آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۰

چکیده

متن

فاطمیان پس از دو دهه دعوت و فعالیت سیاسى، مذهبى و نظامى در افریقیه و مغرب در سال 297 ه موفق به تشکیل خلافت در قیروان شدند.
از عواملى که به تشکیل این حکومت کمک کرد، موقعیت تجارى افریقیه و مغرب بوده است. افریقیه و مغرب داراى مراکز و جاده‏هاى بزرگ و مهم بازرگانى بود. وضعیت بازرگانى ویژه آن مناطق، جایگاه ممتازى را براى تشکیل خلافت فاطمیان فراهم کرد.
این مقاله در پى بررسى نقشى است که مراکز و راه‏هاى بازرگانى و تجارى افریقیه و مغرب در تأسیس خلافت فاطمیان داشته است.
مقدمه:
از حکومت‏هاى مهم تشکیل شده در ناحیه غرب عالم اسلام، خلافت فاطمیان در افریقیه و مغرب است.(1) انتخاب افریقیه و مغرب توسط فاطمیان به عنوان محل قیام، منحصر به زمینه‏هاى سیاسى، اجتماعى و مذهبى موجود در آن منطقه نبوده است. در کنار آن‏ها بازرگانى منطقه‏اى عامل مهمى بوده، که تاکنون کمتر به آن توجه شده است.
در این مقاله به بررسى زمینه‏هاى تجارى موجود در مغرب و افریقیه که آن منطقه را حائز اهمیت کرده و توجه فاطمیان را براى تشکیل حکومت به خود جلب کرده است، پرداخته مى‏شود. ویژگى بسیار مهم تجارى مغرب و افریقیه چیزى نبود که از دید قیامگران فاطمى پنهان مانده باشد. نقش بازرگانى این منطقه در تجارت دریایى مدیترانه بسیار مهم بود و همین مسئله موجب شده موقعیت اقتصادى و بازرگانى مغرب و افریقیه از زمان‏هاى دور مورد توجه قرار گیرد.
داعیان فاطمى از ابتداى قیام خود، در پوشش تجارت در مناطق مغرب و افریقیه رفت و آمد داشتند و کم و بیش نسبت به اوضاع بازرگانى و اقتصادى منطقه اطلاعاتى کسب کرده و این ناحیه را از جهت اقتصادى و تجارى مکانى مناسب براى ادامه کار تشخیص داده بودند.
موقعیت جغرافیایى و بازرگانى افریقیه و مغرب
مغرب موقعیتى ممتاز میان شرق اسلامى و اسپانیاى مسلمان و نیز میان صحرا و سودان از یک سو و مدیترانه از سوى دیگر داشت. سه منطقه مغرب که مسلمانان شرق بر آنها حکمرانى داشتند، هر کدام موقعیت مهمى داشتند. افریقیه بر تنگه سیسیل تسلط داشت و مرکز قدیمى کارتاژ و منطقه‏اى سوق‏الجیشى به شمار مى‏آمد. مغرب الاقصى مسلط بر تنگه جبل‏الطارق و معبر ایتالیا و اسپانیا بود. وضع حاشیه صحرا در کوهپایه اطلس متفاوت از دو منطقه دیگر بود. دامنه این منطقه بزرگ شرقى ـ غربى محل انشعاب مسیرهاى ماوراى صحرا بود و قرارگاه پایانه‏هاى شمالىِ راه‏هاى کاروان‏روى بود که مجموعه شبکه ارتباطى بلاد سودان(2) ـ صحرا را تشکیل مى‏دادند. همچنین از منطقه یاد شده به عنوان مأمن کویرى صحرانشینان بربر ساکن در فلات‏هاى بلند استفاده مى‏شد. حاشیه بخش مرکزىِ ارتفاعات مغرب از شرق به غرب به صورت پلکانى است و از شمال به جنوب، یعنى از مدیترانه به سودان، امتداد دارد. ساحل با سلسله‏اى از کوه‏ها، تل اطلس، فلات‏هاى بلند، اطلس صحرا و بیابان به چند بخش تقسیم مى‏شود. دشت‏هاى ساحلى نیز از هر طرف در افریقیه و مغرب الاقصى گسترده‏اند. مشکلات گروه‏هایى مانند رومى‏ها که مى‏خواستند بر جبهه‏هاى مرتفع مسلّط شوند، ناشى از همین وضع جغرافیایى است.
در دنیاى اسلام آن ایام، مغرب سرزمین سوق‏الجیشى مهمى محسوب مى‏شد و از لحاظ افق‏ها و دیدگاه‏هاى تمدنى و هم‏چنین تماس و برخورد میان تمدن‏ها، پلى میان شرق و غرب عالم اسلام و نقطه اتصال میان سرزمین‏هاى متمدن بود. در دوره مسلمانان این منطقه از لحاظ جمعیت و شهرى‏گرى رشد تازه‏اى یافت و به لحاظ تجارى شکوفا شد.
مغرب در حاشیه جاده‏هاى بزرگ بازرگانى قرار نداشته، بلکه یکى از شریان‏هاى آن را تشکیل مى‏داد. تجار شرقى زیادى براى خرید طلاى سودان که توسط سوداگران مغرب از طریق صحرا حمل مى‏شد، به شهرهاى شمال افریقا مى‏آمدند. مغرب، در این زمان نقش مهمى در داد و ستدهاى تجارى بین سرزمین‏هاى مدیترانه و مناطق دیگر ایفا مى‏کرد.(3) گسترش تمدن اسلامى در این دوران تا اندازه زیادى مدیون مغرب است.
مراکز افریقیه داراى تجارت فعالى با شرق مدیترانه و سیسیل و اسپانیا بودند. تونس به عنوان ناحیه سرحد اندلس بود و از آن‏جا براى عبور به اندلس استفاده مى‏شد.(4) تونس نخستین بندرى بود که با کشتى از آن‏جا به طرطوشه، واقع در ساحل اندلس مى‏رفتند. «قابس» شهر صحرایى و مدیترانه‏اى، ورودى راه‏هاى سودان بود.
افریقیه و مغرب محل عبور محصولات سودان، از قبیل طلا(5) و واردات و صادرات تولیداتى مانند زعفران، پسته، پارچه، عاج، مروارید، اشیاى تجملى و تولیدات غرب یعنى برده اسلاوى و پوست و شمشیر بود.(6) در کنار این محصولات، تجارت روغن‏زیتون نقش بسیار مهمى براى ساکنان نواحى غیر ساحلى افریقیه و مغرب داشت.(7)
اهمیت تجارى شهرهاى مغرب و افریقیه
همان‏طور که بیان شد در آن ایام مغرب و افریقیه سرزمین عبورى میان حد غربى امپراتورى و شرق مسلمان، نیز معبر اسپانیا و سیسیل از یک طرف و قلمرو مسلمانان و سرزمین سودان و صحرا از طرف دیگر بود. بدین‏سان شاهد ترقى و جهش قابل ملاحظه‏اى شد که بر تجارت با ماوراى صحرا استوار بود. در نتیجه گونه‏هاى شهرنشینى را در شمال صحرا (سجلماسه و میزاب) تا سواحل نیجر رواج مى‏داد. بنیاد گذارى و بسط شهرهایى همچون فاس و قیروان، با وجهه تجارت مغرب و نیز با ترقى گروهى از شهرهاى عمده کاروانى، ارتباط داشت که پایانه (ترمینال) راه‏هاى دسترسى به طلا و بردگان بود.
در آن عصر، مغرب مرکز ثقل تجارى بود که میدان نفوذش کم و بیش تا نواحى مجاور گسترده شده بود. قلب هر دولت یک شهر تجارى بود که در محل تقاطع کاروان‏هاى صحرایى از یک سو و در شرق از سوى دیگر واقع شده بود.
در دوره حکومت اغلبیان، قیروان نخستین، گسترش قابل ملاحظه‏اى یافت و داراى چهار شهر اقمارى با نام‏هاى: قصر قدیم، رقّاده، صَبره و منصوریه بود.(8) اهمیت قیروان مانند قرطبه، ناشى از توسعه شهرى حامى تجارت بود.
در بین شهرها، سجلماسه از نظر تجارى مهم‏ترین موقعیت را داشت. اگر به نقشه سمت غربى صحراى بزرگ نگاه کنیم، اهمیت تجارى سجلماسه آشکار مى‏شود، چون بزرگ‏ترین دروازه به سوى شهرهاى غربى سودان است. عمده راه‏هاى تجارى که از صحرا مى‏گذرد، به این شهر منتهى مى‏شود.(9)
دو ویژگى موجب اهمیت اقتصادى این شهر شده بود:
1. وجود معادن طلا و نقره،
2. موقعیت تجارى شهر.
آن‏جا بزرگ‏ترین بازار براى تجارت و تجار بود. در بازارهایش محصولات مختلف مغرب و افریقیه و سودان مثل طلاى غیر مسکوک، پنبه، نمک، آبنوس، پوست، چوب، برده سیاه، واردات مغرب و اندلس، مصنوعات معدنى، منسوجات، ظروف و روغن معامله مى‏شد.(10) ائمه بنى مدرار مانند ائمه رستمیان در این معاملات شرکت مى‏کردند.
تجارت، سجلماسه را محل اجتماع مردم از هر فرقه و نحله قرار داده بود. در آن‏جا گروه‏ها و دسته‏هایى از سودان، مغرب، اندلس و جماعاتى از یهود حضور داشتند. رفاه اقتصادى مردم سجلماسه مورد توجه جغرافى‏دانان قرار گرفته است. یاقوت مى‏گوید که مردم این شهر غنى‏ترین و ثروتمندترین افراد هستند.(11)
شهر سجلماسه به لحاظ موقعیت ممتازش همواره مورد ادعاى حکومت‏هاى مغرب و اندلس بود. خلفاى اندلس که شهر سبته واقع در آن سوى جبل‏الطارق را در تصرف داشتند، مى‏کوشیدند راسا یا با قرار و پیمان با دیگران، روابط خود را با سجلماسه حفظ کنند، زیرا همان‏طور که ذکر شد، این شهر قرن‏ها یکى از مراکز داد و ستد طلا بود.(12)
از شهرهاى مهم دیگر تجارىِ مغرب، تاهرت بود، که در اختیار اباضیه رستمى بود.(13) این شهر بر راه‏هاى منتهى به جنوب مسلط بود. به علت موقعیت مهم تجارى تاهرت،(14) در آن ایام عراق مغرب لقب داشت.(15) گروه‏هایى از زناته که بازرگانانى صحرا گرد و در کارهاى تجارى عمده وارد بودند و از شبکه‏هاى موجود در مغرب یا سودان استفاده مى‏کردند، در تاهرت مستقر بودند.(16)
بهره‏ورى فاطمیان از امکانات تجارى ـ اقتصادى مغرب و افریقیه
در دوران ظهور اسلام، سرزمین‏هاى متمدن کهن در نتیجه بهره بردارى از منابع خود، از رمق افتاده بودند. در مقابل سرزمین‏هاى جوان که در غرب دنیاى اسلام قرار داشتند، به عرضه امکانات اقتصادى نو و استعدادهاى انسانى دست نخورده و منابع مهم بالقوه پرداختند.
سرزمین‏هاى تازه اهالى مشرق را به خود جذب کردند و فرقه‏ها و گروه‏هایى هم‏چون فاطمیان و قبل از آنان امویان اندلس، ادریسیان مغرب الاقصى و رستمیان مغرب الاوسط بر آن شدند که بخت خود را در این سرزمین‏ها بیازمایند.
ماجرا جویانى از گروه‏هاى مختلف، نیز سوداگران و بازرگانان، هم‏چنین ادیبان و فرهیختگان که مجذوب مستمرى‏هاى کلان و طالب دست‏یابى به مقام‏هاى خالى در دولت‏هاى جدید اسلامى غرب بودند، رو به این سرزمین نهادند.(17)
مغرب دو نیروى بالقوه داشت که توجه قیام‏گران و طالبان قدرت و حکومت را به خود جلب مى‏کرد: اوّل غناى نیروى انسانى. مغرب و افریقیه از دورترین ایام گروه‏هاى بزرگ بردگان را به شرق مى‏فرستاد. پس از آن نیز هنگامى که مناطق قابل دسترس آن به اسلام گرویدند و سرچشمه بردگى بسته شد، مخزن سربازانى شد که به یارى آنان فتوحات اسپانیا و سیسیل و نیز تسلط برصحرا تا سودان انجام گرفت. این گروه‏هاى عظیم که داراى انگیزه‏هاى مادى و معنوى براى حمایت از دسته‏هاى قیام‏گر و قدرت طلب بودند، نیروى فوق‏العاده قدرتمندى بودند که بدون حمایت آنان امکان تشکیل هیچ‏کدام از حکومت‏هاى مستقلى که از قرن دوم هجرى به بعد در مغرب و افریقیه تشکیل شد، وجود نداشت.
غناى بالقوه دیگرى که در دوران اسلامى به فعلیت رسید، فتح باب جامعه بربر به جانب صحرا و سودان بود. آن‏چه در نتیجه بازرگانى سودانى ـ بربرى به جانب مدیترانه فرستاده مى‏شد، طلا و مردان زنگى بود. طلا، قدرت بازرگانى را به ارمغان مى‏آورد و زنگیان نیروى انسانىِ زراعت و کشاورزى و کار را تشکیل مى‏دادند و کیفیت و ویژگى‏هاى رزمى آنان قدرت مغرب بربر را تقویت مى‏کردند.
در منطقه مغرب چند جاده تجارى وجود داشت.(18) مهم‏ترین آن‏ها جاده‏اى بود که از صحراى غربى مى‏گذشت و پس از طى حاشیه اقیانوس اطلس به سجلماسه مى‏رسید. نقطه مقصد این جاده سجلماسه بود.(19) طلا از این شهر راه شمال و اسپانیا را در پیش مى‏گرفت و یا از کناره‏هاى نیل مى‏گذشت و به شرق سرازیر مى‏شد.
از قرن دوم هجرى که حکومت‏هاى مغرب و افریقیه توسعه قابل توجهى پیدا کردند، اکثر شهرها و نقاطى را که در جاده‏هاى بازرگانى واقع شده بود، به پایتختى برگزیدند. این شهرهاى پایگاهى و ارتباطى یکى از عوامل پیشرفت شهرى‏گرى منطقه غرب و افریقیه به شمار مى‏رفتند. به عنوان نمونه مى‏توان از فاس بر روى جاده اسپانیا و از تِلِمسان و تاهرت و قیروان روى جاده شرق یاد کرد.
از اهداف اقتصادى فاطمیان مانند دولت‏هاى قبلى مغرب و افریقیه تسلط بر شهرها و راه‏هاى تجارى طلا بود، زیرا هر چه داد و ستد طلا در شهرى بیش‏تر مى‏شد، قدرت و اعتلاى حکومت آن ناحیه فزونى مى‏گرفت. به همین علت، حکومت‏هاى مغرب سعى مى‏کردند شهرهاى خود را در مسیر جاده طلا قرار دهند.
از بعضى منابع به دست مى‏آید که سفر عبیدالله مهدى به همراه یک قافله تجارى به سجلماسه، یک حرکت تصادفى(20) و یا صرفا براى فرار از بنى‏عباس و دیگر مخالفان نبوده است. احتمال دارد وى مى‏خواست ضمن پیشبرد دعوت در آن ناحیه به شناسایى راه‏هاى به دست آوردن طلا بپردازد.(21)
در این‏جا ریشه بسیارى از منازعات میان دولت‏ها و قبائل هم پیمان هر یک از آن‏ها روشن مى‏شود. در واقع یکى از موضوعات اصلى منازعات، نظارت بر جاده طلا بود، نه حرص و آز ارضى.(22)
چگونگى تاسیس و تحکیم پى در پى قدرت سه حکومت مقتدر فاطمیان، مرابطون (448 ـ 541 هجرى) و موحدون (524 ـ 668 هجرى) در افریقیه و مغرب در قرون وسطى به خوبى نشان مى‏دهد که بین قدرت سیاسى و تصرف شهرها و مناطق عبور طلا رابطه مستقیم وجود داشته است. در هر سه مورد گروه‏هاى نسبتا کم جمعیت تحت رهبرى امیرانى که هدف‏هاى سیاسى و دینى‏شان از چارچوب قبیله تجاوز مى‏کرد، توانسته‏اند بلافاصله پس از تصرف سجلماسه، دولت‏هاى بزرگى تاسیس کنند.
فاطمیان پس از آن‏که قیروان مرکز افریقیه را تصرف مى‏کنند، متوجه مرکز راه‏هاى تجارى طلا و معادن طلا و نقره سجلماسه مى‏شوند تا ضمن آزادى عبیدالله مهدى،(23) ارباب راه‏هایى شوند که به سودان منتهى مى‏گردید. این شهر کلید اقتصادى مغرب محسوب مى‏شد و علاوه بر آن‏که مرکز داد و ستد طلاى سودان بود، داراى معادن طلا و نقره فراوانى بود.
حضور یهودیان در این شهر و شرکت آنان در داد و ستد طلا و نقره، موقعیت تجارى این شهر را مهم‏تر کرده بود.(24) فاطمیان علاوه بر شهر سجلماسه، همه شهرهاى دیگرى را که نقشى در تجارت و اقتصاد منطقه داشتند، به تصرف در آوردند؛ شهرهایى مثل تلمسان، فاس و تاهرت. رهبران فاطمى چون در سلک تجار و پیوسته در حال تجارت بودند، توجه خاصى به مناطق تجارى داشتند.(25) اما شهرها گر چه از جهت مذهبى جزء پایگاه‏هاى فاطمیان در دوران قیام و خلافت نبود اما از جهت اقتصادى و تجارى مورد توجه آنان بود.
اهمیت جاده طلاى سودان نظر بسیارى از مورخان و جغرافى‏دانان عرب به خصوص ادریسى(26) و البکرى(27) را به خود جلب کرده است.
استفاده فاطمیان از راه‏هاى تجارى براى گسترش دعوت در افریقیه و مغرب
موقعیت تجارى مغرب و افریقیه علاوه بر آن‏که موقعیت ممتازى براى تشکیل حکومت فاطمیان از نظر اقتصادى فراهم کرد، موجب شد داعیان از مراکز و راه‏هاى تجارى براى گسترش دعوت خود استفاده کنند.
همان‏طور که اشاره شد، در قرن سوم هجرى درکنار جاده تجارى بلاد سودان با مغرب شبکه‏اى از مراکز تجارى فعال به وجود آمد. کاروان‏هاى تجارى در سرتاسر مغرب در این راه‏ها در آمد و شد بودند. با وجود تعصب مذهبى که بین بعضى از حکومت‏هاى مغرب و افریقیه وجود داشت و زمینه‏ساز درگیرى‏هایى در قرن سوم و در آستانه قیام فاطمیان شده بود، این حکومت‏ها در موضوع تجارت با تسامح با یکدیگر برخورد مى‏کردند. تسامح حکومت‏ها در اقتصاد و تجارت موجب شده بود همکارى اقتصادى بین مناطق تحت سلطه حکومت‏هاى رستمیان، بنى مدرار، اغلبیان، ادریسیان و امویان اندلس به وجود آید.
در این دوران مهم‏ترین شبکه‏هاى تجارى را در مغرب، خوارج اباضیه ایجاد کرده بودند. آنان در هر واحه‏اى، زاویه‏اى ایجاد نموده بودند. زاویه در اصل محلى براى عبادت بود، ولى در عمل به عنوان مراکز ملاقات و توقف و استراحت تجار استفاده مى‏شد. در صحن زاویه، شب را به صبح مى‏رساندند و در همان‏جا به معاملات تجارى مى‏پرداختند. این شبکه تجارى در ابتدا در نواحى نَفُوسه، تاهرت و سجلماسه ایجاد شد، ولى بعدا همه نواحى صحرایى افریقیه و مغرب را در برگرفت.(28)
راه‏ها و مراکز تجارى در مغرب قبل از فاطمیان در گسترش تشیع نقش آفرین بود. هواداران اهل بیت و تشیع اعتقادات خود را از طریق کاروان‏هاى تجارى به شهرها و مراکز تجارت بردند. با حرکت کاروان‏هاى تجارى، عادات، مذاهب، قصص و حتى لهجه‏ها منتقل مى‏شد. شهرهایى که از طریق کاروان‏هاى تجارى به تشیع گرایش پیدا کردند، از پایگاه‏هاى عمده تشیع در مغرب شدند. گرایش اهالى شهرهایى مثل باغایه به تشیع به واسطه ارتباط این شهرها با مراکز تجارى و اقتصادى مغرب و تلاش داعیان بوده است.(29) قاضى نعمان به نقش و اهمیت تجار و کاروان‏هاى تجارى در گسترش تشیع در بعضى شهرها اشاره دارد. وى در مورد تشیع اهالى نَفطَه که سابقه بیش‏ترى در پذیرش شیعه بین مناطق مغرب دارد(30) مى‏گوید: ورود تشیع به نفطه توسط تجّارى انجام گرفته که با مرماجنه داد و ستد داشتند. مرماجنه در نزدیکى همان شهرى واقع شده بود که ابوسفیان، از داعیان اسماعیلى مغرب در آن سکونت داشت. تجار در رفت و آمدها با تعالیم ابوسفیان آشنا شده و به وى گرایش پیدا کردند و بعد از آن تشیع را به نفطه در منطقه قسطیلیه بردند.(31) قسطیلیه در دورترین ناحیه جنوب بود و از واردات حبوبات نواحى شمال استفاده مى‏کرد. در مقابل ساکنان شمال از خرماى نفطه در جنوب استفاده مى‏کردند.
ادریسیان قبل از فاطمیان براى گسترش دعوت و قیام خود، از مراکز تجارى و بازارهاى بزرگ که براى قبائل تشکیل مى‏شد، استفاده کرده بودند. آنان در ابتداى ورودشان به مغرب، از ولیلى که وسط راه فاس و مکناسه بود و مرکز تجارى مهمى براى عرضه کالاهاى قبائل بود، استفاده مى‏کردند. اهمیت این شهر مانند یک مرکز سیاسى مهم بود.(32)
بین گروه‏ها و فرقه‏ها در قرن سوم هجرى، اسماعیلیان و فاطمیان بیش از دیگران از طریق تجار و جاده‏هاى بازرگانى براى گسترش دعوت خود استفاده کردند. داعى اسماعیلى احمدبن‏ابراهیم النیسابورى در گزارشى که از شیوه کار داعیان قرن سوم هجرى نشان داده است، به این مسئله اشاره مى‏کند و مى‏گوید: داعیان براى گسترش دعوت و یافتن امام اسماعیلى که با عنوان تاجر در سلمیه اقامت کرده بود(33) و با داعیان ملاقات مى‏کرد، به سلمیه رفت و آمد مى‏کردند.(34)
فاطمیان از شهرها و شبکه‏هاى تجارى به صورت گسترده جهت اشاعه دعوت خود در افریقیه استفاده کردند. فاصله زیاد بین افریقیه و مراکز دعوت در سلمیه و یمن، برقرارى ارتباط سریع بین داعیان و امام فاطمى را مشکل مى‏ساخت. راه اطمینان‏بخشى که زمینه را براى ارتباط سهل کرد، وجود راه‏ها و کاروان‏هاى تجارى بود.
در بررسى دعوت فاطمیان در افریقیه این نکته استنباط مى‏شود که رهبران اسماعیلى در سلمیه و یمن از آن‏چه در افریقیه و مغرب مى‏گذشته،(35) سریعا اطلاع حاصل مى‏کردند. این اطلاع‏رسانى با توجه به بعد مسافت، به نظر مى‏رسد از طریق شبکه راه‏ها و کاروان‏هاى تجارى بوده است، مثلاً اطلاع ابن‏حوشب از مرگ داعیان قبل از ابوعبدالله شیعى و بلافاصله بعد از آن فرستادن ابوعبدالله، شاید از این طریق انجام گرفته باشد.
عبیدالله مهدى در سفر خود از مصر به طرف طرابلس از شبکه راه‏هاى تجارى بهره جست و همراه یکى از قافله‏هاى تجارى، خود را به افریقیه رساند. شاید از عواملى که موجب شد عبیدالله مهدى پس از خروج از طرابلس به جاى حرکت به طرف قیروان به سِجِلماسه رود، همین موقعیت تجارى و شبکه راه‏هاى تجارى این شهر بوده است.
همان‏طور که بیان شد، سجلماسه در منتهى الیه جاده‏اى بود که از صحرا مى‏گذشت. از این‏رو، تجار بسیارى از شام، عراق، اندلس و مغرب در آن‏جا مقیم بودند. فردى که در سجلماسه ساکن مى‏شد، به آسانى مى‏توانست با شهرهاى اطراف ارتباط برقرار کند. عبیدالله که از موقعیت تجارى شهر آگاه بود، همراه فرزندش القائم در هیأت و زى تجار در آن‏جا اقامت گزید(36) و از آن‏جا با ابوعبدالله شیعى در ارتباط بود.(37) در واقع سکونت او در سجلماسه موجب شد که قیام فاطمیان از دو نقطه همزمان پیگیرى شود: ابوعبدالله در افریقیه و عبیدالله مهدى در مغرب الاقصى.
عبیدالله مهدى در تماس با تجار عملاً زمینه گسترش دعوت را در نقاط مختلف مغرب و افریقیه فراهم مى‏کرد. از طرف دیگر داعیان همراه کاروان‏هاى تجارى به این شهر مى‏آمدند و با او تماس مى‏گرفتند و دستورهاى لازم را از او کسب مى‏کردند.
نتیجه:
موقعیت جغرافیایى و تجارى افریقیه و مغرب در قرون اولیه اسلامى توجه مدعیان قدرت را براى قیام و تشکیل حکومت جلب کرد.
افریقیه و مغرب از جاده‏هاى بزرگ بازرگانى برخوردار بودند. مراکز افریقیه داراى تجارت فعالى با شرق مدیترانه و سیسیل و اسپانیا بودند. وضع ویژه آن مناطق جایگاه ممتازى را براى تشکیل حکومت فاطمیان از نظر اقتصادى فراهم کرد. از اهداف اقتصادى فاطمیان در انتخاب افریقیه و مغرب ،تسلط بر شهرها و راه‏هاى تجارى طلاى آن مناطق بود.
در پایان قرن سوم شبکه‏هاى مهم تجارى در افریقیه و مغرب وجود داشت که قبل از حضور قیام‏کنندگان فاطمى تاسیس شده بودند. این راه‏ها و مراکز در گسترش تشیع در قرون دوم و سوم هجرى تأثیر زیادى داشتند. فاطمیان بین گروه‏هاى قیام‏کننده‏اى که به آن مناطق آمدند، بیش از دیگران از مراکز و راه‏هاى بازرگانى موجود، براى گسترش دعوت خود استفاده کردند. آنان از طریق مراکز و راه‏هاى تجارى با مراکز اصلى دعوت در سلمیه و یمن ارتباط برقرار مى‏کردند. عبیدالله مهدى از طریق جاده‏هاى تجارى با ابوعبدالله شیعى تماس برقرار مى‏کرد. او در سفر خود از مصر به طرابلس و سجلماسه (مرکز بنى مدرار) از همین راه‏ها بهره جست. در واقع آن‏چه که پیروزى فاطمیان را تسریع بخشید و در مدت زمان کمى توانستند با سرتاسر افریقیه و مغرب تماس برقرار کنند، مراکز و راه‏هاى تجارى بود.
 
پى‏نوشت‏ها:
1. مغرب در منابع تاریخى و جغرافیاى اسلامى به سرزمین‏هاى شمال افریقا از حدود غربى آن تا اقیانوس اطلس اطلاق شده است. این منطقه به سه قسمت تقسیم مى‏گردد: مغرب‏الادنى (مغرب نزدیک)، مغرب‏الاوسط (مغرب میانه) و مغرب‏الاقصى (مغرب دور).
مغرب‏الادنى حدودا شامل تونس است. این ناحیه که افریقیه هم نامیده مى‏شود، مرکزش در دوران اغلبیان، قیروان و در دوره فاطمیان شهر مهدیه بود. تشکیل خلافت فاطمیان در این قسمت از مغرب تحقق یافت. مغرب‏الاوسط حدودا به الجزائر و مغرب‏الاقصى به مراکش تا شمال موریتانى گفته مى‏شود.
2. سودان در کتب جغرافیایى و تاریخى گذشته، مفهومى وسیع‏تر از کشور سودان امروزى دارد و منطقه‏اى از ساحل غرب افریقا تا کوه‏هاى حبشه را در بر مى‏گیرد که عمدتا از اراضى صحرایى، دشت و استپ تشکیل مى‏شود. منطقه سنگال، دریاچه چاد و نیجرعلیا، سودان غربى و حوزه علیا، سودان شرقى نامیده مى‏شود. نیل‏علیا از نیزارهاى باتلاقى صعب العبورى مى‏گذرد که آن نیز در سودان قرار دارد. (ر.ک به کالین مک ایودى، اطلس تاریخى افریقا، ترجمه فریدون فاطمى، چاپ اوّل (تهران، نشر مرکز، 1365 ش) ص 52 .
3. ر.ک: ابوعبید عبدالله‏بن‏عبدالعزیز البکرى، المغرب فى ذکر بلاد افریقیه و المغرب، تحقیق دوسلان (بغداد، مکتبة المثنى، بى تا) ص 2 ـ 14؛ طه ذنون، الفتح و الاستقرار العربى فى شمال افریقیا و الاندلس (بغداد، دارالرشید، 1982 م) ص 55 .
4. البکرى، پیشین، ص 37 و 84؛ طه ذنون، پیشین، ص 55 ـ 57 .
5. زکریابن‏محمدبن‏محمود قزوینى، آثارالبلاد و اخبارالعباد، ترجمه جهانگیر میرزا قاجار، تصحیح میرهاشم محدث، چاپ اوّل (تهران، امیر کبیر، 1373 ش) ص 85 . عمده‏ترین شهر بلاد سودان که طلا از آن صادر مى‏شد، غانه بوده است. براى مطالعه بیش‏تر مراجعه شود به: ابوبکر احمدبن‏محمد الهمدانى المعروف بابن‏الفقیه، مختصر کتاب‏البلدان، الطبعه الاولى (بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1988 م) ص 83؛ البکرى، پیشین، ص 174 ـ183.
6. البکرى، پیشین، ص 47 و 56 و 57؛ طه ذنون، پیشین، ص 55 ـ 56؛ مجهول المولف، الاستبصار فى عجائب‏الابصار، تصحیح سعد ذغلول عبدالحمید (بغداد، دارالشؤون العامه، 1986 م) ص 201.
7. ر.ک: ابوعبدالله‏بن‏محمدبن‏احمد التیجانى، رحله التیجانى، تحقیق حسن حسنى عبدالوهاب (تونس، الدارالعربیه الکتاب، 1988 م) ص 65 ـ 66؛ عبدالرحمن‏بن‏محمدبن‏عبداللّه‏، معالم الایمان فى معرفة اهل القیروان، روایه ابن‏ناجى التنوخى، تحقیق ابراهیم شبوح (قاهره مکتبة الخانجى، 1968 م)ج 1، ص 35 ـ 36.
8. ر.ک: شمس‏الدین ابوعبدالله محمدبن‏ابى‏طالب الانصارى الدمشقى، نخبة الدهر فى عجائب البر و البحر، الطبعة الاولى (بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1988 م) ص 314.
9. ر.ک: کالین مک ایودى، پیشین، ص 73؛ اسحاق‏بن‏حسین منجم، آکام المرجان فى ذکر المدائن المشهور فى مکان، ترجمه محمد آصف فکرت، چاپ اوّل (مشهد، آستان قدس رضوى، 1370 ش) ص 109.
10. ر.ک: ابوالقاسم‏بن‏احمد جیهانى، اشکال‏العالم، ترجمه على‏بن‏عبدالسلام کاتب، تصحیح فیروز منصورى، چاپ اوّل (مشهد، شرکت به نشر، 1368) ص 63؛ مجهول المولف، حدودالعالم من‏المشرق الى‏المغرب، تصحیح منوچهر ستوده (تهران، طهورى، 1362)؛ اصطخرى، مسالک و ممالک، تصحیح ایرج افشار، (تهران، علمى و فرهنگى، 1368) ص 42؛ مجهول المولف، الاستبصار، ص 200 ـ 202؛ انصارى الدمشقى، پیشین، ص 315 ـ 316.
11. شهاب‏الدین یاقوت‏الحموى، معجم البلدان (بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1978 م) ج 3، ص 192
12. مجهول المولف: الاستبصار، پیشین، ص 202؛ زکریابن‏محمدبن‏محمود، پیشین، ص 85.
13. ر.ک: ابوالقاسم عبیدالله بن‏عبدالله المعروف بابن‏خرداذبه، المسالک و الممالک، تصحیح محمد مخزوم، الطبعة الاولى (بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1988 م) ص 81.
14. ابوعبدالله محمدبن‏محمدبن‏ادریس الحمودى‏الحسینى المعروف بالشریف الادریسى، نزهة المشتاق فى اختراق الافاق (پورسعید، مکتبة الثقافة الدینیه، بى تا) ج 1، ص 255 ـ 256.
15. یاقوت حموى، پیشین، ج 2، ص 8.
16. ر.ک: اصطخرى، پیشین، ص 46؛ کالین مک ایودى، پیشین، ص 67؛ البکرى، پیشین، ص 70 ـ 71 و 75 و 80 و 142؛ طه ذنون، پیشین، ص 57.
17. وجود خواهان قدرت و شهرت را در مغرب و اندلس بسیار مى‏توان دید. از این افراد مى‏توان از ابوالحسن‏على‏بن‏نافع، معروف به زریاب هنرمند و موسیقى‏دان ایرانى در اندلس یاد کرد. او از شاگردان اسحاق موصلى، موسیقى‏دان دربار هارون الرشید عباسى بود. چون در آهنگ‏سازى بر استاد خود برترى یافته و توجه هارون‏الرشید را به خود جلب کرده بود، موجب خشم و رشک اسحاق موصلى شد. زریاب که از دربار امویان اندلس، رفاه، آسایش و توجه آنان به هنرمندان مشرق زمین اطلاع داشت، به حکم‏بن هشام (180ـ207هجرى) نامه نوشت و با اذن او به اندلس رفت و مورد توجه واقع شد (ر.ک: احمدبن‏محمد المقرى، الاندلس من نفح الطیب، (دمشق، منشورات وزاره الثقافه، 1990م) ج 3، ص 122ـ133.
18. ویل دورانت جاده‏هاى تجارى را که مسلمانان در مغرب ایجاد کردند، سه جاده به طول 2500 تا 3200 کیلومتر معرفى مى‏کند که اوج فعالیت آنان در قرن سوم هجرى / نهم میلادى بوده است. (ر.ک: ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه ابوطالب صارمى و دیگران، چاپ دوم، (تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1368ش) ج 4، عصر ایمان، بخش اوّل، ص 363).
19. ر.ک: ابوالقاسم‏بن حوقل، صورة‏الارض (بیروت، دار مکتبة الحیاة، بى‏تا) ص 65؛ ابوعبدالله مقدسى، احسن التقاسیم فى معرفة الاقالیم، تصحیح محمد مخزوم (بیروت دار احیاء التراث العربى، 1987م) ص 191؛ سعدون عباس نصرالله، دولة الادارسة فى مغرب، (بیروت، دارالنهضة، بى‏تا) ص 143.
20. ابن‏حماد در مورد حرکت عبیدالله مهدى به سوى سجلماسه مى‏گوید: «••• إلى أنْ وصل إلى سجلماسه إما بعلم سبق و إنما بشی ءٍ اتفق» (ابوعبدالله محمدبن‏حماد صنهاجى، اخبار ملوک بنى‏عبید و سیرتهم، تحقیق التهامى نقره، عبدالحلیم عویس، (تونس، دارالقلم، 1987 م) ص 47).
21. حبیب جنحایى، دراسات‏التاریخ‏الاقتصادى و الاجتماعى للمغرب‏الاسلامى (بیروت، دارالغرب‏الاسلامى، 1984 م) ص 176.
22. در این‏جا سئوالى مطرح است که به چه علت طلاى سودان در تحولات مغرب و شکل‏گیرى دولت‏هاى بزرگ‏افریقیه و مغرب چنان نقش مهمى ایفا کرده است، با وجودى که مغرب نه منبع آن بوده و نه مقصد آن؟ از سودان مى‏آمده و به شهرهاى بزرگ مصر و شرق اسلامى روانه مى‏شده است.
براى پاسخ به این سئوال باید به عقب برگردیم. گمان مى‏رود تا قرن دوم یا سوم هجرى، روابط تجارى میان سودان و مشرق مستقیما از طریق صحراى خاورى صورت گرفته است. از این قرن به بعد احتمالاً به سبب آشوب خوارج و صعوبت اقلیمى و طوفان‏هاى شن و حملات بدویان، کاروانیان اجبارا به جاده صحراى غربى که عبور از آن آسان‏تر است، روى مى‏آورند و در نتیجه از مغرب و افریقیه عبور مى‏کنند.
تغییر مسیر حمل و نقل طلا را باید یکى از موجبات پیشرفت مغرب و افریقیه شمرد. بى‏دلیل نیست دولت‏هاى قدرتمندى که در آن مناطق به وجود مى‏آیند، بعد از تغییر مسیر است. فاطمیان از این مسئله جهت تحکیم موقعیت خود استفاده مى‏کنند. در واقع باید گفت جاده طلا بسیارى از مسائل مربوط به اوضاع و احوال مغرب و افریقیه را روشن و قابل فهم مى‏سازد. (ر.ک به ابن‏حوقل، پیشین، ص 65).
23. ابوحنیفه قاضى نعمان، افتتاح‏الدعوة، تحقیق وداد قاضى (بیروت، دارالثقافة، 1970 م) ص 231 ـ 245.
24. ر.ک: مجهول‏المولف، الاستبصار، پیشین، ص 202؛ احمد مختار العبادى، فى‏التاریخ‏العباسى و الفاطمى (بیروت، دارالنهضة العربیه، بى‏تا) ص 229.
25. فاطمیان بعد از تشکیل خلافت هم توجه خاصى به مناطق تجارى داشتند. آنان با یک سلسله حملات به فاس، تلمسان و به خصوص سبته سعى کردند در برابر نفوذ خلفاى اندلس در سجلماسه، سدى ایجاد کنند و بدین طریق نظارت بر بخش عظیمى از جاده را در اختیار بگیرند. فاطمیان به یارى طلا در سال‏هاى بعد، براى اجراى طرح بزرگ خود که فتح مصر بود، منابع مالى جنگ و لشکرکشى را فراهم آوردند و مصر را تصرف کردند. مقریزى بیان مى‏دارد براى لشکرکشى به مصر بین سال‏هاى 358 تا 362 هجرى، 24 میلیون دینار توسط فاطمیان هزینه شد. تقى‏الدین مقریزى، خطط (بیروت، دار صادر، بى تا) ص 352.
شکوفایى اقتصادى مصر در عصر فاطمیان نیز تا حدود زیادى وابسته به طلاى سودان بوده است. منبع عمده تأمین طلاى مصر، در دوره قرون وسطى، بیش از هر زمان سودان غربى بوده است. مورخان و جغرافى‏دانان عرب از مقدار کاملاً خارق‏العاده طلا سخن مى‏گویند که به سجلماسه یعنى انبار اصلى کالاى تجارتى ماوراى صحرا در جنوب شرقى مراکش مى‏رسیده و از آن‏جا در طول ساحل مدیترانه‏اى دره نیل پیش رفته است. در نتیجه مصر که طلاى سودان غربى بدان‏جا سرازیر مى‏شد، همواره به عنوان سرزمینى توصیف شده که از نظر طلا بسیار ثروتمند است. ثعالبى مى‏گوید: «از مختصات آن‏جا فراوانى دینار (سکه زر) در آن سرزمین است. گفته‏اند هرکس به مصر رود و از خواسته بى نیاز نشود، هرگز خدا او را بى نیاز نخواهد کرد».
(ابومنصور عبدالملک‏بن‏محمدبن‏اسماعیل ثعالبى نیشابورى، لطائف المعارف، ترجمه على اکبر شهابى‏خراسانى (مشهد، انتشارات آستان قدس رضوى، 1368 ش) ص 214 ـ213.
26. ادریسى، نزهة المشتاق فى اختراق الافاق، پیشین، ج 1، ص 23 ـ 25، 44، 103 ـ 105.
27. البکرى اندلسى، پیشین، ص 172 ـ 183.
28. حسین مونس، معالم‏المغرب (قاهرة، دارالرشد، 1997 م)ص 120 ـ 122.
29. موسى اقبال، دور کتامة فى تاریخ الخلافة الفاطمیة منذ تاسیسها الى منتصف القرن الخامس الهجرى 11 م (الجزائر، الشرکة‏الوطنیه للنشر، 1976) ص 217.
30. البکرى در مورد سابقه تشیع نَفْطَة گوید که تمام ساکنان نَفْطَة در عصر محمدبن‏یوسف ورّاق جغرافى‏دان، شیعه بودند و به همین جهت این شهر به کوفه صُغرى مشهور شده بود. بعضى از علماى شهر که به بجلى شهرت یافته بودند، از آن‏جا به گسترش عقائد شیعه بین ساکنان ناحیه سوس قبل از ظهور ابوعبدالله شیعى در افریقیه و مغرب پرداختند. (ر.ک: البکرى، پیشین، ص 67).
31. قاضى نعمان، پیشین، ص 54 ـ 55؛ قاضى نعمان، شرح‏الاخبار، تحقیق محمدالحسینى الجلالى (قم، موسسة النشر الاسلامى، 1412 ه) ج 3، ص 413.
32. حسین مونس، معالم المغرب، ص 126.
33. احمدبن‏ابراهیم النیسابورى، استتارالامام علیه‏السلام و تفرق‏الدعاة فى‏الجزائر لطلبه، گردآورى و تصحیح سهیل زکار؛ الجامع فى اخبارالقرامطه فى الاحساء ـ الشام ـ العراق ـ الیمن، الطبعه الاولى (دمشق، داراحسان، 1407 هجرى / 1287 م) ج 1، ص 271 ـ 274.
34. النیسابورى در مورد تفصیل کار داعیان براى گسترش دعوت و یافتن امام مى‏نویسد: وقتى امام اسماعیلى، خود را حتى از دید داعیان پنهان کرد، چند نفر از داعیان به نام‏هاى ابوغفیر، ابوسلمه، ابوالحسن‏بن‏الترمذى، جیادبن‏الخثعمى، احمدبن‏الموصلى، ابومحمدالکوفى در شهر عسکر مکرم اجتماع کردند و براى یافتن امام متعهد شدند. آنان در هیأت تجار و فروشندگان، اقالیم مختلف را پیمودند. وقتى در یک مکان امام را نمى‏یافتند، به مکان و شهر دیگرى مى‏رفتند. آنان به شهرهاى حلب، الجزیره، حمص و معرة النعمان رفتند تا در نهایت امام را در معرة النعمان در کوهستان السماق در دیرى یافتند. سپس در صدد بر آمدند مکانى براى اقامت امام بیابند. از بین مناطق، سلمیه را انتخاب کردند. عامل اصلى این انتخاب موقعیت تجارى این ناحیه بود، زیرا سلمیه شهرى بود که تجار به آن مى‏آمدند و دوست نمى‏داشتند از آن بروند و از حاکم شهر درخواست مى‏کردند به آنان اجازه سکونت دهد. هر قسمتى از شهر در اختیار یکى از تُجار بود. این تجار از نواحى مختلف مثل بلخ، مدینة الرسول، حلب، رقه و... بودند.
امام اسماعیلى هم در سلمیه به عنوان یک تاجر بصرى اقامت کرد و داعیانش را به صورت مخفى به مناطق مختلف مى‏فرستاد. (همان: ص 271 ـ 273).
35. تقى‏الدین مقریزى، اتعاظ الحنفاء، تحقیق جمال‏الدین ااشیال (قاهره، وزارة الاوقاف، 1416 ق) ج 1، ص 55.
36. مجهول المولف، الاستبصار فى عجائب الامصار، پیشین، ص 202.
37. احمدبن‏ابراهیم النیسابورى، پیشین، ص 284.
منابع:
ـ ابن‏حماد الصنهاجى، ابوعبدالله محمد، اخبار ملوک بنى‏عبید و سیرتهم، تحقیق التهامى نقره، عبدالحلیم عویس (تونس، دارالقلم، 1987 م).
ـ ابن‏حوقل، ابوالقاسم، صورة الأرض (بیروت، دارالمکتبة الحیاة، بى تا).
ـ ابن‏خرداذبه، ابوالقاسم، المسالک و الممالک، تصحیح محمد مخزوم(بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1988 م).
ـ ابن‏عبدالله، عبدالرحمن‏بن‏محمد، معالم ایمان فى معرفة اهل القیروان، روایة ابن‏ناجى التنوخى، تحقیق ابراهیم شبوح (قاهره، مکتبة الخانجى، 1968 م).
ـ ابن‏الفقیه، ابوبکر احمدبن‏محمد، مختصر کتاب‏البلدان (بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1988 م).
ـ ادریسى، ابوعبدالله محمدبن‏محمدبن‏ادریس، نزهة المشتاق فى اختراق الافاق، پورسعید (بیروت، 0مکتبة الثقافه الدینیه، بى تا).
ـ الانصارى الدمشقى، شمس‏الدین، نخبة الدهر فى عجائب البر والبحر (بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1988 م).
ـ البکرى، ابوعبید عبدالله بن عبدالعزیز، المغرب فى ذکر بلاد افریقیه و المغرب، تحقیق دوسلان (بغداد، مکتبه المثنى، بى تا).
ـ التیجانى، ابوعبدالله بن محمد بن احمد، رحله التیجانى، تحقیق حسن حسنى عبدالوهاب (تونس، الدارالعربیه الکتاب، 1988 م).
ـ ثعالبى نیشابورى، ابومنصور عبدالملک، لطائف المعارف، ترجمه على‏اکبر شهابى خراسانى (مشهد، آستان قدس رضوى، 1368 ش).
ـ جنحایى، حبیب، دراسات فى تاریخ الاقتصادى و الاجتماعى للمغرب الاسلامى (بیروت، دارالغرب الاسلامى، 1984 م).
ـ جیهانى، ابوالقاسم بن‏احمد، اشکال العالم، ترجمه على‏بن‏عبدالسلام ثابت، تصحیح فیروز منصورى (مشهد، شرکت به نشر، 1368 ش).
ـ دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمه ابوطالب صارمى و دیگران (تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1368 ش) جلد4.
ـ ذنون، طه، الفتح و الاستقرار العربى فى فتح شمال افریقیا و الاندلسى (بغداد، دارالرشید، 1982 م).
ـ العبادى، احمد مختار، فى التاریخ العباسى و الفاطمى (بیروت، دارالنهضة العربیة، بى تا).
ـ قاضى نعمان، ابوحنیفه، افتتاح الدعوة، تحقیق ودادقاضى (بیروت، دارالثقافه، 1970 م).
ـ قاضى نعمان، ابوحنیفه، شرح الاخبار، تحقیق محمدالحسینى الجلالى (قم، موسسة النشر الاسلامى، 1412 ق).
ـ قزوینى، زکریا بن‏محمدبن‏محمود، آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه جهانگیر میرزا قاجار، تصحیح میرهاشم محدث (تهران، امیر کبیر، 1373 ش).
ـ مجهول المؤلف، الاستبصار فى عجائب الابصار، تصحیح سعد ذغلول عبدالحمید (بغداد، دارالشؤون العامه، 1986 م).
ـ مجهول المؤلف، حدود العالم من المشرق الى المغرب، تصحیح منوچهر ستوده (تهران، طهورى، 1362 ش).
ـ المقرى، احمد بن محمد، الاندلس من نفح الطیب (دمشق، منشورات وزارة الثقافه، 1990 م).
ـ مقریزى، تقى‏الدین، اتعاظ الحنفاء، تحقیق جمال‏الدین الشیال (قاهره، وزارت اوقاف، 1416 ق).
ـ مقریزى، تقى‏الدین، خطط (بیروت، دار صادر، بى تا).
ـ مک ایودى، کالین، اطلس تاریخى افریقا، ترجمه فریدون فاطمى (تهران، نشر مرکز، 1365 ش).
ـ منجم، اسحاق‏بن‏حسین، آکام المرجان فى ذکر المدائن المشهور فى مکان، ترجمه محمد آصف فکرت (مشهد، آستان قدس رضوى، 1370 ش).
ـ مؤنس، حسین، معالم المغرب (قاهره، دارالرشد، 1997 م).
ـ النیسابورى، احمدبن‏ابراهیم، استتار الامام علیه‏السلام و تفرق‏الدعاه فى الجزائر لطلبه، در مجموعه «الجامع فى اخبار القرامطه»، تصحیح سهیل زکار (دمشق، دار احسان، 1407 ق).
ـ یاقوت الحموى، شهاب الدین، معجم البلدان (بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1978 م).

تبلیغات