دیوان در صدر اسلام (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
شناخت دیوان و دیوانسالارى، در شناخت تشکیلات ادارى مسلمانان بسیار راهگشاست، بهویژه آنکه تا پیش از تأسیس سلسله صفویه در ایران، و احتمالاً دولتهاى معاصر با آن در دیگر کشورها، تنها دیوان دستگاه مهم ادارى مسلمانان بوده است. دیوان به مجموعهاى از شعر یا نثر دفترِ ثبت یا یک اداره اطلاق مىشود.
دیوان انواع و اقسامى داشته که هر یک در حکم وزارتخانههاى عصر حاضر بهشمار مىرفتهاند. در این مقاله چگونگى پیدایش دیوان، سیر تاریخى آن، انواع دیوانها و ارتباط و تأثیر آنها بر یکدیگر مورد توجه قرار گرفته است.
عصر خلافت
منابع در باب ریشه لغوى دیوان اختلاف دارند؛ برخى آنرا از ریشه فارسى دِوْ به معنى دیوانه یا دیو مىدانند. برخى دیگر دیوان را از «دوَّن» عربى، به معناى جمع و ثبت کردن دانستهاند. از اینرو دیوان مىتواند به مجموعهاى از اسناد و مدارک اطلاق شود.(نک، قلقشندى، صبح 1 / 90، لسانالعرب، 17 / 23 ـ 24؛ صولى، ادب الکُتّاب، 187؛ ماوردى، الاحکام السلطانیه، 175؛ جهشیارى، وزراء، 16 ـ 17؛ قس، بلاذرى، فتوح، 449). با وجود این، در تشکیلات ادارى، این اصطلاح در آغاز به معنى ثبتنام سپاهیان بود. (قس، صولى، 190؛ کندى، ولاة، 86؛ بلاذرى، فتوح، 454). و بعدها به معنى هر نوع ثبتنامى بهکار رفت، و فقط در این زمانها بود که در معناى ادارى نیز متداول گردید. بهنظر مىرسد کاربرد ادارى این کلمه غیر عربى باشد، ولى خود این اصطلاح در صدر اسلام هم بهکار مىرفته است.
عمر بن خطّاب نخستین دیوان (که معمولاً آنرا الدیوان خوانند) را در اسلام تأسیس کرد. (جهشیارى، 16). منابع این اقدام را به منظور رفع نیاز سیستم پرداخت، ثبتنام نیروهاى رزمنده و تنظیم بیتالمال مىدانند. (قس، جهشیارى، 16 ـ 17؛ بلاذرى، فتوح، 449 ـ 451، مقریزى، خطط، 1، 148، یعقوبى، تاریخ، 2 / 130؛ ابویوسف، خراج، 25؛ صولى، ادب، 190 ـ 191؛ ابوسالم، العقد، ... 154 ـ 155). برخى روایات تأسیس دیوان را در سال 15 ه. ذکر مىکنند، اما منابع موثقتر سال 20 ه. را ترجیح مىدهند. (نک، طبرى، 4 / 162؛ یعقوبى، 2 / 170؛ مقریزى، خطط، 1 / 148 ـ 149؛ بلاذرى، فتوح، 450؛ ابویوسف، 24).
این دیوان، دیوان «الجند» نام داشت. دیوان جند مشتمل بر تمامى اهالى مدینه، یعنى نیروهاى شرکتکننده در فتوحات و مهاجرانى که به همراه خانوادههایشان به پادگانهاى ولایات پیوسته بودند، مىشد. نام برخى موالى نیز در این دیوان ثبت شده بود، ولى اینکار دوام نیافت. همراه اسامى افراد، پرداختها و میزان آن هم ذکر مىگردید. (ابوعبید، الاموال، شمارههاى 562، 567، 568؛ طبرى، 4 / 163). هیأتى مرکب از سه نسّابه کار ثبت و ضبط اسامى را قبیله به قبیله انجام مىداد و ملاک پرداخت مستمرى، خدمات افراد به اسلام در گذشته و ارتباط با شخص پیامبر(ص) بود. ثبتنام قبیلهها تا پایان عصر اموى ادامه یافت. (ابویوسف، 24، 26 ـ 27؛ طبرى. 42 / 162 ـ 163؛ یعقوبى، تاریخ، 2 / 132؛ ابوعبید، اموال، شمارههاى 569، 520، 577؛ بلاذرى، فتوح، 45 به بعد؛ 457 ـ 459؛ مقریزى، خطط 1 / 149 ـ 150). مسلمانان دیوانهایى نظیر دیوان جند را در مراکز ولایات مثل بصره، کوفه و فُسطاط نیز تأسیس کردند. (قس، جهشیارى، 21، 23؛ ثعالبى، لطائف، 59). علاوه بر این، دیوانهاى خراج بیزانسى و ساسانى هم مثل گذشته به فعالیت خود در این ولایات ادامه دادند. (جهشیارى، 38؛ قس 30).
در این دوران، دیوان الخراج دمشق، دیوان مرکزى حکومت گردید و «الدیوان» نام گرفت تا نشانگر اهمیت آن مؤسسه باشد. کار این مؤسسه، ارزیابى و تعیین مالیات و خراج بود. در دوره حکومت معاویه (م 60 ه / 680 م) دیوان «الرسائل»(3) نیز شکل یافت. خلیفه همه مکاتبات را مىخواند و اوامر خویش را صادر مىکرد. آنگاه کاتب،(4) نامهها و اسناد لازم را تنظیم مىنمود. (جهشیارى، 24، 34؛ قلقشندى، 1 / 92). معاویه دیوان «الخاتم» یا دیوان «مهر» را هم تأسیس کرد؛ در آنجا نسخهاى از هر نامه یا سندى تهیه و نگهدارى مىشد و در عین حال، اصل آن بازبینى شده، مهر مىگردید و ارسال مىشد. این دیوان براى نظارت بر اسناد و جلوگیرى از جعل آنها تأسیس گردید. (جهشیارى، 25؛ ثعالبى، لطائف، 16؛ نبیه آبوت(5)، پاپیروسهاى قره(6)، 14؛ نک، همچنین گروهمان(7)، cpr، 3، سرى اول / 1 / 17 به بعد). بلاذرى مىگوید: زیاد بن ابیه، والى عراق براى نخستین بار و تحت تأثیر ایرانیان این دیوان را تأسیس نموده است. (فتوح، 464). معاویه همچنین، دیوان «البرید»(8) را که بعداً عبدالملک بن مروان (م 16 / ه / 705 م) آنرا تجدید سازمان نمود، تأسیس کرد (نک، همچنین «برید»).
دیوان الجند گاهگاهى سرشمارى قبیله به قبیله اعراب را نیز انجام مىداد تا ثبت و ضبط اسامى را به روز نماید.
دیوان الجند مصر در طى قرن اول ه / هفتم م . سه بار سرشمارى کرد که سومین آنرا قرة بن شریک در سال 95 ه انجام داد. (کندى، ولاة، 86، مقریزى، خطط 1 / 151). دیوان «النفقات»(9) که به احتمال فراوان ادامه کار یک دستگاه بیزانسى بود، صورت همه هزینهها را نگاه مىداشت. (قس، جهشیارى، 3). بهنظر مىرسد که این دیوان متصل به بیتالمال(10) بوده است. (جهشیارى، 49). دیوان «الصدقه» هم براى ارزیابى زکات و عشر بهوجود آمد. حکومت همچنین، یک دیوان به نام «المستغلات» براى اداره زمینهاى دولتى واقع در شهرها، ساختمانها و به ویژه بازارهاى اجاره داده شده به مردم، تأسیس کرد. دیوان «الطراز» نیز عهدهدار تهیه پرچمها، لباسهاى رسمى و بخشى از اثاثیه منزل بود. نام مسؤول این دیوان بر پارچههاى آن اجناس نقش زده مىشد. (قس، جهشیارى، 60؛ صابى؛ رسائل، 141).
هر ولایت یک دیوان خراج ـ که همه درآمدها بدانجا منتقل مىشد ـ یک دیوان جند و یک دیوان رسایل داشت. (جهشیارى، 21، 23، 24، 27، 36، 44، 45، 60، 61، 63، 64). کاتبالکتّاب هر دیوان در زمان حجّاج ماهیانه سیصد درهم حقوق مىگرفت. (جهشیارى، 61).
عبدالملک بن مروان پایهگذار سیاست عربى کردن دیوانها، طراز و سکه بود. تا زمان او دیوانهاى خراج از زبانهاى محلىِ فارسى در عراق و ایران، یونانى در شامات و قبطى و یونانى در مصر استفاده مىکردند و شیوههاى دیرین دفتردارى و ثبت اسناد را ادامه مىدادند؛ حتى مهرها و تاریخهاى محلى، فراوان مورد استفاده قرار مىگرفت. اما در زمان او شیوهها و قواعد عربى رواج یافت و تقویمهاى گذشته با سال قمرى مسلمانان تطبیق داده شد. (نک، PERF . شمارههاى 566، 559، 566، 586، 587، 572، 589، 601، CPR، 3، سرى ا ، ذیل 1/87؛ ذیل 2 / c ـ ci). زبان عربى نیز پیش از آنکه زبان رسمى گردد، گاهى مورد استفاده قرار مىگرفت؛ (نخستین پاپیروسهاى موجود، تاریخ 22 ه را دارند). (PERF، شماره 558). اما زمانهاى محلى هم تا قرن دوم ه / هشتم م . گاهگاهى بهکار مىرفت. (قس، گروهمان، تحقیق در پاپیروسشناسى(11)، 1/77 ـ 79؛ ب لاند(12)، 4 / 417؛ نبیه آبوت، 13 ـ 14).
عربىسازى دیوانها در جهان اسلام، مرحله به مرحله انجام پذیرفت؛ در سال 78 ه / 697 م . حجاج بن یوسف ثقفى دیوانهاى عراق را عربى نمود؛ (جهشیارى، 39؛ بلاذرى، فتوح، 300 ـ 301؛ صولى، ادب، 192). سپس در سال 81 ه / 700 م. عبدالملک مروان دیوانهاى شام را عربى کرد. (بلاذرى، فتوح، 193؛ جهشیارى، 40؛ صولى، ادب، 192؛ 193). در ادامه این کار، در سال 87 ه / 705 م . دیوانهاى مصر هم عربى گردید. (کندى، ولاة، 80؛ ابن عبدالحکم، فتوح، 122، مقریزى، خطط، 1، 150). سرانجام و در زمان حکومت هشام بن عبدالملک در سال 124 ه / 742 م . دیوانهاى خراسان عربى گردید. (جهشیارى، 63، 64). و ذمیّانى که اکثریت دبیران این دیوانها را تشکیل مىدادند از کار برکنار شدند، ولى برخى آنان بهکار خویش ادامه دادند؛ با این وجود، حکومت همیشه از موالى استفاده مىکرد. (قس، جهشیارى، 61، 67، 38 ـ 40، 151؛ ترایتون(13)، خلفا و اتباع غیرمسلمانشان(14)، فصل 11؛ کندى، ولاة، 80؛ بلاذرى، فتوح، 193؛ فان کریمر(15)، خاور زمین(16)، 196 ـ 197).
عصر عباسى
عباسیان نظام دیوان سالارى امویان را گسترش داده و از طریق منصب وزیر [مدخل[ یک مدیریت ادارى مرکزى بهوجود آوردند.
سفّاح دیوانى را براى رسیدگى به زمینهاى مصادره شده خانواده مروان اموى تأسیس کرد. (جهشیارى، 90). احتمالاً این دیوان به شکل دیوان الضیاع تکامل یافت که به املاک خلیفه رسیدگى مىکرد. (همان، 277).
منصور عباسى دیوانى موقت ایجاد کرد تا به اموال مصادره شده دشمنان سیاسى خلیفه نظارت نماید. (یعقوبى، 3 / 127؛ الفخرى، 115). مورخان از یک دیوان به نام دیوان «الاحشام» هم یاد کردهاند که احتمالاً به امر نظارت بر خادمین قصر خلافت مىپرداخته است. (وییت(17)، یعقوبى، پرداختها(18)، 15) دیوان الرقاع(19) نیز جمعآورى عرض حالهاى خطاب به خلیفه را برعهده داشت. (ابن طیفور، تاریخ بغداد، 4).
در سال 162 ه / 778 م . و در ایام حکومت مهدى، براى هر یک از دیوانهاى موجود، یک دیوان زمام(20) بهوجود آمد. در سال 168 ه / 784 م . دیوان مرکزى زمامالازمه نیز تأسیس شد تا بر همه دیوانهاى زمام نظارت کند. این دیوان صورت وضعیت دیوانها را بازرسى مىکرد و بر کار آنان نظارت داشت و واسطه میان هر دیوان با وزیر یا دیگر دیوانها بود. (جهشیارى، 146، 166، 168؛ طبرى، 10 / 2؛ بلاذرى، فتوح، 464) خلفا دیوان مظالم را هم به وجود آوردند تا به شکایات مردم از عمال حکومت رسیدگى کند؛ در این دیوان قضات مىنشستند. (فخرى، 131).
بهنظر مىرسد که دیوانالخراج بر تمامى مالیاتهاى ارضى نظارت داشته است، در حالى که کار دیوانالصدقه محدود به زکات احشام بود. (قس، یعقوبى، عبدان، 2؛ ابویوسف، خراج، 80 ـ 81). این دیوان بخشهاى گوناگونى داشت و یکى از مهبذان که صورت وضعیت هر دیوان را بازرسى مىکرد، کیفیت اقلام درآمد را مىآزمود. (جهشیارى، 220 ـ 221؛ تنوخى، الفرج، 1 / 39 ـ 40 [نک، همچنین مهبذ]). از بخشهاى این دیوان، مجلسالاسکودار بود که در آنجا نامهها و اسناد رسیده و فرستاده شده، همراه نام افراد مربوط، ثبت مىگردید. این مجلس در دیوان البرید و دیوان الرسایل هم وجود داشت. (جهشیارى، 199؛ خوارزمى، مفاتیحالعلوم، 42، 50) نامههاى دیوان الخراج در دیوان الخاتم بررسى مىشد، اما تأخیر در ارسال پاسخنامهها، هارونالرشید را واداشت تا به وزیر خود اجازه دهد نامهها را خودش ارسال نماید. (جهشیارى، 178).
در زمان متوکل، به دیوان الموالى والغِلْمان برمىخوریم که مىتواند تعبیرى دیگر از دیوان الاحشام باشد. این دیوان مسؤول اداره امور بردگان و موالى بىشمار درگاه بود. (یعقوبى، بلدان، 23).
دیوان الخاتم که دیوان السر(21) نیز نامیده مىشد، بهخاطر ارتباط نزدیک رئیس آن با خلیفه، اهمیت ویژهاى داشت. (قس، جهشیارى، 141، 142، 177، 220 ـ 221).
در ولایات، دیوانهاى محلى خراج، جند و رسایل که نمونههاى کوچکتر دیوانهاى مرکزى بودند، نیز وجود داشت. (قس، جهشیارى، 141، 142، 177، 220 ـ 221).
گاه یک کاتب برجسته بر بیش از یک دیوان ریاست مىیافت. (همان، 266؛ قس، 179).
تا زمان مأمون حقوق کُتّاب حدود سیصد و ده درهم در ماه بود. (جهشیارى، 23، 126، 131 ـ 132). جاحظ مىگوید که پس از مأمون، کاتب الخراج بیشترین دریافتى را داشته است. (قس، سه ساله، طبع فینکل(22)، 49 [نک، همچنین، کاتب]). دیوانهاى حکومت در فاصله قرن سوم تا چهارم هجرى (نهم تا دهم میلادى) به رشد کامل رسیدند. دیوان الخراج معمولاً نسخهاى از اسناد دیوانهاى محلى را نگاه مىداشت؛ اما در نیمه قرن سوم هجرى، هر ولایت یک دیوان مخصوص (خراج) در پایتخت داشت. معتضد این دیوانها را ادغام کرده، آنها را در یک دیوان موسوم به دیوان الدار (یا دیوان الدار الکبیر) سامان داد. جانشین او، مکتفى، این دیوان را در قالب سه دیوانِ مشرق براى ولایات شرقى، مغرب براى ولایات غربى و دیوان السواد براى عراق تجدید سازمان نمود. على بن عیسى دیوان السواد را مهمترین این دیوانها مىدانست. (مسکویه، تجاربالامم، 1 / 152). در زمان حکومت مقتدر هنوز یک دیوان مرکزى (دیوانالدار) وجود داشت. این سه دیوان تحت نظارت وزیر یا یک کاتب نزدیک به وى قرار داشتند و همچنان از بخشهاى دیوان الدار به حساب مىآمدند. (صابى، وزراء، 123 ـ 124، 131 ـ 132، 262؛ یاقوت، ارشاد، 1 / 226؛ عریب، 42؛ مسکویه، 1 / 151 ـ 152؛ باون، على بن عیسى، 31 ـ 32). بهنظر مىآید که لفظ «دار» یا «درگاه» به دارالوزاره یا اقامتگاه وزیر اطلاق مىشده است. (قس، صابى، وزراء، 131). کاتب دیوان الدار اجازه داشت تا مستقلاً با عمال ارتباط برقرار کند. (صابى، وزراء، 177). پس از تصرف بغداد به دست آلبویه (334 ه / 945 م) و در اثر تجزیه خلافت، ما فقط نام دیوان السواد را مىشنویم. (قس، صابى، تاریخ، 467 ـ 468).
دیوانهاى خراج نسخهاى از اسناد حدود اراضى، نرخ مالیات نقدى یا جنسى و اقدامات به کار رفته مالیاتى را نگاه مىداشتند. (ماوردى، همان قبلى، 182 ـ 183؛ خوارزمى، مفاتیح، 37). درآمد خراج، جزیه و زکات به این دیوانها مىرسید. (الحسن بن عبداللّه، آثار الاُوَل، بولاق 1295 / 72). اشاره ماوردى به دیوان العشر فقط مىتواند به این معنا باشد که دیوان العشر بخشى از دیوان الخراج بوده است. (ماوردى، 182). وقتى دیوان الدار تأسیس شد، دیوانهاى زمام مربوط به آن با یکدیگر ادغام شدند. (صابى، وزراء، 73، 84؛ هم او، تاریخ، 468). زمام، حافظ حقوق بیتالمال و مردم بود. (ماوردى، 189). این دیوان نسخه دیگرى از اسناد مربوط به اراضى را در دیوان خراج نگاه مىداشت و محاسبات را بازبینى مىکرد. (ماوردى، 190 ـ 191). اعتبار کاتب دیوان الزمام به اندازهاى بود که حتى اقطاعى را که معتضد بخشیده بود و وزیر و کاتب دیواندار هم انتقال آن را تأیید کرده بودند، مىبایست جهت انتقال، توسط او مورد بررسى قرار مىگرفت. (صابى، وزراء، 683).
دیوان النفقات بهکار همه دیوانها مىپرداخت. این دیوان گزارش هزینههاى آنان را بررسى کرده و خود نیز گزارشى تهیه مىکرد. (الحسن بن عبداللّه، همان قبلى، 71). در اواخر قرن سوم ه / نهم م . این دیوان عمدةً به رفع نیازهاى دارالخلافه مىپرداخت. (قس، متن عربى، 1 / 125؛ قس، صابى، وزراء، 2 به بعد). و اسناد هزینههاى تکرارى و جارى را نگاه مىداشت. (صابى، وزراء، 16) و زیر مجموعههایى نیز داشت که عنوانهاى گوناگون هزینهها را بررسى مىکرد. (قس، متن (متن عربى)، 1 / 125 ـ 126). در سال 315 ه / 927 م . یک زمام نفقات هم وجود داشت که کاتب آن خزائن بیتالمال را به بهترین شکل اداره مىکرد. (صولى، اخبار الراضى والمتّقى، 61؛ مسکویه، 1 / 152).
دیوان بیتالمال که دیوان السامى نیز نام داشت، اسناد طبقهبندى شده منابع مالى و جنسى را که به بیتالمال مىآمد، نگاه مىداشت و خزانههایى (Stores) را براى مقولههاى مختلف درآمد، اداره مىکرد. (الحسن بن عبداللّه، همان قبلى، 72؛ قس، صابى، وزراء، 161). این دیوان هم فقرههاى درآمد را بازبینى مىکرد و هم کار تأیید هزینهها را بهعهده داشت. وزیر نشان کاتب، آنرا بر همه حوالهها و دستورهاى پرداخت ضرورى مىدانست. (قس (متن عربى)، 1 / 126 ـ 127). معمولاً این دیوان ترازنامه ماهیانه و سالیانه ترتیب مىداد.
در سال 315 ه / 927 م . على بن عیسى از دبیران مىخواست که به او تراز هفتگى تحویل دهند. (مسکویه، 1 / 651 ـ 652؛ صابى، وزراء، 303، 306).
دیوان الضیاع اراضى بیتالمال را اداره مىکرد. (همدانى، تکمله، 18؛ مسکویه، 1 / 21؛ قس، صابى، رسایل، 1 / 139)، با این وجود، گاهى سخن از بیش از یک دیوان ضیاع مىباشد. در سال 325 ه دیوانى بهنام دیوان الضیاع الخاصه والمستحدثه (یعنى اراضى خلیفه و اراضى تازه بهدست آمده)، و نیز دیوان الضیاع الفراتیه (یعنى اراضى اطراف فرات) وجود داشت. (صابى، وزراء، 123 ـ 124؛ مسکویه، 1 / 152).
در سال 304 ه / 916 م . ابنالفرات دیوان المرافق را(23) تأسیس کرد. در آن زمان، مرافق هر سال شام بالغ بر صد هزار دینار و مرافق مصر دویست هزار دینار مىشد. على بن عیسى مرافق را ممنوع کرد، زیرا معتقد بود این اموال دستگاه حکومت را فاسد مىکند. (مسکویه، 1 / 44، 108، 241 ـ 242؛ صابى، وزراء، 31 ـ 32، 81).
در سال 295 ه / 907 م . وزیر خلیفه یک روزه، ابن معتز، همه اصول دیوانهاى واقعى را زیرنظر على بن عیسى و دیوانهاى زمام را زیرنظر ابن عبدون قرار داد. (مسکویه، 1 / 60). در سال 319 ه / 931 م . زمامها زیر نظر یک کاتب و اصول زیر نظر وزیر قرار داده شد. این عمل در سال 325 ه / 936 م ، 327 ه / 937 م و 938 ه / 939 م . تکرار شد. (صولى، اخبار الراضى والمتّقى، 87، 147).
دیوان الجند دفترى را براى طبقهبندى نیروها بر طبق درجه، پرداخت و یا اقطاعشان حفظ مىکرد. این دیوان از دو بخش تشکیل یافته بود؛ یکى مأمور پرداخت و هزینهها بود و دیگرى مأمور استخدام و طبقهبندى (تصنیف) سپاه. (جاحظ، سه رساله، 49؛ قدامه این دو بخش را مجلس التقریر و مجلس المقابله مىخواند، متن (متن عربى) 1 / 165؛ نک، همچنین ماوردى، 179 ـ 180) دیوان الجند یک زمام به نام زمامالجیش داشت تا بر گزارشها و هزینههاى آن نظارت کند. (مسکویه 1 / 152).
دیوان الرسایل مستقیماً زیر نظر وزیر یا یک کاتب بود. کاتب ارشد مطابق دستور وزیر یا خلیفه پیشنویس نامهها و اسناد را تهیه مىکرد و وقتى او آنرا تأیید مىنمود نسخه نهایى را ترتیب مىداد. گاهى یک محرّر خاص(24)، نسخه نهایى را تهیه مىکرد. هر سه سال یکبار نامهها و اسناد به خزانه بزرگ (الخزانة العظمى) ـ فرستاده مىشد تا در نهایت، طبقهبندى و فهرستبندى گردد. (قلقشندى، 1 / 96؛ ابن الصیرافى، قانون دیوان الرسایل، 94، 100 ـ 103، 108 به بعد، 116، 118، 144 ـ 145؛ جاحظ، سه رساله، 49؛ خوارزمى، مفاتیح، 50؛ قس، صابى، وزراء، 109 آنجا که اصطلاح دیوان الخرائط را به کار مىبرد). دیوان الفضّ احتمالاً یک بخش از دیوان الرسایل بوده که نامهها و اسناد را دریافت کرده، آنها را طبقهبندى نموده و به عرض وزیر مىرسانده و نسخهاى نیز از آنها تهیه مىکرده است. (قس (متن عربى)، 1 / 130 ـ 131؛ ابن الصیرافى، همان قبلى، 108؛ توحیدى، الامتاع و المؤانسه، 1 / 98). در سال 315 ه. فضّ و خاتم در هم ادغام گردیده و به یک دیوان تبدیل شدند. (مسکویه، 1 / 152).
در سال 301 ه. على بن عیسى دیوان البر را تأسیس کرد تا اوقاف و صدقات را اداره کند. درآمد این دیوان به مصرف اماکن مقدس در مکه و مدینه و استفاده رزمندگان داوطلب در مرز بیزانس مىرسید. (مسکویه، 1 / 257؛ قس، 151). دیوان الصدقات نیز به وصول مالیات از احشام ادامه مىداد. در سال 315 ه / 927 م . یک کاتب بر دو دیوان بر و صدقات نظارت مىکرد. (مسکویه، 1 / 152، صابى، رسایل، 3).
دیوانى به نام دیوانالحرم نیز بر امور حرمسراى قصر نظارت مىکرد. (مسکویه، 1 / 152).
دیوان دیگر دیوان المصادرین نام داشت که امر رسیدگى به اموال مصادره شده را بهعهده داشت. (صابى، وزراء، 306، 311)، دبیران از اموال مصادره شده دو نسخه سند تهیه مىکردند که یکى از آنها در دیوان نگهدارى مىشد و دیگرى براى وزیر ارسال مىگردید. (مسکویه، 1 / 155). دیوان دیگرى که براى اداره املاک مصادره شده بهوجود آمد، دیوان الضیاع المقبوضه نام داشت. (صابى، وزراء، 21، 30؛ قس، مسکویه، 1 / 84؛ قس، همدانى، تکمله، 83 آنجا که از یک دیوان المخالفین، ادارهکننده اموال مونس یاد مىکند).
بعضى دیوانها کم دوام بوده و براى رفع نیازهاى موقتى بهوجود مىآمدند. ضمن اینکه، گاه بیش از یک دیوان زیرنظر یک کاتب قرار مىگرفت. (قس، صابى، وزراء، 27، 123 ـ 124).
در دوران حکومت معتضد، دو روز مرخصى هفتگى قرار داده شد؛ سهشنبه براى استراحت و جمعه براى اقامه نماز جمعه. (صابى، وزراء، 223). حقوق رؤساى دیوانها مختلف بود. در آغاز قرن یازدهم ه / دهم م . کاتب دیوان السواد هر ماه پانصد دینار دریافت مىکرد و حقوق کاتب دیوانالعطاء ده دینار بود. در سال 314 ه. على بن عیسى حقوقها را یک سوم کاهش داد. بدین ترتیب، کاتب دیوان السواد 5/333 دینار، دبیران دیوانهاى الفضّ والخاتم هر یک دویست دینار، دبیران دیوان المشرق و دیوان الضیاع الخاصه والمستحدثه هر یک صد دینار، کاتب دیوان الدار پانصد دینار و دبیر دیوانهاى زمام به همراه کتّاب 2700 دینار دریافت مىنمودند. (صابى، وزراء، 31، 84، 177، 178، 314؛ قس، همان، 20 ـ 21؛ مسکویه، 1 / 68).
شرایط اقتصادى، على بن عیسى را واداشت تا پرداختها را به هشت تا ده ماه کاهش دهد که این عمل از آن به بعد مرسوم گشت. (صابى، وزراء، 314، مسکویه، 1 / 152).
در عصر بویهى (334 ـ 447 ه / 945 ـ 1055 م) هنوز دیوان السواد با در اختیار داشتن یک کاتب و کمک کاتب (خلیفه)، و نیز دیوان الضیاع (یا الضیاع الخاصه) وجود داشت. (صابى، تاریخ، سال 390 ه، 401 ـ 402؛ سال 392 ه، 467 ـ 468؛ مسکویه، 2 / 120 ـ 121؛ ابوشجاع، ذیل تجارب الامم، 147). در این دوره، دیوان مرکزى در امور مالى، الدیوان نام داشت که زیرنظر وزیر یا یک کاتب هم منزلت با وى قرار داشت. (قس، مسکویه، 2، سال 338 ه، 242، 263، 266، ابوشجاع، 143)، در سال 389 ه / 999 م . یک دیوان خاص نیز تأسیس شد تا سر پارچههاى ابریشمین بافت بغداد، عشر وضع نماید. (صابى، تاریخ، 364).
دیوان النفقات هم همراه یک زمام ویژه بهکار خود ادامه داد. (مسکویه، 2 / 121 ـ 120) تا صورت وضعیت و مجموع ـ حساب هزینهها را معین کند، (قس، صابى، تاریخ، 353، 357). اما دیوان الزمام نیز براى نظارت بر دیوانهاى مالى وجود داشت. (همان، 467 ـ 468) دیوان بیتالمال نیز دیوان الخزاین یا دیوان الخَزْن نام گرفت. (ابوشجاع، 76؛ صابى، تاریخ، 368؛ خوارزمى، مفاتیح، 41). رئیس این دیوان خازن یا ناظر بود که بعضاً دارالضرب(25) را هم اداره مىکرد. (ابوشجاع، 251 ـ 250). ولى التوحیدى از دیوانى خاص بهنام دیوان النقد و العیار و دارالضرب براى ضرب سکه یاد کرده است. (امتاع، 1 / 98).
دیوان الجند به دو دیوان تقسیم مىشد؛ یکى براى دیلمیان و دیگرى براى ترکان (دو عنصر اصلى ارتش بُوَیْهیان) و دیوان الجیشین نام داشت. (صابى، تاریخ، 467 ـ 468). با این وجود، هر دو یک رئیس یا مأمور پرداخت به نام العارض داشتند. (ابوشجاع، 258).
فاطمیان
دیوانهاى فاطمى عمدةً نزدیک به دیوانهاى عباسى بودند. دیوان الرسایل در اینجا دیوان الانشاء نام داشت که رئیس آن صاحب دیوان الانشاء یا کاتب الدست الشریف بود. گزارش دقیق ابن الصیرافى درباره این دیوان نشان مىدهد که شبیه دیوان مذکور عباسىها بوده است. (نک، ابن الصیرافى، قانون دیوان الرسایل، چاپ 1، بهجت، قاهره، 1905؛ مقریزى، خطط، 2 / 244، 306؛ 3 / 140؛ قلقشندى، 3 / 490؛ 1 / 103؛ 10 / 310؛ ابن القلانسى، ذیل تاریخ دمشق، 80؛ شیّال، الوثائق الفاطمیّه، 365).
دیوان الجند، دیوان الجیش یا دیوان الجیش و الرواتب(26) نام داشت و از دو بخش تشکیل یافته بود. دیوان الجیش زیر نظر یک مستوفى، به استخدام، تجهیز و نظارت بر سربازان مىپرداخت و دیوان الرواتب مأمور پرداخت حقوق بود. اما منابع دیگر نشانگر این مطلب هستند که این دو دیوان اغلب جداى از هم بودهاند؛ دیوان الجند زیر نظر صاحب دیوان الجیش و دیوان رواتب مأمور به پرداخت عطایاى سربازان و افراد غیرنظامى بوده است. (نک، مقریزى، خطط، 2 / 242؛ قلقشندى، 3 / 492 ـ 493، 495. قس، ابن الصیرافى، اشاره، 25، 47؛ مقریزى، اِتّعاظ، سال 542؛ شیّال، وثائق، 303). فاطمیان که اهمیت زیادى براى دریانوردى قائل بودند، دیوانى به نام دیوان العمائر براى نظارت بر ساخت کشتىها و نیروهاى دریایى در اختیار داشتند. (قلقشندى، 3 / 496).
روایات مربوط به دیوانهاى مالى فاطمیان پیچیده است. بهنظر مىآید که دیوان المجلس اداره مرکزى حکومت بوده است. این دیوان قسمتهاى گوناگونى داشت که یکى از آنها به تیول (اقطاعات) مىپرداخت. دیوان فوق به احتمال زیاد شبیه الدیوان عباسى بوده است. این دیوان در موارد ضرورى، پس از برآورد همه دیوانها، به ارزیابى بودجه مىپرداخت. (مقریزى، خطط، 2 / 336 به بعد؛ 1 / 160 ـ 162؛ قس، 2 / 245؛ شیّال، وثائق، 325). دیوان النظر بر دیوانهاى مالى (اموال) و کارکنانشان نظارت عام مىنمود. بهنظر مىرسد که این دیوان مشابه دیوان مرکزى خراج عباسیان بوده است. (قس، شیّال، وثائق، 304 / 1؛ ابن الصیرافى، اشاره، 35؛ مقریزى، خطط، 2 / 241؛ قلقشندى، 3 / 493). دیوان التحقیق وابسته به دیوان النظر بوده، اما وظیفهاش بازبینى گزارش دیگر دیوانهاى مالى بوده و شباهتى به زمام مرکزى عباسى داشته است. (مقریزى، 2 / 242؛ قلقشندى، 3 / 493؛ 1 / 401، ابن میسّر، اخبار، 43).
دیوان الخاص به امور مالى قصر نظارت مىکرد. (مقریزى، اتّعاظ، 200). و دیوان الاحباس عهدهدار اداره وقفیات بوده (قلقشندى، 3 / 494 ـ 495). فاطمیان دیوان المواریث الحشریه را براى اداره اموال توقیفى و بىوارث تأسیس کردند. (ابن میسّر، 56؛ قلقشندى، 3 / 496).
مظالم [مدخل] به خلیفه یا وزیر تسلیم مىشد. دیوانى به نام دیوان التوقیع نیز با دو کاتب وجود داشت تا به مظالم پاسخ گوید. (مقریزى، اتّعاظ، 307؛ قلقشندى، 4091).
حقوق دبیران متفاوت بود. کاتب دیوان «انشاء» ماهانه صدوپنجاه دینار، کاتب دیوان نظر هفتاد دینار، کاتب دیوان بیتالمال صد دینار، کاتب دیوان تحقیق پنجاه دینار و کاتبان دیوانهاى جیش، توقیع، مجلس و اقطاع هر یک چهل دینار و کاتبان کماهمیتتر از پنج تا ده دینار دریافت مىکردند. (قلقشندى، 3 / 526؛ مقریزى، خطط، 2 / 243). دولتهاى مسلمان در دیوانهاى خود بهطور گسترده از غیرمسلمانان استفاده مىکردند که این مطلب گاهى واکنشهایى را علیه ایشان برمىانگیخت.
در قرنهاى پنجم تا هفتم و یازدهم تا سیزدهم هجرى از عصر بویه، دیوان الرسایل را دیوان الانشاء و کاتب آنرا کاتب الانشاء مىخواندند. (ابوشجاع، 153 ـ 154؛ ابن الجوزى، منتظم، 9 / 55؛ 10 / 125؛ ابن فوطى، حوادث، 16؛ ابن الساعى، جامع، 9 / 222). دستگاه مرکزى ادارى الدیوان بود. (قس، ابن الجوزى، 9 / 91، 27، 28، 29، 83). ریاست الدیوان برعهده وزیر بود و گاهى یک کاتب به نام صاحب الدیوان، این وظیفه را برعهده مىگرفت. (ابن الجوزى، 10 / 56، 165، 125). بعدها این دیوان، الدیوان العزیز نام گرفت. (قس، ابن الفوطى، 47، 63، 88؛ ابن السّاعى، جامع، 9 / 285).
وضع مالى عمدةً مورد توجه دیوان الزمام بوده است که عملاً کار دیوان الخراج را انجام مىداد و کشاورزان تیولدار و عمّال درآمدشان را به این دیوان مىفرستادند. (ابن الساعى، 9 / 16). دیوان مذکور دو قسمت داشت. سرپرست دیوان اصلى یک کاتب (کاتب الزمام) بود. (قس، ابن الجوزى، 9 / 150 / 223 / 10 / 27، 124). که بعداً صدر لقب گرفت و بخش دیگر را مشرفى که بر کار دیوان و درآمد نظارت داشت، سرپرستى مىکرد. (ابن الساعى، 9 / 98 ـ 99، 118؛ ابن الفوطى، 16، 62، 63). در هر ولایت (یا ناحیه) چنین دیوانى به سرپرستى یک ناظر یا یک مشرف وجود داشت. (ابن الفوطى، 63، 101).
در سال 594 ه / 1198 م . صدر این دیوان بر همه دیوانها تسلط یافت. (ابن الساعى، 9 / 250). این دیوان بخشهاى فراوانى داشت که بر هر یک از آنها ناظرى ریاست مىکرد. براى مثال خزانة الغلاّت (ابن الفوطى، 7 / 37؛ قس، ابن الجوزى، 9، 83؛ 10 / 52؛ ابن الساعى، 9 / 103، 127). در این ایام ظاهراً اشراف جانشین زمام دیرین مىگردد. (ابن الفوطى، 103؛ ابن الساعى، 9 / 20، 229).
دیوان الجوالى بر ارزیابى و جمعآورى مالیات سرانه نظارت مىکرد. (نک، جوالى، جزیه). همچنین، دیوان التَرَکات الحشریه بهوجود آمد تا اموال بىوارث را سرپرستى کند. (ابن الساعى، 107؛ ابن الجوزى، 10 / 68). دیوان العقار به سرپرستى یک ناظر، بر ساختمانهایى چون دکاکین متعلق به دولت نظارت مىکرد. (ابن الفوطى، 63؛ قس، ابن الجوزى، 10 / 243). اما ساختمانسازى و تعمیرات وظیفه دیوان دیگرى بهنام دیوان الابنیه(27) بود. این دیوان در میان کارکنان خود، چندین معمار داشت. (ابن الساعى، 8 / 93، 184). و در سال 635 ه. / 1237 ـ 1238 م. در تعمیر حصار بغداد شرکت داشت. (ابن الفوطى، 3). دیوان الحسبه معمولاً زیر نظر قاضى القضاة یا نماینده او بود. (ابن الساعى، 9 / 16؛ ابن الفوطى، 64).
اهل ذمه نیز همراه با مسلمانان تا اواخر خلافت عباسى در دیوانهاى مالى مشغول بهکار بودند. البته گاهى محدودیتهایى در مورد آنها اعمال مىشد ولى این محدودیتها موقتى بودند. در سال 533 ه / 1139 م ، یهودیان و مسیحیان از الدیوان و المنزل اخراج گردیدند، اما یک ماه بعد دوباره بهکار بازگردانده شدند. (ابن الجوزى، 10 / 78).
تکرار چنین دستوراتى (مانند دستور الناصرالدین اللّه به سال 601 ه) نشان مىدهد که آنان تحت فشار نبوده و به کار خویش ادامه مىدادهاند. (ابن الساعى، 8 / 162).
کتابشناسى: در مقاله آمده است. همچنین نک:
Nabia Abbott, the kurrah papyri, chicago, 1938; Brtish museum Greek papyri IV, the Aphrodito papyri, ed. H. I. Bell, London, 1910; National Bibliothek papyrus Erzhezzog Rainer, Vienna, 1894; corpus papyrorum raineri Archiducis Austriae III, ed. Adolf Grohmann, 1923 - 4; H. F. Amedroz, Abbasid adminstration in it's decay ... , in JRAS, 1913, 823 - 42; H. Bowen, the life and times of Ali; b.` Isa , cambridge, 1928;
ع. الدورى؛ النُظُم الاسلامیة، ا، بغداد، 1950.
R. levy, the social structure of Islam, cambridge, 157, 325 به بعد ; S. A. Q. Husaini, Arab administration, madras, 1949, 76 به بعد , 149 به بعد ; mez, Renaissance(28),(ترجمه به عربى از الف. ه. ابوریده، 2 ج، قاهره، 1 ـ 0291) فصل 6, D. sourd. el, le Vizirat ` abbaside - de 132 / 750 a 324 / 934, Damascus,1961.
پىنوشتها:
________________________________________
1. این گفتار ترجمه بخش نخست مقاله DIWAN مندرج در EI2 چاپ دوم، انتشارات بریل، لیدن، 1960 ـ 1995 است.
2. دانشجوى دکترى تاریخ، تمدن و ملل اسلامى.
3. Correspondence.
4. Secretery.
5. Nabia Abbott.
6. Kurrah papyri.
7. Grohmann.
8. Post office.
9. expenditure هزینهها :
10. Treasury.
11. Etude de papyroloogie.
12. P. lond.
13. Tritton.
14. The calips and their non - muslim snojects.
15. wone kremer.
16. The orient.
17. Wiet.
18. les pays.
19. Petitions.
20. Control.
21. Confidential offairs.
22. Finkel.
23. (در لغت به معنى کمکها و رشوهها مىباشد؛ یعنى اموالى که عمال ظاهراً از ثروتمندان مىگرفتند و از طرق مشکوک گرد مىآمد).
24. Calligrapher.خطاط، خوشنویس
25. The mint.
26. Office of troops and salaries.دیوان سربازان و حقوق، مستمرى.
27. Building bureau.
28. این کتاب را آقاى على ذکاوتى قراگزلو به نام تمدن اسلامى در قرن 4 ه به فارسى ترجمه نمودهاند.مترجمان.
دیوان انواع و اقسامى داشته که هر یک در حکم وزارتخانههاى عصر حاضر بهشمار مىرفتهاند. در این مقاله چگونگى پیدایش دیوان، سیر تاریخى آن، انواع دیوانها و ارتباط و تأثیر آنها بر یکدیگر مورد توجه قرار گرفته است.
عصر خلافت
منابع در باب ریشه لغوى دیوان اختلاف دارند؛ برخى آنرا از ریشه فارسى دِوْ به معنى دیوانه یا دیو مىدانند. برخى دیگر دیوان را از «دوَّن» عربى، به معناى جمع و ثبت کردن دانستهاند. از اینرو دیوان مىتواند به مجموعهاى از اسناد و مدارک اطلاق شود.(نک، قلقشندى، صبح 1 / 90، لسانالعرب، 17 / 23 ـ 24؛ صولى، ادب الکُتّاب، 187؛ ماوردى، الاحکام السلطانیه، 175؛ جهشیارى، وزراء، 16 ـ 17؛ قس، بلاذرى، فتوح، 449). با وجود این، در تشکیلات ادارى، این اصطلاح در آغاز به معنى ثبتنام سپاهیان بود. (قس، صولى، 190؛ کندى، ولاة، 86؛ بلاذرى، فتوح، 454). و بعدها به معنى هر نوع ثبتنامى بهکار رفت، و فقط در این زمانها بود که در معناى ادارى نیز متداول گردید. بهنظر مىرسد کاربرد ادارى این کلمه غیر عربى باشد، ولى خود این اصطلاح در صدر اسلام هم بهکار مىرفته است.
عمر بن خطّاب نخستین دیوان (که معمولاً آنرا الدیوان خوانند) را در اسلام تأسیس کرد. (جهشیارى، 16). منابع این اقدام را به منظور رفع نیاز سیستم پرداخت، ثبتنام نیروهاى رزمنده و تنظیم بیتالمال مىدانند. (قس، جهشیارى، 16 ـ 17؛ بلاذرى، فتوح، 449 ـ 451، مقریزى، خطط، 1، 148، یعقوبى، تاریخ، 2 / 130؛ ابویوسف، خراج، 25؛ صولى، ادب، 190 ـ 191؛ ابوسالم، العقد، ... 154 ـ 155). برخى روایات تأسیس دیوان را در سال 15 ه. ذکر مىکنند، اما منابع موثقتر سال 20 ه. را ترجیح مىدهند. (نک، طبرى، 4 / 162؛ یعقوبى، 2 / 170؛ مقریزى، خطط، 1 / 148 ـ 149؛ بلاذرى، فتوح، 450؛ ابویوسف، 24).
این دیوان، دیوان «الجند» نام داشت. دیوان جند مشتمل بر تمامى اهالى مدینه، یعنى نیروهاى شرکتکننده در فتوحات و مهاجرانى که به همراه خانوادههایشان به پادگانهاى ولایات پیوسته بودند، مىشد. نام برخى موالى نیز در این دیوان ثبت شده بود، ولى اینکار دوام نیافت. همراه اسامى افراد، پرداختها و میزان آن هم ذکر مىگردید. (ابوعبید، الاموال، شمارههاى 562، 567، 568؛ طبرى، 4 / 163). هیأتى مرکب از سه نسّابه کار ثبت و ضبط اسامى را قبیله به قبیله انجام مىداد و ملاک پرداخت مستمرى، خدمات افراد به اسلام در گذشته و ارتباط با شخص پیامبر(ص) بود. ثبتنام قبیلهها تا پایان عصر اموى ادامه یافت. (ابویوسف، 24، 26 ـ 27؛ طبرى. 42 / 162 ـ 163؛ یعقوبى، تاریخ، 2 / 132؛ ابوعبید، اموال، شمارههاى 569، 520، 577؛ بلاذرى، فتوح، 45 به بعد؛ 457 ـ 459؛ مقریزى، خطط 1 / 149 ـ 150). مسلمانان دیوانهایى نظیر دیوان جند را در مراکز ولایات مثل بصره، کوفه و فُسطاط نیز تأسیس کردند. (قس، جهشیارى، 21، 23؛ ثعالبى، لطائف، 59). علاوه بر این، دیوانهاى خراج بیزانسى و ساسانى هم مثل گذشته به فعالیت خود در این ولایات ادامه دادند. (جهشیارى، 38؛ قس 30).
در این دوران، دیوان الخراج دمشق، دیوان مرکزى حکومت گردید و «الدیوان» نام گرفت تا نشانگر اهمیت آن مؤسسه باشد. کار این مؤسسه، ارزیابى و تعیین مالیات و خراج بود. در دوره حکومت معاویه (م 60 ه / 680 م) دیوان «الرسائل»(3) نیز شکل یافت. خلیفه همه مکاتبات را مىخواند و اوامر خویش را صادر مىکرد. آنگاه کاتب،(4) نامهها و اسناد لازم را تنظیم مىنمود. (جهشیارى، 24، 34؛ قلقشندى، 1 / 92). معاویه دیوان «الخاتم» یا دیوان «مهر» را هم تأسیس کرد؛ در آنجا نسخهاى از هر نامه یا سندى تهیه و نگهدارى مىشد و در عین حال، اصل آن بازبینى شده، مهر مىگردید و ارسال مىشد. این دیوان براى نظارت بر اسناد و جلوگیرى از جعل آنها تأسیس گردید. (جهشیارى، 25؛ ثعالبى، لطائف، 16؛ نبیه آبوت(5)، پاپیروسهاى قره(6)، 14؛ نک، همچنین گروهمان(7)، cpr، 3، سرى اول / 1 / 17 به بعد). بلاذرى مىگوید: زیاد بن ابیه، والى عراق براى نخستین بار و تحت تأثیر ایرانیان این دیوان را تأسیس نموده است. (فتوح، 464). معاویه همچنین، دیوان «البرید»(8) را که بعداً عبدالملک بن مروان (م 16 / ه / 705 م) آنرا تجدید سازمان نمود، تأسیس کرد (نک، همچنین «برید»).
دیوان الجند گاهگاهى سرشمارى قبیله به قبیله اعراب را نیز انجام مىداد تا ثبت و ضبط اسامى را به روز نماید.
دیوان الجند مصر در طى قرن اول ه / هفتم م . سه بار سرشمارى کرد که سومین آنرا قرة بن شریک در سال 95 ه انجام داد. (کندى، ولاة، 86، مقریزى، خطط 1 / 151). دیوان «النفقات»(9) که به احتمال فراوان ادامه کار یک دستگاه بیزانسى بود، صورت همه هزینهها را نگاه مىداشت. (قس، جهشیارى، 3). بهنظر مىرسد که این دیوان متصل به بیتالمال(10) بوده است. (جهشیارى، 49). دیوان «الصدقه» هم براى ارزیابى زکات و عشر بهوجود آمد. حکومت همچنین، یک دیوان به نام «المستغلات» براى اداره زمینهاى دولتى واقع در شهرها، ساختمانها و به ویژه بازارهاى اجاره داده شده به مردم، تأسیس کرد. دیوان «الطراز» نیز عهدهدار تهیه پرچمها، لباسهاى رسمى و بخشى از اثاثیه منزل بود. نام مسؤول این دیوان بر پارچههاى آن اجناس نقش زده مىشد. (قس، جهشیارى، 60؛ صابى؛ رسائل، 141).
هر ولایت یک دیوان خراج ـ که همه درآمدها بدانجا منتقل مىشد ـ یک دیوان جند و یک دیوان رسایل داشت. (جهشیارى، 21، 23، 24، 27، 36، 44، 45، 60، 61، 63، 64). کاتبالکتّاب هر دیوان در زمان حجّاج ماهیانه سیصد درهم حقوق مىگرفت. (جهشیارى، 61).
عبدالملک بن مروان پایهگذار سیاست عربى کردن دیوانها، طراز و سکه بود. تا زمان او دیوانهاى خراج از زبانهاى محلىِ فارسى در عراق و ایران، یونانى در شامات و قبطى و یونانى در مصر استفاده مىکردند و شیوههاى دیرین دفتردارى و ثبت اسناد را ادامه مىدادند؛ حتى مهرها و تاریخهاى محلى، فراوان مورد استفاده قرار مىگرفت. اما در زمان او شیوهها و قواعد عربى رواج یافت و تقویمهاى گذشته با سال قمرى مسلمانان تطبیق داده شد. (نک، PERF . شمارههاى 566، 559، 566، 586، 587، 572، 589، 601، CPR، 3، سرى ا ، ذیل 1/87؛ ذیل 2 / c ـ ci). زبان عربى نیز پیش از آنکه زبان رسمى گردد، گاهى مورد استفاده قرار مىگرفت؛ (نخستین پاپیروسهاى موجود، تاریخ 22 ه را دارند). (PERF، شماره 558). اما زمانهاى محلى هم تا قرن دوم ه / هشتم م . گاهگاهى بهکار مىرفت. (قس، گروهمان، تحقیق در پاپیروسشناسى(11)، 1/77 ـ 79؛ ب لاند(12)، 4 / 417؛ نبیه آبوت، 13 ـ 14).
عربىسازى دیوانها در جهان اسلام، مرحله به مرحله انجام پذیرفت؛ در سال 78 ه / 697 م . حجاج بن یوسف ثقفى دیوانهاى عراق را عربى نمود؛ (جهشیارى، 39؛ بلاذرى، فتوح، 300 ـ 301؛ صولى، ادب، 192). سپس در سال 81 ه / 700 م. عبدالملک مروان دیوانهاى شام را عربى کرد. (بلاذرى، فتوح، 193؛ جهشیارى، 40؛ صولى، ادب، 192؛ 193). در ادامه این کار، در سال 87 ه / 705 م . دیوانهاى مصر هم عربى گردید. (کندى، ولاة، 80؛ ابن عبدالحکم، فتوح، 122، مقریزى، خطط، 1، 150). سرانجام و در زمان حکومت هشام بن عبدالملک در سال 124 ه / 742 م . دیوانهاى خراسان عربى گردید. (جهشیارى، 63، 64). و ذمیّانى که اکثریت دبیران این دیوانها را تشکیل مىدادند از کار برکنار شدند، ولى برخى آنان بهکار خویش ادامه دادند؛ با این وجود، حکومت همیشه از موالى استفاده مىکرد. (قس، جهشیارى، 61، 67، 38 ـ 40، 151؛ ترایتون(13)، خلفا و اتباع غیرمسلمانشان(14)، فصل 11؛ کندى، ولاة، 80؛ بلاذرى، فتوح، 193؛ فان کریمر(15)، خاور زمین(16)، 196 ـ 197).
عصر عباسى
عباسیان نظام دیوان سالارى امویان را گسترش داده و از طریق منصب وزیر [مدخل[ یک مدیریت ادارى مرکزى بهوجود آوردند.
سفّاح دیوانى را براى رسیدگى به زمینهاى مصادره شده خانواده مروان اموى تأسیس کرد. (جهشیارى، 90). احتمالاً این دیوان به شکل دیوان الضیاع تکامل یافت که به املاک خلیفه رسیدگى مىکرد. (همان، 277).
منصور عباسى دیوانى موقت ایجاد کرد تا به اموال مصادره شده دشمنان سیاسى خلیفه نظارت نماید. (یعقوبى، 3 / 127؛ الفخرى، 115). مورخان از یک دیوان به نام دیوان «الاحشام» هم یاد کردهاند که احتمالاً به امر نظارت بر خادمین قصر خلافت مىپرداخته است. (وییت(17)، یعقوبى، پرداختها(18)، 15) دیوان الرقاع(19) نیز جمعآورى عرض حالهاى خطاب به خلیفه را برعهده داشت. (ابن طیفور، تاریخ بغداد، 4).
در سال 162 ه / 778 م . و در ایام حکومت مهدى، براى هر یک از دیوانهاى موجود، یک دیوان زمام(20) بهوجود آمد. در سال 168 ه / 784 م . دیوان مرکزى زمامالازمه نیز تأسیس شد تا بر همه دیوانهاى زمام نظارت کند. این دیوان صورت وضعیت دیوانها را بازرسى مىکرد و بر کار آنان نظارت داشت و واسطه میان هر دیوان با وزیر یا دیگر دیوانها بود. (جهشیارى، 146، 166، 168؛ طبرى، 10 / 2؛ بلاذرى، فتوح، 464) خلفا دیوان مظالم را هم به وجود آوردند تا به شکایات مردم از عمال حکومت رسیدگى کند؛ در این دیوان قضات مىنشستند. (فخرى، 131).
بهنظر مىرسد که دیوانالخراج بر تمامى مالیاتهاى ارضى نظارت داشته است، در حالى که کار دیوانالصدقه محدود به زکات احشام بود. (قس، یعقوبى، عبدان، 2؛ ابویوسف، خراج، 80 ـ 81). این دیوان بخشهاى گوناگونى داشت و یکى از مهبذان که صورت وضعیت هر دیوان را بازرسى مىکرد، کیفیت اقلام درآمد را مىآزمود. (جهشیارى، 220 ـ 221؛ تنوخى، الفرج، 1 / 39 ـ 40 [نک، همچنین مهبذ]). از بخشهاى این دیوان، مجلسالاسکودار بود که در آنجا نامهها و اسناد رسیده و فرستاده شده، همراه نام افراد مربوط، ثبت مىگردید. این مجلس در دیوان البرید و دیوان الرسایل هم وجود داشت. (جهشیارى، 199؛ خوارزمى، مفاتیحالعلوم، 42، 50) نامههاى دیوان الخراج در دیوان الخاتم بررسى مىشد، اما تأخیر در ارسال پاسخنامهها، هارونالرشید را واداشت تا به وزیر خود اجازه دهد نامهها را خودش ارسال نماید. (جهشیارى، 178).
در زمان متوکل، به دیوان الموالى والغِلْمان برمىخوریم که مىتواند تعبیرى دیگر از دیوان الاحشام باشد. این دیوان مسؤول اداره امور بردگان و موالى بىشمار درگاه بود. (یعقوبى، بلدان، 23).
دیوان الخاتم که دیوان السر(21) نیز نامیده مىشد، بهخاطر ارتباط نزدیک رئیس آن با خلیفه، اهمیت ویژهاى داشت. (قس، جهشیارى، 141، 142، 177، 220 ـ 221).
در ولایات، دیوانهاى محلى خراج، جند و رسایل که نمونههاى کوچکتر دیوانهاى مرکزى بودند، نیز وجود داشت. (قس، جهشیارى، 141، 142، 177، 220 ـ 221).
گاه یک کاتب برجسته بر بیش از یک دیوان ریاست مىیافت. (همان، 266؛ قس، 179).
تا زمان مأمون حقوق کُتّاب حدود سیصد و ده درهم در ماه بود. (جهشیارى، 23، 126، 131 ـ 132). جاحظ مىگوید که پس از مأمون، کاتب الخراج بیشترین دریافتى را داشته است. (قس، سه ساله، طبع فینکل(22)، 49 [نک، همچنین، کاتب]). دیوانهاى حکومت در فاصله قرن سوم تا چهارم هجرى (نهم تا دهم میلادى) به رشد کامل رسیدند. دیوان الخراج معمولاً نسخهاى از اسناد دیوانهاى محلى را نگاه مىداشت؛ اما در نیمه قرن سوم هجرى، هر ولایت یک دیوان مخصوص (خراج) در پایتخت داشت. معتضد این دیوانها را ادغام کرده، آنها را در یک دیوان موسوم به دیوان الدار (یا دیوان الدار الکبیر) سامان داد. جانشین او، مکتفى، این دیوان را در قالب سه دیوانِ مشرق براى ولایات شرقى، مغرب براى ولایات غربى و دیوان السواد براى عراق تجدید سازمان نمود. على بن عیسى دیوان السواد را مهمترین این دیوانها مىدانست. (مسکویه، تجاربالامم، 1 / 152). در زمان حکومت مقتدر هنوز یک دیوان مرکزى (دیوانالدار) وجود داشت. این سه دیوان تحت نظارت وزیر یا یک کاتب نزدیک به وى قرار داشتند و همچنان از بخشهاى دیوان الدار به حساب مىآمدند. (صابى، وزراء، 123 ـ 124، 131 ـ 132، 262؛ یاقوت، ارشاد، 1 / 226؛ عریب، 42؛ مسکویه، 1 / 151 ـ 152؛ باون، على بن عیسى، 31 ـ 32). بهنظر مىآید که لفظ «دار» یا «درگاه» به دارالوزاره یا اقامتگاه وزیر اطلاق مىشده است. (قس، صابى، وزراء، 131). کاتب دیوان الدار اجازه داشت تا مستقلاً با عمال ارتباط برقرار کند. (صابى، وزراء، 177). پس از تصرف بغداد به دست آلبویه (334 ه / 945 م) و در اثر تجزیه خلافت، ما فقط نام دیوان السواد را مىشنویم. (قس، صابى، تاریخ، 467 ـ 468).
دیوانهاى خراج نسخهاى از اسناد حدود اراضى، نرخ مالیات نقدى یا جنسى و اقدامات به کار رفته مالیاتى را نگاه مىداشتند. (ماوردى، همان قبلى، 182 ـ 183؛ خوارزمى، مفاتیح، 37). درآمد خراج، جزیه و زکات به این دیوانها مىرسید. (الحسن بن عبداللّه، آثار الاُوَل، بولاق 1295 / 72). اشاره ماوردى به دیوان العشر فقط مىتواند به این معنا باشد که دیوان العشر بخشى از دیوان الخراج بوده است. (ماوردى، 182). وقتى دیوان الدار تأسیس شد، دیوانهاى زمام مربوط به آن با یکدیگر ادغام شدند. (صابى، وزراء، 73، 84؛ هم او، تاریخ، 468). زمام، حافظ حقوق بیتالمال و مردم بود. (ماوردى، 189). این دیوان نسخه دیگرى از اسناد مربوط به اراضى را در دیوان خراج نگاه مىداشت و محاسبات را بازبینى مىکرد. (ماوردى، 190 ـ 191). اعتبار کاتب دیوان الزمام به اندازهاى بود که حتى اقطاعى را که معتضد بخشیده بود و وزیر و کاتب دیواندار هم انتقال آن را تأیید کرده بودند، مىبایست جهت انتقال، توسط او مورد بررسى قرار مىگرفت. (صابى، وزراء، 683).
دیوان النفقات بهکار همه دیوانها مىپرداخت. این دیوان گزارش هزینههاى آنان را بررسى کرده و خود نیز گزارشى تهیه مىکرد. (الحسن بن عبداللّه، همان قبلى، 71). در اواخر قرن سوم ه / نهم م . این دیوان عمدةً به رفع نیازهاى دارالخلافه مىپرداخت. (قس، متن عربى، 1 / 125؛ قس، صابى، وزراء، 2 به بعد). و اسناد هزینههاى تکرارى و جارى را نگاه مىداشت. (صابى، وزراء، 16) و زیر مجموعههایى نیز داشت که عنوانهاى گوناگون هزینهها را بررسى مىکرد. (قس، متن (متن عربى)، 1 / 125 ـ 126). در سال 315 ه / 927 م . یک زمام نفقات هم وجود داشت که کاتب آن خزائن بیتالمال را به بهترین شکل اداره مىکرد. (صولى، اخبار الراضى والمتّقى، 61؛ مسکویه، 1 / 152).
دیوان بیتالمال که دیوان السامى نیز نام داشت، اسناد طبقهبندى شده منابع مالى و جنسى را که به بیتالمال مىآمد، نگاه مىداشت و خزانههایى (Stores) را براى مقولههاى مختلف درآمد، اداره مىکرد. (الحسن بن عبداللّه، همان قبلى، 72؛ قس، صابى، وزراء، 161). این دیوان هم فقرههاى درآمد را بازبینى مىکرد و هم کار تأیید هزینهها را بهعهده داشت. وزیر نشان کاتب، آنرا بر همه حوالهها و دستورهاى پرداخت ضرورى مىدانست. (قس (متن عربى)، 1 / 126 ـ 127). معمولاً این دیوان ترازنامه ماهیانه و سالیانه ترتیب مىداد.
در سال 315 ه / 927 م . على بن عیسى از دبیران مىخواست که به او تراز هفتگى تحویل دهند. (مسکویه، 1 / 651 ـ 652؛ صابى، وزراء، 303، 306).
دیوان الضیاع اراضى بیتالمال را اداره مىکرد. (همدانى، تکمله، 18؛ مسکویه، 1 / 21؛ قس، صابى، رسایل، 1 / 139)، با این وجود، گاهى سخن از بیش از یک دیوان ضیاع مىباشد. در سال 325 ه دیوانى بهنام دیوان الضیاع الخاصه والمستحدثه (یعنى اراضى خلیفه و اراضى تازه بهدست آمده)، و نیز دیوان الضیاع الفراتیه (یعنى اراضى اطراف فرات) وجود داشت. (صابى، وزراء، 123 ـ 124؛ مسکویه، 1 / 152).
در سال 304 ه / 916 م . ابنالفرات دیوان المرافق را(23) تأسیس کرد. در آن زمان، مرافق هر سال شام بالغ بر صد هزار دینار و مرافق مصر دویست هزار دینار مىشد. على بن عیسى مرافق را ممنوع کرد، زیرا معتقد بود این اموال دستگاه حکومت را فاسد مىکند. (مسکویه، 1 / 44، 108، 241 ـ 242؛ صابى، وزراء، 31 ـ 32، 81).
در سال 295 ه / 907 م . وزیر خلیفه یک روزه، ابن معتز، همه اصول دیوانهاى واقعى را زیرنظر على بن عیسى و دیوانهاى زمام را زیرنظر ابن عبدون قرار داد. (مسکویه، 1 / 60). در سال 319 ه / 931 م . زمامها زیر نظر یک کاتب و اصول زیر نظر وزیر قرار داده شد. این عمل در سال 325 ه / 936 م ، 327 ه / 937 م و 938 ه / 939 م . تکرار شد. (صولى، اخبار الراضى والمتّقى، 87، 147).
دیوان الجند دفترى را براى طبقهبندى نیروها بر طبق درجه، پرداخت و یا اقطاعشان حفظ مىکرد. این دیوان از دو بخش تشکیل یافته بود؛ یکى مأمور پرداخت و هزینهها بود و دیگرى مأمور استخدام و طبقهبندى (تصنیف) سپاه. (جاحظ، سه رساله، 49؛ قدامه این دو بخش را مجلس التقریر و مجلس المقابله مىخواند، متن (متن عربى) 1 / 165؛ نک، همچنین ماوردى، 179 ـ 180) دیوان الجند یک زمام به نام زمامالجیش داشت تا بر گزارشها و هزینههاى آن نظارت کند. (مسکویه 1 / 152).
دیوان الرسایل مستقیماً زیر نظر وزیر یا یک کاتب بود. کاتب ارشد مطابق دستور وزیر یا خلیفه پیشنویس نامهها و اسناد را تهیه مىکرد و وقتى او آنرا تأیید مىنمود نسخه نهایى را ترتیب مىداد. گاهى یک محرّر خاص(24)، نسخه نهایى را تهیه مىکرد. هر سه سال یکبار نامهها و اسناد به خزانه بزرگ (الخزانة العظمى) ـ فرستاده مىشد تا در نهایت، طبقهبندى و فهرستبندى گردد. (قلقشندى، 1 / 96؛ ابن الصیرافى، قانون دیوان الرسایل، 94، 100 ـ 103، 108 به بعد، 116، 118، 144 ـ 145؛ جاحظ، سه رساله، 49؛ خوارزمى، مفاتیح، 50؛ قس، صابى، وزراء، 109 آنجا که اصطلاح دیوان الخرائط را به کار مىبرد). دیوان الفضّ احتمالاً یک بخش از دیوان الرسایل بوده که نامهها و اسناد را دریافت کرده، آنها را طبقهبندى نموده و به عرض وزیر مىرسانده و نسخهاى نیز از آنها تهیه مىکرده است. (قس (متن عربى)، 1 / 130 ـ 131؛ ابن الصیرافى، همان قبلى، 108؛ توحیدى، الامتاع و المؤانسه، 1 / 98). در سال 315 ه. فضّ و خاتم در هم ادغام گردیده و به یک دیوان تبدیل شدند. (مسکویه، 1 / 152).
در سال 301 ه. على بن عیسى دیوان البر را تأسیس کرد تا اوقاف و صدقات را اداره کند. درآمد این دیوان به مصرف اماکن مقدس در مکه و مدینه و استفاده رزمندگان داوطلب در مرز بیزانس مىرسید. (مسکویه، 1 / 257؛ قس، 151). دیوان الصدقات نیز به وصول مالیات از احشام ادامه مىداد. در سال 315 ه / 927 م . یک کاتب بر دو دیوان بر و صدقات نظارت مىکرد. (مسکویه، 1 / 152، صابى، رسایل، 3).
دیوانى به نام دیوانالحرم نیز بر امور حرمسراى قصر نظارت مىکرد. (مسکویه، 1 / 152).
دیوان دیگر دیوان المصادرین نام داشت که امر رسیدگى به اموال مصادره شده را بهعهده داشت. (صابى، وزراء، 306، 311)، دبیران از اموال مصادره شده دو نسخه سند تهیه مىکردند که یکى از آنها در دیوان نگهدارى مىشد و دیگرى براى وزیر ارسال مىگردید. (مسکویه، 1 / 155). دیوان دیگرى که براى اداره املاک مصادره شده بهوجود آمد، دیوان الضیاع المقبوضه نام داشت. (صابى، وزراء، 21، 30؛ قس، مسکویه، 1 / 84؛ قس، همدانى، تکمله، 83 آنجا که از یک دیوان المخالفین، ادارهکننده اموال مونس یاد مىکند).
بعضى دیوانها کم دوام بوده و براى رفع نیازهاى موقتى بهوجود مىآمدند. ضمن اینکه، گاه بیش از یک دیوان زیرنظر یک کاتب قرار مىگرفت. (قس، صابى، وزراء، 27، 123 ـ 124).
در دوران حکومت معتضد، دو روز مرخصى هفتگى قرار داده شد؛ سهشنبه براى استراحت و جمعه براى اقامه نماز جمعه. (صابى، وزراء، 223). حقوق رؤساى دیوانها مختلف بود. در آغاز قرن یازدهم ه / دهم م . کاتب دیوان السواد هر ماه پانصد دینار دریافت مىکرد و حقوق کاتب دیوانالعطاء ده دینار بود. در سال 314 ه. على بن عیسى حقوقها را یک سوم کاهش داد. بدین ترتیب، کاتب دیوان السواد 5/333 دینار، دبیران دیوانهاى الفضّ والخاتم هر یک دویست دینار، دبیران دیوان المشرق و دیوان الضیاع الخاصه والمستحدثه هر یک صد دینار، کاتب دیوان الدار پانصد دینار و دبیر دیوانهاى زمام به همراه کتّاب 2700 دینار دریافت مىنمودند. (صابى، وزراء، 31، 84، 177، 178، 314؛ قس، همان، 20 ـ 21؛ مسکویه، 1 / 68).
شرایط اقتصادى، على بن عیسى را واداشت تا پرداختها را به هشت تا ده ماه کاهش دهد که این عمل از آن به بعد مرسوم گشت. (صابى، وزراء، 314، مسکویه، 1 / 152).
در عصر بویهى (334 ـ 447 ه / 945 ـ 1055 م) هنوز دیوان السواد با در اختیار داشتن یک کاتب و کمک کاتب (خلیفه)، و نیز دیوان الضیاع (یا الضیاع الخاصه) وجود داشت. (صابى، تاریخ، سال 390 ه، 401 ـ 402؛ سال 392 ه، 467 ـ 468؛ مسکویه، 2 / 120 ـ 121؛ ابوشجاع، ذیل تجارب الامم، 147). در این دوره، دیوان مرکزى در امور مالى، الدیوان نام داشت که زیرنظر وزیر یا یک کاتب هم منزلت با وى قرار داشت. (قس، مسکویه، 2، سال 338 ه، 242، 263، 266، ابوشجاع، 143)، در سال 389 ه / 999 م . یک دیوان خاص نیز تأسیس شد تا سر پارچههاى ابریشمین بافت بغداد، عشر وضع نماید. (صابى، تاریخ، 364).
دیوان النفقات هم همراه یک زمام ویژه بهکار خود ادامه داد. (مسکویه، 2 / 121 ـ 120) تا صورت وضعیت و مجموع ـ حساب هزینهها را معین کند، (قس، صابى، تاریخ، 353، 357). اما دیوان الزمام نیز براى نظارت بر دیوانهاى مالى وجود داشت. (همان، 467 ـ 468) دیوان بیتالمال نیز دیوان الخزاین یا دیوان الخَزْن نام گرفت. (ابوشجاع، 76؛ صابى، تاریخ، 368؛ خوارزمى، مفاتیح، 41). رئیس این دیوان خازن یا ناظر بود که بعضاً دارالضرب(25) را هم اداره مىکرد. (ابوشجاع، 251 ـ 250). ولى التوحیدى از دیوانى خاص بهنام دیوان النقد و العیار و دارالضرب براى ضرب سکه یاد کرده است. (امتاع، 1 / 98).
دیوان الجند به دو دیوان تقسیم مىشد؛ یکى براى دیلمیان و دیگرى براى ترکان (دو عنصر اصلى ارتش بُوَیْهیان) و دیوان الجیشین نام داشت. (صابى، تاریخ، 467 ـ 468). با این وجود، هر دو یک رئیس یا مأمور پرداخت به نام العارض داشتند. (ابوشجاع، 258).
فاطمیان
دیوانهاى فاطمى عمدةً نزدیک به دیوانهاى عباسى بودند. دیوان الرسایل در اینجا دیوان الانشاء نام داشت که رئیس آن صاحب دیوان الانشاء یا کاتب الدست الشریف بود. گزارش دقیق ابن الصیرافى درباره این دیوان نشان مىدهد که شبیه دیوان مذکور عباسىها بوده است. (نک، ابن الصیرافى، قانون دیوان الرسایل، چاپ 1، بهجت، قاهره، 1905؛ مقریزى، خطط، 2 / 244، 306؛ 3 / 140؛ قلقشندى، 3 / 490؛ 1 / 103؛ 10 / 310؛ ابن القلانسى، ذیل تاریخ دمشق، 80؛ شیّال، الوثائق الفاطمیّه، 365).
دیوان الجند، دیوان الجیش یا دیوان الجیش و الرواتب(26) نام داشت و از دو بخش تشکیل یافته بود. دیوان الجیش زیر نظر یک مستوفى، به استخدام، تجهیز و نظارت بر سربازان مىپرداخت و دیوان الرواتب مأمور پرداخت حقوق بود. اما منابع دیگر نشانگر این مطلب هستند که این دو دیوان اغلب جداى از هم بودهاند؛ دیوان الجند زیر نظر صاحب دیوان الجیش و دیوان رواتب مأمور به پرداخت عطایاى سربازان و افراد غیرنظامى بوده است. (نک، مقریزى، خطط، 2 / 242؛ قلقشندى، 3 / 492 ـ 493، 495. قس، ابن الصیرافى، اشاره، 25، 47؛ مقریزى، اِتّعاظ، سال 542؛ شیّال، وثائق، 303). فاطمیان که اهمیت زیادى براى دریانوردى قائل بودند، دیوانى به نام دیوان العمائر براى نظارت بر ساخت کشتىها و نیروهاى دریایى در اختیار داشتند. (قلقشندى، 3 / 496).
روایات مربوط به دیوانهاى مالى فاطمیان پیچیده است. بهنظر مىآید که دیوان المجلس اداره مرکزى حکومت بوده است. این دیوان قسمتهاى گوناگونى داشت که یکى از آنها به تیول (اقطاعات) مىپرداخت. دیوان فوق به احتمال زیاد شبیه الدیوان عباسى بوده است. این دیوان در موارد ضرورى، پس از برآورد همه دیوانها، به ارزیابى بودجه مىپرداخت. (مقریزى، خطط، 2 / 336 به بعد؛ 1 / 160 ـ 162؛ قس، 2 / 245؛ شیّال، وثائق، 325). دیوان النظر بر دیوانهاى مالى (اموال) و کارکنانشان نظارت عام مىنمود. بهنظر مىرسد که این دیوان مشابه دیوان مرکزى خراج عباسیان بوده است. (قس، شیّال، وثائق، 304 / 1؛ ابن الصیرافى، اشاره، 35؛ مقریزى، خطط، 2 / 241؛ قلقشندى، 3 / 493). دیوان التحقیق وابسته به دیوان النظر بوده، اما وظیفهاش بازبینى گزارش دیگر دیوانهاى مالى بوده و شباهتى به زمام مرکزى عباسى داشته است. (مقریزى، 2 / 242؛ قلقشندى، 3 / 493؛ 1 / 401، ابن میسّر، اخبار، 43).
دیوان الخاص به امور مالى قصر نظارت مىکرد. (مقریزى، اتّعاظ، 200). و دیوان الاحباس عهدهدار اداره وقفیات بوده (قلقشندى، 3 / 494 ـ 495). فاطمیان دیوان المواریث الحشریه را براى اداره اموال توقیفى و بىوارث تأسیس کردند. (ابن میسّر، 56؛ قلقشندى، 3 / 496).
مظالم [مدخل] به خلیفه یا وزیر تسلیم مىشد. دیوانى به نام دیوان التوقیع نیز با دو کاتب وجود داشت تا به مظالم پاسخ گوید. (مقریزى، اتّعاظ، 307؛ قلقشندى، 4091).
حقوق دبیران متفاوت بود. کاتب دیوان «انشاء» ماهانه صدوپنجاه دینار، کاتب دیوان نظر هفتاد دینار، کاتب دیوان بیتالمال صد دینار، کاتب دیوان تحقیق پنجاه دینار و کاتبان دیوانهاى جیش، توقیع، مجلس و اقطاع هر یک چهل دینار و کاتبان کماهمیتتر از پنج تا ده دینار دریافت مىکردند. (قلقشندى، 3 / 526؛ مقریزى، خطط، 2 / 243). دولتهاى مسلمان در دیوانهاى خود بهطور گسترده از غیرمسلمانان استفاده مىکردند که این مطلب گاهى واکنشهایى را علیه ایشان برمىانگیخت.
در قرنهاى پنجم تا هفتم و یازدهم تا سیزدهم هجرى از عصر بویه، دیوان الرسایل را دیوان الانشاء و کاتب آنرا کاتب الانشاء مىخواندند. (ابوشجاع، 153 ـ 154؛ ابن الجوزى، منتظم، 9 / 55؛ 10 / 125؛ ابن فوطى، حوادث، 16؛ ابن الساعى، جامع، 9 / 222). دستگاه مرکزى ادارى الدیوان بود. (قس، ابن الجوزى، 9 / 91، 27، 28، 29، 83). ریاست الدیوان برعهده وزیر بود و گاهى یک کاتب به نام صاحب الدیوان، این وظیفه را برعهده مىگرفت. (ابن الجوزى، 10 / 56، 165، 125). بعدها این دیوان، الدیوان العزیز نام گرفت. (قس، ابن الفوطى، 47، 63، 88؛ ابن السّاعى، جامع، 9 / 285).
وضع مالى عمدةً مورد توجه دیوان الزمام بوده است که عملاً کار دیوان الخراج را انجام مىداد و کشاورزان تیولدار و عمّال درآمدشان را به این دیوان مىفرستادند. (ابن الساعى، 9 / 16). دیوان مذکور دو قسمت داشت. سرپرست دیوان اصلى یک کاتب (کاتب الزمام) بود. (قس، ابن الجوزى، 9 / 150 / 223 / 10 / 27، 124). که بعداً صدر لقب گرفت و بخش دیگر را مشرفى که بر کار دیوان و درآمد نظارت داشت، سرپرستى مىکرد. (ابن الساعى، 9 / 98 ـ 99، 118؛ ابن الفوطى، 16، 62، 63). در هر ولایت (یا ناحیه) چنین دیوانى به سرپرستى یک ناظر یا یک مشرف وجود داشت. (ابن الفوطى، 63، 101).
در سال 594 ه / 1198 م . صدر این دیوان بر همه دیوانها تسلط یافت. (ابن الساعى، 9 / 250). این دیوان بخشهاى فراوانى داشت که بر هر یک از آنها ناظرى ریاست مىکرد. براى مثال خزانة الغلاّت (ابن الفوطى، 7 / 37؛ قس، ابن الجوزى، 9، 83؛ 10 / 52؛ ابن الساعى، 9 / 103، 127). در این ایام ظاهراً اشراف جانشین زمام دیرین مىگردد. (ابن الفوطى، 103؛ ابن الساعى، 9 / 20، 229).
دیوان الجوالى بر ارزیابى و جمعآورى مالیات سرانه نظارت مىکرد. (نک، جوالى، جزیه). همچنین، دیوان التَرَکات الحشریه بهوجود آمد تا اموال بىوارث را سرپرستى کند. (ابن الساعى، 107؛ ابن الجوزى، 10 / 68). دیوان العقار به سرپرستى یک ناظر، بر ساختمانهایى چون دکاکین متعلق به دولت نظارت مىکرد. (ابن الفوطى، 63؛ قس، ابن الجوزى، 10 / 243). اما ساختمانسازى و تعمیرات وظیفه دیوان دیگرى بهنام دیوان الابنیه(27) بود. این دیوان در میان کارکنان خود، چندین معمار داشت. (ابن الساعى، 8 / 93، 184). و در سال 635 ه. / 1237 ـ 1238 م. در تعمیر حصار بغداد شرکت داشت. (ابن الفوطى، 3). دیوان الحسبه معمولاً زیر نظر قاضى القضاة یا نماینده او بود. (ابن الساعى، 9 / 16؛ ابن الفوطى، 64).
اهل ذمه نیز همراه با مسلمانان تا اواخر خلافت عباسى در دیوانهاى مالى مشغول بهکار بودند. البته گاهى محدودیتهایى در مورد آنها اعمال مىشد ولى این محدودیتها موقتى بودند. در سال 533 ه / 1139 م ، یهودیان و مسیحیان از الدیوان و المنزل اخراج گردیدند، اما یک ماه بعد دوباره بهکار بازگردانده شدند. (ابن الجوزى، 10 / 78).
تکرار چنین دستوراتى (مانند دستور الناصرالدین اللّه به سال 601 ه) نشان مىدهد که آنان تحت فشار نبوده و به کار خویش ادامه مىدادهاند. (ابن الساعى، 8 / 162).
کتابشناسى: در مقاله آمده است. همچنین نک:
Nabia Abbott, the kurrah papyri, chicago, 1938; Brtish museum Greek papyri IV, the Aphrodito papyri, ed. H. I. Bell, London, 1910; National Bibliothek papyrus Erzhezzog Rainer, Vienna, 1894; corpus papyrorum raineri Archiducis Austriae III, ed. Adolf Grohmann, 1923 - 4; H. F. Amedroz, Abbasid adminstration in it's decay ... , in JRAS, 1913, 823 - 42; H. Bowen, the life and times of Ali; b.` Isa , cambridge, 1928;
ع. الدورى؛ النُظُم الاسلامیة، ا، بغداد، 1950.
R. levy, the social structure of Islam, cambridge, 157, 325 به بعد ; S. A. Q. Husaini, Arab administration, madras, 1949, 76 به بعد , 149 به بعد ; mez, Renaissance(28),(ترجمه به عربى از الف. ه. ابوریده، 2 ج، قاهره، 1 ـ 0291) فصل 6, D. sourd. el, le Vizirat ` abbaside - de 132 / 750 a 324 / 934, Damascus,1961.
پىنوشتها:
________________________________________
1. این گفتار ترجمه بخش نخست مقاله DIWAN مندرج در EI2 چاپ دوم، انتشارات بریل، لیدن، 1960 ـ 1995 است.
2. دانشجوى دکترى تاریخ، تمدن و ملل اسلامى.
3. Correspondence.
4. Secretery.
5. Nabia Abbott.
6. Kurrah papyri.
7. Grohmann.
8. Post office.
9. expenditure هزینهها :
10. Treasury.
11. Etude de papyroloogie.
12. P. lond.
13. Tritton.
14. The calips and their non - muslim snojects.
15. wone kremer.
16. The orient.
17. Wiet.
18. les pays.
19. Petitions.
20. Control.
21. Confidential offairs.
22. Finkel.
23. (در لغت به معنى کمکها و رشوهها مىباشد؛ یعنى اموالى که عمال ظاهراً از ثروتمندان مىگرفتند و از طرق مشکوک گرد مىآمد).
24. Calligrapher.خطاط، خوشنویس
25. The mint.
26. Office of troops and salaries.دیوان سربازان و حقوق، مستمرى.
27. Building bureau.
28. این کتاب را آقاى على ذکاوتى قراگزلو به نام تمدن اسلامى در قرن 4 ه به فارسى ترجمه نمودهاند.مترجمان.