مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
حداکثر درست نمایی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله کارایی تکنیکی (TE) بر مبنای رویکرد مرز تصادفی (SFA) و با استفاده از براورد تابع تولید ترانسلوگ به روش حداکثر درست نمایی (MLE) در صنایع ایران محاسبه شده است. یافته های این مقاله نشان دهنده آن است که در بین 140 صنعت بررسی شده در کد چهار رقمیISIC، صنایع تولید ""محصولات اساسی مسی""، ""پاک کردن و درجه بندی و بسته بندی پسته""، ""تولید وسایل نقلیه موتوری"" و ""تولید مواد پلاستیکی به شکل اولیه"" و ""ساخت لاستیک مصنوعی"" بالاترین سطح کارایی در میان صنایع ایران در سال 1388 را داشته اند. همچنین مطالعه جاری نشان می دهد که بیش ترین تغییرات کارایی در طول سال 1374 تا 1388 مربوط به صنایع ""تولید ماشین آلات عمل آوری مواد غذایی و نوشابه""، ""تولید توتون و تنباکو""، ""تولید محصولات پلاستیکی بجز کفش"" و ""تولید تجهیزات بالا برنده"" بوده است.
مدلسازی توزیع درآمد برای ایران: مقایسه الگوی داگوم با چند مدل منتخب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش برآورد مدل های دوپارامتری وایبل و سه پارامتری بتا، لگ نرمال، گاما و داگوم به روش حداکثر درست نمایی (MLE) به صورت سالانه با استفاده از اطلاعات مربوط به هزینه و درآمد خانوارهای ایرانی برای سال های 1390-1361 به وسیله زیر برنامه محاسبه گر بسته ی VGAM در نرم افزار R بوده است. مقایسه برازش مدل های یاد شده به وسیله معیار اطلاعات آکائیک (AIC) صورت گرفته است. نتایج نشان می دهد. در دوره ی1390-1361 با وجود فراز و نشیب های مقادیر این شاخص در میان خانوارهای کشور، میزان ضریب جینی روندی کاهنده داشته یعنی در واقع شدت نسبی نابرابری درآمد در کشور کاهنده، ولی میزان کاهش آن بسیار محدود بود. هم چنین براساس معیار اطلاعات آکائیک و هم چنین نمودارهای حاصل از توابع چگالی احتمال مشخص شد که تابع توزیع داگوم یک برازش گر خوب است. مقادیر برآورد شده پارامترهای بتا و دلتا در طول این سال ها روند صعودی و پارامتر آلفا روند نزولی دارد.
مدل سازی تقاضای برق در بخش صنعت ایران: رویکرد مدل سری زمانی ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مطالعه با توجه به عوامل اقتصادی و عوامل برون زای غیراقتصادی، به الگو سازی و تخمین تقاضای انرژی برق در بخش صنعت ایران طی دوره 1391-1353 می پردازد. با توجه به این که عوامل برون زای غیراقتصادی عمدتاً غیرقابل مشاهده هستند، رویکرد سری زمانی ساختاری که بر پایه تئوری اقتصادی شکل گرفته و از انعطاف پذیری سری زمانی نیز بهره می گیرد، مورد استفاده قرارگرفته است. عوامل غیرقابل مشاهده- روند ضمنی تقاضای انرژی (UEDT)- که احتمالاً ماهیت غیرخطی دارد، نه تنها پیشرفت فنی را نشان می دهد بلکه بیانگر تغییرات ساختاری، اجرای سیاست ها و استانداردهای کارایی انرژی و تغییر در رفتتار وسلیقه مصرف کننده است. بنابراین، با لحاط این عوامل (UEDT) می توان تخمین دقیق تری از کشش های قیمتی و درآمدی تقاضای انرژی برق در بخش صنعت داشت. نتایج تخمین مدل حاکی از وجود ماهیت تصادفی متغیرروند است و نشان می دهد که عوامل برون زای غیراقتصادی در شکل گیری تقاضای برق در بخش صنعت، نقش مؤثری دارند. صعودی بودن روندUEDT نشان می دهد که انرژی برق در بخش صنعت به شکل بهینه مصرف نشده است .در حقیقت، نقش عوامل برون زایی مانند پیشرفت تکنولوژی، تغییرات ساختاری، اجرای برخی از استاندارهای کارایی و صرفه جویی انرژی و همچنین دولتی بودن فعالیت ها، در رشد مصرف برق در بخش صنعت تأثیرگذار بوده اند. کشش های قیمتی و درآمدی (ارزش افزوده) تقاضای برق در بخش صنعت ایران درکوتاه مدت نیز به ترتیب 1/0- و 25/0 برآورد شده است. کشش متقاطع قیمتی بسیارکم بوده و حدود 06/0 تخمین زده شده وهرچند مقدار آن بسیار کم است ولی حاکی از جایگزین بودن گاز طبیعی با برق در این بخش است.
تحلیل های فضایی در تولید نقشه پهنه بندی اقلیمی (مطالعه موردی: منطقه غرب دریاچه ارومیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسائل جدی زیست محیطی و گستردگی و پیچیدگی های امروزی روابط متقابل انسان و اقلیم در ابعاد متفاوت زمانی مکانی، ضرورت مطالعه و تهیه نقشه پهنه های اقلیمی را که ابزار توسعه پایدار شمرده می شوند، روشن می کند. مناطق مختلف طبیعی و زیست محیطی دارای تیپ های اقلیمی متفاوتی هستند. در همین ارتباط بسیاری از نواحی کشورمان، به ویژه در منطقه ای که برای این پژوهش در نظر گرفته شده، تیپ های اقلیمی هنوز مشخص و مطالعه نشده اند. تعیین تیپ های اقلیمی منطقه غرب دریاچه ارومیه با استفاده از روش های تحلیل فضایی چندمتغیره، مانند MLC و DataISO و همچنین تحلیل چندمتغیره، مانند تحلیل عاملی و خوشه بندی، هدف پژوهش حاضر است. با توجه به اینکه عوامل و عناصر سازنده اقلیم از نظر ماهیتی متفاوتند، برای پردازش همزمان چنین داده هایی، تحلیل های فضایی ابزار قدرتمندی شمرده می شوند. به همین دلیل در این پژوهش داده های مربوط به عناصر و عوامل سازنده اقلیم منطقه ایستگاه های ارومیه، نقده، سلماس، اشنویه و کهریز و همچنین، ارتفاع و جهات جغرافیایی در تولید نقشه تیپ های اقلیمی به کار گرفته شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که چهار نوع اقلیم متفاوتِ سرد کوهستانی، مرطوب، نیمه مرطوب و نیمه خشک، در منطقه غرب دریاچه ارومیه حاکمیت دارند.
برآورد تغییرات زمانی- مکانی دمای رویه زمین در اثر تغییرات پوشش زمین با استفاده از سنجش ازدور (مطالعه موردی: دشت داراب)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و توسعه زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۵
277 - 300
حوزه های تخصصی:
دمای رویه زمین ازجمله بخش های مهم سیستم آب و هوایی محسوب می شود که تغییر در کاربری اراضی و پوشش زمین موجب تغییر و تشدید آن می شود. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر تغییرات پوشش زمین بر تغییرات مکانی – زمانی دمای رویه زمین طی یک دوره 30 ساله با استفاده از سنجش از دور و تصاویر ماهواره ای لندست در دشت داراب انجام شد. پس از انجام پیش پردازش-های مورد نیاز بر بروی تصاویر، نقشه های کلاس بندی انواع پوشش زمین محدوده مورد مطالعه تهیه شد و به بررسی تغییرات روی داده هر کلاس اقدام شد. مطابق با بررسی های صورت گرفته کلاس مراتع با 14/72 درصد بیشترین میزان تغییرات و تبدیلات را داشته است. در مرحله بعد نقشه های دمای رویه زمین با استفاده از شاخص بهنجار شده در 5 کلاس مختلف استخراج شد. از میان طبقات دمایی، طبقه دمایی معتدل در طی دوره مورد مطالعه بیشترین مساحت را داشته که تقریباً در اکثر نواحی توزیع شده است. یافته های تحقیق حاکی از این است که مناطق متشکل از پوشش گیاهی با میانگین دمای 82/29 درجه سلسیوس دمای پائین تری نسبت به سایر نواحی بدون پوشش گیاهی داشته اند. به لحاظ کاربری های موجود در محدوده مورد مطالعه بیشترین مقدار دمای رویه زمین در طی دوره 30 ساله با میانگین 30/40 درجه سلسیوس به کلاس زمین های بایر اختصاص دارد. یکی دیگر از یافته های قابل توجه تحقیق این است که میانگین دمای مراتع (32/03) و مناطق مسکونی (33/37) محدوده مورد مطالعه در طی دوره مورد بررسی به هم نزدیک می باشد، این امر بدین دلیل است که از یک سو محدوده مورد مطالعه به لحاظ صنعتی و کارگاهی رشد چندانی نداشته است و از سوی دیگر زمین های زراعی، باغات و مناطق مسکونی در تداخل باهم و یا به فاصله اندکی از هم استقرار یافته اند و در نتیجه دمای مناطق مسکونی را کاهش داده اند.