بی تردید نهاد خانواده در پرورش استعدادهای نسل آینده سهم مهمی دارد، به امنیت اخلاقی- اجتماعی کمک می کند و در شکل گیری اقتصادی سالم و پویا موثر است و کانون آرامش و محبت و پرورش عواطف انسانی است.
با صنعتی شدن جوامع غربی و آغاز پیدایش حرکت فمینیسم در اوایل قرن نوزدهم، جوامع مزبور دچار بحران و دگرگونی شدند. در این چرخه تغییر، نهادی که بیش از همه دچار بحران هویت گردید، نهاد خانواده بود به طوری که نقش زنان در خانواده و حرکت سنتی آنان متحول شد. فمینیست از هر نوعی (لیبرال، مارکسیستی، رادیکال، سوسیال و فرامدرن) با انتقاد از خانواده هسته ای و اقتدار پدرسالارانه، به خانواده سنتی حمله کرده و بدون پینشهاد جایگزینی مناسب، مناسبات خانوادگی زن را دگرگون کرد. از این رو، در این جوامع، خانواده نه تنها از استحکام لازم برخوردار نیست، بلکه رقبای جدی در کنار خود دارد. آمار رو به افزایش طلاق، همسرآزاری، خودکشی زنان و تک زیستی ها شاهد بر این مدعاست.
مقاله حاضر با هدف تبیین نگرش های فمینیستی و آسیب شناسی آن، به تعارض میان اسلام و گرایش های فمینیستی می پردازد. نتایج بررسی دیدگاه اسلام در این زمینه نشان می دهد که خانواده نهادی مقدس است و زن محور پویایی و کارآمدی آن می باشد. خداوند بر اساس حکمت خویش زن و مرد را به تفاوت زیستی خلق کرده و انتظارات متفاوتی از آنان دارد، گرچه ارزشمندی واقعی هر انسانی به بهره مندی وی از قدرت و کمال و تقرب به خداوند است و در این زمینه تفاوتی بین زن و مرد نیست و بنا به ضرورت هر دو برای دستیابی به تقرب یک مسیر را نمی پیمایند.