آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹

چکیده

قدرت نوظهوری که در پرتو شخصیت چنگیز و با شرکت فعال سران قبیله ای در اوایل قرن 7 ه .ق/13م به وجود آمد ماهیت کاملاً نظامی داشت. نیروهای نظامی رکن اصلی قدرت مغولی بودند و اصلاحات چنگیز در زمینه های سیاسی و حقوقی به طور مشخص بار نظامی داشت. جنگ در میان مغول ها پدیده ای معمولی بود و تأمین اقتصاد از طریق غارت یکی از مهم ترین شیوه های تأمین معاش قلمداد می شد. این مسأله به نوبه خود بر نفوذ سران نظامی می افزود و ساختار قدرت مغول در مناطق متصرفی را رنگ و روی نظامی می بخشید. حکومت ایلخانان نیز ماهیتی نظامی داشت و به خصوص در دهه های آغازین حکومت داری آن ها، اشرافیت نظامی از نفوذ بیشتری برخوردار بودند. این اشرافیت نظامی که در سیاست و اقتصاد گرایش گریز از مرکز داشت تا آخر عهد ایلخانان نفوذ نسبی خود را حفظ کرد و یکی از ارکان قدرت به شمار می رفت. جایگاه اشرافیت نظامی و زمینه های نفوذ آن در ساختار حکومت ایلخانان در گذار از اقتصاد عرفی به اقتصاد امری، با اعتنا به جایگاه اهل شمشیر در تاریخ ایران پیشاایلخانی، مسأله ای است که مقاله حاضر با رویکرد توصیفی- تحلیلی و با هدف نشان دادن تأثیر آن بر ماهیت حکومت ایلخانان و میزان اقتدار شخص ایلخان سعی در بررسی آن دارد.

تبلیغات