مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
طرحواره هیجانی
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر، بررسی راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان و طرحواره های هیجانی در همسران افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و بهنجار بود. روش: 30 نفر از همسران افراد مبتلا به سوء مصرف مواد به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با 30 نفر از همسران افراد بهنجار مورد همتاسازی قرار گرفتند. دو گروه شرکت کننده پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان و پرسشنامه طرحواره های هیجانی را تکمیل نمودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل چندمتغیری واریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که در راهبردهای نظم جویی شناختی سازش نایافته ملامت خویش، نشخوارگری، فاجعه سازی و ملامت دیگران و در طرحواره های هیجانی نشخوار ذهنی، گناه، غیرقابل کنترل بودن، سرزنش و تلاش برای منطقی بودن، میانگین نمرات همسران افراد مبتلا به سوء مصرف مواد بیشتر از همسران افراد بهنجار است. در راهبردهای نظم جویی شناختی سازش یافته، شامل تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی، ارزیابی مجدد مثبت و دیدگاه گیری و در طرحواره های هیجانی ابراز احساسات، قابل درک بودن و پذیرش هیجانات، همسران افراد بهنجار نمرات بیشتری در مقایسه با همسران افراد مبتلا به سوء مصرف مواد به دست آوردند. نتیجه گیری: همسران مبتلایان به سوء مصرف مواد، برای مدیریت هیجان های برخاسته از موقعیت های تنش زا از طرحواره های هیجانی و راهبردهای نظم جویی شناختی نامناسبی استفاده می کنند؛ استفاده از این راهبردهای نامناسب می تواند آنها را در معرض مشکلات روانی و ناسازگاری های زناشویی قرار دهد.
اثربخشی درمان طرحواره درمانی هیجانی بر نشانه های بالینی و طرحواره هیجانی در مبتلایان به اختلال وسواس فکری و عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقص در فرایند تنظیم هیجانی به عنوان یکی از مشکلات عمده بیماران وسواسی گزارش شده است و در مدل طرحواره درمانی هیجانی (EST) نقش هیجان ها و راهبردهای پردازش هیجان برجسته هستند. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان طرحواره درمانی هیجانی بر نشانه های بالینی و طرحواره هیجانی در مبتلایان به اختلال وسواس فکری وعملی بود.پژوهش حاضر یک تحقیق نیمه تجربی بود. جامعه مورد مطالعه شامل کلیه زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر نیشابور در سال 1394-1393 بود. نمونه شامل 20 بیمارمبتلا به اختلال وسواس که به روش دردسترس انتخاب شد (گروه مداخله10 نفر و لیست انتظار 10 نفر). برای گروه مداخله روش EST طی 12 جلسه هفتگی 2 ساعته برای هر فرد برگزار شد. ابزار این پژوهش شامل پرسشنامه وسواس فکری وعملی ییل براون و مقیاس طرحواره های هیجانی لیهی بود و داده ها با استفاده از روش کوواریانس تحلیل شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که ابعاد تاییدطلبی، قابلیت درک، گناه، ارزش های بالاتر، کنترل، بی حسی، مدت زمان، توافق، بیان احساس و سرزنش در گروه های مداخله وکنترل تفاوت معنی داری وجود دارد (p<0.05)،اما در ابعاد ساده اندیشی درباره هیجان، منطقی، پذیرش احساسات و اندیشناکی این تفاوت معنی دار نبود. به طور کلی نتایج این پژوهش نشان می دهد که EST تاثیر مناسبی در کاهش اختلال وسواس داشته است و می تواند به عنوان یک درمان موثر در اصلاح بسیاری از طرحواره های هیجانی زنان مبتلا به اختلال وسواس مورد توجه قرار گیرد.
پیش بینی اختلال بدریخت انگاری بدن براساس طرحواره های هیجانی، سبک های دلبستگی و ویژگی های شخصیتی در افراد متقاضی جراحی زیبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: تحقیقات به ارتباط بین طرحواره های هیجانی، سبک های دلبستگی و ویژگی های شخصیتی در افراد دارای اختلال بدریخت انگاری اشاره دارد. اما آیا می توان این ارتباط را در بین افراد متقاضی جراحی زیبایی پیش بینی کرد؟ هدف: این پژوهش با هدف تعیین نقش طرحواره های هیجانی، سبک های دلبستگی و ویژگی های شخصیتی در اختلال بدریختی بدن در افراد متقاضی جراحی زیبایی انجام شد. روش : نمونه تحقیق 273 نفر بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند از بین افراد متقاضی عمل جراحی شهر اهواز انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسشنامه های بدریخت انگاری بدن استوزین و همکاران (2007)، طرحواره هیجانی لیهی (2002)، فرم کوتاه ویژگی های شخصیتی نئو (2003) و سبک دلبستگی هازن و شیور (1987) را تکمیل کردند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد براساس نمره برش پرسشنامه بدریخت انگاری بدن، 7/1 درصد مردان و تعداد 8/8 درصد از زنان، مبتلا به اختلال بدریخت انگاری بودند. وجدانی بودن در گام اول (0/34- =β )، دلبستگی اجتنابی در گام دوم (0/28 =β )، ساده اندیشی در مورد هیجانات در گام سوم (0/21 =β ) و مؤلفه ی مهارگری در گام چهارم پیش بینی کننده بدریخت انگاری بدن در زنان بودند (0/16 =β ). در مردان، تنها مؤلفه ی تأییدطلبی پیش بینی کننده بدریخت انگاری بدن بود (0/27 =β ). نتیجه گیری: نتایج پژوهش بیانگر نقش ویژگی های شخصیتی، سبک های دلبستگی و طرحواره های هیجانی در اختلال بدریختی بدن در مردان و زنان است.
مقایسه اثربخشی روش طرحواره های هیجانی با روش تمایزیافتگی خود بر دلزدگی زناشویی زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین اثربخشی روش طرحواره های هیجانی در مقایسه با روش تمایزیافتگی خود بر دلزدگی زناشویی بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با دو گروه آزمایش، یک گروه گواه، طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 2 ماهه و جامعه آماری شامل 53 زن متأهل مراجعه کننده به مرکز مشاوره آموزش و پرورش منطقه 6 تهران در سال 1397 بود که از این جامعه 45 زن واجد شرایط به شیوه هدفمند انتخاب و به شکل تصادفی در سه گروه در هر گروه 15 زن کاربندی شد. ابزار پژوهش پرسشنامه دلزدگی زناشویی پاینز (1996) و برنامه طرحواره هیجانی لیهی (2016) و برنامه تمایزیافتگی خود کر و بوون (2004) بود که هر یک از برنامه ها در 8 جلسه 90 دقیقه ای گروهی هفته ای یک بار به گروه آزمایش 1 و 2 ارائه و داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که تأثیر مداخله طرحواره هیجانی و مداخله تمایزیافتگی خود بر دلزدگی زناشویی (71/7 =F، 01/0 =P)، (55/11 =F، 002/0 =P)، خستگی جسمی (34/21 =F، 001/0 =P)، (86/15 =F، 001/0 =P)، از پا افتادگی عاطفی (60/6 =F، 016/0 =P)، (76/13 =F، 001/0 =P) و از پا افتادگی روانی (73/8 =F، 01/0 =P)، (61/14 =F، 001/0 =P) مؤثر هستند و این تأثیر در مرحله پیگیری پایدار مانده است. نتایج آزمون تعقیبی توکی نشان داد که تفاوت میزان اثربخشی دو روش بر متغیرهای پژوهش در گروه آزمایش 1 و 2 معنادار نیست. نتیجه گیری: از آنجا که هر دو مداخله منجر به آگاهی زنان متأهل از احساسات خود و ایجاد روابط صمیمانه و نزدیک با همسران شان و در نتیجه سازگاری آن ها می شود؛ بنابراین مداخله های مؤثری برای درمان دلزدگی زناشویی محسوب می شوند.
اثربخشی مداخله های پذیرش و تعهد و شناختی رفتاری بر طرحواره های هیجانی و کیفیت زندگی بیماران با سندرم روده تحریک پذیر دارای اختلال اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره بیستم پاییز (آبان) ۱۴۰۰ شماره ۱۰۴
1422-1403
حوزه های تخصصی:
زمینه: سندرم روده تحریک پذیر، یک اختلال عملکردی دستگاه گوارش است که عوامل روانشناختی از جمله اضطراب و هیجانات منفی، در تحریک و تشدید آن نقش بسزایی دارند و بر کیفیت زندگی این بیماران تأثیر می گذارد. اما آیا مداخله های پذیرش و تعهد و شناختی رفتاری می تواند بر بهبود طرحواره های هیجانی و کیفیت زندگی بیماران با سندرم روده تحریک پذیر دارای اختلال اضطراب فراگیر کمک کند؟ هدف: هدف پژوهش بررسی اثربخشی مداخله های پذیرش و تعهد و شناختی رفتاری بر طرحواره های هیجانی و کیفیت زندگی بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر با سندرم روده تحریک پذیر بود. روش: این مطالعه شبه تجربی با طرح پیش آزمون / پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری، بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر شهر تهران بود. 60 نفر بیمار به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (20 نفره) قرار گرفتند. گروه های آزمایش 12 جلسه 90 دقیقه ای مداخلات شناختی رفتاری (داگاس و رابی چاوود، 2007) و پذیرش و تعهد (آیفرت و فورثایث، 1396) را دریافت کردند و گروه گواه در این مدت هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. آزمودنی ها با استفاده از پرسشنامه های کیفیت زندگی بیماران سندرم روده تحریک پذیر پاتریک و دروسمان (1998) و پرسشنامه طرحواره های هیجانی جیانگ و همکاران (2019) در مراحل پیش آزمون و پس آزمون ارزیابی و داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط تحلیل شد. یافته ها: هر دو مداخله اثر معناداری بر بهبود کیفیت زندگی بیماران سندرم روده تحریک پذیر و طرحواره های هیجانی داشت (0/01 (P< و این اثر در طول دوره پیگیری پایدار بود (0/01 (P< . همچنین، بین دو درمان از نظر میزان اثربخشی تفاوت معنی داری مشاهده نشد و هر دو درمان به یک میزان اثربخش است. نتیجه گیری: هر یک از مداخله های شناختی رفتاری و پذیرش و تعهد به عنوان یک مداخله مؤثر، می تواند در مراکز درمانی و بهداشتی در جهت بهبود کیفیت زندگی و اصلاح طرحواره های هیجانی بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر با سندرم روده تحریک پذیر به کار برده شود.
نقش تشخیصی فراشناخت، طرحواره هیجانی و ذهن خوانی در تمایز بین افسردگی یک قطبی و دوقطبی با رویکردی شناختی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
روان شناسی تحلیلی شناختی سال دهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۹
63 - 78
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش فراشناخت، طرحواره هیجانی و ذهن خوانی در تمایز بین افسردگی یک قطبی و دوقطبی با تکیه بر رویکردهای شناختی است. روش: پژوهش حاضر به طرح های علّی - مقایسه ای تعلّق دارد. جامعه آماری را کلّیّه افراد مبتلا به افسردگی یک قطبی و اختلال دوقطبی بیمارستان روان پزشکی رازی در سال 1398 تشکیل می دادند. بر اساس معیارهای ورود و خروج، به روش نمونه گیری در دسترس، 65 بیمار در گروه بالینی و 40 نفر در گروه شاهد انتخاب شدند. هر سه گروه با مقیاس باورهای فراشناختی ولز (MCQ، 1997)، مقیاس طوحواره هیجانی لیهی (LESS، 2002) و آزمون ذهن خوانی به وسیله چشم ها بارون- کوهن (RMET، 2001) مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس، داده ها در برنامه SPSS.v21 با استفاده از تحلیل واربانس چندمتغیّره و تحلیل تابع تشخیص تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد بین سه گروه از نظر متغیرهای فراشناخت (42/34=F، 000/0=P)، طرحواره هیجانی (23/58=F، 000/0=P) و ذهن خوانی (02/13=F، 000/0=P) تفاوت معناداری وجود دارد (01/0>P). با استفاده از تحلیل تابع تشخیص دو تابع شکل گرفت که ارزش ویژه آن ها دو گروه بهنجار و بالینی و یک قطبی و دوقطبی را از هم تفکیک می کند. ماتریس ساختار دو گروه بهنجار و بالینی از طریق متغیر شرم و گناه (321/0=FC) به خوبی قابل تشخیص هستند. همچنین، در تمایز بین افسردگی یک قطبی و اختلال دوقطبی باورهای نگرانی منفی (405/0=FC) و پذیرش احساسات (310/0=FC) نقش مهمّی در تشخیص این دو اختلال از یکدیگر دارند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت عوامل شناختی نقش مهمی در ابتلا به افسردگی یک قطبی و دوقطبی دارند و بر اساس آن می توان افراد مبتلا را از افراد عادی متمایز کرد. مضامین نظری و کاربردی نتایج در پژوهش حاضر مورد بحث قرار گرفته است.
تدوین مدل رشد پس از سانحه براساس طرحواره های هیجانی با نقش میانجی شفقت به خود در بین زنان سوگوار از مرگ همسر ناشی از بیماری کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرگ همسر به منزله رویدادی سهمگین می تواند پیامدهای روانی بسیاری را به دنبال داشته باشد. در چنین شرایطی، برخی از افراد ممکن است با وجود مواجهه با واقعه ای دردناک، رشد پس از سانحه را تجربه کنند؛ از این رو، شناسایی عوامل دخیل در این پدیده حائز اهمیت است. مطالعه حاضر با هدف تدوین مدل رشد پس از سانحه براساس طرحواره های هیجانی با نقش میانجی شفقت به خود در بین زنان سوگوار از مرگ همسر ناشی از بیماری کرونا انجام شد. روش پژوهش، توصیفی - همبستگی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. نمونه شامل 330 نفر از زنان سوگوار مرگ همسر در اثر بیماری کرونا بود که به پرسشنامه های رشد پس از سانحه، طرحواره های هیجانی و شفقت به خود پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و روش معادلات ساختاری استفاده شد. طبق نتایج، اثر مستقیم کنترل ناپذیر بودن، غیرمنطقی بودن، عدم پذیرش هیجانات، گناه، ابراز هیجانات و تأییدطلبی بر شفقت به خود و رشد پس از سانحه و اثر مستقیم شفقت به خود بر رشد پس از سانحه معنی دار است. اثر غیرمستقیم کنترل ناپذیر بودن، غیرمنطقی بودن، عدم پذیرش هیجانات، گناه، ابراز هیجانات و تأییدطلبی بر رشد پس از سانحه معنی دار است؛ بنابراین، شفقت به خود به عنوان متغیر میانجی در رابطه بین طرحواره های هیجانیو رشد پس از سانحه دارای نقش معنی دار است. با توجه به نتایج، برای ارتقای رشد پس از سانحه در افراد سوگوار می توان به طراحی مداخلاتی مبتنی بر اصلاح طرحواره های هیجانی و شفقت به خود اقدام کرد.
مدل یابی معادلات ساختاری ابعاد مرضی شخصیت، طرح واره های هیجانی و سندرم سیندرلا با نگرش به روابط فرا زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
255 - 266
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف مدل یابی معادلات ساختاری ابعاد مرضی شخصیت، طرح واره های هیجانی و سندرم سیندرلا با نگرش به روابط فرا زناشویی در دانشجویان دختر دانشگاه گیلان صورت گرفت. روش پژوهش توصیفی همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش شامل همه دانشجویان دانشگاه گیلان در سال تحصیلی 1400_1401 بود. تعداد 340 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با استفاده از پرسشنامه های ابعاد مرضی شخصیت گروگر و همکاران (2012)، طرح واره های هیجانی لیهی (2002)، نگرش به روابط فرا زناشویی ینیسری و کوکدمیر (2006) و سندرم سیندرلا دمیر و همکاران (2021) ارزیابی شدند. تجزیه و تحلیل داده ها به وسیله نرم افزار SPSS25 و AMOS24 صورت گرفت. نتایج نشان داد میان ابعاد مرضی شخصیت، طرح واره ها هیجانی و سندرم سیندرلا در نگرش به روابط فرا زناشویی رابطه معنی داری وجود دارد. همچنین نتایج مدل یابی ساختاری نیز بیانگر آن بود که ابعاد مرضی شخصیت، طرح واره ها هیجانی و سندرم سیندرلا رابطه قابل توجهی با نگرش به روابط فرا زناشویی دارند و یافته ها از برازندگی مطلوب مدل موردمطالعه حمایت کردند. از نتایج حاصل شده از پژوهش می توان در جهت طراحی مداخلات پیشگیرانه به منظور کاهش روابط فرا زناشویی استفاده نمود.