هدف پژوهش حاضر بررسی این موضوع است که با وجود میل فطری بشر به دانستن، و نیز توجه و بیداری، رویگردانی، نفرت، بیرغبتی یا حتی بیاعتنایی برخی انسان ها چگونه قابل توجیه است. این مبحث، از منظرهای گوناگون از حیطه روان شناسی، جامعه شناسی و فلسفی درخور بررسی است، اما در این پژوهش، بیش از هر چیز، دریافت پاسخ از آموزه های دینی درکانون توجه بوده است. تکیه بر منطق تفکر، استفاده از آیات و روایات و راه بردهای توصیفی و تحلیلی، شاکلة اصلی روش پژوهش یا دستیابی به داده هاست. یافته های تحقیق نشان میدهد که اموری از قبیل: روش تربیتی افراد، برداشت ناصواب از سود و زیان علوم، اکتفا به گمان، محبت یا نفرت افراطی نسبت به موضوع علمی خاص، خودفریبی، تعصب کور، ظاهربینی و تکبر به عنوان علل احتمالی فرار از دانایی و ترجیح غفلت زدگی به حساب میآید.