در این نوشته دیدگاه ساموئل هانتینگون که در مقاله «رودررویی تمدن ها» مورد بحث قرار گرفته است ارزیابی شده و هم از جنبه تاریخی و هم از جنبه منطقی مورد نقد قرار میگیرد. نویسنده نشان میدهد که اولاً و برخلاف نظر هانتینگون، کمترین جبری در نوع رابطه کشور ها یا مناطقی که از فرهنگ های مختلف برخوردارند وجود ندارد و ثانیاً در تعیین نوع رابطه که گاه خصمانه بوده و در اغلب اوقات صلح آمیز همان حد که کشورهای قوی تصمیم گیرنده بوده و هستند، به همان میزان نیز کشورهای ضعیف مؤثر بوده و میتوانند باشند . نویسنده یکی از علل عمده بروز خشونت را فقدان شناخت متقابل میداند.