مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
مدیریت راهبرد
حوزه های تخصصی:
موضوعی که مورد علاقه محققان مدییت راهبردی است کارآمدی فرآیند تدوین و اجرای راهبرد است که تحقیق حاضر بر آن تاکید دارد. بررسی ادبیات موضوع نشان می دهد که به رغم تحقیقات بسیار گسترده جهانی در رابطه با این موضوع هنوز هیچ تعریف منحصر به فردی در مورد تدوین راهبرد وجود ندارد. در نتیجه دامنه گسترده ای از چارچوب های مفهومی برای تدوین و اجرای راهبردها وجود دارد. تعداد کمی از آن ها بر شرایط عملی تاکید دارند. این مقاله شکاف موجود بین تدوین راهبرد و اجرای آن را تعیین کرده و به مهمترین عواملی که باعث این شکاف می شود توجه می کند. همین طور مقاله رابطه بین فرآیند برنامه ریزی راهبردی و تغییر محیط را بررسی می کند.
بررسی اثرگذاری فناوری اطلاعات بر مدیریت خطر در کسب وکارهای متوسط و بزرگ ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدیریت خطر به عنوان فرایندی مستمر و پیش بینیکننده، امری حیاتی در هر نوع فعالیت تجاری و صنعتی محسوب میشود. شناسایی خطرهای بالقوه و اقدام صحیح قبل از بُروز مسایل، حرکت سازمان را در رسیدن به اهداف مدنظر سرعت بخشیده و آثار نامطلوب را درطول حیات پروژه کاهش میدهد. این فرایند میتواند با کنترل تهدیدها نقش عمده ای در مدیریت راهبرد هر سازمان ایفا کند. امروزه در بسیاری از سازمان ها بعد از منابع انسانی، زیرساخت های اطلاعاتی مهم ترین سرمایهی راهبردی به حساب میآید، زیرا توانسته با فراهم آوردن اطلاعات معتبر سبب موفقیت های کاری شود. در این تحقیق ضمن بررسی اهمیت فرایند مدیریت خطر، فناوری اطلاعات به عنوان یکی از عوامل تسهیلکننده در شناسایی، ارزیابی و کنترل خطر پروژه ها معرفی میشود. روش بهکارگرفته شده در این تحقیق، روش پیمایشی و به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه استفاده شده است. پرسش نامه در شرکت های فعال در پروژه های نفتی میان متخصصان مدیریت خطر توزیع و پس از جمع آوری داده ها برای انجام آزمون فرضیه از آزمون دو جمله ای (نسبت) با جامعهی آماری 300 و حجم نمونهی 64 استفاده شده است. برای بررسی اثرگذاری فناوری اطلاعات بر فرایند مدیریت خطر، شاخص های زمان، هزینه و کیفیت تعریف شده است. تحلیل آماری داده های جمع آوری شده نشان میدهد که اثرگذاری فناوری اطلاعات بر شاخص زمان بیش از دیگر شاخص های هزینه و کیفیت است.
ترجمه استراتژی به عمل، نمونه ای از کاربرد QFD پویا با رویکرد نسل سوم روش ارزیابی متوزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در راستای نیل به یک سازمان استراتژی محور ایجاد هم سویی، تمرکز، فهم و درک مشترک از فرایند ترجمان ارکان جهت ساز و راهبردها به عمل، آن هم در کلیه سطوح و فرایندهای سازمانی حیاتی می باشد. اما مسأله مهم تر، چگونگی ارائه یک ترجمان با کیفیت، آن هم در پیوستار زمان است.
در این مقاله نشان داده می شود که چگونه یک شرکت می تواند از روش سه مرحله ای گسترش عملکرد کیفیت (QFD) با رویکرد نسل سوم روش ارزیابی متوازن (BSC) برای ارتقای کیفیت ترجمه مرحله به مرحله ارکان جهت ساز و راهبردهای خود به عمل و الزامات عملیات استفاده کند. هم چنین از آن جایی که در این مقاله تأکید بر سطح عملیاتی است و ابتکارات و پروژه های ترجمه شده اساس راه حل ها و برنامه های عملیاتی برای تحقق اهداف استراتژیک کنترلی در یک کسب و کار را تشکیل می دهند، از این رو رویکردی پویا از روش گسترش عملکرد کیفیت از راه به کارگیری داشبوردها تبیین و تشریح شده است. در انتها مفاهیم ذکرشده با بیان یک مطالعه موردی از کاربرد متدولوژی پیشنهادی ترجمان خانه به خانه راهبردها به عمل در یکی از شرکت های فعال در صنعت روغن به طور عمیق تری مورد توجه قرار داده می شوند.
بررسی رابطه فرایند چرخه ای دانش و نرخ بازده سرمایه
حوزه های تخصصی:
در این تحقیق ما به بررسی رابطه مدیریت دانش سازمانی و موفقیت در شرکت های صنایع غذایی عضو بورس میپردازیم. برای ارزیابی فعالیت شرکت ها در زمینه مدیریت دانش از مدل فرایند چرخه ای دانش و برای ارزیابی موفقیت شرکت ها از معیار نرخ بازده سرمایه (RIO) استفاده شده است. هدف ما در اصل بررسی تئوری مزیت های رقابتی دانش محور و رابطه مدیریت دانش و کسب مزیت رقابتی پایدار بوده است. نتایج حاصل نشان داد در میان مؤلفه های فرایند چرخه ای دانش(خلق، تجمیع، درونی سازی، اشتراک و کاربرد دانش)، خلق و کاربرد دانش قوی ترین رابطه را با کسب و حفظ مزیت رقابتی پایدار داشتند
الگویی برای اجرایی کردن برنامه های راهبرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تدوین، اجرا وکنترل راهبرد سه بخش به هم وابسته الگوی جامع مدیریت راهبرداست که ترکیب آنها موجب اثربخشی خواهد شد. اما مطالعات مختلف نشان می دهند که بسیاری از برنامه های تدوین شدهبه مرحله اجرایی نرسیده اند و یا آنکه فقدان الگو و دید جامع به اجرایی شدن برنامه راهبرد باعث راکد ماندن آنها شده است. از این رو نیاز به بسترسازی و مقدمه سازی برای انتقال راهبردها از مرحله تدوین به مرحله عملیات در برنامه های راهبرداحساس می شودکه مساله اصلی این تحقیقاست. در واقع این تحقیق به دنبال شناسایی الگویی است که واسطه بین تدوین استراتژی سازمان و کسب و کار و عملیات باشد. به عبارت دیگر شرایط اجرایی شدن برنامه های راهبرد را درسازمان ها تعیینکنند. اجرایی شدن به معنای بسترسازی و مقدمه سازی برای انتقال از مرحله تدوین به مرحله عملیات است.
در این تحقیق برای از روش نظریه داده بنیاد و برای طراحی الگو از چارچوب مدل پارادایم نظریه داده بنیاد اشتراس و کوربین استفاده شده است. در جایی که مبانی نظری کافی وجود نداشته باشداستفاده از این روش توصیه شده است و از آنجا که اجرایی شدن برنامه های راهبرد فاقد مبانی نظری کافی می باشد لذا روش نظریه داده بنیاد برای این تحقیق انتخاب شد. مشارکت کنندگان در این تحقیق از سه سازمانی که دارای برنامه راهبرد مدون بوده و آن را اجرایی کرده بودند انتخاب شده اند. مشارکت کنندگان 23 نفر از مدیران، معاونان و مشاوران تدوین کننده هستند که با آنها مصاحبه شده است و براساس آن نظریه و الگوی اجرایی کردن برنامه های راهبرد تدوین و طراحی شده است. الگوی طراحی شده نیز در نهایت به تایید مشارکت کنندگان و ناظرین (تعدادی از اساتید دانشگاه) رسیده است.
نظریه اجرایی شدن برنامه های راهبرد چرایی و علت اجرایی شدن برنامه های راهبرد را نشان می دهد. اجرایی شدن برنامه های راهبرد تابعی از تدوین مشارکتی، تعهد اجرایی مدیران، فضای سازمانی و عوامل درونی است. تدوین مشارکتی (مشارکت نیروی انسانی در تدوین، ایجاد انگیزه برای مشارکت، تشکیل کمیته های راهبری، تدوین کننده ماهر) شرط علی برای ایجاد تعهد اجرایی مدیران است. تعهد اجرایی (اعتقاد مدیران به برنامه، تعهد برای اجرای برنامه،تدوین مناسب، اهداف روشن، برنامه امکان پذیر) مقوله محوری و مهم ترین عامل در اجرایی کردن برنامه های راهبرد است. فضای سازمانی (فرهنگ سازمانی، فرهنگ بومی یکسان،انتخاب دقیق کارکنان، ثبات مدیریت) به عنوان بسترحاکم به همراه عوامل درونی (استمرارآموزش های تخصصی و ایجاد آمادگی در کارکنان برای پذیرش استراتژی ها،ارتباطات،آموزش قبل از اجرا) به عنوان شرایط مداخله گر به همراه تعهد اجرایی با تأثیر همزمان، شرایط را برای اعمال مدیریت تغییر (تغییرات ساختاری و فرایندی) مهیا می کنند. پیامد مدیریت تغییر، اجرایی شدن برنامه های راهبرداست. نتیجه اجرایی کردن برنامه های راهبرد، تعریف پروژه های عملیاتی، ترسیم نقشه های راهبرد و یا اولویت بندی پروژه ها می باشد. سازمان ها با اجرای گام به گام این الگو می توانند برنامه های راهبرد را به مرحله عملیات منتقل نمایند و فاصله بین تدوین و عملیات را تکمیل کنند.
طراحی و توسعه الگوی سنجش مدیریت راهبرد با رویکرد سیستمی مبتنی بر الگوسازی معادلات ساختاری(SEM)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجود توسعه شایسته سوابق علمی و تجربیِ اجرایی کردن راهبردها با استفاده از روش ارزیابی متوازن، هنوز تعداد زیادی از سازمان ها در سنجش اثربخش مدیریت راهبرد ناکام مانده اند. ازجمله دلایل این ناکامی، ترجمه نامناسب ارکان جهت ساز و راهبردها به اهداف راهبردی کنترلی و نبود رویکردی شفاف در سنجش اطمینان از جامعیت، توازن و اعتبار اهداف راهبردی کنترلی منتج از فرآیندفرآیند مدیریت راهبرد است. این مقاله، به دنبال طراحی و توسعه الگوی سنجش مدیریت راهبرد است. در این بررسی، برای سنجش مدیریت راهبرد که مبتنی بر تزریق نگاه سیستمی به روش ارزیابی متوازن و تبلور روش ترجمه سیستمی راهبرد است؛ ضمن انجام مطالعات کتابخانه ای و بهره مندی از نظرات خبرگان، از روش مدل سازی معادلات ساختاری استفاده گردید. بر این اساس، سنجش مدیریت راهبرد به عنوان متغیر پنهان اصلی، متاثر از ارزیابی چهار لایه سیستمی ورودی، فرآیندفرآیند، خروجی و پیامد درنظر گرفته شده است. همچنین، مولفه های کلیدی 26 گانه سازه های چهارگانه سیستمی، در قالب متغیرهای مشاهده شده و خود این چهار سازه و متغیر سنجش مدیریت راهبرد به عنوان متغیرهای پنهان، در چارچوب الگوهای تحلیل عاملیCFA مرتبه اول و دوم تجزیه و تحلیل شدند. نتایج کاربرد روش شناسی پیشنهادی در یکی از شرکتهای تابعة یک هلدینگ صنایع غذایی، گواه برازش و اعتبار قابل قبول الگوی سنجش مدیریت راهبرد با رویکرد سیستمی است.