فرهنگ های دوزبانه از دیرباز مورد توجه اهل لغت و واژه شناسان بوده است، زیرا این گونه فرهنگ ها از یک سو رواج زبان مادر و زبان برگردان را درپی داشته و ازسوی دیگر نیاز مترجمان را برآورده می ساخته است. چه بسا در تألیف فرهنگ های دوزبانه واژه هایی اصیل به کار گرفته شده که امروزه مهجور شده است و با احیای آن ها می توان به تنقیح و تزکیة زبان یاری رسانید. شاید بتوان گفت بیش ترین مزیت تألیف فرهنگ های دوزبانه حفظ و حراست از زبانی است که فرهنگی به آن زبان ترجمه می شود و شاید این مزیت را باید برای هر کتابی که از زبانی به زبان دیگر برگردان می شود، درنظر گرفت. اگر بنا باشد فارسی زبانان از هر فرهنگ یا کتابی به زبان اصلی آن بهره ببرند، بی گمان به ساختن واژه های معادل نخواهند پرداخت و لامحاله این بی اعتنایی ضعف زبان فارسی را درپی خواهد داشت. منتهی الارب از گونة فرهنگ های دوزبانه ای است که با وسعتی چشم گیر بر پایة قاموس فیروزآبادی و با بهره گرفتن از فرهنگ های دیگر، از عربی به فارسی برگردان شده است. مقالة حاضر کوششی است به منظور شناساندن این فرهنگ و بیان ارزش ها و یادکرد کاستی های آن، بدان امید که بیش تر مورد استفادة دانش پژوهان قرار گیرد.