در این جُستار، کوشش خواهد شد تا پس از طرح اجمالیِ مبانی نظری بینامتنیت و معرفی زمینه های ایرانی (در ادبیات و تفسیر دینی) و اروپایی (میخائیل باختین، ژولیا کرستوا، ژرار ژنت و اومبرتو اکو)، روابط میان عناصر درون متن با بیرون از متن - خواه بافت و محیط فیزیکی، خواه جهان بیناذهنی جامعة زبانی یا فرهنگ و جهان ذهنی خواننده – و تأثیر آن ها در شکل گیری معنای کلی متن و در نتیجه، معنایی که فراتر از برآیند معنای تک تک عناصر درون متن و ساختار درونی متن است، بررسی شود. در این راستا، نمونه هایی از روابط برون متنی در متن های مختلف ارائه و این روابط دسته بندی خواهد شد.