شهرهای جدید در کشورهای مختلف برحسب ضرورت ها و کارکردهای آنها احداث می شوند و این سیاست می تواند از کشوری به کشور دیگر و حتی از منطقه ای در یک کشور به منطقه دیگر در همان کشور تفاوت داشته و ضرورت یا عدم ضرورت آن متناسب با شرایط اقتصادی اجتماعی بخصوص ویژگی های فرهنگی مردم مشخص می شود. امروز هدف از ایجاد شهرهای جدید تحقق ایده سکونت گاه های ایدهآل یا مدینه فاضله نیست بلکه تمرکززدایی از مراکز شهری بزرگ، هدف و آرمان اصلی آن است.
با این وجود در ایران نگاه به موضوع شهرهای جدید نگاه متفاوتی نسبت به سایر کشورهاست و کارایی و عملکرد آن نیز در ایران با اهداف واقعی ایجاد شهرهای جدید در جهان متفاوت است. به عبارت دیگر به نظر می رسد در ایران احداث شهرهای جدید با توجه به ضرورت ها و نیازهای ملی و منطقه ای از یک طرف و آمادگی های فرهنگی، اجتماعی از طرف دیگر احداث نشده است، در حالی که در بسیاری از کشورهای پیشرو در امر شهرسازی و برنامهریزی شهری چنین زمینه هایی هم در سطح ملی و هم در سطح منطقه ای لحاظ شده و احداث شهرها با ویژگی های اجتماعی و فرهنگی کلانشهرها تطبیق داده شده است.
این مقاله به ارزیابی تحولات جمعیت کشور در دهه های اخیر و بررسی نظام شهری کشور می پردازد و ضمن تحلیل فعالیت های شهرهای جدید در سال های اخیر نهایتاً ضرورت ایجاد شهرهای جدید در ایران را مورد بحث قرار می دهد و تناسب این سیاست را با سیاست های جایگزین بخصوص سیاست تقویت شهرهای میانی مورد بحث قرار می دهد.