مطالب مرتبط با کلیدواژه

تکنولوژی قدرت


۱.

نقد گفتمان فلسفی مدرنیته: سوژه، حقیقت، و قدرت در اندیشة میشل فوکو

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: سوژه مدرنیته فلسفه غرب اصول کلی تبارشناسی پست مدرنیته دیرینه شناسی دوئالیسم تکنولوژی قدرت گسست و تداوم زیست غریزی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۸۴۰ تعداد دانلود : ۲۹۸۸
بنیاد دوئالیسم فلسفة غرب، که در مدرنیته به تجلی نهایی خویش رسید مبتنی بر تضاد عقل/ غریزه، آسمان/ زمین، روح/ تن، و لذت/ اخلاق بود. فوکو نقد این دوئالیسم را که با نیچه، هایدگر، مارکس، و فروید آغاز شده بود به سرمنزل نهایی خویش، به نفع غریزه/ زمین، رساند. این مقاله به بررسی اندیشه های میشل فوکو، گسست وی از گفتمان فلسفی/ سیاسی مدرنیته، و تداوم های وی بر آن ها می پردازد. مدرنیته با اومانیسم، ادعای نفی هرگونه سلطه (چه متافیزیکی و چه سیاسی)، زایش یافته است و با فلسفة اصحاب روشن گری فرانسه، فلسفة تجربی اندیشی انگلیسی، و فلسفة ایدئالیسم آلمان، ادعای حاکمیت عقل، خود را به طور کامل نمایان ساخت. مدرنیته با نقد و نفی سلطة اصول کلی متافیزیکی/ دینی و سیاسی/ نظامی بر زیست غریزی فرد، مدعی دورة جدیدی در تاریخ آزادی بشر با حاکمیت عقل/ سوژه بود، اما مدرنیته خود اصول کلی دیگری مانند ناسیونالیسم، حق حاکمیت، کمونیسم، ماتریالیسم تاریخی، اصول اخلاقی، انسان گرایی، ابرمرد، علم، و دانش انسانی را بر ذهنیت شخصی و زیست غریزی افراد حاکم کرد. فوکو در دفاع از رهایی ذهنیت شخصی و زیست غریزی افراد، در تداوم مدرنیته و آرمان های آن باقی می ماند، اما با نقد اصول کلی مدرنیته مانند حاکمیت سوژه/ عقل، اخلاق کلی، و علم گسسته از مدرنیته تعریف می شود. فوکو گذار به مدرنیته را نه گذار از ظلمت و سلطه به آزادی و رهایی بلکه گذار از یک دورة سلطة مرئی، به سلطة نامرئی تر می داند و هرگونه حقیقت و اصول کلی (عقل، علم، ماتریالیسم تاریخی، انسان گرایی، و ...) را صورت بندی خاصی از روابط سلطه و تکنولوژی قدرت می دانست.
۲.

تکنولوژی های قدرت در سیاست نامة خواجه نظام الملک(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سیاست نامه خواجه نظام الملک حکومت مندی تکنولوژی قدرت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۰۵ تعداد دانلود : ۷۱۰
آنچه ابن خلدون دربارة چرخة ظهور و سقوط عصبیت در حکومت های قبیله ای می نویسد در باب ایران صدق نمی کند؛ زیرا طبقاتی چون دهقانان، نهادهایی چون وزارت، سازه هایی چون قنات، رسومی چون وقف و ... باعث شده است که مبانی حکومت مندی در ایران فضایی برای تنفس داشته باشد و خارج از فنون تغلب استبدادی تعریف شود. مثلاً می توان به متن سیاست نامة خواجه نظام الملک اشاره کرد که در آن به رغم داشتن روحیة اشعری و حکمت عملی اندرزی ایرانشهری فنون بسیار خردورزانه ای از اعمال کردن و محدودکردن قدرت را ترسیم می کند. ایرانیان علاوه بر فقه، حکمت و عرفان شیوه ای به نام اندرزنامه نویسی داشته اند که میراث همیشگی ایران باستان است. در این شیوه فنونی را برای حکومت مندی پیشنهاد و پیاده کرده اند که با آن که در عصر حکومت مندی متافیزیک به سر می برد، اما نشانه های واقع گرایی و مصلحت گرایی از چرخش امور عمومی را در خود جای داده است. این مقاله با استفاده از ادبیات تئوریک حکومت مندی در پی ترسیم فنون اعمال قدرت و محدودکردن آن در سیاست نامة خواجه نظام الملک است و با ارائة مدلی تئوریک به نقد و ارزیابی آن می پردازد.