«طعمه» و تحول آن در تشکیلات ادارى و مالى صدر اسلام (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
«طعمه» به عنوان یک اصطلاح در تشکیلات مالى و ادارى مسلمانان در دورههاى مختلف معنى و مفهوم متفاوت داشته است . در دوره پیامبر (ص) به معنى واگذارى و بخشیدن سهمهاى مشخصى از محصولات اراضى خالصه به افراد بوده است . پس از آن در دوره خلافت نوعى اقطاع استغلال بوده و به معناى واگذارى حق بهرهبردارى از عواید یک منطقه حکومتى به کار مىرفته است . در این مقاله با استناد به شواهد و مدارک تاریخى مدلول اصطلاح طعمه در صدر اسلام (زمان پیامبر (ص) و خلفاى راشدین و اموى) مورد بحث و بررسى قرار مىگیرد .
یکى از نکات اساسى در بررسى واژهها و مصطلحات تخصصى (terms) توجه به معنى و مفهوم آنها در مراحل تاریخى است . چه بسا بىتوجهى به این نکته، محقق را در بررسى و تحلیل مساله دچار مشکل سازد و او را به سمت استنتاج نادرستسوق دهد . از جمله مصطلحات رایج در تشکیلات دیوانى اسلام، که در دورههاى مختلف معنا و مفهوم یکسان نداشته، مصطلح «طعمه» است . در این تحقیق، معنى و مدلول «طعمه» در صدر اسلام با توجه به مصادیق آن به اجمال بررسى مىشود .
«طعمه» را به طور کلى مىتوان نوعى اعطاى حق بهرهبردارى (موقتیا دائمى) از محل عواید دولتى از سوى حاکم اسلامى دانست . در عصر جاهلى نیز این واژه به معنى واگذارى امتیاز جمعآورى و اختصاص بخشى از باج و عوارض مرسوم به افراد به کار مىرفت، (1) اما همین واژه در عصر پیامبر (ص) به معناى «اختصاص بخشى از محصولات اراضى دولتى (اراضى خالصه یا اراضى در اختیار پیامبر) به شمارى از افراد با مقادیر متفاوت» بوده است (نک: ادامه مقاله) . پس از دوره پیامبر (ص) به ویژه در عهد امویان، از این واژه معنى و مفهوم «واگذارى موقتیک منطقه حکومتى (ولایت) براى استفاده از مازاد عواید و درآمدهاى آنجا» (نک: ادامه مقاله) مستفاد مىشود . این مساله که آیا واژه فارسى «نان پاره» معادل واژه عربى «طعمه» به کار رفته استیا نه، دلایل متقنى در دست نیست . از پارهاى شواهد و قرائن چنین به دست مىآید که «نان پاره» در متون کهن فارسى (2) هم به معناى مستمرى و مواجب نقدى به کار رفته و هم معادل و مترادف اقطاع زمین . بعید نیست که واژه «نان پاره» معادل اصطلاح «خبز» (3) و «جرایة» یا «جرایة الخبز» (4) (هر دو ابتدائا به معناى سهمیه روزانه چند قرص نان به مستخدمان درگاه و دیوان) در متون عربى باشد .
در عهد پیامبر (ص) علاوه بر اقطاع زمین، اقطاع محصولات اراضى نیز مرسوم بود . در منابع از چنین اقطاعى به «اطعام» و «طعمه» تعبیر شده است (نک: سطور بعد) . اقطاع محصولات اراضى در این دوره با اقطاع استغلال یکى نیست، زیرا اقطاع استغلال مصطلحى است که براى «اختصاص یا واگذارى مقدار معینى از خراج اراضى به نظامیان و دیوانیان ثابت در ازاى مستمرى آنان» (5) وضع شده است . ماوردى، واضع مصطلح اقطاع استغلال، (6) از اطعامات و طعمههاى پیامبر (ص) به اقطاع استغلال تعبیر نکرده و نیز از آن براى جواز اقطاع استغلال شاهد نیاورده است . تعریف خوارزمى (7) نیز از طعمه با طعمه معمول و مصطلح در عهد پیامبر (ص) همخوانى ندارد . خوارزمى (8) در تعریف اقطاع و طعمه، این دو را به نحوى در مقابل هم قرار داده است . وى واگذارى دائمى رقبه زمین (قطیعه) را اقطاع، و واگذارى موقت (مادام العمر) ضیعه را - به شرط عمارت و پرداخت عشر - طعمه نامیده است .
تقریبا همه طعمههاى پیامبر (ص) از محل عواید کتیبه خیبر اعم از خرما، جو و نواة (هسته خرما) بوده است . اکثر مورخان، کتیبه را خمس اراضى گشوده شده خیبر دانستهاند . (9) این نظر با توجه به مقدار محصول سالانه کتیبه: 8000 وسق (10) و سبتیک پنجم آن با عواید سالانه کل اراضى خیبر: 000/40 وسق نیز تایید مىشود (11) .
در منابع از مقدار طعمهها و شمار «مطعمان» (صاحبان طعمه) به صورتهاى گوناگون سخن گفته شده است . (12) از گزارش واقدى (13) و ابن هشام (14) مىتوان به نام و نشان حدود 80 مطعم دستیافت که مقدار طعمه آنان فى المجموع نزدیک به 3500 وسق (تقریبا 85% کل عواید کتیبه که سالانه در اختیار پیامبر (ص) قرار مىگرفت) بوده است . منابع به این مساله که «آیا طعمههاى اعطایى همواره در خاندان مطعمان - به عنوان حقى ثابت و دائمى - برقرار بوده استیا نه» پاسخ روشنى ندادهاند . پاسخ فقهى مساله بنابر دیدگاه ماوردى (15) (دیدگاه کلى ماوردى درباره اموال متعلق به بیتالمال، نه مشخصا درباره طعمهها) این است که طعمهها حداکثر در طول حیات صاحبان طعمه معتبر است . این نظر فقهى در برخى از گزارشهاى مربوط به عملکرد عمر بن خطاب نیز تایید شده است . (16) معالوصف، روایتهاى دیگرى نیز متعارض با روایتهاى پیشین وجود دارد . بر اساس یکى از این روایتها، طعمهها پس از مرگ صاحبان طعمه، از عهد پیامبر (ص) تا زمان عثمان بن عفان به ورثه آنان مىرسید و آنان در نگهدارى، فروش و هبه آن آزاد بودند . (17) در گزارش دیگرى آمده است که عمر بن خطاب زمانى که مىخواست اراضى خیبر را پس از کوچاندن یهودیان میان صاحبان سهام تقسیم کند، ازواج النبى را میان طعمههاى اعطایى از سوى پیامبر (ص) و اقطاع آب و زمین مخیر کرد . به دنبال این پیشنهاد عایشه و حفصه زمین را اختیار کردند و دیگران وسوق تضمین شده را . (18) عایشه بعدها وقتى که مىدید مروان بن حکم - در ایام خلافتخود - وسوق تضمین شده را به موقع و یا تمام و کمال به صاحبان طعمه نمىپردازد، از پیشنهاد عمر و قبول اقطاع زمین به جاى طعمه اظهار رضایت مىکرد . (19)
بنا بر روایت دیگر، همه مطعمان - نه فقط ازواج النبى - مشمول این پیشنهاد عمر واقع شدند . (20) بر پایه روایت اخیر، صاحبان طعمه مجاز به فروش آنها نیز بودند . از همین رو اشعرىها و رهاوىها (21) طعمه خودشان را که [سالانه] به مقدار صد وسق بوده به قیمت 5000 دینار - به ترتیب - به عثمان بن عفان و معاویه بن ابى سفیان فروختند . (22) واقدى همچنین به نقل از شعیب بن طلحه (از نوادگان ابوبکر) گزارش داده است که طعمه ابوبکر، به مقدار صد وسق، تا زمان عثمان در اختیار فرزندان او و سپس تا زمان عبدالملک بن مروان در اختیار همسرانش ام رومان و حبیبه قرار داشت . (23) آخرین گزارش موجود که از پرداخت طعمهها به ورثه مطعمان حکایت مىکند، گزارشى است از بلاذرى به نقل از متصدى زمینهاى کتیبه خیبر در عهد عمر بن عبدالعزیز . (24)
همانطور که گذشت، تقریبا همه طعمهها از محل کتیبه خیبر اطعام شده بود . تنها دو مورد از طعمههاى پیامبر (ص)، خارج از عواید کتیبه گزارش شده است: 1 - طعمه پیامبر (ص) به مخوس از نمایندگان وفد حضرموت، از محل صدقات آنجا; (25) 2 - طعمه پیامبر (ص) به بنىعریض (از یهودیان وادى القرى) به مقدار 10 وسق گندم و 10 وسق جو در هر برداشت، و 50 وسق خرما در هر سال . (26) گزارش واقدى از دائمى بودن طعمه پیامبر (ص) به یهودیان بنىعریض حکایت مىکند .
در منابع گزارشى دال بر تجدید طعمه - با همان مفهوم رایج در عهد پیامبر (ص) - در دو دوره خلفاى راشدین و امویان نیامده، اما از این واژه در معنى و مفهوم دیگر استفاده شده است (نک: سطور بعد) . البته بنا بر شواهد تاریخى، مطعمان زمان پیامبر (ص) و یا وارثان آنان - چنانکه گذشت - تا عهد عمر بن عبدالعزیز سهم خود را از طعمه مقرر دریافت مىکردند و پس از آن گزارشى در این باره نیامده است . همچنین در یک مورد (27) از طعمه بخشى از خراج آذربایجان به اشعثبن قیس کندى از سوى عثمان بن عفان سخن به میان آمده است .
چنانکه گذشت، تعریفى که خوارزمى درباره طعمه عرضه کرده استبا مفهوم و مصداق طعمه مرسوم در زمان پیامبر (ص) منطبق نیست . از تعریف خوارزمى چنین برمىآید که طعمه نوعى اقطاع موقت و غیر موروثى بوده است و صاحب طعمه در طول مدتى که طعمه را در اختیار داشت موظف به آباد و دایر داشتن آن و پرداخت عشر از محل عواید آن بوده است . (28) با این وصف، اگر تنها موقتبودن اقطاع را شاخص اصلى طعمه بدانیم، تعریف خوارزمى با طعمه مرسوم در دوره امویان - با استناد به شواهد اندکى که از کاربرد طعمه در این دوره وجود دارد - قابل انطباق است . از جمله این طعمهها، یکى طعمه سرزمین مصر استبه عمرو بن عاص، در طول حیات او (29) از سوى معاویه - عمرو عاص از طریق این طعمه مازاد عواید مصر را پس از پرداخت عطایاى سپاهیان و تامین سایر هزینهها براى خود برمىداشت - و دیگرى وعده طعمه مصر و خراسان از سوى عبدالملک بن مروان است - به ترتیب - به عبدالعزیز بن مروان و عبدالله بن خازم سلمى (نک: سطور بعد) .
بنا بر گزارش یعقوبى، عبدالملک بر آن شد تا عبدالعزیز را از ولایتعهدى خلع و پسرش ولید را جانشین خود کند; بدین منظور کس به نزد عبدالعزیز، والى مصر، فرستاد و از او خواست که در ازاى دریافت طعمه مصر، خود را از ولایتعهدى بر کنار نماید . (30) طبرى نیز در گزارشى آورده است که عبدالملک در سال 72 هجرى به عبداللهبن خازم سلمى نامه نوشت و به او وعده داد که اگر دست از مخالفتبر دارد و با وى بیعت کند، خراسان را به مدت هفتسال و به روایتى ده سال طعمه او خواهد کرد . (31)
با وجود این، باید بین طعمه ایالتى وسیع همچون مصر و خراسان و طعمه «ضیعه» که به طور خاص در تعریف خوارزمى - در مقابل قطیعه در تعریف اقطاع - آمده است، تفاوت قائل شد . بعید نیست که لمبتون (32) با توجه به همین تمایز، طعمههاى رایج در دوره امویان (33) را تقریبا معادل اقطاع دیوانى (به معناى دقیق کلمه) ذکر کرده است .
با توجه به شواهد اندکى که وجود دارد، مىتوان گفت که مصطلح طعمه در عهد امویان وجود داشت . مشخصههاى طعمه معمول در این دوره را مىتوان چنین برشمرد: 1 - موضوعله طعمه در این دوره نه قطیعه بوده، نه ضیعه و نه سهم معینى از عواید اراضى دولتى، بلکه یک عمل (ناحیه) حکومتى بوده است; 2 - «مطعم» (34) یا صاحب طعمه در این دوره در مقام والى بود و یا پس از واگذارى طعمه در مقام والى جاى مىگرفت و طعمه نیز از سوى خلیفه واگذار مىشد; 3 - طعمه موروثى نبود و حداکثر تا پایان عمر صاحب طعمه اعتبار داشت; 4 - مازاد عواید منطقه مورد طعمه، پس از صرف هزینههاى محلى، به جاى اینکه به مرکز خلافت ارسال شود، در اختیار و تصرف صاحب طعمه قرار مىگرفت .
استنتاج
1 - کاربرد اصطلاح طعمه به عنوان «امتیازى مالى» به عصر جاهلى بر مىگردد .
2 - در دوره پیامبر (ص) از این اصطلاح براى اعطاى عواید اراضى دولتى به افراد استفاده مىشده است .
3 - در دوره خلفاى راشدین و امویان طعمه مرسوم در عهد پیامبر (ص) تجدید نشد، ولى صاحبان و ورثه طعمههاى اعطایى پیامبر (ص) همچنان از آن امتیاز بهرهمند بودند .
4 - طعمه به عنوان حق بهرهبردارى موقت از عواید یک منطقه حکومتى - البته بنابر شواهد اندک تاریخى - در دوره خلافت راشدین و امویان، خاصه در دوره اموى، مطرح بوده است .
منابع:
- ابن تغرى بردى، ابوالمحاسن، النجوم الزاهرة فى ملوک مصر و القاهرة (مصر، المؤسسة المصریة العامة للتالیف و الترجمة، بىتا) .
- ابن رجب، عبدالرحمنبن احمد، الاستخراج لاحکام الخراج، در فى التراث الاقتصادى (بیروت، دارالحداثه، 1990) .
- ابنسعد، محمد، الطبقات الکبرى (بیروت، دار بیروت لطباعة و النشر، 1985) .
- ابن هشام، السیرة النبویة (بیروت، دارالمعرفة، بىتا) .
- ابوعبید، قاسمبن سلام، کتاب الاموال (بیروت، دارالفکر، 1988) .
- ابویوسف، یعقوببن ابراهیم، الخراج، در فى التراث الاقتصادى (بیروت، دارالحداثة، 1990) .
- بخارى، محمدبن اسماعیل، صحیح بخارى (بیروت، دار احیاء التراث العربى، بىتا) .
- بغدادى، محمدبن مؤید، التوسل الى الترسل، به کوشش احمد بهمنیار (تهران، شرکتسهامى چاپ، 1315ش) .
- بلاذرى، احمد، فتوح البلدان (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1978) .
- جوادعلى، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام (بیروت و بغداد، دارالعلم للملایین و مکتبة النهضة، 1970 - 1971) .
- خوارزمى، محمدبن احمد، مفاتیح العلوم (مصر، بىنا، 1342ق) .
- راوندى، محمدبن على، راحة الصدور و آیة السرور، به کوشش محمد اقبال (بىجا، امیر کبیر، 1364) .
- طبرى، محمدبن جریر، تاریخ الطبرى (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1988) .
- طوسى، نظام الملک، سیر الملوک (سیاست نامه)، (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 2535) .
- قلقشندى، احمدبن عبدالله، صبح الاعشى فى صناعة الانشاء (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1987) .
- لمبتون، آ . س، مالک و زارع در ایران، ترجمه منوچهر امیرى (تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1362) .
- ماوردى، ابوالحسن، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة (بىجا، دارالفکر، بىتا) .
- مقریزى، احمدبن على، السلوک، به کوشش محمد مصطفى (قاهره، بىنا، 1956 - 1970) .
- - ، الخطط (قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، بىتا) .
- موسوى، جمال، تکوین و تحول اقطاع دراسلام از آغاز تا پایان دوره امویان (رساله دکترى)، (دانشگاه تربیت مدرس، 1378ش) .
- واقدى، محمدبن عمر، کتاب المغازى (بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1989) .
- یعقوبى، ابن واضح، تاریخ الیعقوبى (بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1993) .
پىنوشتها:
×) استادیار دانشگاه تهران .
1 . جواد على، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 4، ص 48 .
2 . نظام الملک طوسى، سیر الملوک (سیاست نامه)، ص 21، 37، 38، 45، 156، 205 و 252; محمد بن على راوندى، راحة الصدور و آیة السرور، ص 110; محمدبن مؤید بغدادى، التوسل الى الترسل، ص 95 .
3 . احمد بن على مقریزى، الخطط، ج 1، ص 88; احمدبن على مقریزى، السلوک، ج 1، ص 85 .
4 . احمدبن عبدالله قلقشندى، صبح الاعشى فى صناعة الانشاء، ج 11، ص 42; احمدبن على مقریزى، السلوک، ج 4، ص 504; ابوالمحاسن ابنتغرى بردى، النجوم الزاهرة فى ملوک مصر و القاهرة، ج 6، ص 168 .
5 . ابوالحسن ماوردى، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، ص 194 - ص197 .
6 . عبدالرحمنبن احمدبن رجب، الاستخراج لاحکام الخراج، در فى التراث الاقتصادى، ص 731 .
7 . محمدبن احمد خوارزمى، مفاتیح العلوم، ص 40 .
8 . همان .
9 . محمدبن عمر واقدى، کتاب المغازى، ج 2، ص 692 - 693; ابن هشام، السیرة النبویة، ج 2، ص 349; احمد بلاذرى، فتوح البلدان، ص 39; محمدبن جریر طبرى، تاریخ الطبرى، ج 2، ص 140; قاسمبن سلام ابوعبید، کتاب الاموال، ص 71، ش 142 .
10 . محمدبن عمر واقدى، کتاب المغازى، ج 2، ص 693 . هر «وسق» یا «بار شتر» در عصر پیامبر (ص) برابر بود با 60 صاع، یعنى حدود 100 کیلوگرم (والترهینس، اوزان و مقیاسها در اسلام، ص 85 و 82) .
11 . قاسمبن سلام ابوعبید، کتاب الاموال، ص 98، ش 193; محمدبن عمر واقدى، همان، ج 2، ص 691 .
12 . محمدبن عمر واقدى، همان، ج 2، ص 694 - 695; ابن هشام، همان، ج 2، ص 349، 351 - 353; احمد بلاذرى، همان، ص 41; محمدبن اسماعیل بخارى، صحیح بخارى، ج 3، ص 372، ش 2 .
13 . همان .
14 . همان .
15 . ابوالحسن ماوردى، الاحکام السلطانیه، ص 168، 171 .
16 . محمدبن عمر واقدى، همان، ج 2، ص 697 - 698 و 699، روایت عبدالرحمنبن عبدالعزیز .
17 . همان، ج2، ص 699، روایت ابراهیم بن جعفر .
18 . همان، ص 719 - 720; محمدبن اسماعیل بخارى، همان، ج 3، ص 371، ش 2 یعقوب بن ابراهیم ابویوسف، الخراج، در فى التراث الاقتصادى، ص 208 .
19 . محمدبن عمر واقدى، همان .
20 . همان .
21 . رهاوىها، طایفهاى از مذحج که وفد آنان در سال 10 هجرى به حضور پیامبر (ص) رسید (محمد ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج1، ص344) .
22 . محمد بن عمر واقدى، همان; ابن سعد، همان .
23 . همان ، ج2، ص 698 - 699 .
24 . احمد بلاذرى، همان، ص 41 .
25 . ابن سعد، همان، ج1، ص 349 .
26 . همان، ج1، ص279; محمد بن عمر واقدى، همان ج3، ص1006 .
27 . محمد بن جریر طبرى، همان، ج3، ص 147 .
28 . محمد بن احمد خوارزمى، همان، ص 40 .
29 . ابن واضح یعقوبى، تاریخ الیعقوبى، ج2، ص 85، 129; قس: ابنتغرى بردى، همان، ج اول، ص 63; مقریزى، الخطط، ج1، ص 300 .
30 . همان، ابن واضح یعقوبى، همان، ج2، ص 201 .
31 . محمد بن جریر طبرى، همان، ج3، ص 531 - 532 .
32 . آ . س لمبتون، مالک و زارع در ایران، ص 135; قس: ص 83 .
33 . در نوشته لمبتون عبارت «صدر اسلام» آمده نه «دوره امویان» ، ولى نظر به تمایز دقیقى که میان طعمه در عهد پیامبر (ص) و دوره امویان وجود دارد و با این احتمال که مراد لمبتون از «صدر اسلام» در اینجا به طور خاص «دوره امویان» بوده، در متن به جاى «صدر اسلام» دوره امویان آوردهایم .
34 . محمدبن عمر واقدى، همان، ج 2، ص 697 و احمد بلاذرى، فتوح البلدان، ص 41 واژه «مطعم» را براى مشمولان طعمه در عهد پیامبر (ص) به کار بردهاند . بر همین قیاس، صاحبان طعمه در دوره امویان را نیز «مطعم» نامیدهام، هر چند مفهوم طعمه در این دو دوره کاملا با هم متفاوت است .
یکى از نکات اساسى در بررسى واژهها و مصطلحات تخصصى (terms) توجه به معنى و مفهوم آنها در مراحل تاریخى است . چه بسا بىتوجهى به این نکته، محقق را در بررسى و تحلیل مساله دچار مشکل سازد و او را به سمت استنتاج نادرستسوق دهد . از جمله مصطلحات رایج در تشکیلات دیوانى اسلام، که در دورههاى مختلف معنا و مفهوم یکسان نداشته، مصطلح «طعمه» است . در این تحقیق، معنى و مدلول «طعمه» در صدر اسلام با توجه به مصادیق آن به اجمال بررسى مىشود .
«طعمه» را به طور کلى مىتوان نوعى اعطاى حق بهرهبردارى (موقتیا دائمى) از محل عواید دولتى از سوى حاکم اسلامى دانست . در عصر جاهلى نیز این واژه به معنى واگذارى امتیاز جمعآورى و اختصاص بخشى از باج و عوارض مرسوم به افراد به کار مىرفت، (1) اما همین واژه در عصر پیامبر (ص) به معناى «اختصاص بخشى از محصولات اراضى دولتى (اراضى خالصه یا اراضى در اختیار پیامبر) به شمارى از افراد با مقادیر متفاوت» بوده است (نک: ادامه مقاله) . پس از دوره پیامبر (ص) به ویژه در عهد امویان، از این واژه معنى و مفهوم «واگذارى موقتیک منطقه حکومتى (ولایت) براى استفاده از مازاد عواید و درآمدهاى آنجا» (نک: ادامه مقاله) مستفاد مىشود . این مساله که آیا واژه فارسى «نان پاره» معادل واژه عربى «طعمه» به کار رفته استیا نه، دلایل متقنى در دست نیست . از پارهاى شواهد و قرائن چنین به دست مىآید که «نان پاره» در متون کهن فارسى (2) هم به معناى مستمرى و مواجب نقدى به کار رفته و هم معادل و مترادف اقطاع زمین . بعید نیست که واژه «نان پاره» معادل اصطلاح «خبز» (3) و «جرایة» یا «جرایة الخبز» (4) (هر دو ابتدائا به معناى سهمیه روزانه چند قرص نان به مستخدمان درگاه و دیوان) در متون عربى باشد .
در عهد پیامبر (ص) علاوه بر اقطاع زمین، اقطاع محصولات اراضى نیز مرسوم بود . در منابع از چنین اقطاعى به «اطعام» و «طعمه» تعبیر شده است (نک: سطور بعد) . اقطاع محصولات اراضى در این دوره با اقطاع استغلال یکى نیست، زیرا اقطاع استغلال مصطلحى است که براى «اختصاص یا واگذارى مقدار معینى از خراج اراضى به نظامیان و دیوانیان ثابت در ازاى مستمرى آنان» (5) وضع شده است . ماوردى، واضع مصطلح اقطاع استغلال، (6) از اطعامات و طعمههاى پیامبر (ص) به اقطاع استغلال تعبیر نکرده و نیز از آن براى جواز اقطاع استغلال شاهد نیاورده است . تعریف خوارزمى (7) نیز از طعمه با طعمه معمول و مصطلح در عهد پیامبر (ص) همخوانى ندارد . خوارزمى (8) در تعریف اقطاع و طعمه، این دو را به نحوى در مقابل هم قرار داده است . وى واگذارى دائمى رقبه زمین (قطیعه) را اقطاع، و واگذارى موقت (مادام العمر) ضیعه را - به شرط عمارت و پرداخت عشر - طعمه نامیده است .
تقریبا همه طعمههاى پیامبر (ص) از محل عواید کتیبه خیبر اعم از خرما، جو و نواة (هسته خرما) بوده است . اکثر مورخان، کتیبه را خمس اراضى گشوده شده خیبر دانستهاند . (9) این نظر با توجه به مقدار محصول سالانه کتیبه: 8000 وسق (10) و سبتیک پنجم آن با عواید سالانه کل اراضى خیبر: 000/40 وسق نیز تایید مىشود (11) .
در منابع از مقدار طعمهها و شمار «مطعمان» (صاحبان طعمه) به صورتهاى گوناگون سخن گفته شده است . (12) از گزارش واقدى (13) و ابن هشام (14) مىتوان به نام و نشان حدود 80 مطعم دستیافت که مقدار طعمه آنان فى المجموع نزدیک به 3500 وسق (تقریبا 85% کل عواید کتیبه که سالانه در اختیار پیامبر (ص) قرار مىگرفت) بوده است . منابع به این مساله که «آیا طعمههاى اعطایى همواره در خاندان مطعمان - به عنوان حقى ثابت و دائمى - برقرار بوده استیا نه» پاسخ روشنى ندادهاند . پاسخ فقهى مساله بنابر دیدگاه ماوردى (15) (دیدگاه کلى ماوردى درباره اموال متعلق به بیتالمال، نه مشخصا درباره طعمهها) این است که طعمهها حداکثر در طول حیات صاحبان طعمه معتبر است . این نظر فقهى در برخى از گزارشهاى مربوط به عملکرد عمر بن خطاب نیز تایید شده است . (16) معالوصف، روایتهاى دیگرى نیز متعارض با روایتهاى پیشین وجود دارد . بر اساس یکى از این روایتها، طعمهها پس از مرگ صاحبان طعمه، از عهد پیامبر (ص) تا زمان عثمان بن عفان به ورثه آنان مىرسید و آنان در نگهدارى، فروش و هبه آن آزاد بودند . (17) در گزارش دیگرى آمده است که عمر بن خطاب زمانى که مىخواست اراضى خیبر را پس از کوچاندن یهودیان میان صاحبان سهام تقسیم کند، ازواج النبى را میان طعمههاى اعطایى از سوى پیامبر (ص) و اقطاع آب و زمین مخیر کرد . به دنبال این پیشنهاد عایشه و حفصه زمین را اختیار کردند و دیگران وسوق تضمین شده را . (18) عایشه بعدها وقتى که مىدید مروان بن حکم - در ایام خلافتخود - وسوق تضمین شده را به موقع و یا تمام و کمال به صاحبان طعمه نمىپردازد، از پیشنهاد عمر و قبول اقطاع زمین به جاى طعمه اظهار رضایت مىکرد . (19)
بنا بر روایت دیگر، همه مطعمان - نه فقط ازواج النبى - مشمول این پیشنهاد عمر واقع شدند . (20) بر پایه روایت اخیر، صاحبان طعمه مجاز به فروش آنها نیز بودند . از همین رو اشعرىها و رهاوىها (21) طعمه خودشان را که [سالانه] به مقدار صد وسق بوده به قیمت 5000 دینار - به ترتیب - به عثمان بن عفان و معاویه بن ابى سفیان فروختند . (22) واقدى همچنین به نقل از شعیب بن طلحه (از نوادگان ابوبکر) گزارش داده است که طعمه ابوبکر، به مقدار صد وسق، تا زمان عثمان در اختیار فرزندان او و سپس تا زمان عبدالملک بن مروان در اختیار همسرانش ام رومان و حبیبه قرار داشت . (23) آخرین گزارش موجود که از پرداخت طعمهها به ورثه مطعمان حکایت مىکند، گزارشى است از بلاذرى به نقل از متصدى زمینهاى کتیبه خیبر در عهد عمر بن عبدالعزیز . (24)
همانطور که گذشت، تقریبا همه طعمهها از محل کتیبه خیبر اطعام شده بود . تنها دو مورد از طعمههاى پیامبر (ص)، خارج از عواید کتیبه گزارش شده است: 1 - طعمه پیامبر (ص) به مخوس از نمایندگان وفد حضرموت، از محل صدقات آنجا; (25) 2 - طعمه پیامبر (ص) به بنىعریض (از یهودیان وادى القرى) به مقدار 10 وسق گندم و 10 وسق جو در هر برداشت، و 50 وسق خرما در هر سال . (26) گزارش واقدى از دائمى بودن طعمه پیامبر (ص) به یهودیان بنىعریض حکایت مىکند .
در منابع گزارشى دال بر تجدید طعمه - با همان مفهوم رایج در عهد پیامبر (ص) - در دو دوره خلفاى راشدین و امویان نیامده، اما از این واژه در معنى و مفهوم دیگر استفاده شده است (نک: سطور بعد) . البته بنا بر شواهد تاریخى، مطعمان زمان پیامبر (ص) و یا وارثان آنان - چنانکه گذشت - تا عهد عمر بن عبدالعزیز سهم خود را از طعمه مقرر دریافت مىکردند و پس از آن گزارشى در این باره نیامده است . همچنین در یک مورد (27) از طعمه بخشى از خراج آذربایجان به اشعثبن قیس کندى از سوى عثمان بن عفان سخن به میان آمده است .
چنانکه گذشت، تعریفى که خوارزمى درباره طعمه عرضه کرده استبا مفهوم و مصداق طعمه مرسوم در زمان پیامبر (ص) منطبق نیست . از تعریف خوارزمى چنین برمىآید که طعمه نوعى اقطاع موقت و غیر موروثى بوده است و صاحب طعمه در طول مدتى که طعمه را در اختیار داشت موظف به آباد و دایر داشتن آن و پرداخت عشر از محل عواید آن بوده است . (28) با این وصف، اگر تنها موقتبودن اقطاع را شاخص اصلى طعمه بدانیم، تعریف خوارزمى با طعمه مرسوم در دوره امویان - با استناد به شواهد اندکى که از کاربرد طعمه در این دوره وجود دارد - قابل انطباق است . از جمله این طعمهها، یکى طعمه سرزمین مصر استبه عمرو بن عاص، در طول حیات او (29) از سوى معاویه - عمرو عاص از طریق این طعمه مازاد عواید مصر را پس از پرداخت عطایاى سپاهیان و تامین سایر هزینهها براى خود برمىداشت - و دیگرى وعده طعمه مصر و خراسان از سوى عبدالملک بن مروان است - به ترتیب - به عبدالعزیز بن مروان و عبدالله بن خازم سلمى (نک: سطور بعد) .
بنا بر گزارش یعقوبى، عبدالملک بر آن شد تا عبدالعزیز را از ولایتعهدى خلع و پسرش ولید را جانشین خود کند; بدین منظور کس به نزد عبدالعزیز، والى مصر، فرستاد و از او خواست که در ازاى دریافت طعمه مصر، خود را از ولایتعهدى بر کنار نماید . (30) طبرى نیز در گزارشى آورده است که عبدالملک در سال 72 هجرى به عبداللهبن خازم سلمى نامه نوشت و به او وعده داد که اگر دست از مخالفتبر دارد و با وى بیعت کند، خراسان را به مدت هفتسال و به روایتى ده سال طعمه او خواهد کرد . (31)
با وجود این، باید بین طعمه ایالتى وسیع همچون مصر و خراسان و طعمه «ضیعه» که به طور خاص در تعریف خوارزمى - در مقابل قطیعه در تعریف اقطاع - آمده است، تفاوت قائل شد . بعید نیست که لمبتون (32) با توجه به همین تمایز، طعمههاى رایج در دوره امویان (33) را تقریبا معادل اقطاع دیوانى (به معناى دقیق کلمه) ذکر کرده است .
با توجه به شواهد اندکى که وجود دارد، مىتوان گفت که مصطلح طعمه در عهد امویان وجود داشت . مشخصههاى طعمه معمول در این دوره را مىتوان چنین برشمرد: 1 - موضوعله طعمه در این دوره نه قطیعه بوده، نه ضیعه و نه سهم معینى از عواید اراضى دولتى، بلکه یک عمل (ناحیه) حکومتى بوده است; 2 - «مطعم» (34) یا صاحب طعمه در این دوره در مقام والى بود و یا پس از واگذارى طعمه در مقام والى جاى مىگرفت و طعمه نیز از سوى خلیفه واگذار مىشد; 3 - طعمه موروثى نبود و حداکثر تا پایان عمر صاحب طعمه اعتبار داشت; 4 - مازاد عواید منطقه مورد طعمه، پس از صرف هزینههاى محلى، به جاى اینکه به مرکز خلافت ارسال شود، در اختیار و تصرف صاحب طعمه قرار مىگرفت .
استنتاج
1 - کاربرد اصطلاح طعمه به عنوان «امتیازى مالى» به عصر جاهلى بر مىگردد .
2 - در دوره پیامبر (ص) از این اصطلاح براى اعطاى عواید اراضى دولتى به افراد استفاده مىشده است .
3 - در دوره خلفاى راشدین و امویان طعمه مرسوم در عهد پیامبر (ص) تجدید نشد، ولى صاحبان و ورثه طعمههاى اعطایى پیامبر (ص) همچنان از آن امتیاز بهرهمند بودند .
4 - طعمه به عنوان حق بهرهبردارى موقت از عواید یک منطقه حکومتى - البته بنابر شواهد اندک تاریخى - در دوره خلافت راشدین و امویان، خاصه در دوره اموى، مطرح بوده است .
منابع:
- ابن تغرى بردى، ابوالمحاسن، النجوم الزاهرة فى ملوک مصر و القاهرة (مصر، المؤسسة المصریة العامة للتالیف و الترجمة، بىتا) .
- ابن رجب، عبدالرحمنبن احمد، الاستخراج لاحکام الخراج، در فى التراث الاقتصادى (بیروت، دارالحداثه، 1990) .
- ابنسعد، محمد، الطبقات الکبرى (بیروت، دار بیروت لطباعة و النشر، 1985) .
- ابن هشام، السیرة النبویة (بیروت، دارالمعرفة، بىتا) .
- ابوعبید، قاسمبن سلام، کتاب الاموال (بیروت، دارالفکر، 1988) .
- ابویوسف، یعقوببن ابراهیم، الخراج، در فى التراث الاقتصادى (بیروت، دارالحداثة، 1990) .
- بخارى، محمدبن اسماعیل، صحیح بخارى (بیروت، دار احیاء التراث العربى، بىتا) .
- بغدادى، محمدبن مؤید، التوسل الى الترسل، به کوشش احمد بهمنیار (تهران، شرکتسهامى چاپ، 1315ش) .
- بلاذرى، احمد، فتوح البلدان (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1978) .
- جوادعلى، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام (بیروت و بغداد، دارالعلم للملایین و مکتبة النهضة، 1970 - 1971) .
- خوارزمى، محمدبن احمد، مفاتیح العلوم (مصر، بىنا، 1342ق) .
- راوندى، محمدبن على، راحة الصدور و آیة السرور، به کوشش محمد اقبال (بىجا، امیر کبیر، 1364) .
- طبرى، محمدبن جریر، تاریخ الطبرى (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1988) .
- طوسى، نظام الملک، سیر الملوک (سیاست نامه)، (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 2535) .
- قلقشندى، احمدبن عبدالله، صبح الاعشى فى صناعة الانشاء (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1987) .
- لمبتون، آ . س، مالک و زارع در ایران، ترجمه منوچهر امیرى (تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1362) .
- ماوردى، ابوالحسن، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة (بىجا، دارالفکر، بىتا) .
- مقریزى، احمدبن على، السلوک، به کوشش محمد مصطفى (قاهره، بىنا، 1956 - 1970) .
- - ، الخطط (قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، بىتا) .
- موسوى، جمال، تکوین و تحول اقطاع دراسلام از آغاز تا پایان دوره امویان (رساله دکترى)، (دانشگاه تربیت مدرس، 1378ش) .
- واقدى، محمدبن عمر، کتاب المغازى (بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1989) .
- یعقوبى، ابن واضح، تاریخ الیعقوبى (بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1993) .
پىنوشتها:
×) استادیار دانشگاه تهران .
1 . جواد على، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 4، ص 48 .
2 . نظام الملک طوسى، سیر الملوک (سیاست نامه)، ص 21، 37، 38، 45، 156، 205 و 252; محمد بن على راوندى، راحة الصدور و آیة السرور، ص 110; محمدبن مؤید بغدادى، التوسل الى الترسل، ص 95 .
3 . احمد بن على مقریزى، الخطط، ج 1، ص 88; احمدبن على مقریزى، السلوک، ج 1، ص 85 .
4 . احمدبن عبدالله قلقشندى، صبح الاعشى فى صناعة الانشاء، ج 11، ص 42; احمدبن على مقریزى، السلوک، ج 4، ص 504; ابوالمحاسن ابنتغرى بردى، النجوم الزاهرة فى ملوک مصر و القاهرة، ج 6، ص 168 .
5 . ابوالحسن ماوردى، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، ص 194 - ص197 .
6 . عبدالرحمنبن احمدبن رجب، الاستخراج لاحکام الخراج، در فى التراث الاقتصادى، ص 731 .
7 . محمدبن احمد خوارزمى، مفاتیح العلوم، ص 40 .
8 . همان .
9 . محمدبن عمر واقدى، کتاب المغازى، ج 2، ص 692 - 693; ابن هشام، السیرة النبویة، ج 2، ص 349; احمد بلاذرى، فتوح البلدان، ص 39; محمدبن جریر طبرى، تاریخ الطبرى، ج 2، ص 140; قاسمبن سلام ابوعبید، کتاب الاموال، ص 71، ش 142 .
10 . محمدبن عمر واقدى، کتاب المغازى، ج 2، ص 693 . هر «وسق» یا «بار شتر» در عصر پیامبر (ص) برابر بود با 60 صاع، یعنى حدود 100 کیلوگرم (والترهینس، اوزان و مقیاسها در اسلام، ص 85 و 82) .
11 . قاسمبن سلام ابوعبید، کتاب الاموال، ص 98، ش 193; محمدبن عمر واقدى، همان، ج 2، ص 691 .
12 . محمدبن عمر واقدى، همان، ج 2، ص 694 - 695; ابن هشام، همان، ج 2، ص 349، 351 - 353; احمد بلاذرى، همان، ص 41; محمدبن اسماعیل بخارى، صحیح بخارى، ج 3، ص 372، ش 2 .
13 . همان .
14 . همان .
15 . ابوالحسن ماوردى، الاحکام السلطانیه، ص 168، 171 .
16 . محمدبن عمر واقدى، همان، ج 2، ص 697 - 698 و 699، روایت عبدالرحمنبن عبدالعزیز .
17 . همان، ج2، ص 699، روایت ابراهیم بن جعفر .
18 . همان، ص 719 - 720; محمدبن اسماعیل بخارى، همان، ج 3، ص 371، ش 2 یعقوب بن ابراهیم ابویوسف، الخراج، در فى التراث الاقتصادى، ص 208 .
19 . محمدبن عمر واقدى، همان .
20 . همان .
21 . رهاوىها، طایفهاى از مذحج که وفد آنان در سال 10 هجرى به حضور پیامبر (ص) رسید (محمد ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج1، ص344) .
22 . محمد بن عمر واقدى، همان; ابن سعد، همان .
23 . همان ، ج2، ص 698 - 699 .
24 . احمد بلاذرى، همان، ص 41 .
25 . ابن سعد، همان، ج1، ص 349 .
26 . همان، ج1، ص279; محمد بن عمر واقدى، همان ج3، ص1006 .
27 . محمد بن جریر طبرى، همان، ج3، ص 147 .
28 . محمد بن احمد خوارزمى، همان، ص 40 .
29 . ابن واضح یعقوبى، تاریخ الیعقوبى، ج2، ص 85، 129; قس: ابنتغرى بردى، همان، ج اول، ص 63; مقریزى، الخطط، ج1، ص 300 .
30 . همان، ابن واضح یعقوبى، همان، ج2، ص 201 .
31 . محمد بن جریر طبرى، همان، ج3، ص 531 - 532 .
32 . آ . س لمبتون، مالک و زارع در ایران، ص 135; قس: ص 83 .
33 . در نوشته لمبتون عبارت «صدر اسلام» آمده نه «دوره امویان» ، ولى نظر به تمایز دقیقى که میان طعمه در عهد پیامبر (ص) و دوره امویان وجود دارد و با این احتمال که مراد لمبتون از «صدر اسلام» در اینجا به طور خاص «دوره امویان» بوده، در متن به جاى «صدر اسلام» دوره امویان آوردهایم .
34 . محمدبن عمر واقدى، همان، ج 2، ص 697 و احمد بلاذرى، فتوح البلدان، ص 41 واژه «مطعم» را براى مشمولان طعمه در عهد پیامبر (ص) به کار بردهاند . بر همین قیاس، صاحبان طعمه در دوره امویان را نیز «مطعم» نامیدهام، هر چند مفهوم طعمه در این دو دوره کاملا با هم متفاوت است .