان و مسیحیان54 را به شکل مستحکم و پایدارى در شرق و غرب جهان برقرار مىساخت. اولین نتیجهى این اتحاد این بود که قدس براى همیشه شهرى مسیحى مىشد و اسلام براى همیشه از غرب جهان اسلام رخت برمىبست؛ بنابراین، در عرصهى بینالمللى، ناکامى نیروهاى صلیبى هشتم در رسیدن به اهداف واقعى خود، بزرگترین خسارت پایدار براى جهان مسیحیت و پیروزى ثمربخش براى مسلمانان بود.
علىرغم آنکه مسلمانان هزینههاى هنگفت مادى و معنوى بسیارى را تحمل کردند، شکست صلیبى هشتم و انعقاد پیمان صلح باعث رونق تجارت در مدیترانه شد.55 جمهورىهاى جنوب ایتالیا روابط تجارى گستردهاى را در شهرهاى افریقیه برقرار ساختند. شکست سیاستهاى تسامحآمیز ابى عبداللّه مستنصر، خلیفهى دوم حفصى که زمینهى فریبکارى لوئى هفتم براى فریفتن سران دولتهاى مسیحى در حمله به تونس را فراهم آورده بود، از دیگر نتایج جنگ صلیبى هشتم بود. از مهمترین نتایج این جنگ، روشن شدن این نکته بود که غرب مسیحى، دیگر اجازهى اتحاد مغرب بزرگ را نخواهد داد و با تمام وجود در برابر چنین اتحادى مقاومت خواهد کرد.
پىنوشتها:
1. ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج 10، ص 273 و ص 481. ابن اثیر، با عنوان «ذکر ظهور الافرنج الى الشام و مسیرهم الى دیار مصر» از این پدیدهى بزرگ تاریخى که چندین دهه به طول انجامید یاد کرده است.
2. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج 12، ص 663 و ص 665.
3. ابن خلدون آورده است که «الُلِیانى» مسئولیت امور مالى دربار مستنصر را به عهده داشت و در سال 674 قمرى به دست مستنصر به قتل رسید. ابن خلدون، همان ص 665 و ر.ک: احمدبن حسین ابن قنفذ، الفارسیه، ص 125؛ محمد بن محمد السراج، الحلل السندسیه، ج 2، ص 152.
4. ابن خلدون، همان، ص 667.
5. لوئى بعد از شکست خفتبار در 647 قمرى در مصر به مدت یک ماه در اسکندریه زندانى شد. او را بر شترى سوار کردند و در حالى که روى او به پشت شتر بود، همراه با گروهى از بزرگان دربار در شهر گرداندند و او را با فدیهاى برابر با 500000 پوند آزاد کردند.
6. ابوالعباس ابن شماع، الادلة البینة النورانیة، ص 65 و 66.
7. گویا بزرگان مصر، در انتظار حملهى انتقامجویانهى لوئى بودند و به محض شنیدن خبر لشکرکشى لوئى استحکامات دفاعى خود در اسکندریه و... را تقویت کردند و دست به اقداماتى از این قبیل زدند؛ اما ناگهان با خبر حملهى لوئى به تونس مواجه شدند.
8. روبار، برونشویک، افریقیه فى العهد الحفصى، ج 1، ص 189.
9. استیون رانسیمان، تاریخ جنگهاى صلیبى، ج 3، ص 136، 512 و 521.
10. روبار برونشویک، همان، ص 88.
11. استیون رانسیمان، همان، ص 349.
12. همان، ص 560، 562، 563.
13. همان، ص 562.
14. ر.ک: همان، ص 521، 522.
15. روبار برونشویک، همان، ص 89.
16. شارل دانژویى در منطقهى مدیترانهى غربى به صورت شیطانى درآمد که مىبایست دفع شود. او براى به دست آوردن یک ایالت آفریقایى، جنگ صلیبى به راه انداخت و برادرش را در سال 1272 تحریک کرد و راهى تونس نمود تا تونس را اشغال کند؛ اما فقط مختصر خراج سالیانه عایدش شد. ر.ک: کالین مک، ایودى، اطلس تاریخى جهان، ص 328.
17. استیون رانسیمان، همان، ص 349.
18. ابن خلدون، همان، ص 665 و 666؛ احمد بن حسین ابن قنفذ، الفارسیه، ص 131.
19. ابن خلدون، همان، ص 668.
20. استیون رانسیمان، همان، ص 349.
21. مستنصر بعد از جنگ دستور داد این خرابهها را با خاک یکسان کنند بهطورى که به هیچ وجه قابل استفاده نباشد.
22. ابن خلدون، همان، ص 669.
23. ابن قنفذ، همان، ص 119 و 127.
24. تقىالدین احمد مقریزى، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج 2، ص 77.
25. توبه: آیهى 41.
26. ابن خلدون، همان، ص 668.
27. همان، ص 670.
28. همان، ص 669.
29. مرابطه از سنتهاى فقهى مسلمانان بویژه در مناطق ثغور و مرزها بود. آنها جهت پاسدارى از مرزهاى مسلمین در برابر هجوم کفار نذر مىکردند، مدتى در آنجا به سر برند.
30. ابوالعباس ابن شماع، همان، ص 66 و 67.
31. ابن قنفذ، همان، ص 110.
32. روبار برونشویک، همان، ص 91.
33. در مرگ لوئى دلایل متعددى ذکرشده است: 1. وبا؛ 2. شمشیر مسمومى که مستنصر براى او فرستاد؛ 3. تیرى که در میدان جنگ به او اصابت کرد. او در 25 اوت 1270 در 56 سالگى مرد. ر.ک: محمد السراج، همان، ص 151، احمد ابى الضیاف، اتحاف اهل الزمان ص 206؛ ابوالعباس ابن شماع، همان، ص 67.
34. احمد بن ابى ضیاف، همان، ص 206.
35. همان.
36. على بن ابى زرع الفاسى، الانیس المطرب، ص 404.
37. ابن خلدون، همان، ص 671.
38. همان.
39. روبار برونشویک، همان، ص 94.
40. احمدبن ابى ضیاف، همان، ص 206.
41. ابن خلدون، همان، ص 671.
42. ابن خلدون، همان، ص 670.
43. محمد بن محمد سراج، همان، ص 152.
44. ابن خلدون، همان، ص 671. ابن خلدون تصریح مىکند فرنگىها بعد از این جنگ، دچار ضعف و تفرقه شدند و این جنگ آخرین نمایش قدرت آنها بود.
45. روبار برونشویک، همان، ص 93.
46. همان.
47. نظر به نیاز و اهمیت این گونه روابط براى حفصیان، معاهدهى صلح 1270 میلادى، در 1285 به مدت 25 سال دیگر تمدید شد.
48. مقریزى، همان، ج 2، ص 77.
49. «... بیبرس نبردهایى در نوبه و لیبى بر ضد همسایگان آفریقایى مصر انجام داد...» ر.ک: مجموعه نویسندگان، تاریخ اسلام کمبریج، ترجمه احمد آرام، ص 295.
50. ابن قنفذ، همان، ص 121.
51. اسماعیل ابى الفداء، المختصر فى اخبار البشر، ج 3، ص 188.
52. همان.
53. استیون رانسیمان، همان، ج 3، ص 350.
54. بنا به روایتى، اباقاخان مغول، چند ماه پیش از جنگ صلیبى هشتم طى نامهاى مراتب دوستى خود را به لوئى نهم اعلام کرد و گفت در صورت حمله لوئى به فلسطین از کمکهاى نظامى و مالى مغول برخوردار خواهد شد. اما کمکهاى مغول عملى نشد و لوئى نهم به تونس حمله کرد. (ر.ک: استیون رانسیمان، تاریخ الحروب الصلیبیه، ترجمه السید الباز العرینى، ج 3، ص 569.
55. گویا در تحقیقات جدید بر اساس این گونه گزارشها از صلح دولت حفصى با دول اروپایى به عنوان راه حل غیر شرافتمندانه اما روش آسان و مطلوب جهت تأمین مصالح دولت حفصى یاد شده است. ر.ک: شارل اندرى جولیان، تعریب، محمد المزالى و...، تاریخ افریقیا الشمالیه، ج 3، ص 181.
منابع:
ـ ابن اثیر، عزالدین، الکامل فى التاریخ، چاپ سوم (بیروت دارالکتب العلمیة، 1418).
ـ ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، موسوعة ابن خلدون (تاریخ ابن خلدون)، (بیروت، دارالکتب اللبنانى، 1420).
ـ ابن شماع، ابوالعباس، الادلة البنیة الفورانیة (تونس مطبعة العرب، 1936م).
ـ ابن قنفذ، احمد بن حسن، الفارسیه (تونس، الدارالتونسیه للنشر، بىتا).
ـ ابى الضیاف، احمد اتحاف اهل الزمان (تونس، الدارالتونسیه للنشر، 1989).
ـ ابوالفداء، اسماعیل، المختصر فى البشر، (مصر، مطبعه الحسینیه المصریه، بىتا).
ـ ایودى، کالین مک، اطلس تاریخى جهان از آغاز تا امروز، ترجمه فریدون فاطمى، چاپ سوم (تهران، نشر مرکز، 1369).
ـ برونشویک، روبار، افریقیة فى العهد الحفصى (بیروت، دارالغرب الاسلامى، 1988).
ـ جولیان شارل آندره، تاریخ افریقیا الشمالیه، ترجمه محمدمزالى، چاپ پنجم (بیروت، دارالتونسیه للنشر، 1985م).
ـ رانسیمان، استیون، تاریخ جنگهاى صلیبى، ترجمه زهرا طباطبایى (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360).
ـ ــــــــــــــــــــــــــــ، تاریخ الحروب الصلیبیه، ترجمة السید الباز العرینى، ط 3 (قاهره، 1993).
ـ السراج، محمدبن محمد، الحلل السندسیه فى اخبار التونسیه (بیروت، دارالغرب الاسلامى، 1984).
ـ الفاسى، على بن ابى زرع، الانیس المطرب بروض القرطاس (رباط، دارالمنصور، 1972).
ـ مجموعه نویسندگان، تاریخ اسلام کمبریج، ترجمه احمد آرام، چاپ دوم (تهران، انتشارات امیرکبیر، 1378).
ـ المطونى، محمد، السلطنة الحفصیه (بیروت، دارالغرب الاسلامى، 1406).
ـ مقریزى، تقىالدین احمد، السلوک لمعرفة دول الملوک (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1997).
نگاهى به دولت حفصى
با فروپاشى دولت موحدین در مغرب و آندلس (667 ق)، قلمرو وسیع آنها بین چهار دولت (بنى مرین، بنى عبدالواد، بنى حفص، بنى الاحمر) تقسیم شد. مهمترین این دولتها توسط فرزندان شیخ عبدالواحد حفصى شکل گرفت که خود از اصحاب عشره، یاران خاص ابن تومرت بود و فرزندان او نیز از عناصر اصلى دولت صدسالهى موحدین بودند. دولت حفصى که در افریقیه (تونس) برپا شد و خود را جانشین خلافت موحدین مىدانست، در سال 627 قمرى توسط ابو زکریا عبدالواحد استقلال یافت. بعد از او پسرش ابوعبداللّه محمد که بزرگترین امیر دولت حفصى بود، از امیر مکه لقب خلافتى المستنصر باللّه گرفت و همهى دولتهاى مغرب و آندلس و دولت ممالیک مصر و شام با او بیعت کردند. چهار دهه حکومت او از شکوفاترین دورههاى تمدن اسلامى بود.
دولت حفصى روابط خوبى با دولتهاى مسیحى و مسلمانان برقرار کرد. 25 تن از خاندان حفصى بهطور موروثى تا سال 981 قمرى به مدت 378 سال حکومت کردند. در اثر حملات متعدد پرتغالىها و همپیمانان آنها و نیز دولت عثمانى و رقابت این دول بر سواحل مدیترانهى غربى، سرانجام، تونس تحت تصرف کامل دولت عثمانى در آمد و این دولت در سال 981 قمرى سقوط کرد. در یک نگاه، پیدایش حفصیان در آفریقاى شمالى، گویاى دولت قدرتمند و بزرگى است که حدود چهار قرن آن منطقه را تحت سلطهى خود داشت. این دولت یادآور روزهاى آبادانى و رفاه اقتصادى و پیشرفت فرهنگى در تاریخ کشور تونس است. از جمله مهمترین حوادث سیاسى که در آغاز حکومت حفصیان روى داد حمله متحدان مسیحى با حمایت و هزینه کلیسا به تونس و اشغال شش ماههى بندر قرطَاجَنَّه بود. لوئى نهم(2) شاه فرانسه (د 1280 م) ـ پیشواى سیاسى صلیبىها که در هالهاى از تقدس و معنویت یک مجاهد مسیحى شناخته شده بود ـ کار هماهنگى و تدارک حمله به تونس را سامان داد. در زمینه علل و نتایج جنگ صلیبى هشتم نظریات متفاوتى ارائه شده است که جا دارد مورد بررسى قرار گیرد.
زمینهها و علل نبرد صلیبى هشتم
دلیل توجه به علل حملهى لوئى نهم به تونس این است که او در جهت هدف ثابت خود، یعنى باز پسگیرى اورشلیم (بیت المقدس)، مىبایست به مقصد فلسطین و یا مصر حرکت مىکرد و در دعوت از سران دولتهاى صلیبى نیز همین مطلب را اعلام کرد، اما در دهمین روز سفر، در نزدیکى آبهاى تونس، طى جلسهاى خصوصى که فقط برخى از نزدیکان او و بعضى از رؤساى نیروهاى صلیبى همراه او حضور داشتند، اعلام کرد که پیش از شروع جنگ در شرق، قصد دارد به تونس حمله کند. دلایلى که در مورد این موضوع ذکر شده است عبارتنداز:
1. تحریک بازرگانان فرانسوى؛
2. موقعیت جدید تونس در جهان اسلام و انتقام شکست لوئى در مصر و پاسخ به تحقیر او توسط مستنصر؛
3. امید به مسیحى شدن تونس؛
4. توطئه پادشاه صقلیه (سیسیل).
در ذیل به شرح و بسط هر یک از موارد فوق مىپردازیم.
در بین دلایل متعددى که در این مورد ذکر شده است، ابن خلدون، ضمن توجه به هدف و انگیزهى اصلى فرنگىها، به بهانهى ظاهرى آنها براى حمله به تونس اشاره کرده است. او با ذکر سابقهى جنگهاى صلیبى، بهطور مجمل از تصرف سواحل شام توسط فرنگىها و آرزوى آنها در بازپسگیرى اورشلیم (بیت المقدس) یاد کرده است. باز پسگیرى بیت المقدس در 538 قمرى بهدست صلاح الدین ایوبى و بازگشت متصرفات صلیبیون در شام به دامن اسلام، باعث شد آنها پس از گذشت سالها، بار دیگر در اواسط قرن هفتم دور جدیدى از جنگهاى صلیبى را براى استرداد بیت المقدس آغاز کنند.1 اولین دور این حملات به مصر بود که به شکست مفتضحانهى صلیبىها در سال 647 قمرى منتهى شد. لوئى نهم که رهبرى جنگ را به عهده داشت، به شدت تحقیر و در اسکندریه زندانى شد و سرانجام با فدیهاى سنگین و به شرط اینکه دیگر به خاک مسلمانان تجاوز نکند، آزاد گردید؛ اما اندکى بعد، نقض پیمان کرد و به بهانهى ظلم سلطان حفصى نسبت به بازرگانان فرانسوى به تونس حمله کرد.2 ابن شماع دربارهى جزئیات داستان بازرگانان فرانسوى، مىنویسد:
یمانى [الُلِیانى]3 300 هزار دینار طلا از تجار فرانسوى براى مدت معینى قرض کرده بود؛ اما هنگامى که آنها چنین مطلبى را ادعا کردند، با انکار سلطان حفصى روبهرو شدند لذا به لوئى نهم شکایت بردند و او را به جنگ با تونس تحریک کردند. طرح تحریک تجار فرانسوى بهانهاى بود که شاه فرانسه براى حمله به تونس از آن استفاده کرد؛ زیرا زمانى که مستنصر از عزم لوئى براى حمله به تونس آگاه شد، گروهى را در سال 667 قمرى / 1269 میلادى همراه با مبالغى طلا نزد او فرستاد تا مسائل بین بازرگانان تونسى و فرانسوى فیصله یابد و با مذاکره از حملهى وى جلوگیرى شود. لوئى طلاها را گرفت و گفت: منتظر جنگ در خاک خود باشید. در همین جلسه یکى از فرستادگان مستنصر قصیدهى ابن مطروح، شاعر مصرى، در هجو لوئى در شکست مصر را خواند. مفاد این قصیده، زندانى شدن لوئى در مصر در خانه ابن لقمان را به او متذکر شده است.
قل للفرنسیس اذا جئتَه مقال صدق من وزیر نصیح
دار ابن لقمان على حالها و القید باق و الطواشى صبیح
هنوز این قصیده به پایان نرسیده بود که خشم لوئى را برانگیخت و از نقض عهد خود در مورد حمله به تونس عذر خواست و خود را براى حمله به تونس آماده کرد.4
این جملات حاکى از وجود افراد مختلف با نظرهاى متفاوت در هیئت نمایندگى مستنصر به پاریس است.
دلیل و بهانهى دیگر لوئى در حمله به تونس این بود که گروهى از سربازان ترک در مراسمى از مقابل مستنصر عبور مىکردند؛ او گفت: اینها کسانىاند که طاغوت فرنگ را اسیر کردند5 و سپس آزاد نمودند. خبر تحقیر و تمسخر لوئى نهم در این مراسم به گوش او رسید و وى قصد حمله به تونس کرد.6
هدف او از حمله به مصر در 647 قمرى معامله با مسلمانان براى باز پسگرفتن اورشلیم در برابر دمیاط بود که با شکستى مفتضحانه مواجه شد و تحقیر ناشى از آن همچنان بر دوش او سنگینى مىکرد، ولى از بیم تکرار آن تجربه، چشم از مصر دوخت و در پى آن بود تا آن شکست را در تونس جبران کند؛ زیرا تونس مورد توجه جهان اسلام قرار گرفته بود و خود را وارث حقیقى خلافت اسلامى معرفى مىکرد. بنابراین حمله به تونس مانند حمله به نقطهاى صاحب نفوذ در جهان اسلام بود و او گمان مىکرد که از این طریق مىتواند خواستههاى خود در مورد فلسطین را به اجرا درآورد.7 در حقیقت ترس صلیبىها از نزدیکى مصر و تونس، محرک واقعى لوئى براى حمله به تونس بود و صرف تحقیر لوئى در مراسمى با حضور سربازان ترک، نمىتوانست انگیزهى اصلى او باشد.
همچنین در رأس فعالیتهاى دول صلیبى، به ویژه اقدامات لوئى نهم، تلاش گسترده براى مسیحى کردن دولتهاى اسلامى بود. تونس از جمله حوزههاى بسیار فعال این سیاست بود. از اینرو، گروههاى متعددى از راهبان و بزرگان کلیساى روم از آغاز پیدایش دولت حفصى، به ویژه از زمان روى کار آمدن المستنصر باللّه که روابط دوستانهاى با دول مسیحى داشت، در شهرهاى تونس در کار تبلیغِ مسیحیت بودند. از جمله سرسختترین و مشهورترین این مبلغان که خود پرچمدار تبلیغ مسیحیت بود، ریمون لول (1233م ـ 1310م) بود.8 او بارها براى تبلیغ مسیحیت به شهرهاى مختلف تونس سفر کرد. از سوى دیگر، گروه زیادى از راهبان، لوئى را متقاعد ساختند که مستنصر و بسیارى از علماى تونس آمادهى پذیرش مسیحیتاند. برخى از محققان، همین مبشران مسیحى را از جمله عوامل مهم تحریک لوئى در حمله به تونس مىدانند؛9 اما قراین نشان مىدهد که این سخنِ موجهى نیست؛ چون مبلغان مسیحى بنابر مصالح سیاسى دولت حفصى و حفظ روابط تجارى با جمهورىهاى ایتالیا، به ویژه جنوا و نیز روابط خاص حفصىها با صقلیه که با تسامح کاملى در جریان بود، به تونس رفت و آمد مىکردند. با این حال، فعالیتهاى مسیحیان از آغاز با مقاومتهاى جدى و خصومتآمیز مسلمانان روبهرو شد. فعالیتهاى ریمون لول، طراح عملیات مذهبى مسیحیان در شمال آفریقا، چندین بار در شهرهاى تونس تحریم شد؛ حتى وى در بجایه توسط قاضى شهر به زندان افتاد و سپس تبعید شد و سرانجام مردم در همین شهر او را کشتند. مسیحى شدن مستنصر به عنوان خلیفهى مسلمین نیز پذیرفتنى نیست. او در رأس حوزهى بزرگى از علما و فقها و دانشمندان مسلمان بود که حامى خلافت وى بودند. برونشویک آن را خدعهى مستنصر مىداند.10 برخى از نویسندگان غربى هم به بىپایه بودن این مطلب تصریح کردهاند. رانسیمان مىنویسد:
لوئى به افسون برادر معتقد گشت که امیر تونس آمادهى قبول مسیحیت است و فقط یک قدرتنمایى کوچک کافى است تا او به جرگهى مسیحیان درآید. شاید رنجِ بیمارىِ چشم، خرد لوئى را کور ساخته بود.11
حوادث بعدى و مقاومت سرسختانهى تونس در برابر صلیبىها نیز بطلان این مطلب را ثابت کرد.
شکست تلاشهاى سران صلیبى، به ویژه لوئى، در مسیحى کردن دولتهاى مغول نیز از جمله قراین بطلان مسیحى شدن مستنصر است. بهطور کلى آنها نتیجهاى ناچیز از این برنامه به دست آوردند.12 مغولها هیچ گاه آیین خود را به نفع مسیحیت ترک نکردند و صلیبىها نه تنها در مسیحى کردن دولتها موفق نبودند و همهى دولتها از قبول دعوت آنها امتناع کردند، بلکه سقوط دولت مسیحى بیزانس از دستاوردهاى منفى آنها در قرون وسطى بود.13
به هر حال، ظاهرا طرح قبول مسیحیت از سوى مستنصر، وسیلهاى بود که لوئى از آن براى جلب حمایت پاپ و سران دول مسیحى و راهبان و مقدسان مسیحى براى شرکت در لشکرکشى استفاده نموده است؛ البته زمینهى طرح چنین ادعایى در مورد تونس وجود داشت و چنانکه اشاره شد، روابطى دوستانهى مستنصر با مسیحیان، سابقهى تاریخى عمیق و گستردهى مسیحیت در تونس و میزان بالاى کار فرهنگى مبلغان کلیسا در آنجا و رفت و آمد زیاد تجار مسیحى و جمعیت مسیحى ساکن در برخى نقاط تونس، طرح چنین ادعایى را تا حدودى موجه جلوه مىداد؛ به همین جهت «بلافاصله بعد از آنکه غازان خان، ایلخان مغول، شام را در 1299 میلادى / 697 قمرى در زیر نگین خود گرفت، ریمون لل [لول]، عازم شام شد و همهى تلاشهاى خود را براى دعوت او به مسیحیت به کار بست؛ اما غازان که خود نومسلمانى غیور بود، احیانا به آسانى دل در گرو دوستى مسیحیان نمىنهاد. با مرگ غازان در 1316 میلادى، آخرین مجال اتحاد با مغول از کف رفت»؛14 به هر شکل، این مدّعا مستند به منابع معتبر نیست. تنها برونشویک به استناد به سخن یک مورخ غربى، با این قرینه که سالها بعد یک امیر حفصى نیز بهطور مخفى مسیحى شد، آن را بیان کرده است.15
توسعهطلبى و مقاصد شخصى برادر لوئى نهم، «شارل دانژو»16 که به تازگى از سال 1268 میلادى / 666 قمرى بر صقلیه دست یافته و در صدد تشکیل حکومت واحد در عرصهى مدیترانه بود، از دیگر عوامل تحریک لوئى در حمله به تونس شمردهاند. دولت حفصى از زمان ابو زکریا، باج سالیانهاى به صقلیه مىپرداخت که مستنصر از پرداخت آن خوددارى کرد، لذا شاه صقلیه با شرکت در حملهى صلیبى به تونس، مىتوانست باج سالیانهى خود را دوباره برقرار سازد.
سابقهى روابط دوستانهى دولت حفصى با دولت صقلیه به زمان حاکمیت خاندان هوهنشتافن که از مخالفان سرسخت لوئى نهم و برادرش و دستگاه پاپ بودند، برمى گردد؛ و صلیبىها صقلیه (سیسیل) را خارى در چشم جهان صلیبى مىدیدند و اقدامات زیادى براى تصرف آنجا و سقوط خاندان هوهنشتافن انجام دادند. سرانجام، کلیسا از برادر لوئى نهم حمایت کرد و او را در سیسیل روى کار آورد. در پى سقوط خاندان مزبور در جزیرهى سیسیل معارضان و مخالفان حاکم جدید و گروهى از وفاداران آن خاندان به تونس رفتند. گویا گروهى از مخالفان شارل که در تونس تجمع کرده بودند، براى حمله به صقلیه آماده مىشدند. بنابراین لازم بود که صلیبىها پیش از عزیمت به شرق، هرگونه مانعى را از سر راه بردارند و به همین دلیل ناگزیر بودند به دولت تونس که مخالفان آنها را پناه داده بود، حمله کنند.
و بالاخره اینکه دولتهاى مسیحى تحمل ظهور قدرت جدیدى را در عرصهى خلافت اسلامى که بتواند دولتهاى اسلامى را متحد کند نداشتند؛ به ویژه اینکه مشروعیت دولت حفصى را در شرق جهان اسلام، دولت بزرگ ممالیک که خود را وارث خلافت عباسى مىدانست و بر مصر و شام حکومت مىکرد و جزیرة العرب را زیر نفوذ خود داشت، پدیرفته بود. اگر این دولت باعث اتحاد پایدار نیروهاى مغرب مىشد، منافع مسیحیان در مدیترانه و آندلس به خطر مىافتاد و مانع بزرگى در راه ادامهى فعالیتهاى آنها مىگشت؛ بنابراین، وحشت از شکلگیرى یک قطب قدرتمند اسلامى در تونس مىتواند از مهمترین علل حملهى لوئى در حمله به تونس باشد. حوادث بعد از جنگ نیز ثابت کرد که شکست لوئى در این نبرد براى جهان مسیحى مصیبتى بزرگ و نیز مایهى شادى و آرامش مسلمانان از ناحیهى غرب بود. رانسیمان مىنویسد:
وقتى خبر آن به خاور زمین رسید مسلمانان نفسى آسوده برآوردند و مسیحیان ماتم گرفتند.17
ترکیب سپاه صلیبى هشتم
شاه قدرتطلب فرانسه، سن لوئى، با بیان اهداف خود براى پاپ کلیمون چهارم، هفت تن از شاهان مسیحى را به تشکیل لشکر صلیبى دعوت کرد. پاپ اموال کلیسا را براى تأمین هزینهى جنگ در اختیار او قرار داد.18 در منابع از افراد زیر در ترکیب سپاه صلیبى یاد کردهاند:
1. لوئى نهم همراه سه فرزندش؛ 2. برادر او الفونس: کنت پواتیه و تولوز؛ 3. دختر و داماد لوئى: کنت ناوار؛ 4. کنت شمپانیا؛ 5. سفیر پاپ؛ 6. شاه انگلیس؛ 7، شاه برشلونه؛ 8. گروهى دیگر از بزرگان آندلس؛ 9. گروه انبوهى از راهبان که قصد رفتن به فلسطین داشتند.
ابن خلدون به نقل از پدرش که شاهد عینى جنگ بود، مىنویسد:
حدود شش هزار نیروى سواره و 30 هزار نیروى پیاده، با ناوگانى عظیم، متشکل از 300 کشتى کوچک و بزرگ وارد خاک تونس شدند.19
زمان و مسیر حرکت نیروهاى صلیبى
نقطهى عزیمت نیروها از بندر ایق مورت (Aigue - morte) در جنوب فرانسه بود. مدتها طول کشید تا همهى نیروها در این بندر جمع شدند.20 در اول ژوئیه 1270 میلادى / آخر ذى القعده 668 قمرى، ناوگان صلیبى به سمت بندر کاقلیارى (Cagliari)در جزیرهى ساردنى (به گفتهى ابن خلدون ساردنى یا صقلیه) حرکت کردند و بعد از توقف کوتاهى در آنجا روانهى تونس شدند و بدون هیچ مقاومتى وارد آبهاى قرطاج (قرطاجنه) بندرگاه پایتخت افریقیه، گردیدند و شبانه در محل مناسبى پیاده شدند. در خرابههاى شهر قدیمى قرطاج، هنوز برخى خانهها و بقایاى کاخهاى آن باقى بود. آنان توانستند در آن شهر ویرانه مستقر شوند.21 شش ماه (یا چهار ماه و دو روز) نیروهاى صلیبى با حمایت کمکهایى که از سیسیل به آنها مىرسید، مترصد حمله به تونس و تصرف آنجا بودند.22
اعلام جهاد توسط مستنصر
مستنصر که عنوان خلیفهى مسلمین و امیرالمؤمنین داشت، وقتى یقین حاصل کرد که لوئى نهم مصمم به جنگ و تصرف تونس است، اعلام جهاد نمود. او آمادگى برخورد با هرگونه تجاوز نظامى را داشت. از سویى چند شورش بزرگ داخلى را در سالهاى 648، 651، 652 و 664 قمرى سرکوب کرده23 و بر امور داخلى مسلط بود و از سویى دیگر حمایت همسایگان مغربى را نیز به همراه داشت. بَیْبَرس سلطان مملوک مصر هم به مجرد شنیدن حملهى صلیبىها به تونس، نامهاى به مستنصر نوشت و به او اعلام کرد در صدد تهیهى نیروهایى از اعراب برقه و سایر نقاط براى کمک به اوست.24 مستنصر ضمن فراخوانى علما و بزرگان مغرب و آندلس از مهاجران و شیوخ موحدین، با آوردن آیهى جهاد25 در آغاز نامههاى فراخوانى خود، مردم را بسیج کرد.
پیش از رسیدن صلیبىها به خاک تونس شورایى از بزرگان و علما و فقها در دربار مستنصر تشکیل شد که از مهمترین تصمیمات اولین جلسهى آن زمینگیر نمودن نیروهاى صلیبى در ساحل قرطاج بود، تا نتوانند به سایر نقاط ساحلى دسترسى پیدا کنند. گروهى از افراد این شورا اعتقاد داشتند به هیچ وجه به آنها اجازهى ورود به بندرگاه پایتخت داده نشود.26 از دیگر اقدامات عاجل تونسىها، تشکیل سپاه مخصوص هزار نفرى از نیروهاى کارآمد با لباس مخصوص بود که اطراف محل سکونت مستنصر را تا پایان جنگ در کنترل شدید خود داشتند؛ زیرا تونس با توجه به حضور انبوه یهودیان و مسیحیان وضعى خاص داشت و بارها شایعه کرده بودند که خلیفه به قیروان گریخته است.27
محاصرهى صلیبىها
با اعلام جهاد، انبوهى از نیروهاى مردمى از نقاط مختلف به طرف تونس به راه افتادند که تعداد آنها از شماره خارج بود.28 نیروهاى اعراب و ملوک مغرب حضور فعال و چشمگیرى پیدا کردند. هفت لشکر به فرماندهى شیوخ موحدین تشکیل شد. در این حین اعراب چندینبار از طریق بحیره به محل استقرار نیروهاى صلیبى شبیخون زدند. بحیره نقطهى سوق الجیشى بسیار مهمى بود که با استفاده از آنجا، بندر قرطاج بهطور کامل در محاصره قرار داشت. لوئى در آغاز، تهدید مستنصر مبنى بر این که اگر خاک تونس را ترک نکند، با سپاهى صد هزار نفرى روبهرو خواهد شد را جدى نگرفت؛ اما در نخستین درگیرى که در نیمهى محرم 669 قمرى رخ داد و 500 تن از نیروهاى صلیبى کشته شدند، روحیهى آنان در هم شکست. افزون بر اینکه نیروهاى مردمى و انبوهى از افرادى که نذر مرابطه29 داشتند، گروه گروه فرا مىرسیدند و حلقهى محاصرهى صلیبىها را با حضور انبوه خود تنگتر مىکردند و کار را بر آنان سختتر مىساختند. با این حال، لوئى درخواست مهادنه و ترک جنگ از سوى مستنصر را رد کرد.30
بسیارى از زهاد و سران صوفیه در رأس دستههاى بزرگ مردم در این اجتماع حضور یافتند و برخى از این شیوخ تا آخرین لحظه در میدان نبرد مقاومت کردند و جان دادند که قبر آنها در همان محل به صورت زیارتگاه درآمده است؛ از جمله «سیدى عمار» از رهبران مجاهدان که در این جنگ کشته شد و قبر او در این محل باقى است. شور و شوق مجاهدان در طى چند ماه جنگ وصف ناشدنى بود و مجموعهاى از «ادبیات جنگ» پدید آمد. مجاهدان اشعار ابن مطروح مصرى در هجو لوئى در شکست دمیاط و اشعار احمدبن الزیات تونسى را زمزمه مىکردند. در این زمان یکى از ادباى مصرى خطاب به فرنسیس سرود:
یا فرنسیس هذه اخت مصر فتهیأ لما الیه تصیر
لک فیها دار ابن لقمان و طواشیک منکر و نکیر31
علل شکست لوئى نهم
اعلام جهاد و حضور انبوه گروههاى مردم، استفادهى مناسب از موقعیت مهم و سوقالجیشى بحیره در محاصره کردن دشمن و استفاده از سلاحهاى مناسب شکست قطعى صلیبیان را در پى داشت.32 نوعى منجنیق که گلولههاى حاوى خاکستر آتشین بر سر دشمن مىریخت، نقش مهمى در این جنگ داشت. این گلولهها جراحات دردناکى در ناحیهى صورت و گلو ایجاد مىکرد و باد، غبار و خاکستر را وارد مجارى تنفسى آنها مىکرد و باعث تنگى نفس و خشکى ریه و سرانجام عفونت آن مىشد؛ آب آشامیدنى نیز با خاکستر آمیخته مىشد و در اثر نوشیدن آن، تب و اسهال سراسر اردوگاه صلیبى را فرا گرفت و شمار زیادى را هلاک کرد. از جملهى قربانیان، لوئى بود33 که قبر او در ساحل قرطاج در محلى به نام «سنت لوئى» معروف است.34
نویسندگان غربى با غلو در تأثیر عوامل طبیعى، مانند وبا و گرسنگى و تشنگى در شکست لوئى، در پى کاستن اهمیت جهاد و مقاومت مسلمانان بودهاند.
استیصال صلیبىها
حلقهى تنگ محاصره، صلیبىها را زمینگیر و از نزدیک شدن به پایتخت دولت حفصى یکسره ناامید ساخت. یأس و بیمارى و بىآبى و بىغذایى و افسردگى و خستگى ناشى از 4 یا 6 ماه جنگ، شکست ناوگان شارل دانژو، شاه سیسیل، براى دستیابى به بحیره و قطع تماس او با صلیبىهاى محاصره شده در قرطاج، آنها را در تنگناى وحشتناکى قرار داد.35 مرگ لوئى بر شدت این بحران افزود؛ بهطورى که برخى از منابع مرگ لوئى را تنها علت ترک تونس توسط صلیبىها دانستهاند.36 در متون عربى نیز آمده است که آنها از اینکه در کار جنگ فروماندند، و فصل سرما نیز نزدیک بود، درخواست صلح کردند؛ و مستنصر صلح را به این شرط که خاک تونس را ترک کنند، پذیرفت اما به تصریح برخى از منابع، چون وبا شایع شد و به اردوگاه مسلمین هم سرایت کرد، سلطان از ترس اینکه مبادا مجبور به ترک تونس شود، درخواست صلح را پذیرفت. صلیبىها دو روز بعد از پیمان صلح، با به جا گذاشتن غنایمى، از جمله هشتاد دستگاه منجنیق، به سرعت تونس را ترک کردند.37
اختلاف در قبول صلح
در ربیع الاول سال 669 قمرى گروهى از فقها در مجلسى بر مشروعیت معاهدهى صلح شهادت دادند. ابوزیان محمد بن عبدالقوى امیر بنى توجین واسطهى عقد صلح بین مسلمین و صلیبىها بود.38
پیش از انعقاد پیمان صلح، اختلاف شدیدى بین سران و فقها و بزرگان دولت حفصى در مشروعیت صلح درگرفت؛ بهطورى که در یکى از جلسات گفتوگو، مستنصر خشمگین شد و دستور تعطیل آن جلسه را صادر کرد. به هر حال، برخى از افراد سرشناس و فقهاى بزرگ، چون قاضى القضاة دولت حفصى ابن خبّاز و فقیه ابن عجلان و... از شرکت در جلسهى صلح و امضاى آن خوددارى کردند. برخى از منابع به مشکوک بودن معاهدهى صلح به دلیل آنکه هیچ کدام از مذاکرات توسط شیوخ موحدین صورت نگرفته است، اشاره کردهاند.39 یکى از مناظرات فقهى مهم در دورهى حفصى، مناظره بر سر این صلح بود که بین ابن زیتون، کارگزار اصلى صلح، با یک فقیه مخالف صلح به نام احمد بن عجلان روى داد.
بررسى مفاد پیمان صلح
مفاد پیمان صلح بر محور آزادى تجارى و فرهنگى براى رعایاى دول مسیحى و برخى تعهدات حقوقى متقابل است.
1. برقرارى صلح با دول شرکت کننده در جنگ؛
2. آزادى اسرا؛
3. امنیت متقابل؛ بازرگانان و مسافران؛
4. ممنوعیت پناهندگى مخالفان؛
5. آزادى راهبان و کشیشان در تبلیغ و ساخت کلیسا در تونس؛
6. پرداخت غرامت جنگ توسط سلطان حفصى؛
7. ادامهى پرداخت باج سالیانه دولت حفصى به صقلیه؛
8. پرداخت 11 قنطار طلا و ده قنطار نقرهى خالص در طى 15 سال توسط دولت حفصى به صلیبىها.40
پرداخت غرامت جنگى و اموال زیادى که ابن خلدون آن را ده حِمْل مال، و برخى از منابع 1100 قنطار طلا و 10 قنطار نقره گزارش نمودهاند، خسارت بزرگى براى مردم تونس بود. ابن خلدون مىنویسد:41 سلطان با پرداخت این مال از روى طیب نفس، مردم را مغبون ساخت. از آثار مخرب جنگ براى تونس، کاستن بنیهى مالى دولت حفصى بود. مبالغ هنگفتى صرف هزینهى جنگ و خرج نیروهاى شرکت کننده در آن شد.42 به تصریح برخى از منابع همهى اموالى که ابو زکریا پدر مستنصر جمع کرده بود، تلف شد.43 گویا علىرغم هزینهى سنگینى که بر دولت نوپاى حفصى تحمیل شد، این دولت آرامش و ثباتى را که براى بقاى خود نیاز داشت، به دست آورد. چند ماه بعد از پیمان صلح، روابط دوستانهى مستنصر با دولت آراگون و چند دولت دیگر مسیحى از سر گرفته شد. دولتهاى مسیحىِ شرکت کننده در جنگ، بعد از جنگ دچار تفرقه شدند44 و در موضع ضعیفى نسبت به دولت حفصى قرار گرفتند. اما دولت صقلیه برقدرتطلبى خود پایدار ماند و گویا تنها دولتى که از این معاهده سود برد صاحب صقلیه بود.45
در ارزشیابى مفاد پیمان صلح باید گفت که در ظاهر تأمین کنندهى بسیارى از منافع مالى دول مسیحى، اما به واقع منافع سیاسى آن مطلوب دولت حفصى بود و این نشان مىدهد که مستنصر حفصى حاضر به پرداخت هزینهى مالى سنگین براى حفظ نوعى روابط پایدار سیاسى با دولتهاى فعال اروپایى، چون آراگون و قشتالىها و جمهورىهاى جنوب ایتالیا بوده است. برونشویک هم تصریح مىکند که: چون متن معاهده متضمن مسائل مالى بود و رنگ اقتصادى داشت، مستنصر حفصى به سرعت آن را پذیرفت.46 به هر حال برقرارى دیپلماسى پایدار برپایه روابط تجارى دوستانه با دول اروپایى از پیروزى در یک جنگ نظامى بر این دول براى مستنصر حفصى از اهمیت بسیار بالاترى برخوردار بود.47
موقعیت سیاسى دولت حفصى
چون دولت حفصى بین چند دولت جوان قدرتطلب و مهاجم که همواره آمادهى انعقاد پیمانهایى با رقباى اروپایى علیه او بودند، قرار گرفته بود، جنگ نمىتوانست بقاى دولت او را تضمین کند. دولتهاى بنى مرین در مغرب اقصى، بنى عبدالواد در مغرب اوسط، بنى الاحمر در جنوب آندلس و دول مسیحى فعال در صحنهى بازرگانى و سیاسى مدیترانه، چون آراگون و قشتالى و جمهورىهاى تجارى جنوب ایتالیا که جز به منافع تجارى خود به هیچ چیز نمىاندیشیدند و نیز دولت سیسیل که معاصران از او با عنوان شیطان مدیترانهى غربى یاد مىکردند، از هر سو دولت جوان حفصى را در محاصره داشتند؛ لذا این دولت مجبور بود سیاست مناسبى در مقابل آنها اتخاذ کند. از طرفى توسعهطلبى دولت مصر به سمت غرب و ادعاى خلافت در جهان اسلام که همچنان جزو آرزوهاى دولت مصر بود، در تصمیمگیرى دولت حفصى نقش داشته است. بیبرس سلطان مملوک مصر در نامهى تندى مستنصر حفصى را به شدت سرزنش کرد48 و او را به بىلیاقتى و عدم شایستگى احراز مقام خلافت مسلمین مورد نکوهش قرار داد؛ لذا حرکت بیبرس به سمت تونس، در تصمیمگیرى مستنصر در اتخاذ صلح چندان بى تأثیر نبود. بیبرس در چهار شوال 669 قمرى / 1270 میلادى، طرابلس غرب را محاصره کرد و در چند صد کیلومترى تونس قرار گرفت.49 از سویى مقابلهى طولانى دولت حفصى با موحدین براى کسب قدرت و احساس ضعف روانى از سقوط بغداد و بسیارى از نقاط مهم شرق که در تونس کاملاً هویدا بود در پذیرفتن صلح مؤثر بوده است. مورخان به ضعف روانى مسلمین نیز تصریح کردهاند. ابن قنفذ مىنویسد: «مستنصر با شنیدن اخبار قتل عام تاتارها در بغداد چندین روز بیمار شد».50 ابوالفداء، مورخ معاصر این حوادث، به ضعف مسلمین در این موقعیت اشاره کرده و مىنویسد: «کمک خدا و مرگ لوئى دولت اسلامى تونس را از سقوط نجات داد».51 سقوط تونس براى مسلمانان شرق، به ویژه دولت مصر، نتایج فاجعهآمیزى به بار مىآورد، لذا بیبرس در نامهى خود به مستنصر او را به مقاومت دعوت کرد و قول هرگونه کمکى را داد.52
نتایج جنگ صلیبى هشتم
نبرد صلیبى هشتم، چنانکه مورخ بزرگ معاصر آن (ابن خلدون) تصریح کرده است، وحشت و پراکندگى نیروهاى صلیبى را به دنبال داشت. این جنگ مقارن با اعلام خلافت حفصى در نقطهى مهمى از غرب جهان اسلام و زمانى روى داد که همهى دول اسلامى مجاور، خلافت حفصى را به رسمیت شناختند. این اتحاد موقت مسلمانان، نیروهاى صلیبى را مجبور ساخت تا حملهى یکپارچهاى را براى تصرف تونس هدایت کنند. شکست صلیبیون در جنگ هشتم، الگویى براى مقاومت دولتهاى مسلمان در برابر دول متجاوز مسیحى شد و نشان داد که اتحاد موقت مسلمانان نیز کارساز است. در غرب مسیحى هم شکست سیاست جنگ صلیبى را به همراه داشت که خود پایان جنگهاى کلاسیک صلیبى محسوب مىشد.
این مقاومت که ریشههاى مردمى داشت و با رهبرى شیوخ و متصوفهى بزرگ از اولیاى مورد احترام مردم هدایت مىشد، نیروى بىپایان مقاومت مردم مسلمان در شمال افریقا را نشان داد و به جهان مسیحى فهماند که اسلام در شمال آفریقا ریشه دارد. به دنبال شکست لوئى، جهان مسیحیت ماتم گرفت53 و مسلمانان احساس آرامش کردند؛ زیرا پیروزى لوئى در تونس به منزلهى حاکمیت مطلق بر سراسر مدیترانه بود و حلقهى اتحاد میان مغولان و مسیحیان54 را به شکل مستحکم و پایدارى در شرق و غرب جهان برقرار مىساخت. اولین نتیجهى این اتحاد این بود که قدس براى همیشه شهرى مسیحى مىشد و اسلام براى همیشه از غرب جهان اسلام رخت برمىبست؛ بنابراین، در عرصهى بینالمللى، ناکامى نیروهاى صلیبى هشتم در رسیدن به اهداف واقعى خود، بزرگترین خسارت پایدار براى جهان مسیحیت و پیروزى ثمربخش براى مسلمانان بود.
علىرغم آنکه مسلمانان هزینههاى هنگفت مادى و معنوى بسیارى را تحمل کردند، شکست صلیبى هشتم و انعقاد پیمان صلح باعث رونق تجارت در مدیترانه شد.55 جمهورىهاى جنوب ایتالیا روابط تجارى گستردهاى را در شهرهاى افریقیه برقرار ساختند. شکست سیاستهاى تسامحآمیز ابى عبداللّه مستنصر، خلیفهى دوم حفصى که زمینهى فریبکارى لوئى هفتم براى فریفتن سران دولتهاى مسیحى در حمله به تونس را فراهم آورده بود، از دیگر نتایج جنگ صلیبى هشتم بود. از مهمترین نتایج این جنگ، روشن شدن این نکته بود که غرب مسیحى، دیگر اجازهى اتحاد مغرب بزرگ را نخواهد داد و با تمام وجود در برابر چنین اتحادى مقاومت خواهد کرد.
پىنوشتها:
1. ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج 10، ص 273 و ص 481. ابن اثیر، با عنوان «ذکر ظهور الافرنج الى الشام و مسیرهم الى دیار مصر» از این پدیدهى بزرگ تاریخى که چندین دهه به طول انجامید یاد کرده است.
2. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج 12، ص 663 و ص 665.
3. ابن خلدون آورده است که «الُلِیانى» مسئولیت امور مالى دربار مستنصر را به عهده داشت و در سال 674 قمرى به دست مستنصر به قتل رسید. ابن خلدون، همان ص 665 و ر.ک: احمدبن حسین ابن قنفذ، الفارسیه، ص 125؛ محمد بن محمد السراج، الحلل السندسیه، ج 2، ص 152.
4. ابن خلدون، همان، ص 667.
5. لوئى بعد از شکست خفتبار در 647 قمرى در مصر به مدت یک ماه در اسکندریه زندانى شد. او را بر شترى سوار کردند و در حالى که روى او به پشت شتر بود، همراه با گروهى از بزرگان دربار در شهر گرداندند و او را با فدیهاى برابر با 500000 پوند آزاد کردند.
6. ابوالعباس ابن شماع، الادلة البینة النورانیة، ص 65 و 66.
7. گویا بزرگان مصر، در انتظار حملهى انتقامجویانهى لوئى بودند و به محض شنیدن خبر لشکرکشى لوئى استحکامات دفاعى خود در اسکندریه و... را تقویت کردند و دست به اقداماتى از این قبیل زدند؛ اما ناگهان با خبر حملهى لوئى به تونس مواجه شدند.
8. روبار، برونشویک، افریقیه فى العهد الحفصى، ج 1، ص 189.
9. استیون رانسیمان، تاریخ جنگهاى صلیبى، ج 3، ص 136، 512 و 521.
10. روبار برونشویک، همان، ص 88.
11. استیون رانسیمان، همان، ص 349.
12. همان، ص 560، 562، 563.
13. همان، ص 562.
14. ر.ک: همان، ص 521، 522.
15. روبار برونشویک، همان، ص 89.
16. شارل دانژویى در منطقهى مدیترانهى غربى به صورت شیطانى درآمد که مىبایست دفع شود. او براى به دست آوردن یک ایالت آفریقایى، جنگ صلیبى به راه انداخت و برادرش را در سال 1272 تحریک کرد و راهى تونس نمود تا تونس را اشغال کند؛ اما فقط مختصر خراج سالیانه عایدش شد. ر.ک: کالین مک، ایودى، اطلس تاریخى جهان، ص 328.
17. استیون رانسیمان، همان، ص 349.
18. ابن خلدون، همان، ص 665 و 666؛ احمد بن حسین ابن قنفذ، الفارسیه، ص 131.
19. ابن خلدون، همان، ص 668.
20. استیون رانسیمان، همان، ص 349.
21. مستنصر بعد از جنگ دستور داد این خرابهها را با خاک یکسان کنند بهطورى که به هیچ وجه قابل استفاده نباشد.
22. ابن خلدون، همان، ص 669.
23. ابن قنفذ، همان، ص 119 و 127.
24. تقىالدین احمد مقریزى، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج 2، ص 77.
25. توبه: آیهى 41.
26. ابن خلدون، همان، ص 668.
27. همان، ص 670.
28. همان، ص 669.
29. مرابطه از سنتهاى فقهى مسلمانان بویژه در مناطق ثغور و مرزها بود. آنها جهت پاسدارى از مرزهاى مسلمین در برابر هجوم کفار نذر مىکردند، مدتى در آنجا به سر برند.
30. ابوالعباس ابن شماع، همان، ص 66 و 67.
31. ابن قنفذ، همان، ص 110.
32. روبار برونشویک، همان، ص 91.
33. در مرگ لوئى دلایل متعددى ذکرشده است: 1. وبا؛ 2. شمشیر مسمومى که مستنصر براى او فرستاد؛ 3. تیرى که در میدان جنگ به او اصابت کرد. او در 25 اوت 1270 در 56 سالگى مرد. ر.ک: محمد السراج، همان، ص 151، احمد ابى الضیاف، اتحاف اهل الزمان ص 206؛ ابوالعباس ابن شماع، همان، ص 67.
34. احمد بن ابى ضیاف، همان، ص 206.
35. همان.
36. على بن ابى زرع الفاسى، الانیس المطرب، ص 404.
37. ابن خلدون، همان، ص 671.
38. همان.
39. روبار برونشویک، همان، ص 94.
40. احمدبن ابى ضیاف، همان، ص 206.
41. ابن خلدون، همان، ص 671.
42. ابن خلدون، همان، ص 670.
43. محمد بن محمد سراج، همان، ص 152.
44. ابن خلدون، همان، ص 671. ابن خلدون تصریح مىکند فرنگىها بعد از این جنگ، دچار ضعف و تفرقه شدند و این جنگ آخرین نمایش قدرت آنها بود.
45. روبار برونشویک، همان، ص 93.
46. همان.
47. نظر به نیاز و اهمیت این گونه روابط براى حفصیان، معاهدهى صلح 1270 میلادى، در 1285 به مدت 25 سال دیگر تمدید شد.
48. مقریزى، همان، ج 2، ص 77.
49. «... بیبرس نبردهایى در نوبه و لیبى بر ضد همسایگان آفریقایى مصر انجام داد...» ر.ک: مجموعه نویسندگان، تاریخ اسلام کمبریج، ترجمه احمد آرام، ص 295.
50. ابن قنفذ، همان، ص 121.
51. اسماعیل ابى الفداء، المختصر فى اخبار البشر، ج 3، ص 188.
52. همان.
53. استیون رانسیمان، همان، ج 3، ص 350.
54. بنا به روایتى، اباقاخان مغول، چند ماه پیش از جنگ صلیبى هشتم طى نامهاى مراتب دوستى خود را به لوئى نهم اعلام کرد و گفت در صورت حمله لوئى به فلسطین از کمکهاى نظامى و مالى مغول برخوردار خواهد شد. اما کمکهاى مغول عملى نشد و لوئى نهم به تونس حمله کرد. (ر.ک: استیون رانسیمان، تاریخ الحروب الصلیبیه، ترجمه السید الباز العرینى، ج 3، ص 569.
55. گویا در تحقیقات جدید بر اساس این گونه گزارشها از صلح دولت حفصى با دول اروپایى به عنوان راه حل غیر شرافتمندانه اما روش آسان و مطلوب جهت تأمین مصالح دولت حفصى یاد شده است. ر.ک: شارل اندرى جولیان، تعریب، محمد المزالى و...، تاریخ افریقیا الشمالیه، ج 3، ص 181.
منابع:
ـ ابن اثیر، عزالدین، الکامل فى التاریخ، چاپ سوم (بیروت دارالکتب العلمیة، 1418).
ـ ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، موسوعة ابن خلدون (تاریخ ابن خلدون)، (بیروت، دارالکتب اللبنانى، 1420).
ـ ابن شماع، ابوالعباس، الادلة البنیة الفورانیة (تونس مطبعة العرب، 1936م).
ـ ابن قنفذ، احمد بن حسن، الفارسیه (تونس، الدارالتونسیه للنشر، بىتا).
ـ ابى الضیاف، احمد اتحاف اهل الزمان (تونس، الدارالتونسیه للنشر، 1989).
ـ ابوالفداء، اسماعیل، المختصر فى البشر، (مصر، مطبعه الحسینیه المصریه، بىتا).
ـ ایودى، کالین مک، اطلس تاریخى جهان از آغاز تا امروز، ترجمه فریدون فاطمى، چاپ سوم (تهران، نشر مرکز، 1369).
ـ برونشویک، روبار، افریقیة فى العهد الحفصى (بیروت، دارالغرب الاسلامى، 1988).
ـ جولیان شارل آندره، تاریخ افریقیا الشمالیه، ترجمه محمدمزالى، چاپ پنجم (بیروت، دارالتونسیه للنشر، 1985م).
ـ رانسیمان، استیون، تاریخ جنگهاى صلیبى، ترجمه زهرا طباطبایى (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360).
ـ ــــــــــــــــــــــــــــ، تاریخ الحروب الصلیبیه، ترجمة السید الباز العرینى، ط 3 (قاهره، 1993).
ـ السراج، محمدبن محمد، الحلل السندسیه فى اخبار التونسیه (بیروت، دارالغرب الاسلامى، 1984).
ـ الفاسى، على بن ابى زرع، الانیس المطرب بروض القرطاس (رباط، دارالمنصور، 1972).
ـ مجموعه نویسندگان، تاریخ اسلام کمبریج، ترجمه احمد آرام، چاپ دوم (تهران، انتشارات امیرکبیر، 1378).
ـ المطونى، محمد، السلطنة الحفصیه (بیروت، دارالغرب الاسلامى، 1406).
ـ مقریزى، تقىالدین احمد، السلوک لمعرفة دول الملوک (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1997).