بر مبنای «آموزهی فدیه»، مسیح(ع) با تحمل رنجهای بسیار و مرگی سخت، سبب شد که خداوند گناهان بشر را ببخشاید و از عذاب نوع انسان چشم پوشی کند. در باب این آموزه نظریات گوناگونی ارائه شده است که مهمترین آنها عبارتند از: « نظریهی غرامت»، «نظریهی نمونه اخلاقی» و «نظریهی جبران». این مقاله می کوشد ضمن معرفی این نظریهها، به چالش های بر سر راه هریک از آنها و نیز پاسخهای به این چالشها بپردازد. در این راستا پاسخ های توماس آکویناس ، فیلیپ کویین و ریچارد سوین برن را مورد بررسی قرار می دهد. نتیجه بررسی ها نشان می دهد که اصل آموزه فدیه منطقاً قابل دفاع نیست و هر یک از راهکارها برای برون رفت از چالشها، خود موجب بروز چالشها و تعارضات جدیدی می شود. در عین حال می توان گفت دیدگاه سویین برن از بقیه دیدگاههای موجود کم چالش تر است، هرچند این دیدگاه نیز پرسشهای مهمی را بی پاسخ می گذارد.