آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۸

چکیده

این مقاله به بررسی تبیین فردریش نیچه و میشل فوکو از تبارشناسی می پردازد. استدلال موجود در مقاله این است که تبار شناسی، تاریخ را نه از لحاظ رخداد ها، پیکار ها و جنگ ها (یعنی به واسطه ی داده ها و واقعیات تجربی)، بلکه برحسب نظام های گفتمانی و کردارها و رویه هایی که به ذهنیت ما شکل می دهند، بررسی می کند. پیوند و رابطه ی بین دانش/ حقیقت و قدرت نقش بسیار مهمی را در تبیین هر دوی نیچه و فوکو از تبار شناسی بازی می کند. تصور فوکویی از نظم (نظام فهم پذیری) به عنوان مفهومی کلیدی در نگرش او به تاریخ به کار گرفته می شود. ایده ی نیچه ایِ خواست قدرت به ایده ی شیوه ها و روش های روابط نیرو های حمایت کننده و حمایت شونده از نوعی دانش بدل می شود. مقاله به این نتیجه می رسد که تبار شناسی فوکویی، معنا را به روابط قدرت تقلیل می دهد. استدلال موجود این است که در تفکر فوکویی تاریخ انسانی قابل فهم است، اما نه به دلیل معنای درونی آن، بلکه بدین خاطر که دانش و گفتمان ها که نقشی کلیدی در تاریخ انسانی بازی می کنند، به لحاظ روش ها و راهبرد ها قابل فهم هستند.

تبلیغات