آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹

چکیده

انسان شناسی جایگاهی بنیادین در نظام فلسفی- الهیاتیِ توماس آکویناس ) (Thomas Aquinas و ملاصدرا دارد؛ به گونه ای که نقش برجسته و مؤثر آن را در ساختار تألیفیِِ دو اثر اصلی «جامع الهیاتِ»(Summa Theologiae) آکویناس و «اسفارِ» ملاصدرا به روشنی می توان دید و دریافت. بررسی تطبیقی نقش انسان شناسی با تأکید بر این دو اثر نشان می دهد که هر یک به طور مشابهی می کوشند تا آراء انسان شناختی را در چارچوب مجموعه ای از آراء متافیزیکی و در پیوند با دیگر حوزه های دانش ترسیم نمایند. در چنین منظومه معرفتی ای است که هم وجه هستی شناختیِ انسان به عنوان معلول/مخلوق تبیین شده است، هم مقام و موقعیت معرفت شناختی او در نسبت با خدا، خود و جهان. با این وصف، در مسأله «سلوکِ» انسان به سوی خدا، هر دو فیلسوف و الهیدان به تبیین های مختلفی دست زده اند که حاصلش شکل گیریِ ساختار تألیفی متفاوت است، هر چند در نهایت و از منظری کل نگر مقصد و مقصودی یکسان را معرفی می نمایند. این اختلاف و اشتراک را در نحوه نفوذ و نقش مفاهیم و آموزه های بنیادین سنت مسیحی و اسلامی در نظام اندیشه آن دو می بایست جستجو کرد.

تبلیغات