مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
تکذیب
حوزه های تخصصی:
درحدیث است که رسول خدا (ص)فرمودند((ان الله خلق آدم علی صورته )) یعنی خدای آدمیان را بر صورت خود آفریده است . این حدیث که مشهور به حدیث صورت است از دیرباز محل اختلاف اهل نظر گردیده و هرکس فراخور فهم و بینش و ظرفیت خود درباره آن اظهار نظر کرده است ‘ برخی با ظاهر بینی با استناد به این حدیث و مانند آن در ورطه تشبیه گرفتار آمده و به کافران پیوسته اند ‘ گروهی نیز با پای چوبین در این وادی گام نهاده اند و کمتر از ظاهربینان نبوده اند و چون درک معنی ننموده اند ریشه حدیث را به تیشه تکذیب برکنده اند آنرا برگرفته از تورات و در زمره اسرائیلیات دانسته اند ‘ و اهل تآویل را که با بال عرفان در این وادی به پرواز آمده اند به تیر کوته بینی مورد حمله قرار داده اند . این مقاله ضمن بررسی صحت صدور این حدیث از پیامبر اکرم (ص) دیدگاههای فوق را مطرح نموده و ضمن بررسی مفردات حدیث مذکور براثبات اندیشه اهل تأویل همت گماشته است و آدمی را که خلیفه خدا و وجه الله و دارای فطرت الهی و دارای صورتی الهی ویا برخوردار از صفات خداوندی می داند .
حوزه معنایی «شکر» در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از شیوه های نوین مطرح در زبان شناسی که در آن به مطالعه علمی معنا می پردازند، علم معناشناسی است. در معناشناسی از طریق کشف حوزه معنایی واژگان بنا بر روابط آن ها در شبکه های معنایی، معانی واژگان تبیین می گردد. در بستر آیات قرآن کریم نیز با کمک این روش به پژوهش درباره معانی واژگان قرآنی می پردازند. مفهوم «شکر» از مفاهیم محوری شبکه معنایی مفاهیم پسندیده قرآنی است. در طی کشف شبکه معنایی واژگان مرتبط با شکر با مشتقات «کفر» به عنوان بارزترین مفهوم متقابل با شکر روبرو می شویم. از آنجا که مفهوم کفر به معنای کفران نعمت و همچنین کفر اعتقادی معنا می گردد، ضرورت بررسی معانی واژگان واسطه بین این دو مفهوم آشکار است. برای تبیین حوزه معنایی این شبکه نیاز به تشخیص معانی واژگان واسطه بین شکر و کفر با این معیار است که آیا آن ها با معنای کفران نعمت در ارتباط هستند یا هم نشین کفر اعتقادی به کار رفته اند. از این رو در نوشتار حاضر برآنیم تا به کشف مفاهیم متقابل مفهوم شکر که در ارتباط با مفهوم کفر هستند و پژوهش درباره بار معنایی حاکم بر آن مفاهیم بپردازیم. بنابراین در نهایت با کشف مفاهیم واسطه و معانی آن ها در این شبکه استنباط می گردد که شکر در حوزه مفاهیم دینی- اخلاقی تعریف شده است. به نحوی که حدود متمایزی میان اخلاقی و اعتقادی بودن مفاهیم مرتبط با هم در این شبکه قابل تبیین نیست.
تحلیل عرفانی مسئله لقاءالله از دیدگاه تفسیر بیان السعاده
حوزه های تخصصی:
مفهوم لقاءالله در قرآن دارای گونه های کاربردی متعددی است. اصلی ترین معانی آن در دیدگاه های مفسران عبارتند از: 1. شهود باطنی و دیدار خدا 2. مرگ 3. ملاقات ثواب و عقاب. نظریات کلامی_عرفانی ای نظیر تنزیه صرف، نظریه جمع بین تنزیه و تشبیه، نظریات حوزه تجلی و ظهور ذات و اسما و صفات الهی از اصلی ترین نظریات تأثیر گذار در آراء تفسیری است. این مقاله ضمن مرور اجمالی بر این آراء و مبانی به شرح دیدگاه های تفسیر بیان السعاده پرداخته است و ضمن بیان معنای عرفانی لقاءالله و شرایط رسیدن به این مقام با استقراء و تدبر در آیات مربوط بدان زمینه ها پیامدهای تکذیب لقاءالله یا تصدیق آن را به تفکیک بیان نموده است.
داوری قرآن کریم نسبت به سخنان منافقان با تکیه بر آرای آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از روش های ویژة قرآن به منظور هدایت، داورى قاطع نسبت به اقوال و آرایى است که از دیگران نقل مى کند؛ یعنی سخن حق را تأیید و سخن کذب را ابطال می نماید. این پژوهش با تکیه برآرای آیت الله جوادی آملی به بررسی داوری قرآن نسبت به اقوال منافقان پرداخته است. سخنانی که از منافقان در قرآن ذکر شده، دو دسته است: اوّل سخنان آنان در باب خود (ادّعاهای باطل) و دوم سخنان آنها مبنی بر تخریب چهرة اسلام و مسلمانان. ایجاد تردید در پذیرش آیات قرآن، واکنش دوگانه به هنگام جهاد، سخنان طعن گونه نسبت به رسول خدا(ص) و تحقیر مؤمنان از این قبیل است. قرآن ادّعاهای باطل منافقان را نفی می کند و به افشای اهداف آنان می پردازد و در پاسخ به دستة دوم و اقوال آنان، با لحنی کوبنده به روشنگری می پردازد و تهدید به عذاب می نماید. همچنین آثار متفاوت قرآن را بیان می کند و از رسول(ص) و مؤمنان دفاع می نماید و در موضوع جهاد، در پی بهانه جویی منافقان برای شرکت نکردن در نبرد، علّت اصلی فرار آنها را ذکر می فرماید و پس از سخن آنها مبنی بر منع مؤمنان از جهاد، به روشنگری دربارة حقیقت شهادت می پردازد.
واکاوی عوامل ایمان ناپذیری اقوام از دیدگاه قرآن کریم با روش «تحلیل محتوای مضمونی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرآن ضمن اینکه هدف از ارسال رُسُل را إنذار عمومی مردم و دعوت به دین ذکر می کند، به طور واقع بینانه ای از امکانات، روش ها و چالش های مسیرِ دعوت نیز سخن گفته است. یکی از مهمترین این چالش ها، ایمان ناپذیری است. قرآن از انسان هایی سخن گفته که طی فرایندی، برای همیشه فاقد قابلیت ایمان آوری شده اند. فهم روشمند این فرایند و کشف عوامل آن، ما را با سطح تازه ای از دعوت به دین که بر مرحله پیشادعوت تکیه دارد، رهنمون می سازد.واکاوی آیات مربوط به ایمان ناپذیری در تحقیق حاضر، با روش تحلیل محتوای مضمونی و استفاده از رابطه هم نشینی در روش تحلیل گفتمان انجام شده است. عبارات «لا یُؤْمِنُونَ» و «ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا»، محور آیات ایمان ناپذیری هستند. یافته های تحقیق نشان می دهد دستیابی به شبکه ای از مضامین حولِ یک مفهومِ مرکزی، مستلزم به کارگیری یک روش متن محور با نگاه مجموعه ای به قرآن است. ایمان ناپذیری عده ای از انسان ها، ارتباط معناداری با شبکه مفهومی «تکذیب»، «طبع قلب»، «خُسران»، «ملأ»، «فسق» و «ظلم» دارد. انسانِ خاسر، انسانی است که ایمان ناپذیر شده است. خُسر در آیات متعددی از قرآن، معلولِ عواملی شمرده شده که از آن میان، عامل «تکذیب» نقش کلیدی دارد. تکذیب مرحله جدّی تری از تقابل با دین است که از سطوح بالای جامعه به طور مشخص «طبقه ملأ» آغاز و طیّ اقداماتِ چندگانه ای از سوی این طبقه با هدفِ تقابل با دعوتِ أنبیاء، به تدریج به سطوح میانی و پایینی جامعه تسری می یابد.
تمایزسنجی ایمان آوری قوم یونس با ایمان ناپذیری دیگر اقوام بر اساس تحلیل محتوای مضمونی سوره یونس(علیه السلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های قرآنی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۵
243 - 265
حوزه های تخصصی:
در روایتِ دعوت اقوام توسط انبیاء، مدح قوم یونس در نسبت با نکوهش سایر اقوام، یک وجه تمایز اساسی محسوب می شود. در این پژوهه به روش تحلیل محتوای مضمونی و استفاده از رابطه همنشینیِ مضامین در روش تحلیل گفتمان، با دسته بندی موضوعی آیات سوره یونس و توسعه شبکه مضمونیِ مرتبط در سایر آیات، چرایی ایمان آوری قوم یونس(ع) مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته های تحقیق حکایت از آن دارد که اقوام تمامی انبیاء به جز حضرت یونس(ع)، تکذیب کننده آیات الهی بودند. مبتنی بر تحلیل های کمّی، رویکرد غالب در سوره یونس، اتمام حجت با اقوام تکذیب کننده به دو طریق «انذار» و «استدلال ورزی» است. تحلیل های کیفی نشان می دهد که اقوام به تدریج طیّ یک رابطه طولیِ تدلّی از اعلی به ادنی، به موضع «تکذیب گری» روی آورده اند و آنچه آن ها را ایمان ناپذیر کرده، اتخاذ چنین موضعی در برابر دین بوده است. عامل سوق دهنده اقوام به تکذیب گری، محیط اجتماعی ناسالمی بوده که متأثر از دو عاملِ «الگوی رفتاری» در درجه اول و «تغییر ذهنیت ها» در مرتبه بعد، توسط کنشگرانی با مرجعیت فکری و سیاسی تحت عنوان «ملأ» شکل گرفته است. قوم یونس تنها قومی است که سخن از وجود چنین طبقه ای در آن یافت نشده و به جای آن در روایت های مربوط به این قوم، از حضور یک «عالم ناصح» نام برده شده است.