آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۱

چکیده

این مقاله به تحلیل تاریخی معنا و اهداف نومفهوم سازی در برنامه درسی در آثار ویلیام پاینار و همکاران وی از دهه ی 1960 تا 2010 پرداخته است. به همین منظور 25 مقاله و 4 کتاب ویلیام پاینار با روش تحلیل اسناد مورد مطالعه قرار گرفته و متون مرتبط با معنا و اهداف نومفهوم گرایی با نگاه تحلیلی- انتقادی بررسی شده اند. آثار راگا و هلبویش نیز به عنوان آثار مقابل و متعارض با نومفهوم گرایی، به عنوان نقدهای مطرح بر نومفهوم گرایی مطرح شده اند. نتایج تحلیل محتوا نشان داد ند که چهار گزاره مهم، معنای نومفهوم گرایی را شکل می دهند: الف- نومفهوم گرایان عده ای از متخصصان برنامه درسی نیستند که درباره عقیده یا عقاید خاصی به تفاهم رسیده باشند. ب- نومفهوم گرایی به جای این که یک جنبش باشد یک مسیر یا یک فرایند فهمیدن است و پ- جریان نوفهمی یا پروژه فهمیدن همیشه ادامه دارد و در نتیجه اصطلاح نومفهوم گرایی به آسانی قابل تعریف نیست. ت- نومفهوم گرایی جنبشی انتقادی و عام نگر است که به پدیده های بیرون مدرسه ای و نقد پیامدهای پنهان و آشکار برنامه درسی توجه دارد. اهداف تعقیب شده ی نومفهوم گرایان که از طریق کدگذاری باز و انتخابی استخراج شدند عبارت بودند از: تعقیب مطالعات میان رشته ای، تقویت نقش انتقادی نظریه، تغییر پارادایم از برنامه ریزی درسی به فهم برنامه درسی، تاکید بر متغییرهای بیرون مدرسه ای، کلیت پردازی، غلبه نظریه بر عمل، استفاده از خودشرح حال نویسی و تعبیر معنای Currere به گذر زندگینامه ای، بهبود رشته مطالعات برنامه های درسی به عنوان گفت وگوهای پیچیده، بین المللی کردن رشته مطالعات برنامه درسی برای تقویت گفتمان های فرهنگی در حوزه و تاریخ نگاری برنامه درسی. در ادامه نقد نومفهوم گرایان بر مواضع موجود برنامه درسی و نیز نقدهای مهمی که از بیرون بر نومفهوم گرایی وارد آمده مورد تفسیر قرار گرفته اند.

تبلیغات