آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۰

چکیده

متن

جنگ‏هاى صلیبى آن بخش از تاریخ اسلام و مسیحیت است که بیشتر از منظر غربى‏ها تحلیل شده و اروپاییان پیش و بیش از مسلمانان به بررسى و پژوهش در مورد آن پرداخته‏اند. مسلمانان خصوصا نخبگان آن‏ها در قرون پنجم و ششم هجرى، به جنگ‏هاى صلیبى، به عنوان یک حادثه درجه دوم نگاه کرده‏اند. این دیدگاه علاوه بر فرعى دانستن جنگ‏هاى صلیبى، در مدرسه تاریخ‏نگارى اسلامى هم اثر گذاشت و این تاثیر، در نادیده گرفتن نقش تاریخى اسماعیلیان متجلى شد، به طورى که مقاومت و پایدارى فاطمیان مصر در مقابل صلیبى‏ها مورد غفلت قرار گرفت و حتى آن دولت‏به عنوان دعوت کننده صلیبى‏ها به مشرق زمین معرفى شد. این مقاله بر آن است تا با بهره بردارى از متون و منابع تاریخى، نقش واقعى شیعیان فاطمى در جنگ‏هاى صلیبى را تبیین نماید.
پیش‏گفتار
اختلافات سیاسى بعد از درگذشت پیامبر(ص)، خود موضوع اساسى منازعات فکرى و کلامى در قرون بعدى شد. هم‏چنین آشنایى مسلمانان قرون نخستین با اندیشه‏ها و آیین‏هاى تازه، سؤالات جدیدى را در اذهان شکل داد، به گونه‏اى که بخشى از افراد جامعه نسبت‏به بعضى از بنیان‏هاى اسلام شبهه نموده و جز گروهى از مردم که به دور از هر گونه منازعه فکرى و سیاسى، روح معنویت را در خود تقویت کرده و در مسیر بزرگداشت «تصوف‏» دل خوش کردند، عموم مسلمانان با روى آوردن به دو حوزه فکرى کلام و فقه سیاسى به اختلافات سیاسى دامن زده و آن را تشدید نمودند. اکثریت جامعه اسلامى با الهام از ماجراى «سقیفه‏» و وجوب «اجتهاد» در مقابل «نص‏»، هر نوع حاکمیت اجتماعى را تایید کردند. اقلیت جامعه نیز با رد این نظر و در پرتو نصوص دینى و بنوى، اعتقاد به امامت را پذیرفت. از اواسط قرن پنجم که این دیدگاه و نظریه‏ها در قالب کتب و رسائل تدوین و دست‏به دست‏شد و در کنار دو خلافت مدعى در بغداد و قاهره، دو دولت مقتدر سلجوقى و اسماعیلى با «درفش و دینار» و «برهان و برداشت‏» به ترویج و تحکیم این نظریه‏ها همت گماشتند، بر گسترش بحران‏هاى داخلى افزوده شد و حکومت‏هاى توجیه‏گر دو نظریه، دغدغه بقاى خویش را بیش از پیش نمایان کردند، به حدى که در هجوم گسترده صلیبى‏ها به سرزمین‏هاى شرقى جهان اسلام، مروجان نظریه نخست، دولت‏هاى طرفدار دومین دیدگاه را بیش از صلیبى‏ها دشمن داشتند. از سوى دیگر، اسماعیلیان - اعم از مستعلویان و نزاریان - که شاخص‏ترین بخش گروه دوم بودند، با تکیه بر فلسفه انسان‏شناسى و جهان‏شناسى خود، کتاب «اندیشه سیاسى‏» را حکیمانه به رشته تحریر در آورده و با اثرگذارى جدى بر فکر و اندیشه مردم، جغرافیاى سیاسى - اجتماعى را بر هم زدند. اینان به علت وجود دوره یک صد و پنجاه ساله نخستین که در ادبیات اسماعیلى از آن به «دوره ستر» و در ادبیات استشراق به «دوره کمون‏» تعبیر شده و آمیختگى واقعیت تاریخى با اسطوره، افسانه و حدس از مشخصات آن است، بیشتر از سایر فرقه‏ها محل مناقشه واقع شده‏اند.
ضمن این‏که ابتکار عمل بخشى از جامعه اسماعیلى - نزاریان - در مقابله با مخالفان فکرى و سیاسى خود به وسیله ترور باعث‏شد تا نگاه خصمانه اکثریت جامعه اسلامى به آنان تقویت‏شود، به حدى که نقش تاریخى این فرقه در جغرافیاى اسلام، از جمله نقش آن‏ها در جنگ‏هاى صلیبى، به شایستگى دیده نشود.
شرق شناسان نیز این واقعیت تاریخى را کتمان کردند; زیرا خود در طول «جنگ‏هاى صلیبى‏» با ترور پادشاه صلبى بیت‏المقدس و فرزند حاکم صلیبى انطاکیه و... به دست اسماعیلیان، از این حربه آسیب دیدند. ضمن این‏که اساس فعالیت‏هاى خاورشناسى و اسلام‏شناسى آنان با عبور از منابع اهل سنت‏شکل گرفته بود و ارائه تصویر خشن از نزاریان به عنوان جریان ملحد و بى‏دین و شاخ و برگ دادن به عقاید و خیال‏پردازى درباره هویت تاریخى آنان، نگرش تاریخى ایشان را بیشتر مغشوش کرد. در این میان، اسماعیلیان مستعلوى یا فاطمیان به عنوان یک نیروى قدرتمند سیاسى در مصر و بخش‏هایى از شام، بر اساس اندیشه دینى خود با صلیبیون جنگیدند و تا زمان انقراض دولتشان با این دشمنان اصلى مسلمین مصالحه و مسامحه نکردند.
فاطمیان و جنگ صلیب
در اواخر قرن پنجم هجرى با توجه به توسعه‏طلبى سلجوقیان، سلطه فاطمیان در شام رو به سستى گرایید و جز مناطق محدودى از ساحل مدیترانه در جنوب شام در اختیار آن‏ها نماند. (1) سلجوقیان نیز همانند فاطمیان قصد داشتند حوزه فرمانروایى رقیب را شهر به شهر تسخیر کنند. اتسزبن اوق (2) که فلسطین و سپس دمشق را تصرف کرده بود، در سال 470ه/1077م. قصد مصر کرد، اما بدر الجمالى وزیر مقتدر فاطمى او را شکست داد. (3) پس از مرگ ملکشاه سلجوقى، اکثر مناطق شام تحت نفوذ تتش فرزند الب‏ارسلان قرار داشت و او نیز فلسطین را به «ارتق‏» سپرد. در زمان درگیرى صلیبیان در آسیاى صغیر و شمال شام، فاطمیان از فرصت درگیرى سلجوقیان با صلیبى‏ها استفاده کرده و فلسطین را از بنوارتق باز پس گرفتند. (4) از این پس که مقارن نفوذ صلیبى‏ها به مناطق مرکزى و جنوبى شام است، نقش اسماعیلیان فاطمى در جنگ صلیب آشکار مى‏شود.
نخستین اتهام
از اتهامات تاریخى علیه فاطمیان، یکى همکارى افضل‏بن‏بدر جمالى وزیر دولت فاطمى با مهاجمان صلیبى علیه سلجوقیان است که توسط تاریخ‏نگاران اهل سنت و مورخان صلیبى بر کتاب تاریخ افزوده شده است. در میان تاریخ‏نگاران سنى مذهب ابن تغرى بردى (9) و ابن اثیر نام برد. ابن اثیر که دیگران در این برداشت وام‏دار او هستند، این نظر را با تردید و با عبارت «الله‏اعلم‏» بیان کرده و درباره فاطمیان مى‏نویسد: «... و ارسلوا الى الفرنج‏یدعونهم الى الخروج الى الشام لیمکوه و یکونوا بینهم و بین المسلمین، و الله‏اعلم‏». (10)
و ویلیان صورى (12) بر حضور سفیران مصرى نزد صلیبى‏ها در انطاکیه تاکید دارند و تاریخ‏نگاران معاصر نیز با برداشت از این دو منبع بر وجود پیمان همکارى و دوستى فاطمیان و صلیبى‏ها پاى فشرده‏اند. رنه گروسه مى‏گوید: «فاطمیان مصر که نمى‏توانستند تصرف فلسطین توسط ترکان را نادیده بگیرند، هنگامى که از نبرد میان فرنگیان با ترک‏ها در انطاکیه آگاه شدند فرصت را براى پس گرفتن استان فلسطین مغتنم شمردند. البته این اقدام خیانتى به اسلام بود، اما در آن زمان مقام وزارت اعظم توسط یک ارمنى مسلمان شده اشغال شده بود که بدبختانه ایمان اسلامى بسیار ملایمى داشت. این وزیر از دین برگشته که متوجه شوق و ذوق صلیبیون براى گرفتن اورشلیم نبود، سفیرى نزد فرنگى‏ها به انطاکیه فرستاد و پیشنهاد کرد براى تقسیم متصرفات ترک‏ها در سوریه و فلسطین پیمانى نظامى منعقد شود; به این ترتیب که انطاکیه و سوریه به فرنگیان و فلسطین و اورشلیم به مصر تعلق گیرد.
صلیبیون از رد این پیشنهاد خوددارى کردند. با آن‏که هدف اصلى آن‏ها اورشلیم بود، از سفیر پذیرایى شایانى شد و دولت مصر را به شدت براى این کار تشویق کردند. هدف اصلى آنان تقسیم نیروهاى اسلامى بود و تا زمانى که انطاکیه به تصرف درنیامده بود، روحیه ترک‏ها را با یادآورى حمله مصریان به فلسطین تضعیف مى‏کردند. سرفرمانده صلیبیون، بسیار مؤدبانه، سیصد سر بریده ترک‏هایى را که در نزدیکى دریاچه انطاکیه کشته بودند به سفیر مصر تقدیم کرد البته براى استوارى پیمان، هدیه ناقابلى بود. پس از آن، دیگر مصرى‏ها تردید به خود راه نداده و به ترک‏هاى فلسطین حمله بردند و در 26 اوت 1908 اورشلیم را از آن‏ها پس گرفتند». (13)
رانسیمان نیز در این‏باره مى‏نویسد: «آن‏گاه که صلیبیان هنوز در قسطنطنیه بودند، آلکسیوس به ایشان سفارش کرده بود که سعى نمایند به نحوى با دولت فاطمى مصر کنار آیند. فاطمیان از دشمنان آشتى‏ناپذیر ترکان بودند و با رعایاى مسیحى هم کیش خود مدارا مى‏کردند و گذشته از آن همواره آماده بودند تا با سلاطین عیسوى با راه سازش روند. از قرار معلوم صلیبیان این اندرز امپراطور را به گوش نگرفتند، اما در اوایل فصل بهار سفیرانى از طرف الافضل، صدراعظم مقتدر خلیفه خردسال وقت المستعلى، به لشکرگاه صلیبیان در برابر انطاکیه وارد شدند. به نظر مى‏رسد که الافضل پیشنهادى مبنى بر تقسیم امپراطورى سلجوقیان کرده بود، بدین نحو که صلیبیان مى‏بایست‏شمال شام را برداشته و فاطمیان فلسطین را از آن خود مى‏کردند. جاى تردید نیست که الافضل صلیبیان را مگر سربازان مزدور امپراطور نمى‏پنداشت و با در نظر گرفتن اوضاع و احوال روز و احتمال حمله قریب‏الوقوع ترکان، مطمئن بود پیشنهادش را به جان و دل خواهند پذیرفت. سران باخترى، سفیران دربار مصر را دوستانه پذیرفتند، اما خویشتن را پاى‏بند میثاقى معین نساختند. مصریان چند هفته‏اى در لشکرگاه صلیبیان به سر بردند، سپس به همراه هیات کوچکى از نمایندگان فرانک‏ها، با پیش‏کشى‏هاى بسیار که عمده‏اش غنائم پیروزى ششم مارس بود، راه بازگشت‏به میهن خود را در پیش گرفتند». (14)
«هامیلتون گیپ‏» نیز که به ارسال سفیر از سوى فاطمیان نزد صلیبى‏ها اشاره کرده، تاکید مى‏کند که اهل صلیب پاسخ سفیر فاطمى را با اصرار به حمله به بیت‏المقدس دادند. (15) منابع غربى از سفارت دوم افضل‏بن بدر جمالى به صلیبى‏ها در تاریخ 20 جمادى‏الاول 492/10 آوریل 1099. در منطقه عرقه (16) سخن گفته‏اند، (17) در صورتى که اولا: هیچ یک از متون اسلامى در مورد این سفارت سخنى نگفته‏اند، و ثانیا: در میان منابع صلیبى، «فوچه دچارتر» تاریخ‏نگار همراه و معاصر جنگ اول صلیبى در کتاب خود به هیچ یک از این دو سفارت اشاره نکرده است. آن‏چه مسلم است این است که افضل بن بدر جمالى وزیر فاطمیان پس از آن‏که پى به انگیزه حقیقى صلیبى‏ها برد، در مقابل آن‏ها ایستاد و در صحنه‏هاى متعددى با آن‏ها جنگید. (18)
فاطمیان در برابر تهاجم صلیبى
پس از محاصره بیت‏المقدس توسط صلیبى‏ها، افتخارالدوله حاکم فاطمى شهر، سیاست دفاعى خود را تقویت کرد و دستور داد به منظور تشدید فشار علیه صلیبى‏ها، آب چاه‏ها و چشمه‏ها جز چشمه «سلوان‏» (19) را سم‏آلود کنند. به گفته ویلیام صورى، این سیاست‏به منزله ایجاد مانع بزرگى در مقابل صلیبى‏ها بود. (20) حاکم بیت‏المقدس نیز مسیحیان ساکن شهر را اخراج کرد. (21)
محاصره صلیبى‏ها و مقاومت مسلمانان در درون شهر تشدید مى‏شد. در این هنگام تعداد کشتى‏هاى جنگى «ژنوایى‏» به فرماندهى دو برادر ماجراجو «ویلیام امبریاچو» (22) و «پریموس امبریاچو» (23) به بندر «یافا» (24) رسید و آن‏جا را اشغال کرد. (25) در مقابل این تهاجم و در تاریخ شعبان 492/1099م. افضل‏بن‏بدر جمالى با سپاهى بزرگ از مصر بیرون آمد تا محاصره قدس را بشکند. (26) ابن قلانسى در این‏باره مى‏گوید: «و انتهت الیهم خروج الافضل من مصر فی العساکر الدثرة لجهادهم‏». (27)
پس از چندین روز محاصره و تبادل آتش، بیت‏المقدس در 22 شعبان 492/15 ژوئیه 1099. سقوط کرد. (28) اقرار تاریخ‏نگاران صلیبى معاصر جنگ‏ها (29) بر کشتار بى‏رحمانه ساکنان این شهر، نظر رانسیمان تاریخ پژوه معاصر غربى را تایید مى‏نماید:
«صلیبیان که بعد از آن همه بدبختى و رنج، مستى این پیروزى عظیم عقلشان را زایل کرده بود بى‏محابا به خیابان‏ها و کوى و برزن و مساجد و خانه‏ها ریخته، هر که را دیدند، از زن و مرد و کودک، بى‏دریغ به قتل رساندند. سرتاسر بعدازظهر و شب آن روز کشتار مردم ادامه داشت و پرچم تانکرد مهر امان پناهندگان مسجدالاقصى نشد. بامدادان روز بعد، گروهى از سربازان به قهر به مسجد درآمده، تیغ در پناهندگان نهادند». (30)
فاطمیان پس از سقوط بیت‏المقدس
افضل‏بن‏بدر جمالى که با سپاهى مجهز روانه فلسطین شده بود در عسقلان خیمه زد. (31) سپاه صلیبى در سه گروه متشکل و مستقل به فرماندهى گودفروا، روبرت نورمندى و ریمون سن‏ژیلى در «سهل مجدل‏» (32) اردو زد و در نوزدهم رمضان 492/ دوازدهم اگوست 1099. به سپاه فاطمى حمله برد (33) و آن را شکست داد. (34)
تاریخ‏نگاران قدیم و جدید علت‏شکست فاطمیان در این جنگ را ناهمگونى ارتش آن‏ها مى‏دانند. (35) با این تجربه، طبیعى بود که افضل جمالى براى سازمان جدید نیروى جنگى خود برنامه‏ریزى کند. او تصمیم گرفت‏سپاه جدیدى به نام «حجریه‏» که بنا به نظر ابن‏خلکان تا حدود زیادى شبیه دو سپاه صلیبى «شهسواران پرستشگاه‏» و «مهمان‏نوازان‏» بود (36) تاسیس کند و پس از آن، نظامیان سازمان یافته دیگرى به نام «ترابى‏» و «افضلیه‏» تشکیل دهد. صلیبى‏هاى پیروز بعد از نبرد اخیر، دشت‏هاى منطقه وسطاى فلسطین یا «الجلیل‏» به مرکزیت «طبریه‏» (37) را اشغال و امیرنشین جدیدالجلیل (38) را تابع دولت صلیبى بیت‏المقدس تاسیس کردند.
گودفروا بندر «ارسوف‏» (39) در شمال یافا را در ذى‏الحجة 492/اکتبر 1099. اشغال کرد.
بندر سوق‏الجیشى «یافا» که به منزله دریچه دریاى مدیترانه محسوب مى‏شد (40) براى صلیبى‏ها اهمیت‏خاصى داشت. اشغال این بندر و تقویت پایگاه‏هاى دفاعى آن را از سوى صلیبى‏ها به کمک نیروى دریایى جمهورى‏هاى سه‏گانه ژنوا، پیزا و نیز (41) و پس از آن، در اوت 1100. (43) و قیساریه در 494ه/1101م. که با قتل‏عام ساکنان مسلمان توسط صلیبى‏ها از اختیار فاطمیان خارج شد، زمینه تقویت دولت صلیبى در شام را فراهم کرد. پس از این مرحله و در نخستین روز رمضان 494/اول ژوئیه 1101. سپاه دو سپاه در محدوده عسقلان و در نزدیکى دهکده «یبنه‏» (45) به نبرد ایستادند. تاریخ پژوه مسلمان و معاصر نبرد عسقلان را که به جنگ اول رمله مشهور است، چنین توصیف مى‏کند: «فرماندهان فاطمى پس از تجمع این نیروها، بلافاصله جنگ با دشمن را شروع نکردند، بلکه مدتى طولانى بدون انجام هیچ اقدامى در عسقلان باقى ماندند. البته این وقت‏گذرانى‏ها شاید به این دلیل بود که آن‏ها در انتظار وصول کمک‏هاى تازه یا کسب اطلاعات از موقعیت دشمن بودند، یا شاید هم واقعا از جنگیدن با صلیبیان مى‏ترسیدند. اما به هر حال، صلیبیان از این وقعیت‏سوء استفاده کردند و بدوئن اول، شاه بیت‏المقدس، در این فرصت‏خود را از هر جهت آماده کرد و به جمع‏آورى نیرو پرداخت و برنامه‏اى حساب شده براى مقابله با فاطمیان طراحى کرد، به خصوص که فهمیده بود هدف فاطمیان تصرف «قدس‏» است.... دو لشکر در صبح روز 7/9/1101م/494ه ، در دشتى واقع در جنوب غربى شهر رمله رو در روى یکدیگر قرار گرفتند; پس فرنگان به مسلمانان حمله کردند و آنان را شکست دادند.» (46)
پس از آن‏که «المستعلى بالله‏» خلیفه فاطمى مصر در هفدهم صفر 495/1101م. درگذشت و فرزند خردسال او «الآمر باحکام الله‏» جانشین پدر شد، (47) افضل به عنوان حاکم مطلق، سپاهى دیگر به فرماندهى پسرش «شرف‏المعالى‏» به فلسطین فرستاد. (48) دو نیروى فاطمى و صلیبى در نزدیکى رمله در برابر هم صف کشیدند: «پس فرنگان شکست‏خورد و تعداد زیادى از آنان کشته شدند و کسانى از آن‏ها که زنده ماندند اسیر گشتند». (49)
سقوط بندر «عکا» در سال 497ه/1104م. به دست‏بالدوین که با کمک نیروى دریایى ژنوا صورت گرفت، (50) افضل را وادار کرد تا یکى دیگر از حملات گسترده خود علیه صلیبى‏ها را که آخرین حمله بزرگ او بود سازمان دهد. او به رغم اختلافات ریشه‏دار عقیدتى با دولت‏ها و حکام سنى مذهب شام، از آن‏ها کمک خواست. پیش از این و در سال 495ه/1101م دقاق‏بن تتش سلجوقى صاحب دمشق از یارى او خوددارى کرد، (51) اما در این مرحله «طغتکین‏» اتابک دمشق با او همراهى نمود. (52)
ابن قلانسى این نبرد را که به نام «جنگ سوم رمله‏» معروف است این‏گونه تصویر مى‏کند: «و التقى الفریقان فى رابع عشر ذى‏الحجة من السنة، فیما بین یافا و عسقلان، فاستظهر الفرنج على المسلمین و قتلوا و الى عسقلان و اسروا بعض المقدمین و انهزم عسکر مصر الى عسقلان و عسکر دمشق الى بصرى، و قیل ان الذین قتلوا من المسلمین بازاء الدین قتلوا من المشرکین‏». (53)
در این نبرد، امیران فاطمى عکا و ارسوف اسیر شدند (54) و بدین ترتیب با اشغال بنادر و شهرهاى ساحلى شام توسط صلیبى‏ها و خصوصا بندر مهمى چون عکا، بازرگانى دولت‏هاى اسلامى هم آسیب دید. به گفته رنه گروسه: «اشغال سواحل فلسطین توسط فرنگى‏ها باعث آشفتگى روابط بازرگانى کشورهاى اسلامى شد. کاروان‏هایى که میان قاهره و دمشق یا بغداد رفت و آمد مى‏کردند ناچار شدند از میان بیابان‏هاى بى‏آب و علف ایدومه و جنوب بحرالمیت عبور کنند و سپس به سوى شرق رود اردن در ماوراى اردن بروند. به روایت وقایع‏نویسان آن زمان، یکى از این کاروان‏ها که از مصر آمده بود، در تاریکى و سکوت شب در نزدیکى رود اردن توقف کرد. شاه بدوئن که به وسیله مراقبان خود آگاه شده بود، نیمه شب با شصت‏سوار به کنار رودخانه رسید و کاروان را توقیف کرد». (55)
دکتر صالح نوار محقق معاصر مصرى شکست‏سپاه فاطمى در مقابل صلیبى‏ها را این‏چنین تحلیل مى‏کند که. اولا: افضل‏بن بدر جمالى به عنوان فرمانده کل جنگ، پس از درگذشت مخدومش المستعلى و جانشینى فرزند خردسال او الآمر باحکام‏الله و با توجه به نقش مهمى که در هدایت دولت فاطمى داشت و براى حفظ کیان سیاسى خود، ناگزیر بود از همراهى سپاه در فلسطین خوددارى کرده و در قاهره بماند. طبعا عدم حضور او در صحنه کارزار ضایعه‏اى بزرگ تلقى مى‏شد. خصوصا در نبرد دوم و سوم رمله که فرماندهى با فرزندان او «شرف المعالى‏» و «سناءالملک‏» بود علاقه‏مندى آن دو به بقا و ادامه حیات و تاثیرپذیرى نظامیان از آن دو باعث‏شد تا سپاه فاطمى نتواند مقاومت چندانى نماید. ثانیا: عدم انسجام سپاه فاطمى و تنوع جنسیت آن مانند عرب، بربر، ارمن، حبش و ترک که بیشتر شبیه یک نیروى جنگنده مزدور بود تا یک ارتش مقتدر منسجم، عامل دیگرى در ضعف نظامى فاطمیان بود و همان‏طور که ابن فرات در کتاب «تاریخ الدول و الملوک‏» آورده، علت‏شکست افضل سپاهیان او بودند. ثالثا: نیروى دریایى فاطمیان که از دوران «المعزلدین‏الله‏» تا عصر «المستنصربالله‏» قوى‏ترین ناوگان دریایى مدیترانه را داشت، پس از شروع جنگ‏هاى صلیبى که مقارن با دوره جانشینان المستنصربالله و دوره ضعف فاطمیان بود، رو به ضعف و سستى نهاده بود. رابعا: انگیزه قوى و یک‏پارچه صلیبى‏ها در حفظ مرکزیت‏بیت‏المقدس به عنوان پایگاه دینى آن‏ها در شرق، از یک سوى، و کمک‏هاى پى‏درپى ناوگان دریایى جمهورى‏هاى سه‏گانه ایتالیا ژنوا، پیزا و ونیز از سوى دیگر بنیه نظامى صلیبى‏ها را تقویت مى‏کرد. (56)
ادامه نبرد
حضور فاطمیان و هواداران آن‏ها در منطقه وسیعى از شمال حیفا در فلسطین تا بندر لاذقیه، (57) بلدوین پادشاه صلیبى بیت‏المقدس را بر آن داشت تا به تقویت‏بنیه دفاعى ممالک خود بیاندیشد و این امر، به گفته رانسیمان، مستلزم تجاوز به قلمروهاى دیگران بود. (58) طرابلس (59) که تحت‏سلطه مشروطه سلسله شیعى بنوعمار بود یکى از مهم‏ترین و حساس‏ترین پایگاه‏هاى دریایى فاطمیان محسوب مى‏شد و صلیبى‏ها پس از اشغال انطاکیه و رها، در آروزى دست‏یابى به آن بودند. ریمون سن ژیلى (صنجیلى) (60) امیر انطاکیه پس از آن‏که طرطوس، (61) بندر دیگرى از ساحل مدیترانه، را در 495ه/1102م. اشغال کرد، بر اشغال طرابلس اصرار نمود. او توانست پس از جنگ و گریزهاى چند ساله و با ساخت قلعه‏اى (62) در نزدیکى شهر طرابلس، زمینه سقوط این شهر را فراهم کند. اگر چه او در 4 جمادى‏الثانى 498/28 فوریه 1105. مرد، اما جانشینش ویلیام ژردان (63) (ویلیام سرداگنى) محاصره شهر را با کمک حاکم بیزانسى قبرس (64) کامل نمود. مردم طرابلس از افضل‏بن بدر یارى خواستند (65) و ارتش فاطمى به قصد دفاع از آن‏ها روانه طرابلس شد، اما صلیبى‏ها با کمک ناوگان قدرتند دریایى ژنوا که حدود شش سال قبل و به فرماندهى دو برادر ماجراجوى دریایى (66) در بندر لاذقیه لنگر گرفته بود، قبل از آن‏که نیروى کمکى مصر به سواحل طرابلس برسد شهر را اشغال امیرنشین صلیبى طرابلس به دست کنت تولوز (69) تاسیس شد. یکى دیگر از بنادر مهم که صلیبى‏ها را به اشغال آن تحریک مى‏کرد بیروت بود. صلیبى‏ها در مسیر حرکت‏به بیت‏المقدس در سال 492ه/1099م. قصد اشغال بیروت را داشتند، اما والى شهر با ارسال هدایا و اموال بسیار مانع تعرض آن‏ها شد. (70) در سال 495ه/1102م. نیز بالدوین به رغم محاصره طولانى شهر نتوانست آن را اشغال کند، (71) ولى در سال 503ه/1110م با کمک ژوسلین صاحب «تل باشر» (72) حصار سختى براى بیروت فراهم کرد.
هر چند وزیر دولت فاطمى، افضل‏بن‏بدر جمالى، نیروى دریایى قدرتمندى براى مقابله با صلیبى‏ها فرستاد و این نیرو مقاومتى سرسخت و مورد ستایش تاریخ‏نگاران صلیبى (73) از خود نشان داد، اما بالدوین با کمک سپاه دریایى ژنوا و پیزا و هم‏چنین نیروهاى مسیحى ساکن منطقه، از جمله مارونى‏ها، توانست‏به هدف خود دست‏یافته و با کشتن فرمانده نیروى دریایى مصریان و قتل‏عام سایر افراد، بیروت را در سال 503ه/1111م. اشغال کند. (74) بندر صیدا نیز سرنوشت مشابهى داشت; در سال 501ه/1107م. بالدوین با کمک کشتى‏هاى جنگى ژنوایى صیدا را محاصره کرد (75) و ارتش مصر چنان شکستى بر سپاهیان آن تحمیل کرد که بنا به گزارش ابن فرات، در قاهره مرکز خلافت فاطمى از خوشحالى و سرور جشنى بزرگ برپا شد. (76)
صلیبى‏ها در اوایل سال 504ه/1111م. با کمک ناوگان قوى «ونیز» به فرماندهى دوک ونیز (77) حصار صیدا را تنگ‏تر کرده و به رغم مقاومت نیروهاى فاطمى، این بندر نیز پس از چهل و هفت روز در نوزدهم جمادى‏الاول 504/19 اکتبر 1114. سقوط کرد. (78) اینک تمامى بنادر سواحل شام و فلسطین به جز عسقلان (79) و صور (80) در اختیار صلیبى‏ها بود; بنابراین، خطرى جدى از یک سو دمشق و از سوى دیگر قاهره پایتخت فاطمیان را تهدید مى‏کرد. صور یک پایگاه استراتژیک دریایى براى فاطمیان به حساب مى‏آمد و پس از اشغال بیت‏المقدس و سایر نواحى جنوبى شام، به عنوان یک خطر جدى براى صلیبى‏ها تلقى مى‏شد. تاریخ‏نگار صلیبى معاصر و همراه جنگ اول صلیبى، صور را پایگاه بزرگ دریایى فاطمیان و دردسر بزرگ فرنگى‏ها دانسته است; (81) زیرا موقعیت جغرافیایى این بندر بر اهمیت‏سیاسى و نظامى آن مى‏افزود.
«آناکومنن‏» (82) در کتاب خود «آلکسیاد» که ترجمه احوال امپراتور بیزانس الکسیوس و یکى از منابع مسیحیت‏شرقى درباره جنگ صلیب است، این‏گونه نظر مى‏دهد: موقعیت طبیعى بندر صور باعث‏شد تا این شهر سال‏ها در برابر صلیبى‏ها مقاومت کند. (83) ویلیام صورى نیز در مورد زادگاه خود بر زیبایى و منحصر به فرد بودن طبیعتش تاکید دارد (84) و وجه تمایز صور را دژبندى و استحکامات دفاعى آن دانسته (85) و مى‏نویسد: «و کانت مدینة صور بالنسبته لامیر مصر هى المدینة الانفس و الاکثر انسجاما بسبب میزاتها الکثیرة و دفاعاتها القویة‏». (86)
در سال 500ه/1106م. امیر صلیبى به صور حمله کرد، اما موفق به فتح آن نشد. (87) و پس از آن و همانند روش «سن ژیل‏» که براى غلبه بر طرابلس در نزدیکى آن قلعه‏اى ساخته بود، از نیز دژ تبنین (88) را بنا کرد. در پى آن، بالدوین پادشاه بیت‏المقدس نیز در سال 501ه/1108م. قلعه‏اى دیگر مشرف بر صور به نام «تل المعشوقه‏» ساخت. (89) افضل در سال 502ه/1109م. ناوگان بزرگى براى نجات شهر فرستاد که به گفته ابن قلانسى: «و لم یکن خرج للمصریین فیما تقدم مثله کثرة رجال و مراکب و عدد و غلال‏». (90)
سه سال پس از این واقعه و بعد از اشغال بندر صیدا، صلیبى‏ها با کمک ناوگان دریایى بیزانس صور را محاصره کردند. والى فاطمى شهر «عزالملک انوشتکین‏» (91) از قاهره یارى خواست، اما افضل به علت وباى شدیدى که در مصر رواج یافته بود (92) نتوانست‏خواسته او را اجابت نماید; زیرا غالبا در طول تاریخ مصر هرگاه قحطى، وبا، خشکسالى و بحران‏هاى طبیعى دیگر - که کم هم نبوده - رخ مى‏داد، تحرکات سیاسى و نظامى مختل مى‏شد.
با همراهى طغتکین اتابک دمشق، والى فاطمى صور توانست دشمن صلیبى را از شهر دور کند و با انعقاد پیمان دوستى دو ولت‏شیعى و سنى قاهره و دمشق که ناسازگارى آن‏ها در آغاز جنگ صلیب سلطه صلیبى‏ها را هموار کرده بود، بندر حساس و استراتژیک صور بیش از یک دهه دیگر در دست مسلمین باقى ماند، هر چند صلیبى‏ها در سال 518ه/1124م. و در عصر وزارت مامون بطائحى جانشین افضل توانستند آن را بدون درگیرى اشغال کنند. (93)
آخرین پایگاه فاطمیان در شام
عسقلان یا عروس شام (94) در جنوب بیت‏المقدس، از زمان اشغال قدس شریف توسط صلیبى‏ها تهدیدى جدى علیه دولت صلیبى بیت‏المقدس بود. پس از مرگ «گودفروا» و جانشینى بالدوین، صلیبى‏ها توجه خود را به این بندر معطوف کردند. فاطمیان نیز به عروس شام اهتمامى خاص داشتند و به گفته «دوگان‏»، افضل و جانشینانش عسقلان را مرکز نظامى خود در شمال مى‏دانستند. (95) مقریزى معتقد است از نظر فاطمیان، عسقلان برتر از دمشق بود (96) و پس از آن‏که شهرهاى مهم ساحل مدیترانه یکى پس از دیگرى به اشغال صلیبى‏ها درآمد، تقویت‏بنیه نظامى آن بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت. صلیبى‏ها از سال 504ه/1111م. تصمیم به اشغال عسقلان گرفتند. در این زمان حکومت‏شهر به دست‏شمس‏الخلافه نامى بود. (97) این حاکم از آن‏جا که به تجارت راغب‏تر بود تا جنگ، (98) بیشتر به آرامش شهر فکر مى‏کرد، لذا به دور از چشم وزیر و خلیفه فاطمى با صلیبى‏ها وارد مذاکره شد. (99)
تدبیر افضل بن بدر جمالى (100) مانع سقوط عسقلان و خارج شدن آن از حیطه نفوذ دولت قاهره گردید. افضل به منظور انتقام از صلیبى‏ها یک بار در سال 506ه/1113م. و به هنگامى که بالدوین با «مودود» اتابک موصل درگیر بود، از پایگاه عسقلان به بیت‏المقدس حمله کرد ولى ناکام ماند، و بار دیگر در ربیع‏الاول 509/آگوست 1115. زمانى که پادشاه صلیبى در شمال شام با سلجوقیان مى‏جنگید، از عسقلان به یافا لشکر کشید; در این حمله نیز اگر چه به صلیبى‏ها خساراتى وارد شد، اما فاطمیان مجبور شدند به عسقلان باز گردند. (101) بالدوین همان سیاست قلعه سازى و تحکیم مواضع دفاعى و نظامى را دنبال کرد. در سال 509ه/1115م. قلعه «حصن الشوبک‏» (102) را در نزدیکى عسقلان ساخت تا راه تجارى و نظامى دمشق - مصر را تهدید کند. (103) در این سال‏ها که مصادف با دهه‏هاى آخر حکومت فاطمیان بود و بعد از قتل افضل‏بن بدر جمالى که قدرت فائقه‏اش او را به شاهنشاه ملقب کرده بود، وزیران فاطمى قدرت گذشته را نداشتند و همین امر باعث‏شد تا آخرین پایگاه فاطمیان در شام یعنى عسقلان در سال 548ه/1153م سقوط کند. (104)
اگر چه رنه گروسه معتقد است‏با پیروزى صلیبى‏ها بر عسقلان، برنامه جنگ‏هاى صلیبى تکمیل شد، اما باید گفت در نگاه صلیبى‏ها هنوز امنیت‏بیت‏المقدس از ناحیه مصر تهدید مى‏شد و به همین جهت مدت کمى پس از اشغال عسقلان، حمله به مصر را آغاز کردند. در فاصله سقوط عسقلان و حمله صلیبى‏ها به مصر، طلائع‏بن رزیک وزیر فاطمى به چند اقدام نظامى علیه صلیبى‏ها دست زد; از جمله در سال 553ه/1158م در «غزه‏» و «الخلیل‏» به صلیبى‏ها شبیخون زد. (105) به علت‏حملات پى‏درپى او به صلیبى‏ها، مقریزى به او لقب «ابوالغارات‏» داده است. (106) او معتقد بود غلبه بر صلیبى‏ها جز با اتحاد دمشق و قاهره مقدور نیست; به همین علت در این زمینه با نورالدین زنکى مکاتباتى انجام داد. (107) این وزیر با کفایت فاطمى که شاعرى چیره‏دست نیز بود، با اشعارش نورالدین زنکى و سایر امراى شام را به نبرد با صلیبى‏ها تحریک کرد و حتى نورالدین سنى مذهب را به خاطر پیروزى‏هایش ستود (108) و این نشان مى‏دهد که نگاه دولتمردان فاطمى به جنگ صلیب بیشتر نگاهى عقیدتى بوده است تا سیاسى.
آن‏چه در تاریخ جنگ صلیب قابل تامل است این است که بزرگان شیعى مذهب شام، مصر و عراق به رغم خصومت و درگیرى دیرینه میان شیعه و سنى، در برخورد با صلیبى‏ها مصالح کلى مسلمین را ترجیح مى‏دادند. این امر در موضع‏گیرى ابن‏منیر طرابلسى در اشعارش کاملا هویدا مى‏باشد. (109) ابن منیر حتى زمانى که معین‏الدین انر (110) حکمران دمشق در مصاف با نورالدین از صلیبى‏ها کمک مى‏طلبد، او را تقبیح کرده و از نورالدین متعصب ضد شیعه مى‏خواهد با او جنگ نماید. (111) هم‏چنین محمدبن اسعدبن‏على حلبى جوانى که از علویان نسابه و از نسل امام سجاد است، (112) صلاح‏الدین ایوبى را به علت پیروزى و فتح بیت‏المقدس ستایش مى‏کند و قصیده‏اى بلند در وصف قدس و صلاح‏الدین مى‏سراید. (113)
اسماعیلیان مصر (فاطمیان) در معرض تهاجم
با آزاد سازى رها یا ادسا به عنوان امیرنشین صلیبى توسط عمادالدین زنکى - اتابک موصل - در سال 539ه/1144م. و ادامه یافتن جهاد ضد صلیبى از سوى فرزندش نورالدین، توجه صلیبى‏ها به سمت جنوب معطوف شد. از سوى دیگر، نورالدین براى آزاد سازى سایر شهرهاى اشغال شده، به ضرورت یک‏پارچگى جغرافیایى شام از دمشق تا حلب فکر مى‏کرد. در بخش دیگر جغرافیاى اسلامى یعنى مصر هم طلائع بن رزیک وزیر ضد صلیبى فاطمیان تنها راه رهایى از خطر صلیبى‏ها را اتحاد دمشق و قاهره مى‏دانست و با این دیدگاه، مکاتبات خود را با نورالدین زنکى آغاز کرد، (114) هر چند نورالدین نپذیرفت.
طلائع بن رزیک در سال 552ه/1157م. با دو مرحله لشکرکشى به اردن و تحمیل ضربات سنگین بر صلیبى‏ها، به قاهره بازگشت. (115) حملات دوباره او در سال بعد، صلیبى‏ها را به تقاضاى آتش‏بس واداشت. (116) «شاوربن مجیر سعدى‏» که دشمن خاندان ابن زریک بود، وزارت مصر را عهده‏دار شد و از آن‏جا که «امر مصر فی وزارته فی ادبار»، (117) «ضرغام‏بن عامر لخمى‏» رقیب او قدرت را به دست گرفت و شاور مجبور شد از نورالدین کمک بخواهد. (118) در همین ایام، آمورى کنت‏یافا و عسقلان به عنوان جانشین بالدوین سوم پادشاه بیت‏المقدس شد و چون بیش از دیگر پادشاهان صلیبى اهمیت‏بازرگانى مصر را مى‏دانست، (119) در شوال 558/سپتامبر 1163. به آن سرزمین حمله کرد، اما مقاومت ضرغام باعث‏شد که او بدون دست‏یابى به نتیجه، باز گردد. (120)
اگرچه پادشاه صلیبى در این تهاجم از فاطمیان شکست‏خورد، اما به نکات مهمى از جمله ضعف دولت اسماعیلى مصر به علت نزاع و خصومت وزیران، ضعف روحیه نظامى‏گرى بین سپاهیان، ثروت طبیعى مصر و امکان جذب مسیحیان قبطى در آن سرزمین پى برد، که همه آن‏ها از عوامل تحریک کننده آمورى براى حمله مجدد به مصر بود. شاور به نورالدین قول داده بود که در صورت پشتیبانى از او، اولا: ثلث‏خراج مصر را به اتابک زنکى بدهد; ثانیا: حقوق سپاهیان نورالدین را پرداخت کند; ثانیا: سیادت و سرورى نورالدین بر مصر را بپذیرد. (121) نورالدین زنکى که سلطه بر مصر را ضرورى مى‏دانست، سپاهى را به فرماندهى «اسدالدین شیرکوه‏» (122) به مصر فرستاد و با قتل ضرغام، مصر را در اختیار رقیبش شاور قرار داد. (123) شاور از همان ابتدا پیمان خود با نورالدین و شیرکوه را نقض کرده و از دادن خراج به دولت زنکى خوددارى نمود (124) و با صلیبى‏ها وارد مذاکره شد. (125) وى به صلیبى‏ها اطمینان داد که در صورت اعزام نیرو به مصر، علاوه بر پرداخت‏بیست و هفت هزار دینار، علوفه اسب‏هاى شهسواران مهمان‏نواز را تامین خواهد کرد. (126) مقریزى معتقد است نورالدین محمود زنکى از آغاز نسبت‏به پیمان‏دارى «شاور» تردید داشت. (127) صلیبى‏ها که وحدت مصر و شام را براى خود خطرناک مى‏دانستند، و به گفته ابن واصل «انهم قد خافوا خوفا شدیدا اذا ما تحقق ذلک و ایقنوا بالهلاک، و ان بلادهم تستاصل‏»، (128) تقاضاى شاور را پذیرفتند و سپاه شیرکوه را که در «بلبیس‏» (129) اردو زده بود محاصره کردند. این محاصره با ترک مصر از سوى دو سپاه صلیبى و شیرکوه بدون درگیرى پایان یافت. (130)
رانسیمان با استناد به اقوال «ویلیام صورى‏»، «ابن اثیر» و «ابوشامه‏» در این‏باره چنین گفته است: «دو سپاه مسلمان و مسیحى در دو مسیر جداگانه موازى از شبه جزیره سینا گذشته و مصر را به شاور واگذار نمودند. شیرکوه آخرین فرد از سپاه خود بود که از مصر پا بیرون نهاد. آن‏گاه که به قصد بدرود نزد فرنگان آمده بود یکى از تازه‏واردان باخترى از او پرسید که مگر از امکان خیانت‏بیمناک نیست و شیرکوه با سرفرازى پاسخ داد که در چنین صورتى سربازانش همه به کین‏خواهى برخواهند خاست و آن مرد فرنگى در جواب گفت‏حال درمى‏یابد که چرا صلیبیان براى او این‏همه قدر و منزلت قائلند.» اما اتابک زنکى و فرمانده نظامى او شیرکوه نمى‏توانست دل از مصر ببرد. موقعیت استراتژیکى مصر، حاصل‏خیزى آن سرزمین و نگاه تعصب‏آمیز به شیعیان فاطمى، به علاوه ضرورت یکپارچگى جغرافیاى نیل تا فرات و لزوم گوش‏مالى شاور که به او خیانت کرده بود، ذهن نورالدین را مشغول نموده بود; بنابراین، طبیعى بود که وى به مصر لشکرکشى کند. (131) در حمله او در سال 563ه/1167م. شاور مجددا از آمورى کمک خواست. پادشاه صلیبى بیت‏المقدس همه نجبا را فرا خواند و به آن‏ها گفت: «اگر نورالدین که بر همه سوریه اسلامى فرمانروایى مى‏کند مصر را تصرف کند، همه سرزمین‏هاى فرنگى از دو سو در محاصره قرار خواهند گرفت و به زودى سوریه فرنگى سقوط خواهد کرد; پس باید هر چه زودتر به کمک شاور شتافت و مصر را نجات داد». (132)
سپاه آمورى به سوى مصر حرکت کرد و در قاهره و در کرانه شرقى رودخانه نیل از جانب شاور مورد استقبال قرار گرفت. (133) پیشنهاد شاور به صلیبى‏ها پرداخت چهارصدهزار دینار در دو قسط بود، مشروط بر آن‏که وى زودتر از سپاه زنکى مصر را ترک نکند. (134) آمورى براى اطمینان خاطر از این پیمان، «هوگ‏» صاحب قیساریه را به همراه فرمانده سوران معبد به نزد العاضد خلیفه خردسال فاطمى فرستاد تا رضایت او را نیز جلب کند. (135)
رانسیمان با استناد به تاریخ‏نگاران پیش و معاصر جنگ‏ها (136) وقایع این نبرد را شرح داده است. (137)
شیرکوه نیز تن به مصالحه و آتش‏بس داد. تاریخ‏نگاران مسلمان و مسیحى معاصر جنگ‏ها مفاد آتش‏بس را با دو برداشت ارائه داده‏اند; ابن اثیر به عنوان نماینده تاریخ‏نگارى مدرسه اسلامى نوشته است: در این معاهده شیرکوه باید پنجاه‏هزار دینار به علاوه مناطق اشغالى را بگیرد و صلیبى‏ها بدون هیچ عایدى به شام بازگردند. (138) ویلیام صورى تاریخ‏نگار مدرسه صلیبى بر بقاى اسکندریه در دست آمورى، مبادله اسیران جنگى و ترک مصر توسط سپاه شیرکوه تاکید دارد. (139)
به نظر مى‏رسد آن‏که بر اصل صلح‏نامه تاکید مى‏کند ابوشامه است. او معتقد است‏خروج دو سپاه زنکى و صلیبى از مصر، مبادله اسیران و عدم تعقیب آن دسته از مردم اسکندریه که صلاح‏الدین و عمویش را کمک کردند از سوى شاور، از مفاد اصلى صلح‏نامه است. (140) البته صلیبى‏ها به هنگام ترک مصر و بنا به تقاضاى شاور، شحنگى و نگهبانى دروازه‏هاى قاهره را در دست نیروهاى خود نگه داشتند. (141) به این ترتیب، پایتخت فاطمیان تحت‏الحمایه صلیبى‏ها درآمد.
آمورى بعد از بازگشت‏به بیت‏المقدس تصمیم گرفت ابتدا همراهى دولت هم‏کیش خود بیزانس را جلب نموده و سپس به مصر لشکرکشى کند. ازدواج سیاسى او با «مارى کومنن‏» - برادرزاده امپراتور بیزانس (142) - زمینه‏ساز این وحدت شد. (143) اما به نظر مى‏رسید امپراتور بیزانس در ازاى مشارکت در جنگ علیه فاطمیان مصر، علاوه بر غنائم، حاکمیت‏بعضى از مناطق را مطالبه کرده است. (144) آمورى که این زیاده‏روى امپراتور را توقع نداشت، ویلیام صورى تاریخ‏نگار دربار خود را به بیزانس فرستاد تا پیمانى منطقى ببندد. (145) در همین زمان که نماینده آمورى در بیزانس بود، پادشاه صلیبى با اصرار شوالیه‏ها به مصر حمله نمود و در طلیعه دومین ماه سال 564ه/نوامبر 1168. «بلبیس‏» و سپس قاهره را محاصره کرد. (146) صلیبى‏ها بلبیس را که در درست فرزند شاور بود سراسر به خون کشیدند. (147) زمانى که قاهره در محاصره صلیبى‏ها بود به نگاه خبر رسید که العاضد خلیفه فاطمى که تاکنون تحریکى نشان نداده بود، از نورالدین و شیرکوه کمک خواسته و نامه‏اى بدین عبارت براى او فرستاده است: «واغوثاه! واغوثا! واغوثا! الحق دین الاسلام! ادرک امة محمد علیه السلام! یا نورالدین! یا نورالدین! یا نورالدین!» (148)
نورالدین اهمیت مصر را درک مى‏کرد و معتقد بود اگر دشمن بر سرزمین مصر استیلا یابد بر سایر سرزمین‏هاى اسلامى نیز مستولى خواهد شد (149) ; لذا شیرکوه را با سپاهى بزرگ روانه مصر کرد. ورود این سپاه که به گفته مورخان مسلمان به منزله فتح جدید مصر بود (150) عقب‏نشینى سپاه صلیبى از مصر را درپى داشت. (151)
با فرمان خلیفه فاطمى، شاور که عامل اصلى حملات دشمنان به مصر بود، کشته شد (152) و اسدالدین شیرکوه نیز که با لقب «المک المنصور امیرالجیوش‏» جانشین او شده و لباس وزارت را پوشیده بود پس از دو ماه و اندى مرد (153) و برادرزاده‏اش صلاح‏الدین وزیر فاطمیان شد. (154) آمورى پس از این مرحله متوجه شد که غلبه بر مصر جز با همراهى دولت‏بیزانس امکان‏پذیر نیست. ولت‏بیزانس هم به مصر چشم طمع داشت و بر این اساس با ارسال نیروى دریایى خود به جنگ موافقت نموده و در اواخر سال 563ه/1169م. ناوگان بزرگى را به فرماندهى کنتوس تفانوس (155) آماده نمود. سپاه مشترک صلیبى - بیزانس در ابتداى سال 565ه/1169م. دمیاط (156) را محاصره کرد، (157) اما پس از پنجاه روز محاصره و با دادن تلفات سنگین دست از محاصره دمیاط برداشته و به فلسطین بازگشت. ابن اثیر را در قالب مثال چنین توصیف مى‏کند: «خرجت النعامة تطلب قرنین رجعت‏بلا اذنین‏». (158) با پایان جنگ، دمیاط دشمن صلیبى چشم از مصر و قلمرو فاطمیان برداشت و از این پس نقش فاطمیان در جنگ صلیبى خاتمه پذیرفت.
پى‏نوشت‏ها:
1. تقى‏الدین احمدبن على مقریزى، السلوک لمعرفة دول الملوک، تحقیق محمدمصطفى زیاده (قاهره، دارالکتب المصریه، 1934-1942م) ج 1، ص 33.
2. از فرماندهان ترک در دولت الب‏ارسلان و ملکشاه بود.
3. A History of the Crusader, Pensylvania Press, 1962, p172.
4. وفا جونى، دمشق و المملکة اللاتینیه فى القدس (بیروت، دارالفکر، 1417ه) ص 47-51 و دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 1، ص 566.
5. على بن ظافر ازدى (567-623ه) صاحب کتاب اخبار الدول المنقطعة.
6. شهاب‏الدین احمد نویرى (677-733ه) صاحب کتاب نهایة الارب فى فنون الادب.
7. عبدالرحمن‏بن خلدون تاریخ‏نگار مشهور مغربى صاحب کتاب العبر و دیوان المبتدا و الخبر.
8. جلال‏الدین سیوطى صاحت کتاب تاریخ الخلفا.
9. جمال‏الدین البوالمحاسن ابن تغرى بردى صاحب کتاب النجوم الزاهرة فى ملوک مصر و القاهره.
10. محمدبن عبدالکریم شیبانى (ابن اثیر جزرى)، الکامل فى التاریخ، تحقیق على شیرى (بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1408ه) ج 6، ص 377.
11. ریموند آگیل در کتاب خود به محاصره انطاکیه توسط صلیبى‏ها اشاره کرده و مى‏گوید: «در حین محاصره سفیران پادشاه مصر در انطاکیه بودند»، ولى از زمینه و علت ورود آن‏ها به انطاکیه سخن نمى‏گوید.; ریموند آگیل، تاریخ الفرنجة غزاة بیت‏المقدس، ترجمه حسن محمد عطیه (اسکندریه، دارالمعرفة الجامعیة، 1990م) ص 105.
12. ویلیام صورى، تاریخ الحروب الصلیبیة، ترجمه سهیل زکار (دمشق، دارالفکر، 1994م) ج‏1، ص 297-298.
13. رنه گروسه، تاریخ جنگ‏هاى صلیبى، ترجمه ولى‏الله شادان (تهران، نشر و پژهش فرزان روز، 1377ش) ج 1، ص 303.
14. استیون رانسیمان، تاریخ جنگ‏هاى صلیبى، ترجمه منوچهر کاشف (چاپ سوم: تهران، شرکت انتشارات على و فرهنگى، 1371ش) ج 1، ص 303.
15. Hamilton Gibb. The Caliphate and the Arab State, 1955, Vol 1, p. 81-98.
16. بلدة فى شرق طرابلس; یاقوت‏بن عبدالله حموى، معجم البلدان (بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1399ه) ج 4، ص 109.
17. ریموند آگیل، همان ،ص 187 و ویلیام صورى، همان ،ص 320.
18. سعید عبدالفتاح عاشور، شخصیة الدولة الفاطمیة فى الحرکة الصلیبیة، المجلة التاریخیة المصریة، قاهره، 1969م، ص 16، ص 15-66.
19. «و در پهناى مسجد درى است مشرقى که آن را باب‏العین گویند که چون از این در بیرون روند و به نشیبى فرو روند آن‏جا چشمه سلوان است‏»; ناصر خسرو، سفرنامه، به کوشش نادر وزین‏پور (تهران، امیرکبیر، 1366ش) ص 48.
20. ویلیام صورى، همان، ص 415-420.
21. استیون رانسیمان، همان، ص 386 و عارف عارف، تاریخ القدس (قاهره، بى‏نا، 1959م) ص 292. البته ویلیام صورى به شکل مبالغه‏آمیز مى‏نویسد: «حاکم فاطمى شهر اکثر ساکنان مسیحى شهر را کشت‏»، که واقعیت ندارد; همان، ص 428.
22. William Embriaco
23. Primus Embriaco
24. شهر کوچکى در ساحل فلسطین میان عکا و قیساریه; یاقوت‏بن عبدالله حموى، همان، ج 5، ص 370.
25. صلاح‏الدین محمد نوار، العدوان الصلیبى على العالم الاسلامى (اسکندریه، دارالدعوة، بى‏تا)، ص 112.
26. تقى‏الدین احمدبن على مقریزى، اتعاظ الحنفاء باخبار الائمة الفاطمیین الخلفاء، تحقیق جمال‏الدین الشیال و محمد حملى احمد (قاهره، المجلس الاعلى على الشؤون الاسلامیة، 1967م) ج 3، ص 23.
27. حمزة بن اسدبن على تمیمى (ابن قلانسى)، ذیل تاریخ دمشق، تحقیق سهیل زکار (دمشق، دارحسان، 1403ه) ص 136.
البته سپاه افضل بیست روز بعد از سقوط قدس رسید و مجبور شد در عسقلان بماند.
28. تاج‏الدین محمدبن على بن یوسف (ابن میسر)، اخبار مصر، تحقیق ایمن فواد سید (قاهره، المعهد العلمى الفرنسى للآثار الشرقیه، 1981م) ص 31; ابن اثیر جزرى، همان، ص 383-384 و مجهول المؤلف، البستان الجامع لجمیع تواریخ اهل الزمان، به اهتمام کلود کاهن (پاریس، مجلة الدراسات الشرقیة 1938 ,tudes orientals Bulletiond|e م). ج 1، ص 436-437.
29. ریموند آگیل، همان، ص 247; فوچه چارتر، تاریخ الحملة الى القدس، ترجمه زیاد العسلى (عمان، دارالشروق للنشر و التوزیع، 1990م) ص 75 و ویلیام صورى، همان، ص 436-437.
30. استیون رانسیمان، همان، ص 376-377.
31. ابومحمد مرتضى عبدالسلام بن حسن فهرى قیسرانى (ابن طویر)، نزهة المقلتین فى اخبار الدولیتن، تحقیق ایمن فواد سید و فرانس شتایز (اشتوتگارت، النشرات الاسلامیة، 1992م) ص 3; خطط مقریزى، ج 1، ص 443; ابوالمحاسن یوسف بن تغرى بردى، النجوم الزاهرة فى ملوک مصر و القاهره (قاهره، دارالکتب المصریه، 1375ه) ج 5، ص 145 و ویلیام صورى، همان، ص 457.
32. منطقه‏اى در شمال عسقلان.
33. ابن اثیر جزرى، همان، ص 470; ابن میسر، همان، ص 39 و ابن طویر، همان.
34. ابن میسر، همان; ابن قلانسى، همان، ص 137 و فوچه چارتر، همان، ص 78.
35. مانند ابن فرات که در کتاب تاریخ الدول و الملوک (ج 2، ق 2، ورق 50) مى‏نوسد: «فخذل (الافضل) من جهة عسکره، و علم ان السبب فى ذلک من جنده‏»; نقل از: صلاح‏الدین محمد نوار، همان، ص 150.
خطط مقریزى، ج 1، ص 443.
36. وفیات الاعیان، ج 3، ص 418 (در شرح حال عادل بن سلار).
37. «هى من اعمال الاردن بینها و بین دمشق ثلاثة ایام و کذلک بینها و بین بیت‏المقدس‏»; یاقوت‏بن عبدالله حموى، همان، ص 17-18.
38. امارت الجلیل یا ماوراء رود اردن; .Trans Jordan
39. شهر کوچک ساحلى میان قیساریه و یافا. یاقوت بن عبدالله حموى، همان، ج 1، ص 107، ابوالفداء، تقویم البلدان، ص 239.
40. صلاح الدین محمدنوار، همان، ص 167.
41. فاید حماد محمد عاشور، جهاد مسلمانان در جنگ‏هاى صلیبى، ترجمه عباس عرب (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1373ش) ص 155.
42. در ساحل مدیترانه نزدیک یافا; یاقوت بن عبدالله حموى، همان، ص 2، ص 332.
43. Setton, History of the Crusads, Vol. 1, P. 380.
44. ابوالمحاسن یوسف بن تغرى بردى، همان، ص 167 و ابن قلانسى، همان، ص 224-225. 45. ابن قلانسى، همان، ص 227; تقى‏الدین احمدبن على مقریزى، همان، ص 26; ابن میسر، همان، ص 40; البستان الجامع لجمیع تواریخ اهل الزمان (مجهول المؤلف) ص 115 و عظیمى، تاریخ حلب، ص 360.
ابن اثیر این حادثه را مربوط به سال 496ه دانسته است; (همان، ص 432) و ابن تغرى بردى مربوط به سال 493ه; (همان، ص 152) و فوچه چارتر مربوط به سال 1102م. مطابق سال 495ه دانسته است; (همان، ص 122). رانسیمان نیز سال 494ه (1101م) را ثبت کرده است; (همان، ج 2، ص 84).
46. Ibelin (ابلین) در جنوب غربى رمله.
47. فاید حماد محمد عاشور، همان، ص 165-166.
48. ابن میسر، همان، ص 40 و وفیات الاعیان، ج 2، ص 450.
49. ابن قلانسى، همان، ص 229.
50. ابن اثیر جزرى، همان، ص 422 و ویلیام صورى، همان، ص 502-503.
51. ابن قلانسى، همان، ص 232; استیون رانسیمان، همان، ج 2، ص 100-101 و فاید حماد محمد عاشور، همان، ص 170.
52. ابن اثیر جزرى، همان، ص 427 و ابن میسر، همان، ص 41.
53. ابن قلانسى، همان، ص 240; ابن میسر، همان و ویلیام صورى، همان، ص 575.
54. ابن قلانسى، همان، ص 240-241.
55. تقى‏الدین احمدبن على مقریزى، همان، ص 35.
56. رنه گروسه، همان، ص 69-70.
57. صلاح‏الدین محمدنوار، همان، ص‏150.
58. :Lattaquie بندرى در شمال سوریه فعلى و نزدیک طرابلس.
59. استیون رانسیمان، همان، ص 8.
. 60. Tripoli
. 61. Raymondde Gille
62. :Tortose بندرى در ساحل مدیترانه، در سوریه فعلى و نزدیک طرابلس.
63. این قلعه که معروف به قلعه «سن ژیل‏» است و ویلیام صورى آن را «کوه حاجیان‏» - - Pelegrinus Mons نامیده، با مساعدت امپراتور بیزانس آلکسیوس کومنن که از حاکم بیزانسى قبرس خواسته بود سن ژیل را کمک کند ساخته شد; صلاح‏الدین محمد نوار، همان، ص 260.
64. William Jordon
65. نام او «ایماتوس فیلوکاس‏» - - Eumathius Philocates است.
66. ابن اثیر جزرى، همان، 487; عمادالدین اسماعیل بن على بن محمود(ابوالفداء)، المختصر فى اخبار البشر، تحقیق محمود ایوب (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1997م) ج 2، ص 223 و تقى‏الدین احمدبن على مقریزى، همان، ص 42.
67. به نام‏هاى Hugh Embriaco و Ansaldus Embriaco
68. ابن اثیر جزرى، همان، ص 500 و البستان الجامع لجمیع تواریخ اهل الزمان (مجهول المؤلف)، ص 116. در مورد تسخیر طرابلس، در منابع تاریخى میان سال 502 و 503 اختلاف است.
69. ابن الفرات در «تاریخ الدول الملوک‏» مى‏نویسد: «فحزن الناس على اهلها و بکوالمصابها... و فزع اهل الشام قاطبة...»; نقل از: صلاح‏الدین محمد نوار، همان، ص 283.
. 70. Toulouse
71. جورجى ینى، تاریخ سوریا (بیروت، بى‏نا، 1881م) ص 437.
72. ابن اثیر جزرى، همان، ص 422.
73. :Turbessel قلعه‏اى که تابع شهر رها (ادسا) بود و الآن تابع منطقه جبل سمعان در استان حلب سوریه است.
74. ویلیام صورى، همان، ص 540.
75. همان; البستان الجامع لجمیع تواریخ اهل الزمان (مجهول المؤلف)، ص 116; ابن قلانسى، همان، ص 269; تقى‏الدین احمدبن على مقریزى، همان، ص 45; جورجى ینى، همان، ص 438 و صلاح‏الدین محمد نوار، همان، ص 284-288.
76. تقى‏الدین احمدبن على مقریزى، همان، ص 43 و ابن قلانسى، همان، ص 260.
77. تاریخ الدول و الملوک، ج 1، ورق 37ب; نقل از: صلاح الدین نوار، همان، ص 290.
78. نام او Ordelafo Valerii بود.
79. ابن قلانسى، همان، ص 247; ابن اثیر جزرى، همان، ص 505; ویلیام صورى، همان، ص 540-543 و البستان الجامع لجمیع تواریخ اهل الزمان (مجمول الؤلف)، ص 117.
. 80. Ascalon
. 81. Tyre
82. فوچه چارتر، همان، ص 236-237.
83. Anna Comena دختر امپراتور بیزانس.
84. THe Alexiad, P. 365.
85. ویلیام صورى، همان، ج 2، ص 617.
86. همان، ص 614.
87. همان، ص 612.
88. :Toron دژ تبنین (تورون) در نزدیکى صور واقع و یکى از پایگاه‏هاى مهم نظامى صلیبى‏ها در سال‏هاى بعد بوده است.
89. ابن میسر، همان، ص 42 و ابن قلانسى، همان، ص 255.
90. ابن قلانسى، همان، ص 263.
91. او عموى مامون بطائحى بود که پس از افضل به مقام وزارت رسید; البستان الجامع لجمیع تواریخ اهل الزمان (مجهول المؤلف) ، ص 119.
92. ابن قلانسى، همان، ص 289.
93. البستان الجامع لجمیع تواریخ اهل الزمان (مجهول المؤلف)، همان; ابن قلانسى، همان، ص 336-338 و فوچه چارتر، همان، ص 216.
. 94. Spona Syrie
95. Duggan (A), The Story of the Crusades, London, 1963, P. 34.95
96. خطط مقریزى، ج 2، ص 44.
97. تقى الدین احمدبن على مقریزى، همان، ص 50.
98. ابن قلانسى، همان، ص 275.
99. همان، ص 275-276 و ابن اثیر جزرى، همان، ص 504.
100. افضل با تدبیر و کیاست‏خود اهالى عسقلان را علیه شمس الخلافه شوراند و با این کار زمینه قتل او را فراهم و جانشین او را تعیین کرد; ابن قلانسى، همان; ابن اثیر جزرى، همان، تقى‏الدین احمدبن على مقریزى همان، ص 50-51.
101. صلاح‏الدین محمد نوار، همان، ص 328-329.
102. Mont Royal (Montreal),.
103. صلاح‏الدین محمد نوار، همان، ص 332.
104. ویلیام صورى، همان، ص 813; ابوبکر عبدالله‏بن ایبک (ابن ایبک دوادارى)، کنزالدرر و جامع الغرر (قاهره، المعهد الالمانى للآثار، 1961م) ج 6، ص ص 562 و البستان الجامع لجمیع تواریخ اهل الزمان (مجهول المالک) ص 130.
105. فرهاد دفترى، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره‏اى (تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، 1375ش) ص 309.
106. تقى‏الدین احمدبن على مقریزى، همان، ص 215.
107. همان، ص 234 و عبدالرحمن بن اسماعیل ابوشامه، الروضتین فى اخبار الدولتین النوریة و الصلاحیه، تحقیق محمد حلمى محمد محمد (قاهره، لجنة التالیف و الترجمه و النشر، 1956م) ج 1، ص 303.
108. طلائع‏بن زریک، دیوان، گردآورى الامینى (نجف اشرف، المکتبة الاهلیة، 1383ه) ص 63-140.
109. ر.ک: عبدالرحمن بن اسماعیل ابوشامه، همان، و ابن منیر طرابلسى، دیوان، به اهتمام عمر عبدالسلام تدمرى (بیروت، دارالجیل، 1986م) ص 96، 191، 199 و....
110. معین‏الدین انربن‏عبدالله از غلامان طغتکین مؤسس سلسله بوریان بود که در سال‏هاى 497-549 در دمشق حکومت کردند.
111. عبدالرحمن بن اسماعیل ابوشامه، همان، ص 190.
112. او در سال 492 هجرى در موصل به دنیا آمد. شرح حال مختصر او در کتاب مهاجران آل‏ابوطالب (ص 585) آمده است.
113. عبدالرحمن بن اسماعیل ابوشامه، همان، ج 2، ص 105.
114. همان، ج 1، ص 303 و تقى‏الدین احمدبن على مقریزى، همان، ص 234.
115. تقى‏الدین احمدبن على مقریزى، همان، ص 230.
116. همان، ص 236.
117. ابوالمحاسن یوسف بن تغرى بردى، همان، ص 346.
118. همان.
119. وفاجونى، همان، ص 277.
120. تقى‏الدین احمدبن على مقریزى، همان، ص 262 و ویلیام صورى، همان، ص 885.
121. ابوالمحاسن یوسف بن تغرى بردى، همان، ص 338 و 346.
122. او عموى صلاح‏الدین ایوبى است.
123. البستان الجامع لجمیع توارخ اهل الزمان (مجهول المؤلف)، ص 134; ابن اثیر جزرى، همان، ج 7، ص 172-173; ذهبى، دول الاسلام، ص 291-292 و عبدالرحمن بن اسماعیل ابوشامه، همان، ص 6.
124. ابوالمحاسن یوسف بن تغرى بردى، همان، ص 345.
125. یوسف حسن درویش غوانمه، امارة الکرک الایوبیه (عمان، دارالفکر، 1402ه) ص 86.
126. محمد سهیل طقوش، تاریخ الزنکیین فى بلاد الشام و اقلیم الجزیرة (بیروت، دارالنفائس، 1988، 1999م) ص 330; نقل از ویلیام صورى.
127. جمال‏الدین محمدبن سالم (ابن واصل)، مفرج الکروب فى اخبار بنى ایوب، تحقیق جمال‏الدین الشیال (قاهره، جامعة فؤاد الاول، داراحیاءالتراث القدیم، 1953، 1957م)، ج‏1، ص 139.
128. بلبیس: مدینة بینها و بین فسطاط مصر عشره فراسخ على طریق الشام; یاقوت بن عبدالله حموى، همان، ج 1، ص 479.
129. جمال‏الدین محمدبن سالم (ابن واصل، همان، ص 140; خطط مقریزى، همان، ص 47-50; البستان الجامع لجمیع تواریخ اهل الزمان (مجهول المؤلف)، ص 135; عبدالرحمن بن اسماعیل ابوشامه، همان، ج 1، ص 331-337; عمادالدین اسماعیل بن على بن محمود (ابوالفداء)، همان، ج 3، ص 43; ابن ایبک دوادارى، همان، ج 7، ص 27; تقى‏الدین احمدبن على مقریزى، همان، ص 264-278 و ابوالمحاسن یوسف بن تغرى بردى، همان، ص 238.
130. استیون رانسیمان، همان، ص 429.
131. عبدالرحمن بن اسماعیل ابوشامه، همان، ص 363 و ابن واصل، همان، ص 148.
132. ویلیام صورى، همان، ص 895 و رنه‏گروسه، همان، ص 198.
133. ویلیام صورى، همان، ص 896.
134. همان، ص 899.
135. همان، ص 899-902.
136. همان، ص 906-920; ابن‏اثیر جزرى، التاریخ الباهرفى الدولة الاتابکیة، تحقیق عبدالقادر احمد طلیمات (قاهره، دارالکتب الحدیث، بى‏تا) ص 134; تقى‏الدین احمدبن على مقریزى، همان، ص 287-289; النوادر السلطانیة، ص 208; عبدالرحمن بن اسماعیل ابوشامه، همان، ص 364-366 و 428 و فتح بن على بندارى، سناالبرق الشامى، تحقیق فتیحه نبراوى (مصر، کتبة الخانجى، 1979م) ج 1، ص 64.
137. استیون رانسیمان، همان، ص 434-436.
138. ابن اثیر جزرى، الکامل فى التاریخ، ج 7، ص 190.
139. ویلیام صورى، همان، ص 919-920.
140. عبدالرحمن بن اسماعیل ابوشامه، همان، ص 428.
141. ابن اثیر جزرى، التاریخ الباهر فى الدولة الاتابکیة، ص 134; عبدالرحمن بن اسماعیل ابوشامه، همان، ص 366; ابن واصل، همان، ص 152; تقى‏الدین احمدبن على مقریزى، همان، ص 278 و ابوالمحاسن یوسف بن تغرى بردى، همان، ص 350.
142. امانوئل کومنن.
143. ویلیام صورى، همان، ص 923; استیون رانسیمان، همان، ص 442 و رنه گروسه، همان، ص 202.
144. ویلیام صورى، همان، ص 926-927.
145. همان، ص 927.
146. الجامع البستان لجمیع تواریخ اهل الزمان (مجهول المؤلف)، ص 138; ابن سباط مغربى، صدق الاخبار (تاریخ ابن سباط)، تحقیق عمر عبدالسلام تدمرى (طرابلس، گروس پرس، 1413ه) ج 1، ص 120; رنه گروسه، همان ص 404-405 و هانس ابرهارد مایر، جنگ‏هاى صلیبى، ترجمه عبدالحسن شاهکار (شیراز، انتشارات دانشگاه شیراز، 1371ش) ص 147.
147. استیون رانسیمان، همان، ص 443.
148. ابن ایبک دوادارى، همان، ج 7، ص 30; وى تاکید مى‏کند که بر این عبارت چیزى نیفزوده و آن‏چه را نقل کرده عینا از نامه خلیفه است.
149. ابن واصل، همان، ص 160.
150. همان و النوادرالسلطانیه، ص 209.
151. استیون رانسیمان، همان، ص 445.
152. فتح بن على بندارى، همان، ص 78; عبدالرحمن بن اسماعیل ابوشامه، همان، ص 436 و ابن اثیر جزرى، الکامل فى التاریخ، ج 7، ص 199.
153. رانسیمان در مورد شیرکوه مى‏نویسد: «نام این مرد در تاریخ تحت‏الشعاع آوازه خداوندیش نورالدین و برادرزاده‏اش صلاح‏الدین قرار گرفته است; و حال آن‏که در جمع تمام رهبران عالم اسلام فقط او بود که به فراست دریافت که به قصد بازپس گرفتن فسطین، نخستین قدم را باید در کار تسخیر مصر برداشت، که موقعیت نظامى کم‏نظیر و منابع فراوان داشت و به رغم تردیدهاى نورالدین خود هرگز از پا ننشست تا بدین آرزو تحقق بخشید. ثمره تلاش‏هاى پى‏گیر او را برادرزاده‏اش صلاح‏الدین چید»; همان، ص 446.
154. البستان الجامع لجمیع تواریخ اهل الزمان (مجهول المؤلف)، ص 138; فتح بن على بندارى، همان، ص 79-81; ابن واصل، همان، ص 162 و تقى‏الدین احمدبن على مقریزى، همان، ص 308.
. 155. Kontos tephanos
156. یکى از بنادر مصر در مصب رودخانه نیل.
157. البستان الجامع لجمیع تواریخ اهل الزمان (مجهول المؤلف)، همان; ابن سباط مغربى، همان، ص 126; ذهبى، همان، ص 294-295; النوادر السلطانیة، ص 33; فتح بن على بندارى، همان، ص 87; عبدالرحمن بن اسماعیل ابوشامه، همان، ص 456-457; ابن واصل، همان، ص 179-183; ابن اثیر جزرى، التاریخ الباهر فى الدولة الاتابکیة، ص 143-144 و ویلیام صورى، همان، ص 941-942.
158. ابن اثیر جزرى، الکامل فى التاریخ، ج 7، ص 207 و التاریخ الباهر فى الدولة الاتابکیة، ص 144. یعنى شترمرغ پى شاخ مى‏گشت، گوش‏هاى خود را هم از دست داد.
منابع:
- تاریخ الفرنجة غزاة بیت‏المقدس، ترجمه حسین‏محمد عطیه (اسکندریه، دارالمعرفة الجامعیة، 1990م).
- ابن‏ابى الهیجا، عزالدین محمدبن ابى الهیجا ابن‏محمد... تاریخ ابن‏ابى الهیجا، تحقیق صحبى عبدالمنعم محمد، ریاض الصالحین، 1413ه .
- ابن‏اثیر جزرى، محمدبن محمدبن عبدالکریم شیبانى، التاریخ الباهر فى الدولة الاتابکیة، تحقیق عبدالقادر احمد طلیمات، قاهره دارالکتب الحدیث، [بى‏تا].
- الکامل فى التاریخ، تحقیق على شیرى، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1408ه .
- ابن ایاس حنفى، محمدبن احمد، بدائع الزهور فى وقایع الدهور، تحقیق محمد مصطفى، قاهره الهیئة المصریة العامة لکتاب، 1402ه جلد اول.
- ابن ایبک الدوادارى، ابوبکر عبدالله‏بن ابیبک، کنز الدرر و جامع الغرر، جزء ششم به نام «الدرة المضیئة فى اخبار الدولة الفاطمیة‏» تحقیق صلاح‏الدین المنجد، جزء هفتم «الدر المطلوب فى اخبار ملوک بنى ایوب‏» تحقیق سعید عبدالفتاح عاشور، جزء هشتم «الدرة الزکیة فى اخبار الدولة الترکیة‏» تحقیق و. هاریمان، قاهره، المعهد الالمانى للآثار، 1961، 1971، 1972م.
- ابن تغرى بردى، ابوالمحاسن یوسف، النجوم الزاهرة فى ملوک مصر و القاهره، قاهره، دارالکتب المصریة، 1375ه .
- ابن جوزى، ابوالفرج‏بن على‏بن محمدالمقرشى (597ه/1201م)، المنتظم فى تاریخ الملوک و الامم، 5-10، حیدرآبادهند، دائرة‏المعارف العاثمانیة، 1375-1359ه (1940م).
- ابن خلدون، عبدالرحمن‏بن محمد.
- تاریخ ابن‏خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1363-1371ش.
- ابن سباط مغربى، صدق الاخبار (تاریخ ابن سباط)، تحقیق عمر عبدالسلام تدمرى، طرابلس (لبنان)، گروس پرس، 1413ه .
- ابن الطویر، ابومحمد المرتضى عبدالسلام‏بن الحسن الفهرى قیسرانى، نزهة المقلتین فى اخبار الدولتین، تحقیق ایمن فواد سید، اشتوتگارت، النشرات الاسلامیه، 1992م.
- ابن‏قاضى شهبه، بدرالدین ابوالفضل محمدبن ابى‏ابکربن احمد اسدى دمشقى الشافعى، الکواکب الدریه فى السیرة النریه، تحقیق محمود زاید، بیروت درالکتاب الجدید، 1971م.
- ابن قلانسى، حمزة‏بن‏اسد بن‏على تمیمى، ذیل تاریخ دمشق، تحقیق سهیل زکار، دمشق، دار حسان، 1403ه.
ابن کثیر دمشقى، البدایة و النهایة، تحقیق شیرى، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1408ه .
- ابن مامون بطائحى، جمال‏الدین ابوعلى موسى، اخبار مصر، تحقیق ایمن فواد سید، قاهره، المعهد الفرنسى للآثار، 1983م.
- ابن منقذ، اسامه الاعتبار، تحقیق فیلیپ حتى، - [بى‏جا]: الدارالمتحدة للنشر، 1981م.
- ابن منیر طرابلسى، دیوان، به اهتمام عمر عبدالسلام تدمرى، بیروت، دارالجلیل، 1986م.
- ابن میسر، تاج‏الدین محمدبن على‏بن یوسف، اخبار مصر، تحقیق ایمن فواد سید، قاهره، المعهد العلمى الفرنسى للآثار الشرقیه، 1981م.
- ابن واصل، جامل‏الدین محمدبن سلام، مفرج الکروب فى اخبار بنى ایوب، تحقیق جمال‏الدین الشیال، قاهره، جامعة فؤاد الاول، دار احیاء التراث القدیم، 1953، 1957م.
- ابوشامه، عبدالرحمان‏بن اسماعیل، الروضتین فى اخبار الدولتین النوریة و الصلاحیة، تحقیق محمد حلمى
محمد محمد، قاهره، لجنة التالیف و الترجمه و النشر، 1956م.
- ابوالفداء، عمادالدین اسماعیل‏بن على‏بن محمود، المختصر فى اخبار البشر، تحقیق محمود ایوب، بیروت دارالکتب العلمیة، 1997م.
- اومان، شارل الامبراطوریة‏البیزنطیة، ترجمه مصطفى طه بدر، قاهره، 1953، 1960م.
- ایمن فواد، سید، الدولة الفاطمیة فى مصر، قاهره: [بى‏نا]، 1992.
- بندارى، فتح‏بن على، سنا البرق الشامى، تحقیق دکتر فتحیه نبراوى، مصر، مکتبة الخانجى، 1979م.
- پرواز، ژوزه، عالم الصلیبین، ترجمه قاسم و محمدحسن خلیفه، مصر، دارالمعارف، 1981م.
- تدمرى، عمرعبدالسلام، تاریخ طرابلس السیاسى و الحضارى عبرالعصور، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1404ه (1981، 1978م).
- جونى، وفا، دمشق و المملکة اللاتینیة فى القدس، بیروت دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، 1997م.
- چارتر، فوچه، تاریخ الحملة الى القدس، ترجمه زیاد العسلى، عمان دارالشروق للنشر و التوزیع، 1990م.
- حموى، یاقوت‏بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت داراحیاء الثراث العربى، 1399ه .
- حنلى، مجیرالدین، الانس بتاریخ القدس و الخلیل، عمان، مکتبة المحتسب، 1973م.
- دجانى، هادیه و برهان دجانى، الصراع الاسلامی الفرنجى على فلسطین فى القرون الوسطى، بیروت مؤسسة الدراسات الفلسطینیة، 1994م.
- اسهام علماء العرب و المسلمین فى علم النبات، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1405ه .
- اسهام علماء العرب و المسلمین فى الکیمیاء، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1405ه .
- اعلام الفیزیاء فى الاسلام (با همکارى جلال شوقى)، بیروت، مؤسسة الرساله، 1404ه .
- دفترى، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره‏اى، تهران: نشر و پژوهش فرزان روز، 1357ش.
- رانسیمان، استیون تاریخ جنگ‏هاى صلیبى، ترجمه منوچهر کاشف، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى 1371ش، چاپ سوم.
- زرکلى، خیرالدین الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، 1984م (چاپ ششم).
- زکار، سهیل الحروب الصلیبیة، دمشق، دار حسان، 1984.م.
- مدخل الى تاریخ الحروب الصلیبیة، بیروت، 1973م.
- صالح‏بن یحیى، تاریخ بیروت، تحقیق فرانسیس هورس و کمال صلیبى، بیروت دارالمشرق.
- صورى، ویلیام، تاریخ الحروب الصلیبیة، ترجمه سهیل زکار، دمشق: دارالفکر، 1994م.
- طقوش، محمدسهیل تاریخ الزنکیین فى بلاد الشام و اقلیم الجزیرة، بیروت، دارالنفائس، 1988، 1999م.
- طلائع‏بن زریک، دیوان، گردآورى الامینى، بغداد، [بى‏نا]، 1964م.
- عارف، عارف المفصل فی تاریخ القدس، قدس، 1961م.
- عاشور، فاید حمادمحمد، جهاد المسلمین فى الحروب الصلیبیة، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1405ه .
این کتاب با نام جهاد مسلمانان در جنگ‏هاى صلیبى توسط عباس عرب به فارسى برگردان و چاپ شده است (تهران، دفتر فرهنگ اسلامى، 1373ش).
- غوانمه، یوسف حسن درویش امارة الکرک الایوبیة، عمان دارالفکر، 1402ه .
- دارسات فى تاریخ الاردن و فلستین فى العصر الاسلامى، عمان، دارالفکر، 1983م.
- قاسم، قاسم عبده ماهیة الحروب الصلیبیة. - کویت: المجلس الوطنى للثقافة و الفنون و الآداب، 1410.
- گروسه، رنه، تاریخ جنگ‏هاى صلیبى، ترجمه ولى‏الله شادان، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، 1377ش.
- مایر، هانس ابرهارد جنگ‏هاى صلیبى، ترجمه عبالحسین شاهکار، شیراز، انتشرات دانشگاه شیراز، 1371ش.
- مجهول المؤلف اعمال الفرنجة و حجاج بیت‏المقدس، ترجمه حسن حبشى، قاهره، 1958م.
- مجهول المؤلف (حدود قرن 6ه/12م) البستان الجامع لجمیع تواریخ اهل الزمان، به اهتمام کلود کاهن، مجلة الدراسات الشرقیة، - مجهول المؤلف (حدود قرن 6ه/12م) البستان الجامع لجمیع تواریخ اهل الزمان، به اهتمام کلود کاهن، مجلة الدراسات الشرقیة، (Bulletin d|etudes orientats) ،ج 7-8، پاریس 1938م.
- مقریزى، تقى‏الدین احمدبن على اتعاظ الحنفاء باخبار الائمة الفاطمیین الخلفاء، تحقیق جمال‏الدین الشیال و محمد حلمى احمد، قاهره: المجلس الاعلى على للشؤون الاسلامیة، 1967م.
- السلوک لمعرفة دول الملوک، تحقیق محمد مصطفى زیادة. - قاهره: دارالکتب المصریة، 1934-1942م.
- المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار مشهور به خطط، بیروت دارصادر، [بى‏تا].
- ناصرى طاهرى، عبدالله تاریخ جنگ‏هاى صلیبى، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1369.
- ناصرى طاهرى، عبدالله علل و آثار جنگ‏هاى صلیبى، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1373ش.
- نوار، صلاح‏الدین محمد، العدوان الصلیبى على العالم الاسلامى (490-515ه/1097-1121م)، اسکندریه: دارالدعوة، [بى‏تا].
ینى، جورجى تاریخ سوریا، بیروت، 1881م.
- یوسف، ژوزف نسیم العدوان الصلیبى على بلاد الشام، هزیمة لویس التاسع فى الاراضى المقدسه، اسکندریه، 1971م.
- یوسف، ژوزف نسیم العرب و الروم و اللاتین فى الحروب الصلیبیة الاولى، بیروت، دارالنهضة العربیه، 1981م.
منابع لاتین:
- Duggan, A, The story of the crusddes, London, 1963.
- Michaud, JF History des Croisades, paris, 1957l
- setton, K.M. A History of the Crusades: Pensylvania, 1952-1958.
یادداشت:
1) عضو هیات علمى کتابخانه ملى.

تبلیغات