موقعیت تجارى افریقیه و مغرب و نقش آن در تأسیس خلافت فاطمى (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
فاطمیان پس از دو دهه دعوت و فعالیت سیاسى، مذهبى و نظامى در افریقیه و مغرب در سال 297 ه موفق به تشکیل خلافت در قیروان شدند.
از عواملى که به تشکیل این حکومت کمک کرد، موقعیت تجارى افریقیه و مغرب بوده است. افریقیه و مغرب داراى مراکز و جادههاى بزرگ و مهم بازرگانى بود. وضعیت بازرگانى ویژه آن مناطق، جایگاه ممتازى را براى تشکیل خلافت فاطمیان فراهم کرد.
این مقاله در پى بررسى نقشى است که مراکز و راههاى بازرگانى و تجارى افریقیه و مغرب در تأسیس خلافت فاطمیان داشته است.
مقدمه:
از حکومتهاى مهم تشکیل شده در ناحیه غرب عالم اسلام، خلافت فاطمیان در افریقیه و مغرب است.(1) انتخاب افریقیه و مغرب توسط فاطمیان به عنوان محل قیام، منحصر به زمینههاى سیاسى، اجتماعى و مذهبى موجود در آن منطقه نبوده است. در کنار آنها بازرگانى منطقهاى عامل مهمى بوده، که تاکنون کمتر به آن توجه شده است.
در این مقاله به بررسى زمینههاى تجارى موجود در مغرب و افریقیه که آن منطقه را حائز اهمیت کرده و توجه فاطمیان را براى تشکیل حکومت به خود جلب کرده است، پرداخته مىشود. ویژگى بسیار مهم تجارى مغرب و افریقیه چیزى نبود که از دید قیامگران فاطمى پنهان مانده باشد. نقش بازرگانى این منطقه در تجارت دریایى مدیترانه بسیار مهم بود و همین مسئله موجب شده موقعیت اقتصادى و بازرگانى مغرب و افریقیه از زمانهاى دور مورد توجه قرار گیرد.
داعیان فاطمى از ابتداى قیام خود، در پوشش تجارت در مناطق مغرب و افریقیه رفت و آمد داشتند و کم و بیش نسبت به اوضاع بازرگانى و اقتصادى منطقه اطلاعاتى کسب کرده و این ناحیه را از جهت اقتصادى و تجارى مکانى مناسب براى ادامه کار تشخیص داده بودند.
موقعیت جغرافیایى و بازرگانى افریقیه و مغرب
مغرب موقعیتى ممتاز میان شرق اسلامى و اسپانیاى مسلمان و نیز میان صحرا و سودان از یک سو و مدیترانه از سوى دیگر داشت. سه منطقه مغرب که مسلمانان شرق بر آنها حکمرانى داشتند، هر کدام موقعیت مهمى داشتند. افریقیه بر تنگه سیسیل تسلط داشت و مرکز قدیمى کارتاژ و منطقهاى سوقالجیشى به شمار مىآمد. مغرب الاقصى مسلط بر تنگه جبلالطارق و معبر ایتالیا و اسپانیا بود. وضع حاشیه صحرا در کوهپایه اطلس متفاوت از دو منطقه دیگر بود. دامنه این منطقه بزرگ شرقى ـ غربى محل انشعاب مسیرهاى ماوراى صحرا بود و قرارگاه پایانههاى شمالىِ راههاى کاروانروى بود که مجموعه شبکه ارتباطى بلاد سودان(2) ـ صحرا را تشکیل مىدادند. همچنین از منطقه یاد شده به عنوان مأمن کویرى صحرانشینان بربر ساکن در فلاتهاى بلند استفاده مىشد. حاشیه بخش مرکزىِ ارتفاعات مغرب از شرق به غرب به صورت پلکانى است و از شمال به جنوب، یعنى از مدیترانه به سودان، امتداد دارد. ساحل با سلسلهاى از کوهها، تل اطلس، فلاتهاى بلند، اطلس صحرا و بیابان به چند بخش تقسیم مىشود. دشتهاى ساحلى نیز از هر طرف در افریقیه و مغرب الاقصى گستردهاند. مشکلات گروههایى مانند رومىها که مىخواستند بر جبهههاى مرتفع مسلّط شوند، ناشى از همین وضع جغرافیایى است.
در دنیاى اسلام آن ایام، مغرب سرزمین سوقالجیشى مهمى محسوب مىشد و از لحاظ افقها و دیدگاههاى تمدنى و همچنین تماس و برخورد میان تمدنها، پلى میان شرق و غرب عالم اسلام و نقطه اتصال میان سرزمینهاى متمدن بود. در دوره مسلمانان این منطقه از لحاظ جمعیت و شهرىگرى رشد تازهاى یافت و به لحاظ تجارى شکوفا شد.
مغرب در حاشیه جادههاى بزرگ بازرگانى قرار نداشته، بلکه یکى از شریانهاى آن را تشکیل مىداد. تجار شرقى زیادى براى خرید طلاى سودان که توسط سوداگران مغرب از طریق صحرا حمل مىشد، به شهرهاى شمال افریقا مىآمدند. مغرب، در این زمان نقش مهمى در داد و ستدهاى تجارى بین سرزمینهاى مدیترانه و مناطق دیگر ایفا مىکرد.(3) گسترش تمدن اسلامى در این دوران تا اندازه زیادى مدیون مغرب است.
مراکز افریقیه داراى تجارت فعالى با شرق مدیترانه و سیسیل و اسپانیا بودند. تونس به عنوان ناحیه سرحد اندلس بود و از آنجا براى عبور به اندلس استفاده مىشد.(4) تونس نخستین بندرى بود که با کشتى از آنجا به طرطوشه، واقع در ساحل اندلس مىرفتند. «قابس» شهر صحرایى و مدیترانهاى، ورودى راههاى سودان بود.
افریقیه و مغرب محل عبور محصولات سودان، از قبیل طلا(5) و واردات و صادرات تولیداتى مانند زعفران، پسته، پارچه، عاج، مروارید، اشیاى تجملى و تولیدات غرب یعنى برده اسلاوى و پوست و شمشیر بود.(6) در کنار این محصولات، تجارت روغنزیتون نقش بسیار مهمى براى ساکنان نواحى غیر ساحلى افریقیه و مغرب داشت.(7)
اهمیت تجارى شهرهاى مغرب و افریقیه
همانطور که بیان شد در آن ایام مغرب و افریقیه سرزمین عبورى میان حد غربى امپراتورى و شرق مسلمان، نیز معبر اسپانیا و سیسیل از یک طرف و قلمرو مسلمانان و سرزمین سودان و صحرا از طرف دیگر بود. بدینسان شاهد ترقى و جهش قابل ملاحظهاى شد که بر تجارت با ماوراى صحرا استوار بود. در نتیجه گونههاى شهرنشینى را در شمال صحرا (سجلماسه و میزاب) تا سواحل نیجر رواج مىداد. بنیاد گذارى و بسط شهرهایى همچون فاس و قیروان، با وجهه تجارت مغرب و نیز با ترقى گروهى از شهرهاى عمده کاروانى، ارتباط داشت که پایانه (ترمینال) راههاى دسترسى به طلا و بردگان بود.
در آن عصر، مغرب مرکز ثقل تجارى بود که میدان نفوذش کم و بیش تا نواحى مجاور گسترده شده بود. قلب هر دولت یک شهر تجارى بود که در محل تقاطع کاروانهاى صحرایى از یک سو و در شرق از سوى دیگر واقع شده بود.
در دوره حکومت اغلبیان، قیروان نخستین، گسترش قابل ملاحظهاى یافت و داراى چهار شهر اقمارى با نامهاى: قصر قدیم، رقّاده، صَبره و منصوریه بود.(8) اهمیت قیروان مانند قرطبه، ناشى از توسعه شهرى حامى تجارت بود.
در بین شهرها، سجلماسه از نظر تجارى مهمترین موقعیت را داشت. اگر به نقشه سمت غربى صحراى بزرگ نگاه کنیم، اهمیت تجارى سجلماسه آشکار مىشود، چون بزرگترین دروازه به سوى شهرهاى غربى سودان است. عمده راههاى تجارى که از صحرا مىگذرد، به این شهر منتهى مىشود.(9)
دو ویژگى موجب اهمیت اقتصادى این شهر شده بود:
1. وجود معادن طلا و نقره،
2. موقعیت تجارى شهر.
آنجا بزرگترین بازار براى تجارت و تجار بود. در بازارهایش محصولات مختلف مغرب و افریقیه و سودان مثل طلاى غیر مسکوک، پنبه، نمک، آبنوس، پوست، چوب، برده سیاه، واردات مغرب و اندلس، مصنوعات معدنى، منسوجات، ظروف و روغن معامله مىشد.(10) ائمه بنى مدرار مانند ائمه رستمیان در این معاملات شرکت مىکردند.
تجارت، سجلماسه را محل اجتماع مردم از هر فرقه و نحله قرار داده بود. در آنجا گروهها و دستههایى از سودان، مغرب، اندلس و جماعاتى از یهود حضور داشتند. رفاه اقتصادى مردم سجلماسه مورد توجه جغرافىدانان قرار گرفته است. یاقوت مىگوید که مردم این شهر غنىترین و ثروتمندترین افراد هستند.(11)
شهر سجلماسه به لحاظ موقعیت ممتازش همواره مورد ادعاى حکومتهاى مغرب و اندلس بود. خلفاى اندلس که شهر سبته واقع در آن سوى جبلالطارق را در تصرف داشتند، مىکوشیدند راسا یا با قرار و پیمان با دیگران، روابط خود را با سجلماسه حفظ کنند، زیرا همانطور که ذکر شد، این شهر قرنها یکى از مراکز داد و ستد طلا بود.(12)
از شهرهاى مهم دیگر تجارىِ مغرب، تاهرت بود، که در اختیار اباضیه رستمى بود.(13) این شهر بر راههاى منتهى به جنوب مسلط بود. به علت موقعیت مهم تجارى تاهرت،(14) در آن ایام عراق مغرب لقب داشت.(15) گروههایى از زناته که بازرگانانى صحرا گرد و در کارهاى تجارى عمده وارد بودند و از شبکههاى موجود در مغرب یا سودان استفاده مىکردند، در تاهرت مستقر بودند.(16)
بهرهورى فاطمیان از امکانات تجارى ـ اقتصادى مغرب و افریقیه
در دوران ظهور اسلام، سرزمینهاى متمدن کهن در نتیجه بهره بردارى از منابع خود، از رمق افتاده بودند. در مقابل سرزمینهاى جوان که در غرب دنیاى اسلام قرار داشتند، به عرضه امکانات اقتصادى نو و استعدادهاى انسانى دست نخورده و منابع مهم بالقوه پرداختند.
سرزمینهاى تازه اهالى مشرق را به خود جذب کردند و فرقهها و گروههایى همچون فاطمیان و قبل از آنان امویان اندلس، ادریسیان مغرب الاقصى و رستمیان مغرب الاوسط بر آن شدند که بخت خود را در این سرزمینها بیازمایند.
ماجرا جویانى از گروههاى مختلف، نیز سوداگران و بازرگانان، همچنین ادیبان و فرهیختگان که مجذوب مستمرىهاى کلان و طالب دستیابى به مقامهاى خالى در دولتهاى جدید اسلامى غرب بودند، رو به این سرزمین نهادند.(17)
مغرب دو نیروى بالقوه داشت که توجه قیامگران و طالبان قدرت و حکومت را به خود جلب مىکرد: اوّل غناى نیروى انسانى. مغرب و افریقیه از دورترین ایام گروههاى بزرگ بردگان را به شرق مىفرستاد. پس از آن نیز هنگامى که مناطق قابل دسترس آن به اسلام گرویدند و سرچشمه بردگى بسته شد، مخزن سربازانى شد که به یارى آنان فتوحات اسپانیا و سیسیل و نیز تسلط برصحرا تا سودان انجام گرفت. این گروههاى عظیم که داراى انگیزههاى مادى و معنوى براى حمایت از دستههاى قیامگر و قدرت طلب بودند، نیروى فوقالعاده قدرتمندى بودند که بدون حمایت آنان امکان تشکیل هیچکدام از حکومتهاى مستقلى که از قرن دوم هجرى به بعد در مغرب و افریقیه تشکیل شد، وجود نداشت.
غناى بالقوه دیگرى که در دوران اسلامى به فعلیت رسید، فتح باب جامعه بربر به جانب صحرا و سودان بود. آنچه در نتیجه بازرگانى سودانى ـ بربرى به جانب مدیترانه فرستاده مىشد، طلا و مردان زنگى بود. طلا، قدرت بازرگانى را به ارمغان مىآورد و زنگیان نیروى انسانىِ زراعت و کشاورزى و کار را تشکیل مىدادند و کیفیت و ویژگىهاى رزمى آنان قدرت مغرب بربر را تقویت مىکردند.
در منطقه مغرب چند جاده تجارى وجود داشت.(18) مهمترین آنها جادهاى بود که از صحراى غربى مىگذشت و پس از طى حاشیه اقیانوس اطلس به سجلماسه مىرسید. نقطه مقصد این جاده سجلماسه بود.(19) طلا از این شهر راه شمال و اسپانیا را در پیش مىگرفت و یا از کنارههاى نیل مىگذشت و به شرق سرازیر مىشد.
از قرن دوم هجرى که حکومتهاى مغرب و افریقیه توسعه قابل توجهى پیدا کردند، اکثر شهرها و نقاطى را که در جادههاى بازرگانى واقع شده بود، به پایتختى برگزیدند. این شهرهاى پایگاهى و ارتباطى یکى از عوامل پیشرفت شهرىگرى منطقه غرب و افریقیه به شمار مىرفتند. به عنوان نمونه مىتوان از فاس بر روى جاده اسپانیا و از تِلِمسان و تاهرت و قیروان روى جاده شرق یاد کرد.
از اهداف اقتصادى فاطمیان مانند دولتهاى قبلى مغرب و افریقیه تسلط بر شهرها و راههاى تجارى طلا بود، زیرا هر چه داد و ستد طلا در شهرى بیشتر مىشد، قدرت و اعتلاى حکومت آن ناحیه فزونى مىگرفت. به همین علت، حکومتهاى مغرب سعى مىکردند شهرهاى خود را در مسیر جاده طلا قرار دهند.
از بعضى منابع به دست مىآید که سفر عبیدالله مهدى به همراه یک قافله تجارى به سجلماسه، یک حرکت تصادفى(20) و یا صرفا براى فرار از بنىعباس و دیگر مخالفان نبوده است. احتمال دارد وى مىخواست ضمن پیشبرد دعوت در آن ناحیه به شناسایى راههاى به دست آوردن طلا بپردازد.(21)
در اینجا ریشه بسیارى از منازعات میان دولتها و قبائل هم پیمان هر یک از آنها روشن مىشود. در واقع یکى از موضوعات اصلى منازعات، نظارت بر جاده طلا بود، نه حرص و آز ارضى.(22)
چگونگى تاسیس و تحکیم پى در پى قدرت سه حکومت مقتدر فاطمیان، مرابطون (448 ـ 541 هجرى) و موحدون (524 ـ 668 هجرى) در افریقیه و مغرب در قرون وسطى به خوبى نشان مىدهد که بین قدرت سیاسى و تصرف شهرها و مناطق عبور طلا رابطه مستقیم وجود داشته است. در هر سه مورد گروههاى نسبتا کم جمعیت تحت رهبرى امیرانى که هدفهاى سیاسى و دینىشان از چارچوب قبیله تجاوز مىکرد، توانستهاند بلافاصله پس از تصرف سجلماسه، دولتهاى بزرگى تاسیس کنند.
فاطمیان پس از آنکه قیروان مرکز افریقیه را تصرف مىکنند، متوجه مرکز راههاى تجارى طلا و معادن طلا و نقره سجلماسه مىشوند تا ضمن آزادى عبیدالله مهدى،(23) ارباب راههایى شوند که به سودان منتهى مىگردید. این شهر کلید اقتصادى مغرب محسوب مىشد و علاوه بر آنکه مرکز داد و ستد طلاى سودان بود، داراى معادن طلا و نقره فراوانى بود.
حضور یهودیان در این شهر و شرکت آنان در داد و ستد طلا و نقره، موقعیت تجارى این شهر را مهمتر کرده بود.(24) فاطمیان علاوه بر شهر سجلماسه، همه شهرهاى دیگرى را که نقشى در تجارت و اقتصاد منطقه داشتند، به تصرف در آوردند؛ شهرهایى مثل تلمسان، فاس و تاهرت. رهبران فاطمى چون در سلک تجار و پیوسته در حال تجارت بودند، توجه خاصى به مناطق تجارى داشتند.(25) اما شهرها گر چه از جهت مذهبى جزء پایگاههاى فاطمیان در دوران قیام و خلافت نبود اما از جهت اقتصادى و تجارى مورد توجه آنان بود.
اهمیت جاده طلاى سودان نظر بسیارى از مورخان و جغرافىدانان عرب به خصوص ادریسى(26) و البکرى(27) را به خود جلب کرده است.
استفاده فاطمیان از راههاى تجارى براى گسترش دعوت در افریقیه و مغرب
موقعیت تجارى مغرب و افریقیه علاوه بر آنکه موقعیت ممتازى براى تشکیل حکومت فاطمیان از نظر اقتصادى فراهم کرد، موجب شد داعیان از مراکز و راههاى تجارى براى گسترش دعوت خود استفاده کنند.
همانطور که اشاره شد، در قرن سوم هجرى درکنار جاده تجارى بلاد سودان با مغرب شبکهاى از مراکز تجارى فعال به وجود آمد. کاروانهاى تجارى در سرتاسر مغرب در این راهها در آمد و شد بودند. با وجود تعصب مذهبى که بین بعضى از حکومتهاى مغرب و افریقیه وجود داشت و زمینهساز درگیرىهایى در قرن سوم و در آستانه قیام فاطمیان شده بود، این حکومتها در موضوع تجارت با تسامح با یکدیگر برخورد مىکردند. تسامح حکومتها در اقتصاد و تجارت موجب شده بود همکارى اقتصادى بین مناطق تحت سلطه حکومتهاى رستمیان، بنى مدرار، اغلبیان، ادریسیان و امویان اندلس به وجود آید.
در این دوران مهمترین شبکههاى تجارى را در مغرب، خوارج اباضیه ایجاد کرده بودند. آنان در هر واحهاى، زاویهاى ایجاد نموده بودند. زاویه در اصل محلى براى عبادت بود، ولى در عمل به عنوان مراکز ملاقات و توقف و استراحت تجار استفاده مىشد. در صحن زاویه، شب را به صبح مىرساندند و در همانجا به معاملات تجارى مىپرداختند. این شبکه تجارى در ابتدا در نواحى نَفُوسه، تاهرت و سجلماسه ایجاد شد، ولى بعدا همه نواحى صحرایى افریقیه و مغرب را در برگرفت.(28)
راهها و مراکز تجارى در مغرب قبل از فاطمیان در گسترش تشیع نقش آفرین بود. هواداران اهل بیت و تشیع اعتقادات خود را از طریق کاروانهاى تجارى به شهرها و مراکز تجارت بردند. با حرکت کاروانهاى تجارى، عادات، مذاهب، قصص و حتى لهجهها منتقل مىشد. شهرهایى که از طریق کاروانهاى تجارى به تشیع گرایش پیدا کردند، از پایگاههاى عمده تشیع در مغرب شدند. گرایش اهالى شهرهایى مثل باغایه به تشیع به واسطه ارتباط این شهرها با مراکز تجارى و اقتصادى مغرب و تلاش داعیان بوده است.(29) قاضى نعمان به نقش و اهمیت تجار و کاروانهاى تجارى در گسترش تشیع در بعضى شهرها اشاره دارد. وى در مورد تشیع اهالى نَفطَه که سابقه بیشترى در پذیرش شیعه بین مناطق مغرب دارد(30) مىگوید: ورود تشیع به نفطه توسط تجّارى انجام گرفته که با مرماجنه داد و ستد داشتند. مرماجنه در نزدیکى همان شهرى واقع شده بود که ابوسفیان، از داعیان اسماعیلى مغرب در آن سکونت داشت. تجار در رفت و آمدها با تعالیم ابوسفیان آشنا شده و به وى گرایش پیدا کردند و بعد از آن تشیع را به نفطه در منطقه قسطیلیه بردند.(31) قسطیلیه در دورترین ناحیه جنوب بود و از واردات حبوبات نواحى شمال استفاده مىکرد. در مقابل ساکنان شمال از خرماى نفطه در جنوب استفاده مىکردند.
ادریسیان قبل از فاطمیان براى گسترش دعوت و قیام خود، از مراکز تجارى و بازارهاى بزرگ که براى قبائل تشکیل مىشد، استفاده کرده بودند. آنان در ابتداى ورودشان به مغرب، از ولیلى که وسط راه فاس و مکناسه بود و مرکز تجارى مهمى براى عرضه کالاهاى قبائل بود، استفاده مىکردند. اهمیت این شهر مانند یک مرکز سیاسى مهم بود.(32)
بین گروهها و فرقهها در قرن سوم هجرى، اسماعیلیان و فاطمیان بیش از دیگران از طریق تجار و جادههاى بازرگانى براى گسترش دعوت خود استفاده کردند. داعى اسماعیلى احمدبنابراهیم النیسابورى در گزارشى که از شیوه کار داعیان قرن سوم هجرى نشان داده است، به این مسئله اشاره مىکند و مىگوید: داعیان براى گسترش دعوت و یافتن امام اسماعیلى که با عنوان تاجر در سلمیه اقامت کرده بود(33) و با داعیان ملاقات مىکرد، به سلمیه رفت و آمد مىکردند.(34)
فاطمیان از شهرها و شبکههاى تجارى به صورت گسترده جهت اشاعه دعوت خود در افریقیه استفاده کردند. فاصله زیاد بین افریقیه و مراکز دعوت در سلمیه و یمن، برقرارى ارتباط سریع بین داعیان و امام فاطمى را مشکل مىساخت. راه اطمینانبخشى که زمینه را براى ارتباط سهل کرد، وجود راهها و کاروانهاى تجارى بود.
در بررسى دعوت فاطمیان در افریقیه این نکته استنباط مىشود که رهبران اسماعیلى در سلمیه و یمن از آنچه در افریقیه و مغرب مىگذشته،(35) سریعا اطلاع حاصل مىکردند. این اطلاعرسانى با توجه به بعد مسافت، به نظر مىرسد از طریق شبکه راهها و کاروانهاى تجارى بوده است، مثلاً اطلاع ابنحوشب از مرگ داعیان قبل از ابوعبدالله شیعى و بلافاصله بعد از آن فرستادن ابوعبدالله، شاید از این طریق انجام گرفته باشد.
عبیدالله مهدى در سفر خود از مصر به طرف طرابلس از شبکه راههاى تجارى بهره جست و همراه یکى از قافلههاى تجارى، خود را به افریقیه رساند. شاید از عواملى که موجب شد عبیدالله مهدى پس از خروج از طرابلس به جاى حرکت به طرف قیروان به سِجِلماسه رود، همین موقعیت تجارى و شبکه راههاى تجارى این شهر بوده است.
همانطور که بیان شد، سجلماسه در منتهى الیه جادهاى بود که از صحرا مىگذشت. از اینرو، تجار بسیارى از شام، عراق، اندلس و مغرب در آنجا مقیم بودند. فردى که در سجلماسه ساکن مىشد، به آسانى مىتوانست با شهرهاى اطراف ارتباط برقرار کند. عبیدالله که از موقعیت تجارى شهر آگاه بود، همراه فرزندش القائم در هیأت و زى تجار در آنجا اقامت گزید(36) و از آنجا با ابوعبدالله شیعى در ارتباط بود.(37) در واقع سکونت او در سجلماسه موجب شد که قیام فاطمیان از دو نقطه همزمان پیگیرى شود: ابوعبدالله در افریقیه و عبیدالله مهدى در مغرب الاقصى.
عبیدالله مهدى در تماس با تجار عملاً زمینه گسترش دعوت را در نقاط مختلف مغرب و افریقیه فراهم مىکرد. از طرف دیگر داعیان همراه کاروانهاى تجارى به این شهر مىآمدند و با او تماس مىگرفتند و دستورهاى لازم را از او کسب مىکردند.
نتیجه:
موقعیت جغرافیایى و تجارى افریقیه و مغرب در قرون اولیه اسلامى توجه مدعیان قدرت را براى قیام و تشکیل حکومت جلب کرد.
افریقیه و مغرب از جادههاى بزرگ بازرگانى برخوردار بودند. مراکز افریقیه داراى تجارت فعالى با شرق مدیترانه و سیسیل و اسپانیا بودند. وضع ویژه آن مناطق جایگاه ممتازى را براى تشکیل حکومت فاطمیان از نظر اقتصادى فراهم کرد. از اهداف اقتصادى فاطمیان در انتخاب افریقیه و مغرب ،تسلط بر شهرها و راههاى تجارى طلاى آن مناطق بود.
در پایان قرن سوم شبکههاى مهم تجارى در افریقیه و مغرب وجود داشت که قبل از حضور قیامکنندگان فاطمى تاسیس شده بودند. این راهها و مراکز در گسترش تشیع در قرون دوم و سوم هجرى تأثیر زیادى داشتند. فاطمیان بین گروههاى قیامکنندهاى که به آن مناطق آمدند، بیش از دیگران از مراکز و راههاى بازرگانى موجود، براى گسترش دعوت خود استفاده کردند. آنان از طریق مراکز و راههاى تجارى با مراکز اصلى دعوت در سلمیه و یمن ارتباط برقرار مىکردند. عبیدالله مهدى از طریق جادههاى تجارى با ابوعبدالله شیعى تماس برقرار مىکرد. او در سفر خود از مصر به طرابلس و سجلماسه (مرکز بنى مدرار) از همین راهها بهره جست. در واقع آنچه که پیروزى فاطمیان را تسریع بخشید و در مدت زمان کمى توانستند با سرتاسر افریقیه و مغرب تماس برقرار کنند، مراکز و راههاى تجارى بود.
پىنوشتها:
1. مغرب در منابع تاریخى و جغرافیاى اسلامى به سرزمینهاى شمال افریقا از حدود غربى آن تا اقیانوس اطلس اطلاق شده است. این منطقه به سه قسمت تقسیم مىگردد: مغربالادنى (مغرب نزدیک)، مغربالاوسط (مغرب میانه) و مغربالاقصى (مغرب دور).
مغربالادنى حدودا شامل تونس است. این ناحیه که افریقیه هم نامیده مىشود، مرکزش در دوران اغلبیان، قیروان و در دوره فاطمیان شهر مهدیه بود. تشکیل خلافت فاطمیان در این قسمت از مغرب تحقق یافت. مغربالاوسط حدودا به الجزائر و مغربالاقصى به مراکش تا شمال موریتانى گفته مىشود.
2. سودان در کتب جغرافیایى و تاریخى گذشته، مفهومى وسیعتر از کشور سودان امروزى دارد و منطقهاى از ساحل غرب افریقا تا کوههاى حبشه را در بر مىگیرد که عمدتا از اراضى صحرایى، دشت و استپ تشکیل مىشود. منطقه سنگال، دریاچه چاد و نیجرعلیا، سودان غربى و حوزه علیا، سودان شرقى نامیده مىشود. نیلعلیا از نیزارهاى باتلاقى صعب العبورى مىگذرد که آن نیز در سودان قرار دارد. (ر.ک به کالین مک ایودى، اطلس تاریخى افریقا، ترجمه فریدون فاطمى، چاپ اوّل (تهران، نشر مرکز، 1365 ش) ص 52 .
3. ر.ک: ابوعبید عبداللهبنعبدالعزیز البکرى، المغرب فى ذکر بلاد افریقیه و المغرب، تحقیق دوسلان (بغداد، مکتبة المثنى، بى تا) ص 2 ـ 14؛ طه ذنون، الفتح و الاستقرار العربى فى شمال افریقیا و الاندلس (بغداد، دارالرشید، 1982 م) ص 55 .
4. البکرى، پیشین، ص 37 و 84؛ طه ذنون، پیشین، ص 55 ـ 57 .
5. زکریابنمحمدبنمحمود قزوینى، آثارالبلاد و اخبارالعباد، ترجمه جهانگیر میرزا قاجار، تصحیح میرهاشم محدث، چاپ اوّل (تهران، امیر کبیر، 1373 ش) ص 85 . عمدهترین شهر بلاد سودان که طلا از آن صادر مىشد، غانه بوده است. براى مطالعه بیشتر مراجعه شود به: ابوبکر احمدبنمحمد الهمدانى المعروف بابنالفقیه، مختصر کتابالبلدان، الطبعه الاولى (بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1988 م) ص 83؛ البکرى، پیشین، ص 174 ـ183.
6. البکرى، پیشین، ص 47 و 56 و 57؛ طه ذنون، پیشین، ص 55 ـ 56؛ مجهول المولف، الاستبصار فى عجائبالابصار، تصحیح سعد ذغلول عبدالحمید (بغداد، دارالشؤون العامه، 1986 م) ص 201.
7. ر.ک: ابوعبداللهبنمحمدبناحمد التیجانى، رحله التیجانى، تحقیق حسن حسنى عبدالوهاب (تونس، الدارالعربیه الکتاب، 1988 م) ص 65 ـ 66؛ عبدالرحمنبنمحمدبنعبداللّه، معالم الایمان فى معرفة اهل القیروان، روایه ابنناجى التنوخى، تحقیق ابراهیم شبوح (قاهره مکتبة الخانجى، 1968 م)ج 1، ص 35 ـ 36.
8. ر.ک: شمسالدین ابوعبدالله محمدبنابىطالب الانصارى الدمشقى، نخبة الدهر فى عجائب البر و البحر، الطبعة الاولى (بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1988 م) ص 314.
9. ر.ک: کالین مک ایودى، پیشین، ص 73؛ اسحاقبنحسین منجم، آکام المرجان فى ذکر المدائن المشهور فى مکان، ترجمه محمد آصف فکرت، چاپ اوّل (مشهد، آستان قدس رضوى، 1370 ش) ص 109.
10. ر.ک: ابوالقاسمبناحمد جیهانى، اشکالالعالم، ترجمه علىبنعبدالسلام کاتب، تصحیح فیروز منصورى، چاپ اوّل (مشهد، شرکت به نشر، 1368) ص 63؛ مجهول المولف، حدودالعالم منالمشرق الىالمغرب، تصحیح منوچهر ستوده (تهران، طهورى، 1362)؛ اصطخرى، مسالک و ممالک، تصحیح ایرج افشار، (تهران، علمى و فرهنگى، 1368) ص 42؛ مجهول المولف، الاستبصار، ص 200 ـ 202؛ انصارى الدمشقى، پیشین، ص 315 ـ 316.
11. شهابالدین یاقوتالحموى، معجم البلدان (بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1978 م) ج 3، ص 192
12. مجهول المولف: الاستبصار، پیشین، ص 202؛ زکریابنمحمدبنمحمود، پیشین، ص 85.
13. ر.ک: ابوالقاسم عبیدالله بنعبدالله المعروف بابنخرداذبه، المسالک و الممالک، تصحیح محمد مخزوم، الطبعة الاولى (بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1988 م) ص 81.
14. ابوعبدالله محمدبنمحمدبنادریس الحمودىالحسینى المعروف بالشریف الادریسى، نزهة المشتاق فى اختراق الافاق (پورسعید، مکتبة الثقافة الدینیه، بى تا) ج 1، ص 255 ـ 256.
15. یاقوت حموى، پیشین، ج 2، ص 8.
16. ر.ک: اصطخرى، پیشین، ص 46؛ کالین مک ایودى، پیشین، ص 67؛ البکرى، پیشین، ص 70 ـ 71 و 75 و 80 و 142؛ طه ذنون، پیشین، ص 57.
17. وجود خواهان قدرت و شهرت را در مغرب و اندلس بسیار مىتوان دید. از این افراد مىتوان از ابوالحسنعلىبننافع، معروف به زریاب هنرمند و موسیقىدان ایرانى در اندلس یاد کرد. او از شاگردان اسحاق موصلى، موسیقىدان دربار هارون الرشید عباسى بود. چون در آهنگسازى بر استاد خود برترى یافته و توجه هارونالرشید را به خود جلب کرده بود، موجب خشم و رشک اسحاق موصلى شد. زریاب که از دربار امویان اندلس، رفاه، آسایش و توجه آنان به هنرمندان مشرق زمین اطلاع داشت، به حکمبن هشام (180ـ207هجرى) نامه نوشت و با اذن او به اندلس رفت و مورد توجه واقع شد (ر.ک: احمدبنمحمد المقرى، الاندلس من نفح الطیب، (دمشق، منشورات وزاره الثقافه، 1990م) ج 3، ص 122ـ133.
18. ویل دورانت جادههاى تجارى را که مسلمانان در مغرب ایجاد کردند، سه جاده به طول 2500 تا 3200 کیلومتر معرفى مىکند که اوج فعالیت آنان در قرن سوم هجرى / نهم میلادى بوده است. (ر.ک: ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه ابوطالب صارمى و دیگران، چاپ دوم، (تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1368ش) ج 4، عصر ایمان، بخش اوّل، ص 363).
19. ر.ک: ابوالقاسمبن حوقل، صورةالارض (بیروت، دار مکتبة الحیاة، بىتا) ص 65؛ ابوعبدالله مقدسى، احسن التقاسیم فى معرفة الاقالیم، تصحیح محمد مخزوم (بیروت دار احیاء التراث العربى، 1987م) ص 191؛ سعدون عباس نصرالله، دولة الادارسة فى مغرب، (بیروت، دارالنهضة، بىتا) ص 143.
20. ابنحماد در مورد حرکت عبیدالله مهدى به سوى سجلماسه مىگوید: «••• إلى أنْ وصل إلى سجلماسه إما بعلم سبق و إنما بشی ءٍ اتفق» (ابوعبدالله محمدبنحماد صنهاجى، اخبار ملوک بنىعبید و سیرتهم، تحقیق التهامى نقره، عبدالحلیم عویس، (تونس، دارالقلم، 1987 م) ص 47).
21. حبیب جنحایى، دراساتالتاریخالاقتصادى و الاجتماعى للمغربالاسلامى (بیروت، دارالغربالاسلامى، 1984 م) ص 176.
22. در اینجا سئوالى مطرح است که به چه علت طلاى سودان در تحولات مغرب و شکلگیرى دولتهاى بزرگافریقیه و مغرب چنان نقش مهمى ایفا کرده است، با وجودى که مغرب نه منبع آن بوده و نه مقصد آن؟ از سودان مىآمده و به شهرهاى بزرگ مصر و شرق اسلامى روانه مىشده است.
براى پاسخ به این سئوال باید به عقب برگردیم. گمان مىرود تا قرن دوم یا سوم هجرى، روابط تجارى میان سودان و مشرق مستقیما از طریق صحراى خاورى صورت گرفته است. از این قرن به بعد احتمالاً به سبب آشوب خوارج و صعوبت اقلیمى و طوفانهاى شن و حملات بدویان، کاروانیان اجبارا به جاده صحراى غربى که عبور از آن آسانتر است، روى مىآورند و در نتیجه از مغرب و افریقیه عبور مىکنند.
تغییر مسیر حمل و نقل طلا را باید یکى از موجبات پیشرفت مغرب و افریقیه شمرد. بىدلیل نیست دولتهاى قدرتمندى که در آن مناطق به وجود مىآیند، بعد از تغییر مسیر است. فاطمیان از این مسئله جهت تحکیم موقعیت خود استفاده مىکنند. در واقع باید گفت جاده طلا بسیارى از مسائل مربوط به اوضاع و احوال مغرب و افریقیه را روشن و قابل فهم مىسازد. (ر.ک به ابنحوقل، پیشین، ص 65).
23. ابوحنیفه قاضى نعمان، افتتاحالدعوة، تحقیق وداد قاضى (بیروت، دارالثقافة، 1970 م) ص 231 ـ 245.
24. ر.ک: مجهولالمولف، الاستبصار، پیشین، ص 202؛ احمد مختار العبادى، فىالتاریخالعباسى و الفاطمى (بیروت، دارالنهضة العربیه، بىتا) ص 229.
25. فاطمیان بعد از تشکیل خلافت هم توجه خاصى به مناطق تجارى داشتند. آنان با یک سلسله حملات به فاس، تلمسان و به خصوص سبته سعى کردند در برابر نفوذ خلفاى اندلس در سجلماسه، سدى ایجاد کنند و بدین طریق نظارت بر بخش عظیمى از جاده را در اختیار بگیرند. فاطمیان به یارى طلا در سالهاى بعد، براى اجراى طرح بزرگ خود که فتح مصر بود، منابع مالى جنگ و لشکرکشى را فراهم آوردند و مصر را تصرف کردند. مقریزى بیان مىدارد براى لشکرکشى به مصر بین سالهاى 358 تا 362 هجرى، 24 میلیون دینار توسط فاطمیان هزینه شد. تقىالدین مقریزى، خطط (بیروت، دار صادر، بى تا) ص 352.
شکوفایى اقتصادى مصر در عصر فاطمیان نیز تا حدود زیادى وابسته به طلاى سودان بوده است. منبع عمده تأمین طلاى مصر، در دوره قرون وسطى، بیش از هر زمان سودان غربى بوده است. مورخان و جغرافىدانان عرب از مقدار کاملاً خارقالعاده طلا سخن مىگویند که به سجلماسه یعنى انبار اصلى کالاى تجارتى ماوراى صحرا در جنوب شرقى مراکش مىرسیده و از آنجا در طول ساحل مدیترانهاى دره نیل پیش رفته است. در نتیجه مصر که طلاى سودان غربى بدانجا سرازیر مىشد، همواره به عنوان سرزمینى توصیف شده که از نظر طلا بسیار ثروتمند است. ثعالبى مىگوید: «از مختصات آنجا فراوانى دینار (سکه زر) در آن سرزمین است. گفتهاند هرکس به مصر رود و از خواسته بى نیاز نشود، هرگز خدا او را بى نیاز نخواهد کرد».
(ابومنصور عبدالملکبنمحمدبناسماعیل ثعالبى نیشابورى، لطائف المعارف، ترجمه على اکبر شهابىخراسانى (مشهد، انتشارات آستان قدس رضوى، 1368 ش) ص 214 ـ213.
26. ادریسى، نزهة المشتاق فى اختراق الافاق، پیشین، ج 1، ص 23 ـ 25، 44، 103 ـ 105.
27. البکرى اندلسى، پیشین، ص 172 ـ 183.
28. حسین مونس، معالمالمغرب (قاهرة، دارالرشد، 1997 م)ص 120 ـ 122.
29. موسى اقبال، دور کتامة فى تاریخ الخلافة الفاطمیة منذ تاسیسها الى منتصف القرن الخامس الهجرى 11 م (الجزائر، الشرکةالوطنیه للنشر، 1976) ص 217.
30. البکرى در مورد سابقه تشیع نَفْطَة گوید که تمام ساکنان نَفْطَة در عصر محمدبنیوسف ورّاق جغرافىدان، شیعه بودند و به همین جهت این شهر به کوفه صُغرى مشهور شده بود. بعضى از علماى شهر که به بجلى شهرت یافته بودند، از آنجا به گسترش عقائد شیعه بین ساکنان ناحیه سوس قبل از ظهور ابوعبدالله شیعى در افریقیه و مغرب پرداختند. (ر.ک: البکرى، پیشین، ص 67).
31. قاضى نعمان، پیشین، ص 54 ـ 55؛ قاضى نعمان، شرحالاخبار، تحقیق محمدالحسینى الجلالى (قم، موسسة النشر الاسلامى، 1412 ه) ج 3، ص 413.
32. حسین مونس، معالم المغرب، ص 126.
33. احمدبنابراهیم النیسابورى، استتارالامام علیهالسلام و تفرقالدعاة فىالجزائر لطلبه، گردآورى و تصحیح سهیل زکار؛ الجامع فى اخبارالقرامطه فى الاحساء ـ الشام ـ العراق ـ الیمن، الطبعه الاولى (دمشق، داراحسان، 1407 هجرى / 1287 م) ج 1، ص 271 ـ 274.
34. النیسابورى در مورد تفصیل کار داعیان براى گسترش دعوت و یافتن امام مىنویسد: وقتى امام اسماعیلى، خود را حتى از دید داعیان پنهان کرد، چند نفر از داعیان به نامهاى ابوغفیر، ابوسلمه، ابوالحسنبنالترمذى، جیادبنالخثعمى، احمدبنالموصلى، ابومحمدالکوفى در شهر عسکر مکرم اجتماع کردند و براى یافتن امام متعهد شدند. آنان در هیأت تجار و فروشندگان، اقالیم مختلف را پیمودند. وقتى در یک مکان امام را نمىیافتند، به مکان و شهر دیگرى مىرفتند. آنان به شهرهاى حلب، الجزیره، حمص و معرة النعمان رفتند تا در نهایت امام را در معرة النعمان در کوهستان السماق در دیرى یافتند. سپس در صدد بر آمدند مکانى براى اقامت امام بیابند. از بین مناطق، سلمیه را انتخاب کردند. عامل اصلى این انتخاب موقعیت تجارى این ناحیه بود، زیرا سلمیه شهرى بود که تجار به آن مىآمدند و دوست نمىداشتند از آن بروند و از حاکم شهر درخواست مىکردند به آنان اجازه سکونت دهد. هر قسمتى از شهر در اختیار یکى از تُجار بود. این تجار از نواحى مختلف مثل بلخ، مدینة الرسول، حلب، رقه و... بودند.
امام اسماعیلى هم در سلمیه به عنوان یک تاجر بصرى اقامت کرد و داعیانش را به صورت مخفى به مناطق مختلف مىفرستاد. (همان: ص 271 ـ 273).
35. تقىالدین مقریزى، اتعاظ الحنفاء، تحقیق جمالالدین ااشیال (قاهره، وزارة الاوقاف، 1416 ق) ج 1، ص 55.
36. مجهول المولف، الاستبصار فى عجائب الامصار، پیشین، ص 202.
37. احمدبنابراهیم النیسابورى، پیشین، ص 284.
منابع:
ـ ابنحماد الصنهاجى، ابوعبدالله محمد، اخبار ملوک بنىعبید و سیرتهم، تحقیق التهامى نقره، عبدالحلیم عویس (تونس، دارالقلم، 1987 م).
ـ ابنحوقل، ابوالقاسم، صورة الأرض (بیروت، دارالمکتبة الحیاة، بى تا).
ـ ابنخرداذبه، ابوالقاسم، المسالک و الممالک، تصحیح محمد مخزوم(بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1988 م).
ـ ابنعبدالله، عبدالرحمنبنمحمد، معالم ایمان فى معرفة اهل القیروان، روایة ابنناجى التنوخى، تحقیق ابراهیم شبوح (قاهره، مکتبة الخانجى، 1968 م).
ـ ابنالفقیه، ابوبکر احمدبنمحمد، مختصر کتابالبلدان (بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1988 م).
ـ ادریسى، ابوعبدالله محمدبنمحمدبنادریس، نزهة المشتاق فى اختراق الافاق، پورسعید (بیروت، 0مکتبة الثقافه الدینیه، بى تا).
ـ الانصارى الدمشقى، شمسالدین، نخبة الدهر فى عجائب البر والبحر (بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1988 م).
ـ البکرى، ابوعبید عبدالله بن عبدالعزیز، المغرب فى ذکر بلاد افریقیه و المغرب، تحقیق دوسلان (بغداد، مکتبه المثنى، بى تا).
ـ التیجانى، ابوعبدالله بن محمد بن احمد، رحله التیجانى، تحقیق حسن حسنى عبدالوهاب (تونس، الدارالعربیه الکتاب، 1988 م).
ـ ثعالبى نیشابورى، ابومنصور عبدالملک، لطائف المعارف، ترجمه علىاکبر شهابى خراسانى (مشهد، آستان قدس رضوى، 1368 ش).
ـ جنحایى، حبیب، دراسات فى تاریخ الاقتصادى و الاجتماعى للمغرب الاسلامى (بیروت، دارالغرب الاسلامى، 1984 م).
ـ جیهانى، ابوالقاسم بناحمد، اشکال العالم، ترجمه علىبنعبدالسلام ثابت، تصحیح فیروز منصورى (مشهد، شرکت به نشر، 1368 ش).
ـ دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمه ابوطالب صارمى و دیگران (تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1368 ش) جلد4.
ـ ذنون، طه، الفتح و الاستقرار العربى فى فتح شمال افریقیا و الاندلسى (بغداد، دارالرشید، 1982 م).
ـ العبادى، احمد مختار، فى التاریخ العباسى و الفاطمى (بیروت، دارالنهضة العربیة، بى تا).
ـ قاضى نعمان، ابوحنیفه، افتتاح الدعوة، تحقیق ودادقاضى (بیروت، دارالثقافه، 1970 م).
ـ قاضى نعمان، ابوحنیفه، شرح الاخبار، تحقیق محمدالحسینى الجلالى (قم، موسسة النشر الاسلامى، 1412 ق).
ـ قزوینى، زکریا بنمحمدبنمحمود، آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه جهانگیر میرزا قاجار، تصحیح میرهاشم محدث (تهران، امیر کبیر، 1373 ش).
ـ مجهول المؤلف، الاستبصار فى عجائب الابصار، تصحیح سعد ذغلول عبدالحمید (بغداد، دارالشؤون العامه، 1986 م).
ـ مجهول المؤلف، حدود العالم من المشرق الى المغرب، تصحیح منوچهر ستوده (تهران، طهورى، 1362 ش).
ـ المقرى، احمد بن محمد، الاندلس من نفح الطیب (دمشق، منشورات وزارة الثقافه، 1990 م).
ـ مقریزى، تقىالدین، اتعاظ الحنفاء، تحقیق جمالالدین الشیال (قاهره، وزارت اوقاف، 1416 ق).
ـ مقریزى، تقىالدین، خطط (بیروت، دار صادر، بى تا).
ـ مک ایودى، کالین، اطلس تاریخى افریقا، ترجمه فریدون فاطمى (تهران، نشر مرکز، 1365 ش).
ـ منجم، اسحاقبنحسین، آکام المرجان فى ذکر المدائن المشهور فى مکان، ترجمه محمد آصف فکرت (مشهد، آستان قدس رضوى، 1370 ش).
ـ مؤنس، حسین، معالم المغرب (قاهره، دارالرشد، 1997 م).
ـ النیسابورى، احمدبنابراهیم، استتار الامام علیهالسلام و تفرقالدعاه فى الجزائر لطلبه، در مجموعه «الجامع فى اخبار القرامطه»، تصحیح سهیل زکار (دمشق، دار احسان، 1407 ق).
ـ یاقوت الحموى، شهاب الدین، معجم البلدان (بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1978 م).
از عواملى که به تشکیل این حکومت کمک کرد، موقعیت تجارى افریقیه و مغرب بوده است. افریقیه و مغرب داراى مراکز و جادههاى بزرگ و مهم بازرگانى بود. وضعیت بازرگانى ویژه آن مناطق، جایگاه ممتازى را براى تشکیل خلافت فاطمیان فراهم کرد.
این مقاله در پى بررسى نقشى است که مراکز و راههاى بازرگانى و تجارى افریقیه و مغرب در تأسیس خلافت فاطمیان داشته است.
مقدمه:
از حکومتهاى مهم تشکیل شده در ناحیه غرب عالم اسلام، خلافت فاطمیان در افریقیه و مغرب است.(1) انتخاب افریقیه و مغرب توسط فاطمیان به عنوان محل قیام، منحصر به زمینههاى سیاسى، اجتماعى و مذهبى موجود در آن منطقه نبوده است. در کنار آنها بازرگانى منطقهاى عامل مهمى بوده، که تاکنون کمتر به آن توجه شده است.
در این مقاله به بررسى زمینههاى تجارى موجود در مغرب و افریقیه که آن منطقه را حائز اهمیت کرده و توجه فاطمیان را براى تشکیل حکومت به خود جلب کرده است، پرداخته مىشود. ویژگى بسیار مهم تجارى مغرب و افریقیه چیزى نبود که از دید قیامگران فاطمى پنهان مانده باشد. نقش بازرگانى این منطقه در تجارت دریایى مدیترانه بسیار مهم بود و همین مسئله موجب شده موقعیت اقتصادى و بازرگانى مغرب و افریقیه از زمانهاى دور مورد توجه قرار گیرد.
داعیان فاطمى از ابتداى قیام خود، در پوشش تجارت در مناطق مغرب و افریقیه رفت و آمد داشتند و کم و بیش نسبت به اوضاع بازرگانى و اقتصادى منطقه اطلاعاتى کسب کرده و این ناحیه را از جهت اقتصادى و تجارى مکانى مناسب براى ادامه کار تشخیص داده بودند.
موقعیت جغرافیایى و بازرگانى افریقیه و مغرب
مغرب موقعیتى ممتاز میان شرق اسلامى و اسپانیاى مسلمان و نیز میان صحرا و سودان از یک سو و مدیترانه از سوى دیگر داشت. سه منطقه مغرب که مسلمانان شرق بر آنها حکمرانى داشتند، هر کدام موقعیت مهمى داشتند. افریقیه بر تنگه سیسیل تسلط داشت و مرکز قدیمى کارتاژ و منطقهاى سوقالجیشى به شمار مىآمد. مغرب الاقصى مسلط بر تنگه جبلالطارق و معبر ایتالیا و اسپانیا بود. وضع حاشیه صحرا در کوهپایه اطلس متفاوت از دو منطقه دیگر بود. دامنه این منطقه بزرگ شرقى ـ غربى محل انشعاب مسیرهاى ماوراى صحرا بود و قرارگاه پایانههاى شمالىِ راههاى کاروانروى بود که مجموعه شبکه ارتباطى بلاد سودان(2) ـ صحرا را تشکیل مىدادند. همچنین از منطقه یاد شده به عنوان مأمن کویرى صحرانشینان بربر ساکن در فلاتهاى بلند استفاده مىشد. حاشیه بخش مرکزىِ ارتفاعات مغرب از شرق به غرب به صورت پلکانى است و از شمال به جنوب، یعنى از مدیترانه به سودان، امتداد دارد. ساحل با سلسلهاى از کوهها، تل اطلس، فلاتهاى بلند، اطلس صحرا و بیابان به چند بخش تقسیم مىشود. دشتهاى ساحلى نیز از هر طرف در افریقیه و مغرب الاقصى گستردهاند. مشکلات گروههایى مانند رومىها که مىخواستند بر جبهههاى مرتفع مسلّط شوند، ناشى از همین وضع جغرافیایى است.
در دنیاى اسلام آن ایام، مغرب سرزمین سوقالجیشى مهمى محسوب مىشد و از لحاظ افقها و دیدگاههاى تمدنى و همچنین تماس و برخورد میان تمدنها، پلى میان شرق و غرب عالم اسلام و نقطه اتصال میان سرزمینهاى متمدن بود. در دوره مسلمانان این منطقه از لحاظ جمعیت و شهرىگرى رشد تازهاى یافت و به لحاظ تجارى شکوفا شد.
مغرب در حاشیه جادههاى بزرگ بازرگانى قرار نداشته، بلکه یکى از شریانهاى آن را تشکیل مىداد. تجار شرقى زیادى براى خرید طلاى سودان که توسط سوداگران مغرب از طریق صحرا حمل مىشد، به شهرهاى شمال افریقا مىآمدند. مغرب، در این زمان نقش مهمى در داد و ستدهاى تجارى بین سرزمینهاى مدیترانه و مناطق دیگر ایفا مىکرد.(3) گسترش تمدن اسلامى در این دوران تا اندازه زیادى مدیون مغرب است.
مراکز افریقیه داراى تجارت فعالى با شرق مدیترانه و سیسیل و اسپانیا بودند. تونس به عنوان ناحیه سرحد اندلس بود و از آنجا براى عبور به اندلس استفاده مىشد.(4) تونس نخستین بندرى بود که با کشتى از آنجا به طرطوشه، واقع در ساحل اندلس مىرفتند. «قابس» شهر صحرایى و مدیترانهاى، ورودى راههاى سودان بود.
افریقیه و مغرب محل عبور محصولات سودان، از قبیل طلا(5) و واردات و صادرات تولیداتى مانند زعفران، پسته، پارچه، عاج، مروارید، اشیاى تجملى و تولیدات غرب یعنى برده اسلاوى و پوست و شمشیر بود.(6) در کنار این محصولات، تجارت روغنزیتون نقش بسیار مهمى براى ساکنان نواحى غیر ساحلى افریقیه و مغرب داشت.(7)
اهمیت تجارى شهرهاى مغرب و افریقیه
همانطور که بیان شد در آن ایام مغرب و افریقیه سرزمین عبورى میان حد غربى امپراتورى و شرق مسلمان، نیز معبر اسپانیا و سیسیل از یک طرف و قلمرو مسلمانان و سرزمین سودان و صحرا از طرف دیگر بود. بدینسان شاهد ترقى و جهش قابل ملاحظهاى شد که بر تجارت با ماوراى صحرا استوار بود. در نتیجه گونههاى شهرنشینى را در شمال صحرا (سجلماسه و میزاب) تا سواحل نیجر رواج مىداد. بنیاد گذارى و بسط شهرهایى همچون فاس و قیروان، با وجهه تجارت مغرب و نیز با ترقى گروهى از شهرهاى عمده کاروانى، ارتباط داشت که پایانه (ترمینال) راههاى دسترسى به طلا و بردگان بود.
در آن عصر، مغرب مرکز ثقل تجارى بود که میدان نفوذش کم و بیش تا نواحى مجاور گسترده شده بود. قلب هر دولت یک شهر تجارى بود که در محل تقاطع کاروانهاى صحرایى از یک سو و در شرق از سوى دیگر واقع شده بود.
در دوره حکومت اغلبیان، قیروان نخستین، گسترش قابل ملاحظهاى یافت و داراى چهار شهر اقمارى با نامهاى: قصر قدیم، رقّاده، صَبره و منصوریه بود.(8) اهمیت قیروان مانند قرطبه، ناشى از توسعه شهرى حامى تجارت بود.
در بین شهرها، سجلماسه از نظر تجارى مهمترین موقعیت را داشت. اگر به نقشه سمت غربى صحراى بزرگ نگاه کنیم، اهمیت تجارى سجلماسه آشکار مىشود، چون بزرگترین دروازه به سوى شهرهاى غربى سودان است. عمده راههاى تجارى که از صحرا مىگذرد، به این شهر منتهى مىشود.(9)
دو ویژگى موجب اهمیت اقتصادى این شهر شده بود:
1. وجود معادن طلا و نقره،
2. موقعیت تجارى شهر.
آنجا بزرگترین بازار براى تجارت و تجار بود. در بازارهایش محصولات مختلف مغرب و افریقیه و سودان مثل طلاى غیر مسکوک، پنبه، نمک، آبنوس، پوست، چوب، برده سیاه، واردات مغرب و اندلس، مصنوعات معدنى، منسوجات، ظروف و روغن معامله مىشد.(10) ائمه بنى مدرار مانند ائمه رستمیان در این معاملات شرکت مىکردند.
تجارت، سجلماسه را محل اجتماع مردم از هر فرقه و نحله قرار داده بود. در آنجا گروهها و دستههایى از سودان، مغرب، اندلس و جماعاتى از یهود حضور داشتند. رفاه اقتصادى مردم سجلماسه مورد توجه جغرافىدانان قرار گرفته است. یاقوت مىگوید که مردم این شهر غنىترین و ثروتمندترین افراد هستند.(11)
شهر سجلماسه به لحاظ موقعیت ممتازش همواره مورد ادعاى حکومتهاى مغرب و اندلس بود. خلفاى اندلس که شهر سبته واقع در آن سوى جبلالطارق را در تصرف داشتند، مىکوشیدند راسا یا با قرار و پیمان با دیگران، روابط خود را با سجلماسه حفظ کنند، زیرا همانطور که ذکر شد، این شهر قرنها یکى از مراکز داد و ستد طلا بود.(12)
از شهرهاى مهم دیگر تجارىِ مغرب، تاهرت بود، که در اختیار اباضیه رستمى بود.(13) این شهر بر راههاى منتهى به جنوب مسلط بود. به علت موقعیت مهم تجارى تاهرت،(14) در آن ایام عراق مغرب لقب داشت.(15) گروههایى از زناته که بازرگانانى صحرا گرد و در کارهاى تجارى عمده وارد بودند و از شبکههاى موجود در مغرب یا سودان استفاده مىکردند، در تاهرت مستقر بودند.(16)
بهرهورى فاطمیان از امکانات تجارى ـ اقتصادى مغرب و افریقیه
در دوران ظهور اسلام، سرزمینهاى متمدن کهن در نتیجه بهره بردارى از منابع خود، از رمق افتاده بودند. در مقابل سرزمینهاى جوان که در غرب دنیاى اسلام قرار داشتند، به عرضه امکانات اقتصادى نو و استعدادهاى انسانى دست نخورده و منابع مهم بالقوه پرداختند.
سرزمینهاى تازه اهالى مشرق را به خود جذب کردند و فرقهها و گروههایى همچون فاطمیان و قبل از آنان امویان اندلس، ادریسیان مغرب الاقصى و رستمیان مغرب الاوسط بر آن شدند که بخت خود را در این سرزمینها بیازمایند.
ماجرا جویانى از گروههاى مختلف، نیز سوداگران و بازرگانان، همچنین ادیبان و فرهیختگان که مجذوب مستمرىهاى کلان و طالب دستیابى به مقامهاى خالى در دولتهاى جدید اسلامى غرب بودند، رو به این سرزمین نهادند.(17)
مغرب دو نیروى بالقوه داشت که توجه قیامگران و طالبان قدرت و حکومت را به خود جلب مىکرد: اوّل غناى نیروى انسانى. مغرب و افریقیه از دورترین ایام گروههاى بزرگ بردگان را به شرق مىفرستاد. پس از آن نیز هنگامى که مناطق قابل دسترس آن به اسلام گرویدند و سرچشمه بردگى بسته شد، مخزن سربازانى شد که به یارى آنان فتوحات اسپانیا و سیسیل و نیز تسلط برصحرا تا سودان انجام گرفت. این گروههاى عظیم که داراى انگیزههاى مادى و معنوى براى حمایت از دستههاى قیامگر و قدرت طلب بودند، نیروى فوقالعاده قدرتمندى بودند که بدون حمایت آنان امکان تشکیل هیچکدام از حکومتهاى مستقلى که از قرن دوم هجرى به بعد در مغرب و افریقیه تشکیل شد، وجود نداشت.
غناى بالقوه دیگرى که در دوران اسلامى به فعلیت رسید، فتح باب جامعه بربر به جانب صحرا و سودان بود. آنچه در نتیجه بازرگانى سودانى ـ بربرى به جانب مدیترانه فرستاده مىشد، طلا و مردان زنگى بود. طلا، قدرت بازرگانى را به ارمغان مىآورد و زنگیان نیروى انسانىِ زراعت و کشاورزى و کار را تشکیل مىدادند و کیفیت و ویژگىهاى رزمى آنان قدرت مغرب بربر را تقویت مىکردند.
در منطقه مغرب چند جاده تجارى وجود داشت.(18) مهمترین آنها جادهاى بود که از صحراى غربى مىگذشت و پس از طى حاشیه اقیانوس اطلس به سجلماسه مىرسید. نقطه مقصد این جاده سجلماسه بود.(19) طلا از این شهر راه شمال و اسپانیا را در پیش مىگرفت و یا از کنارههاى نیل مىگذشت و به شرق سرازیر مىشد.
از قرن دوم هجرى که حکومتهاى مغرب و افریقیه توسعه قابل توجهى پیدا کردند، اکثر شهرها و نقاطى را که در جادههاى بازرگانى واقع شده بود، به پایتختى برگزیدند. این شهرهاى پایگاهى و ارتباطى یکى از عوامل پیشرفت شهرىگرى منطقه غرب و افریقیه به شمار مىرفتند. به عنوان نمونه مىتوان از فاس بر روى جاده اسپانیا و از تِلِمسان و تاهرت و قیروان روى جاده شرق یاد کرد.
از اهداف اقتصادى فاطمیان مانند دولتهاى قبلى مغرب و افریقیه تسلط بر شهرها و راههاى تجارى طلا بود، زیرا هر چه داد و ستد طلا در شهرى بیشتر مىشد، قدرت و اعتلاى حکومت آن ناحیه فزونى مىگرفت. به همین علت، حکومتهاى مغرب سعى مىکردند شهرهاى خود را در مسیر جاده طلا قرار دهند.
از بعضى منابع به دست مىآید که سفر عبیدالله مهدى به همراه یک قافله تجارى به سجلماسه، یک حرکت تصادفى(20) و یا صرفا براى فرار از بنىعباس و دیگر مخالفان نبوده است. احتمال دارد وى مىخواست ضمن پیشبرد دعوت در آن ناحیه به شناسایى راههاى به دست آوردن طلا بپردازد.(21)
در اینجا ریشه بسیارى از منازعات میان دولتها و قبائل هم پیمان هر یک از آنها روشن مىشود. در واقع یکى از موضوعات اصلى منازعات، نظارت بر جاده طلا بود، نه حرص و آز ارضى.(22)
چگونگى تاسیس و تحکیم پى در پى قدرت سه حکومت مقتدر فاطمیان، مرابطون (448 ـ 541 هجرى) و موحدون (524 ـ 668 هجرى) در افریقیه و مغرب در قرون وسطى به خوبى نشان مىدهد که بین قدرت سیاسى و تصرف شهرها و مناطق عبور طلا رابطه مستقیم وجود داشته است. در هر سه مورد گروههاى نسبتا کم جمعیت تحت رهبرى امیرانى که هدفهاى سیاسى و دینىشان از چارچوب قبیله تجاوز مىکرد، توانستهاند بلافاصله پس از تصرف سجلماسه، دولتهاى بزرگى تاسیس کنند.
فاطمیان پس از آنکه قیروان مرکز افریقیه را تصرف مىکنند، متوجه مرکز راههاى تجارى طلا و معادن طلا و نقره سجلماسه مىشوند تا ضمن آزادى عبیدالله مهدى،(23) ارباب راههایى شوند که به سودان منتهى مىگردید. این شهر کلید اقتصادى مغرب محسوب مىشد و علاوه بر آنکه مرکز داد و ستد طلاى سودان بود، داراى معادن طلا و نقره فراوانى بود.
حضور یهودیان در این شهر و شرکت آنان در داد و ستد طلا و نقره، موقعیت تجارى این شهر را مهمتر کرده بود.(24) فاطمیان علاوه بر شهر سجلماسه، همه شهرهاى دیگرى را که نقشى در تجارت و اقتصاد منطقه داشتند، به تصرف در آوردند؛ شهرهایى مثل تلمسان، فاس و تاهرت. رهبران فاطمى چون در سلک تجار و پیوسته در حال تجارت بودند، توجه خاصى به مناطق تجارى داشتند.(25) اما شهرها گر چه از جهت مذهبى جزء پایگاههاى فاطمیان در دوران قیام و خلافت نبود اما از جهت اقتصادى و تجارى مورد توجه آنان بود.
اهمیت جاده طلاى سودان نظر بسیارى از مورخان و جغرافىدانان عرب به خصوص ادریسى(26) و البکرى(27) را به خود جلب کرده است.
استفاده فاطمیان از راههاى تجارى براى گسترش دعوت در افریقیه و مغرب
موقعیت تجارى مغرب و افریقیه علاوه بر آنکه موقعیت ممتازى براى تشکیل حکومت فاطمیان از نظر اقتصادى فراهم کرد، موجب شد داعیان از مراکز و راههاى تجارى براى گسترش دعوت خود استفاده کنند.
همانطور که اشاره شد، در قرن سوم هجرى درکنار جاده تجارى بلاد سودان با مغرب شبکهاى از مراکز تجارى فعال به وجود آمد. کاروانهاى تجارى در سرتاسر مغرب در این راهها در آمد و شد بودند. با وجود تعصب مذهبى که بین بعضى از حکومتهاى مغرب و افریقیه وجود داشت و زمینهساز درگیرىهایى در قرن سوم و در آستانه قیام فاطمیان شده بود، این حکومتها در موضوع تجارت با تسامح با یکدیگر برخورد مىکردند. تسامح حکومتها در اقتصاد و تجارت موجب شده بود همکارى اقتصادى بین مناطق تحت سلطه حکومتهاى رستمیان، بنى مدرار، اغلبیان، ادریسیان و امویان اندلس به وجود آید.
در این دوران مهمترین شبکههاى تجارى را در مغرب، خوارج اباضیه ایجاد کرده بودند. آنان در هر واحهاى، زاویهاى ایجاد نموده بودند. زاویه در اصل محلى براى عبادت بود، ولى در عمل به عنوان مراکز ملاقات و توقف و استراحت تجار استفاده مىشد. در صحن زاویه، شب را به صبح مىرساندند و در همانجا به معاملات تجارى مىپرداختند. این شبکه تجارى در ابتدا در نواحى نَفُوسه، تاهرت و سجلماسه ایجاد شد، ولى بعدا همه نواحى صحرایى افریقیه و مغرب را در برگرفت.(28)
راهها و مراکز تجارى در مغرب قبل از فاطمیان در گسترش تشیع نقش آفرین بود. هواداران اهل بیت و تشیع اعتقادات خود را از طریق کاروانهاى تجارى به شهرها و مراکز تجارت بردند. با حرکت کاروانهاى تجارى، عادات، مذاهب، قصص و حتى لهجهها منتقل مىشد. شهرهایى که از طریق کاروانهاى تجارى به تشیع گرایش پیدا کردند، از پایگاههاى عمده تشیع در مغرب شدند. گرایش اهالى شهرهایى مثل باغایه به تشیع به واسطه ارتباط این شهرها با مراکز تجارى و اقتصادى مغرب و تلاش داعیان بوده است.(29) قاضى نعمان به نقش و اهمیت تجار و کاروانهاى تجارى در گسترش تشیع در بعضى شهرها اشاره دارد. وى در مورد تشیع اهالى نَفطَه که سابقه بیشترى در پذیرش شیعه بین مناطق مغرب دارد(30) مىگوید: ورود تشیع به نفطه توسط تجّارى انجام گرفته که با مرماجنه داد و ستد داشتند. مرماجنه در نزدیکى همان شهرى واقع شده بود که ابوسفیان، از داعیان اسماعیلى مغرب در آن سکونت داشت. تجار در رفت و آمدها با تعالیم ابوسفیان آشنا شده و به وى گرایش پیدا کردند و بعد از آن تشیع را به نفطه در منطقه قسطیلیه بردند.(31) قسطیلیه در دورترین ناحیه جنوب بود و از واردات حبوبات نواحى شمال استفاده مىکرد. در مقابل ساکنان شمال از خرماى نفطه در جنوب استفاده مىکردند.
ادریسیان قبل از فاطمیان براى گسترش دعوت و قیام خود، از مراکز تجارى و بازارهاى بزرگ که براى قبائل تشکیل مىشد، استفاده کرده بودند. آنان در ابتداى ورودشان به مغرب، از ولیلى که وسط راه فاس و مکناسه بود و مرکز تجارى مهمى براى عرضه کالاهاى قبائل بود، استفاده مىکردند. اهمیت این شهر مانند یک مرکز سیاسى مهم بود.(32)
بین گروهها و فرقهها در قرن سوم هجرى، اسماعیلیان و فاطمیان بیش از دیگران از طریق تجار و جادههاى بازرگانى براى گسترش دعوت خود استفاده کردند. داعى اسماعیلى احمدبنابراهیم النیسابورى در گزارشى که از شیوه کار داعیان قرن سوم هجرى نشان داده است، به این مسئله اشاره مىکند و مىگوید: داعیان براى گسترش دعوت و یافتن امام اسماعیلى که با عنوان تاجر در سلمیه اقامت کرده بود(33) و با داعیان ملاقات مىکرد، به سلمیه رفت و آمد مىکردند.(34)
فاطمیان از شهرها و شبکههاى تجارى به صورت گسترده جهت اشاعه دعوت خود در افریقیه استفاده کردند. فاصله زیاد بین افریقیه و مراکز دعوت در سلمیه و یمن، برقرارى ارتباط سریع بین داعیان و امام فاطمى را مشکل مىساخت. راه اطمینانبخشى که زمینه را براى ارتباط سهل کرد، وجود راهها و کاروانهاى تجارى بود.
در بررسى دعوت فاطمیان در افریقیه این نکته استنباط مىشود که رهبران اسماعیلى در سلمیه و یمن از آنچه در افریقیه و مغرب مىگذشته،(35) سریعا اطلاع حاصل مىکردند. این اطلاعرسانى با توجه به بعد مسافت، به نظر مىرسد از طریق شبکه راهها و کاروانهاى تجارى بوده است، مثلاً اطلاع ابنحوشب از مرگ داعیان قبل از ابوعبدالله شیعى و بلافاصله بعد از آن فرستادن ابوعبدالله، شاید از این طریق انجام گرفته باشد.
عبیدالله مهدى در سفر خود از مصر به طرف طرابلس از شبکه راههاى تجارى بهره جست و همراه یکى از قافلههاى تجارى، خود را به افریقیه رساند. شاید از عواملى که موجب شد عبیدالله مهدى پس از خروج از طرابلس به جاى حرکت به طرف قیروان به سِجِلماسه رود، همین موقعیت تجارى و شبکه راههاى تجارى این شهر بوده است.
همانطور که بیان شد، سجلماسه در منتهى الیه جادهاى بود که از صحرا مىگذشت. از اینرو، تجار بسیارى از شام، عراق، اندلس و مغرب در آنجا مقیم بودند. فردى که در سجلماسه ساکن مىشد، به آسانى مىتوانست با شهرهاى اطراف ارتباط برقرار کند. عبیدالله که از موقعیت تجارى شهر آگاه بود، همراه فرزندش القائم در هیأت و زى تجار در آنجا اقامت گزید(36) و از آنجا با ابوعبدالله شیعى در ارتباط بود.(37) در واقع سکونت او در سجلماسه موجب شد که قیام فاطمیان از دو نقطه همزمان پیگیرى شود: ابوعبدالله در افریقیه و عبیدالله مهدى در مغرب الاقصى.
عبیدالله مهدى در تماس با تجار عملاً زمینه گسترش دعوت را در نقاط مختلف مغرب و افریقیه فراهم مىکرد. از طرف دیگر داعیان همراه کاروانهاى تجارى به این شهر مىآمدند و با او تماس مىگرفتند و دستورهاى لازم را از او کسب مىکردند.
نتیجه:
موقعیت جغرافیایى و تجارى افریقیه و مغرب در قرون اولیه اسلامى توجه مدعیان قدرت را براى قیام و تشکیل حکومت جلب کرد.
افریقیه و مغرب از جادههاى بزرگ بازرگانى برخوردار بودند. مراکز افریقیه داراى تجارت فعالى با شرق مدیترانه و سیسیل و اسپانیا بودند. وضع ویژه آن مناطق جایگاه ممتازى را براى تشکیل حکومت فاطمیان از نظر اقتصادى فراهم کرد. از اهداف اقتصادى فاطمیان در انتخاب افریقیه و مغرب ،تسلط بر شهرها و راههاى تجارى طلاى آن مناطق بود.
در پایان قرن سوم شبکههاى مهم تجارى در افریقیه و مغرب وجود داشت که قبل از حضور قیامکنندگان فاطمى تاسیس شده بودند. این راهها و مراکز در گسترش تشیع در قرون دوم و سوم هجرى تأثیر زیادى داشتند. فاطمیان بین گروههاى قیامکنندهاى که به آن مناطق آمدند، بیش از دیگران از مراکز و راههاى بازرگانى موجود، براى گسترش دعوت خود استفاده کردند. آنان از طریق مراکز و راههاى تجارى با مراکز اصلى دعوت در سلمیه و یمن ارتباط برقرار مىکردند. عبیدالله مهدى از طریق جادههاى تجارى با ابوعبدالله شیعى تماس برقرار مىکرد. او در سفر خود از مصر به طرابلس و سجلماسه (مرکز بنى مدرار) از همین راهها بهره جست. در واقع آنچه که پیروزى فاطمیان را تسریع بخشید و در مدت زمان کمى توانستند با سرتاسر افریقیه و مغرب تماس برقرار کنند، مراکز و راههاى تجارى بود.
پىنوشتها:
1. مغرب در منابع تاریخى و جغرافیاى اسلامى به سرزمینهاى شمال افریقا از حدود غربى آن تا اقیانوس اطلس اطلاق شده است. این منطقه به سه قسمت تقسیم مىگردد: مغربالادنى (مغرب نزدیک)، مغربالاوسط (مغرب میانه) و مغربالاقصى (مغرب دور).
مغربالادنى حدودا شامل تونس است. این ناحیه که افریقیه هم نامیده مىشود، مرکزش در دوران اغلبیان، قیروان و در دوره فاطمیان شهر مهدیه بود. تشکیل خلافت فاطمیان در این قسمت از مغرب تحقق یافت. مغربالاوسط حدودا به الجزائر و مغربالاقصى به مراکش تا شمال موریتانى گفته مىشود.
2. سودان در کتب جغرافیایى و تاریخى گذشته، مفهومى وسیعتر از کشور سودان امروزى دارد و منطقهاى از ساحل غرب افریقا تا کوههاى حبشه را در بر مىگیرد که عمدتا از اراضى صحرایى، دشت و استپ تشکیل مىشود. منطقه سنگال، دریاچه چاد و نیجرعلیا، سودان غربى و حوزه علیا، سودان شرقى نامیده مىشود. نیلعلیا از نیزارهاى باتلاقى صعب العبورى مىگذرد که آن نیز در سودان قرار دارد. (ر.ک به کالین مک ایودى، اطلس تاریخى افریقا، ترجمه فریدون فاطمى، چاپ اوّل (تهران، نشر مرکز، 1365 ش) ص 52 .
3. ر.ک: ابوعبید عبداللهبنعبدالعزیز البکرى، المغرب فى ذکر بلاد افریقیه و المغرب، تحقیق دوسلان (بغداد، مکتبة المثنى، بى تا) ص 2 ـ 14؛ طه ذنون، الفتح و الاستقرار العربى فى شمال افریقیا و الاندلس (بغداد، دارالرشید، 1982 م) ص 55 .
4. البکرى، پیشین، ص 37 و 84؛ طه ذنون، پیشین، ص 55 ـ 57 .
5. زکریابنمحمدبنمحمود قزوینى، آثارالبلاد و اخبارالعباد، ترجمه جهانگیر میرزا قاجار، تصحیح میرهاشم محدث، چاپ اوّل (تهران، امیر کبیر، 1373 ش) ص 85 . عمدهترین شهر بلاد سودان که طلا از آن صادر مىشد، غانه بوده است. براى مطالعه بیشتر مراجعه شود به: ابوبکر احمدبنمحمد الهمدانى المعروف بابنالفقیه، مختصر کتابالبلدان، الطبعه الاولى (بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1988 م) ص 83؛ البکرى، پیشین، ص 174 ـ183.
6. البکرى، پیشین، ص 47 و 56 و 57؛ طه ذنون، پیشین، ص 55 ـ 56؛ مجهول المولف، الاستبصار فى عجائبالابصار، تصحیح سعد ذغلول عبدالحمید (بغداد، دارالشؤون العامه، 1986 م) ص 201.
7. ر.ک: ابوعبداللهبنمحمدبناحمد التیجانى، رحله التیجانى، تحقیق حسن حسنى عبدالوهاب (تونس، الدارالعربیه الکتاب، 1988 م) ص 65 ـ 66؛ عبدالرحمنبنمحمدبنعبداللّه، معالم الایمان فى معرفة اهل القیروان، روایه ابنناجى التنوخى، تحقیق ابراهیم شبوح (قاهره مکتبة الخانجى، 1968 م)ج 1، ص 35 ـ 36.
8. ر.ک: شمسالدین ابوعبدالله محمدبنابىطالب الانصارى الدمشقى، نخبة الدهر فى عجائب البر و البحر، الطبعة الاولى (بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1988 م) ص 314.
9. ر.ک: کالین مک ایودى، پیشین، ص 73؛ اسحاقبنحسین منجم، آکام المرجان فى ذکر المدائن المشهور فى مکان، ترجمه محمد آصف فکرت، چاپ اوّل (مشهد، آستان قدس رضوى، 1370 ش) ص 109.
10. ر.ک: ابوالقاسمبناحمد جیهانى، اشکالالعالم، ترجمه علىبنعبدالسلام کاتب، تصحیح فیروز منصورى، چاپ اوّل (مشهد، شرکت به نشر، 1368) ص 63؛ مجهول المولف، حدودالعالم منالمشرق الىالمغرب، تصحیح منوچهر ستوده (تهران، طهورى، 1362)؛ اصطخرى، مسالک و ممالک، تصحیح ایرج افشار، (تهران، علمى و فرهنگى، 1368) ص 42؛ مجهول المولف، الاستبصار، ص 200 ـ 202؛ انصارى الدمشقى، پیشین، ص 315 ـ 316.
11. شهابالدین یاقوتالحموى، معجم البلدان (بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1978 م) ج 3، ص 192
12. مجهول المولف: الاستبصار، پیشین، ص 202؛ زکریابنمحمدبنمحمود، پیشین، ص 85.
13. ر.ک: ابوالقاسم عبیدالله بنعبدالله المعروف بابنخرداذبه، المسالک و الممالک، تصحیح محمد مخزوم، الطبعة الاولى (بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1988 م) ص 81.
14. ابوعبدالله محمدبنمحمدبنادریس الحمودىالحسینى المعروف بالشریف الادریسى، نزهة المشتاق فى اختراق الافاق (پورسعید، مکتبة الثقافة الدینیه، بى تا) ج 1، ص 255 ـ 256.
15. یاقوت حموى، پیشین، ج 2، ص 8.
16. ر.ک: اصطخرى، پیشین، ص 46؛ کالین مک ایودى، پیشین، ص 67؛ البکرى، پیشین، ص 70 ـ 71 و 75 و 80 و 142؛ طه ذنون، پیشین، ص 57.
17. وجود خواهان قدرت و شهرت را در مغرب و اندلس بسیار مىتوان دید. از این افراد مىتوان از ابوالحسنعلىبننافع، معروف به زریاب هنرمند و موسیقىدان ایرانى در اندلس یاد کرد. او از شاگردان اسحاق موصلى، موسیقىدان دربار هارون الرشید عباسى بود. چون در آهنگسازى بر استاد خود برترى یافته و توجه هارونالرشید را به خود جلب کرده بود، موجب خشم و رشک اسحاق موصلى شد. زریاب که از دربار امویان اندلس، رفاه، آسایش و توجه آنان به هنرمندان مشرق زمین اطلاع داشت، به حکمبن هشام (180ـ207هجرى) نامه نوشت و با اذن او به اندلس رفت و مورد توجه واقع شد (ر.ک: احمدبنمحمد المقرى، الاندلس من نفح الطیب، (دمشق، منشورات وزاره الثقافه، 1990م) ج 3، ص 122ـ133.
18. ویل دورانت جادههاى تجارى را که مسلمانان در مغرب ایجاد کردند، سه جاده به طول 2500 تا 3200 کیلومتر معرفى مىکند که اوج فعالیت آنان در قرن سوم هجرى / نهم میلادى بوده است. (ر.ک: ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه ابوطالب صارمى و دیگران، چاپ دوم، (تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1368ش) ج 4، عصر ایمان، بخش اوّل، ص 363).
19. ر.ک: ابوالقاسمبن حوقل، صورةالارض (بیروت، دار مکتبة الحیاة، بىتا) ص 65؛ ابوعبدالله مقدسى، احسن التقاسیم فى معرفة الاقالیم، تصحیح محمد مخزوم (بیروت دار احیاء التراث العربى، 1987م) ص 191؛ سعدون عباس نصرالله، دولة الادارسة فى مغرب، (بیروت، دارالنهضة، بىتا) ص 143.
20. ابنحماد در مورد حرکت عبیدالله مهدى به سوى سجلماسه مىگوید: «••• إلى أنْ وصل إلى سجلماسه إما بعلم سبق و إنما بشی ءٍ اتفق» (ابوعبدالله محمدبنحماد صنهاجى، اخبار ملوک بنىعبید و سیرتهم، تحقیق التهامى نقره، عبدالحلیم عویس، (تونس، دارالقلم، 1987 م) ص 47).
21. حبیب جنحایى، دراساتالتاریخالاقتصادى و الاجتماعى للمغربالاسلامى (بیروت، دارالغربالاسلامى، 1984 م) ص 176.
22. در اینجا سئوالى مطرح است که به چه علت طلاى سودان در تحولات مغرب و شکلگیرى دولتهاى بزرگافریقیه و مغرب چنان نقش مهمى ایفا کرده است، با وجودى که مغرب نه منبع آن بوده و نه مقصد آن؟ از سودان مىآمده و به شهرهاى بزرگ مصر و شرق اسلامى روانه مىشده است.
براى پاسخ به این سئوال باید به عقب برگردیم. گمان مىرود تا قرن دوم یا سوم هجرى، روابط تجارى میان سودان و مشرق مستقیما از طریق صحراى خاورى صورت گرفته است. از این قرن به بعد احتمالاً به سبب آشوب خوارج و صعوبت اقلیمى و طوفانهاى شن و حملات بدویان، کاروانیان اجبارا به جاده صحراى غربى که عبور از آن آسانتر است، روى مىآورند و در نتیجه از مغرب و افریقیه عبور مىکنند.
تغییر مسیر حمل و نقل طلا را باید یکى از موجبات پیشرفت مغرب و افریقیه شمرد. بىدلیل نیست دولتهاى قدرتمندى که در آن مناطق به وجود مىآیند، بعد از تغییر مسیر است. فاطمیان از این مسئله جهت تحکیم موقعیت خود استفاده مىکنند. در واقع باید گفت جاده طلا بسیارى از مسائل مربوط به اوضاع و احوال مغرب و افریقیه را روشن و قابل فهم مىسازد. (ر.ک به ابنحوقل، پیشین، ص 65).
23. ابوحنیفه قاضى نعمان، افتتاحالدعوة، تحقیق وداد قاضى (بیروت، دارالثقافة، 1970 م) ص 231 ـ 245.
24. ر.ک: مجهولالمولف، الاستبصار، پیشین، ص 202؛ احمد مختار العبادى، فىالتاریخالعباسى و الفاطمى (بیروت، دارالنهضة العربیه، بىتا) ص 229.
25. فاطمیان بعد از تشکیل خلافت هم توجه خاصى به مناطق تجارى داشتند. آنان با یک سلسله حملات به فاس، تلمسان و به خصوص سبته سعى کردند در برابر نفوذ خلفاى اندلس در سجلماسه، سدى ایجاد کنند و بدین طریق نظارت بر بخش عظیمى از جاده را در اختیار بگیرند. فاطمیان به یارى طلا در سالهاى بعد، براى اجراى طرح بزرگ خود که فتح مصر بود، منابع مالى جنگ و لشکرکشى را فراهم آوردند و مصر را تصرف کردند. مقریزى بیان مىدارد براى لشکرکشى به مصر بین سالهاى 358 تا 362 هجرى، 24 میلیون دینار توسط فاطمیان هزینه شد. تقىالدین مقریزى، خطط (بیروت، دار صادر، بى تا) ص 352.
شکوفایى اقتصادى مصر در عصر فاطمیان نیز تا حدود زیادى وابسته به طلاى سودان بوده است. منبع عمده تأمین طلاى مصر، در دوره قرون وسطى، بیش از هر زمان سودان غربى بوده است. مورخان و جغرافىدانان عرب از مقدار کاملاً خارقالعاده طلا سخن مىگویند که به سجلماسه یعنى انبار اصلى کالاى تجارتى ماوراى صحرا در جنوب شرقى مراکش مىرسیده و از آنجا در طول ساحل مدیترانهاى دره نیل پیش رفته است. در نتیجه مصر که طلاى سودان غربى بدانجا سرازیر مىشد، همواره به عنوان سرزمینى توصیف شده که از نظر طلا بسیار ثروتمند است. ثعالبى مىگوید: «از مختصات آنجا فراوانى دینار (سکه زر) در آن سرزمین است. گفتهاند هرکس به مصر رود و از خواسته بى نیاز نشود، هرگز خدا او را بى نیاز نخواهد کرد».
(ابومنصور عبدالملکبنمحمدبناسماعیل ثعالبى نیشابورى، لطائف المعارف، ترجمه على اکبر شهابىخراسانى (مشهد، انتشارات آستان قدس رضوى، 1368 ش) ص 214 ـ213.
26. ادریسى، نزهة المشتاق فى اختراق الافاق، پیشین، ج 1، ص 23 ـ 25، 44، 103 ـ 105.
27. البکرى اندلسى، پیشین، ص 172 ـ 183.
28. حسین مونس، معالمالمغرب (قاهرة، دارالرشد، 1997 م)ص 120 ـ 122.
29. موسى اقبال، دور کتامة فى تاریخ الخلافة الفاطمیة منذ تاسیسها الى منتصف القرن الخامس الهجرى 11 م (الجزائر، الشرکةالوطنیه للنشر، 1976) ص 217.
30. البکرى در مورد سابقه تشیع نَفْطَة گوید که تمام ساکنان نَفْطَة در عصر محمدبنیوسف ورّاق جغرافىدان، شیعه بودند و به همین جهت این شهر به کوفه صُغرى مشهور شده بود. بعضى از علماى شهر که به بجلى شهرت یافته بودند، از آنجا به گسترش عقائد شیعه بین ساکنان ناحیه سوس قبل از ظهور ابوعبدالله شیعى در افریقیه و مغرب پرداختند. (ر.ک: البکرى، پیشین، ص 67).
31. قاضى نعمان، پیشین، ص 54 ـ 55؛ قاضى نعمان، شرحالاخبار، تحقیق محمدالحسینى الجلالى (قم، موسسة النشر الاسلامى، 1412 ه) ج 3، ص 413.
32. حسین مونس، معالم المغرب، ص 126.
33. احمدبنابراهیم النیسابورى، استتارالامام علیهالسلام و تفرقالدعاة فىالجزائر لطلبه، گردآورى و تصحیح سهیل زکار؛ الجامع فى اخبارالقرامطه فى الاحساء ـ الشام ـ العراق ـ الیمن، الطبعه الاولى (دمشق، داراحسان، 1407 هجرى / 1287 م) ج 1، ص 271 ـ 274.
34. النیسابورى در مورد تفصیل کار داعیان براى گسترش دعوت و یافتن امام مىنویسد: وقتى امام اسماعیلى، خود را حتى از دید داعیان پنهان کرد، چند نفر از داعیان به نامهاى ابوغفیر، ابوسلمه، ابوالحسنبنالترمذى، جیادبنالخثعمى، احمدبنالموصلى، ابومحمدالکوفى در شهر عسکر مکرم اجتماع کردند و براى یافتن امام متعهد شدند. آنان در هیأت تجار و فروشندگان، اقالیم مختلف را پیمودند. وقتى در یک مکان امام را نمىیافتند، به مکان و شهر دیگرى مىرفتند. آنان به شهرهاى حلب، الجزیره، حمص و معرة النعمان رفتند تا در نهایت امام را در معرة النعمان در کوهستان السماق در دیرى یافتند. سپس در صدد بر آمدند مکانى براى اقامت امام بیابند. از بین مناطق، سلمیه را انتخاب کردند. عامل اصلى این انتخاب موقعیت تجارى این ناحیه بود، زیرا سلمیه شهرى بود که تجار به آن مىآمدند و دوست نمىداشتند از آن بروند و از حاکم شهر درخواست مىکردند به آنان اجازه سکونت دهد. هر قسمتى از شهر در اختیار یکى از تُجار بود. این تجار از نواحى مختلف مثل بلخ، مدینة الرسول، حلب، رقه و... بودند.
امام اسماعیلى هم در سلمیه به عنوان یک تاجر بصرى اقامت کرد و داعیانش را به صورت مخفى به مناطق مختلف مىفرستاد. (همان: ص 271 ـ 273).
35. تقىالدین مقریزى، اتعاظ الحنفاء، تحقیق جمالالدین ااشیال (قاهره، وزارة الاوقاف، 1416 ق) ج 1، ص 55.
36. مجهول المولف، الاستبصار فى عجائب الامصار، پیشین، ص 202.
37. احمدبنابراهیم النیسابورى، پیشین، ص 284.
منابع:
ـ ابنحماد الصنهاجى، ابوعبدالله محمد، اخبار ملوک بنىعبید و سیرتهم، تحقیق التهامى نقره، عبدالحلیم عویس (تونس، دارالقلم، 1987 م).
ـ ابنحوقل، ابوالقاسم، صورة الأرض (بیروت، دارالمکتبة الحیاة، بى تا).
ـ ابنخرداذبه، ابوالقاسم، المسالک و الممالک، تصحیح محمد مخزوم(بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1988 م).
ـ ابنعبدالله، عبدالرحمنبنمحمد، معالم ایمان فى معرفة اهل القیروان، روایة ابنناجى التنوخى، تحقیق ابراهیم شبوح (قاهره، مکتبة الخانجى، 1968 م).
ـ ابنالفقیه، ابوبکر احمدبنمحمد، مختصر کتابالبلدان (بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1988 م).
ـ ادریسى، ابوعبدالله محمدبنمحمدبنادریس، نزهة المشتاق فى اختراق الافاق، پورسعید (بیروت، 0مکتبة الثقافه الدینیه، بى تا).
ـ الانصارى الدمشقى، شمسالدین، نخبة الدهر فى عجائب البر والبحر (بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1988 م).
ـ البکرى، ابوعبید عبدالله بن عبدالعزیز، المغرب فى ذکر بلاد افریقیه و المغرب، تحقیق دوسلان (بغداد، مکتبه المثنى، بى تا).
ـ التیجانى، ابوعبدالله بن محمد بن احمد، رحله التیجانى، تحقیق حسن حسنى عبدالوهاب (تونس، الدارالعربیه الکتاب، 1988 م).
ـ ثعالبى نیشابورى، ابومنصور عبدالملک، لطائف المعارف، ترجمه علىاکبر شهابى خراسانى (مشهد، آستان قدس رضوى، 1368 ش).
ـ جنحایى، حبیب، دراسات فى تاریخ الاقتصادى و الاجتماعى للمغرب الاسلامى (بیروت، دارالغرب الاسلامى، 1984 م).
ـ جیهانى، ابوالقاسم بناحمد، اشکال العالم، ترجمه علىبنعبدالسلام ثابت، تصحیح فیروز منصورى (مشهد، شرکت به نشر، 1368 ش).
ـ دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمه ابوطالب صارمى و دیگران (تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1368 ش) جلد4.
ـ ذنون، طه، الفتح و الاستقرار العربى فى فتح شمال افریقیا و الاندلسى (بغداد، دارالرشید، 1982 م).
ـ العبادى، احمد مختار، فى التاریخ العباسى و الفاطمى (بیروت، دارالنهضة العربیة، بى تا).
ـ قاضى نعمان، ابوحنیفه، افتتاح الدعوة، تحقیق ودادقاضى (بیروت، دارالثقافه، 1970 م).
ـ قاضى نعمان، ابوحنیفه، شرح الاخبار، تحقیق محمدالحسینى الجلالى (قم، موسسة النشر الاسلامى، 1412 ق).
ـ قزوینى، زکریا بنمحمدبنمحمود، آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه جهانگیر میرزا قاجار، تصحیح میرهاشم محدث (تهران، امیر کبیر، 1373 ش).
ـ مجهول المؤلف، الاستبصار فى عجائب الابصار، تصحیح سعد ذغلول عبدالحمید (بغداد، دارالشؤون العامه، 1986 م).
ـ مجهول المؤلف، حدود العالم من المشرق الى المغرب، تصحیح منوچهر ستوده (تهران، طهورى، 1362 ش).
ـ المقرى، احمد بن محمد، الاندلس من نفح الطیب (دمشق، منشورات وزارة الثقافه، 1990 م).
ـ مقریزى، تقىالدین، اتعاظ الحنفاء، تحقیق جمالالدین الشیال (قاهره، وزارت اوقاف، 1416 ق).
ـ مقریزى، تقىالدین، خطط (بیروت، دار صادر، بى تا).
ـ مک ایودى، کالین، اطلس تاریخى افریقا، ترجمه فریدون فاطمى (تهران، نشر مرکز، 1365 ش).
ـ منجم، اسحاقبنحسین، آکام المرجان فى ذکر المدائن المشهور فى مکان، ترجمه محمد آصف فکرت (مشهد، آستان قدس رضوى، 1370 ش).
ـ مؤنس، حسین، معالم المغرب (قاهره، دارالرشد، 1997 م).
ـ النیسابورى، احمدبنابراهیم، استتار الامام علیهالسلام و تفرقالدعاه فى الجزائر لطلبه، در مجموعه «الجامع فى اخبار القرامطه»، تصحیح سهیل زکار (دمشق، دار احسان، 1407 ق).
ـ یاقوت الحموى، شهاب الدین، معجم البلدان (بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1978 م).