مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
مدارس عادی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه ی راهبردهای خودنظم بخش و پیشرفت ریاضی دانش آموزان مدارس سنتی و هوشمند و مقایسه رابطه این دو متغیر در دانش آموزان دو مدرسه است. به این منظور 400 دانش آموز ابتدایی شهر اصفهان به روش تصادفی طبقه ای متناسب با حجم از نواحی پنج گانه آموزش و پرورش شهر اصفهان انتخاب شدند و به پرسش نامه ای متشکل از سؤالات خرده مقیاس راهبردهای خودنظم بخش میلر و همکاران(1996) پاسخ دادند. نتایج نشان داد که در عملکرد تحصیلی دانش آموزان مدارس سنتی و هوشمند تفاوت معناداری وجود نداشت ولی میزان استفاده دانش آموزان مدارس هوشمند از راهبردهای خودنظم بخش بالاتر بود همچنین در مدارس هوشمند راهبردهای خود نظم بخش رابطه بیشتری با عملکرد تحصیلی در این دانش آموزان داشت.
تعامل هدایت شده دانش آموزان اوتیسم با همسالان و معلّم در مدارس عادی: کاه ش نقائص ارتباطی و اجتماعی در یک پژوهش تک آزمودنی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اوتیسم اختلالی عصبی رشدی است که نقص در مهارت های ارتباطی و اجتماعی و هم چنین وقوع رفتارهای تشریفاتی و کلیشه ای را شامل می شود. هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی تعامل هدایت شده دانش آموزان اوتیسم با عملکرد بالا با همسالان و معلّم در مدارس عادی بر کاهش نقص در مهارت های ارتباطی، نقائص اجتماعی و رفتارهای کلیشه ای این دانش آموزان بود.
روش: طرح این پژوهش بررسی تک آزمودنی با نشانه A-B همراه با 3 ماه پیگیری بود که از جمله طرح های نیمه آزمایشی به شمار می آید. 3 شرکت کننده این پژوهش یک کودک و 2 نوجوان اوتیسم بودند که از میان 16 دانش آموز مرکز اوتیسم اصفهان به صورت در دسترس انتخاب شدند. از پرسش نامه گارز به منظور سنجش اثر مداخله، و از مقیاس رشد اجتماعی وایلند، فرم کوتاه پرسش نامه تشخیصی اختلالات طیف اوتیسم، و پرسش نامه اختلالات همایند با اوتیسم، به منظور ارائه مشخصات بیشتر استفاده شد. مداخله طی 14 هفته، در یک مدرسه ابتدایی، یک دبیرستان، و یک هنرستان انجام شد.
نتایج: تحلیل داده ها با استفاده از 3 اندازه اثر شامل درصد نقاط غیر همپوش به عنوان اندازه اثر اصلی، درصد بهبودی و درصد کاهش نمرات به عنوان اندازه اثرهای فرعی انجام شد. تحلیل دیداری نمودارها، که با استفاده از نرم افزار Excel و Paint ترسیم شدند، نشان داد که درصد نقاط غیر همپوش برای مهارت های ارتباطی 3 شرکت کننده به ترتیب 75/0، 75/0 و 50/0 و برای مهارت های اجتماعی به ترتیب 100/0، 100/0، و 75/0 و برای رفتار های کلیشه ای 3 شرکت کننده به ترتیب 25%، 50% و 0% بود.
نتیجه گیری: به نظر می رسد تعامل هدایت شده دانش آموزان اوتیسم با همسالان و معلم در مدارس عادی بر کاهش نقائص اجتماعی و ارتباطی این افراد مؤثر است. پیشنهاد می شود پژوهش های بعدی اثربخشی تعامل هدایت شده ی دانش آموزان اوتیسم را به صورت شاهد محور ارزیابی کنند.
مقایسه سبک های مدیریت مدیران دبیرستان های عادی ، نمونه دولتی ،غیرانتفاعی و تیزهوشان پسرانه شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه سبک های مدیریت در انواع مدارس عادی، نمونه دولتی، غیرانتفاعی و تیزهوشان پسرانه شهر تهران از دیدگاه دبیران بود. این پژوهش پیمایشی با مشارکت 375 نفر از دبیران دبیرستانهای پسرانه شهر تهران انجام شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته بود که روایی محتوایی آن تایید و پایایی آن با روش آلفای کرونباخ 81/0 محاسبه شد. برای تجزیه تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی (نمودار فراوانی، میانگین) و استنباطی (تحلیل واریانس یک طرفه، آزمون تعقیبی LSD، آزمون t تک گروهی و آزمون خی دو) استفاده گردید. نتایج نشان داد که 1-تفاوت معناداری بین دبیرستان های عادی، نمونه دولتی، غیرانتفاعی و تیزهوشان و میزان استفاده از سبک مدیریت رابطه مدار و وظیفه مدار وجود دارد.2- بین سبک مدیریت رابطه مدار و وظیفه مدار در مدارس عادی، نمونه دولتی و تیزهوشان تفاوت معنی دار وجود ندارد اما در مدارس غیرانتفاعی این تفاوت معنی دار است و میانگین سبک رابطه مدار بیشتر از وظیفه مدار است.3- تفاوت معناداری بین اعمال سبک مدیریت رابطه مداری و میزان تحصیلات مدیران دبیرستان مذکور وجود ندارد؛ اما تفاوت معناداری بین میزان استفاده از سبک مدیریت وظیفه مداری و میزان تحصیلات مدیران دبیرستان های عادی، نمونه دولتی، غیرانتفاعی و تیز هوشان وجود دارد 4- رشته تحصیلاتی مدیران دبیرستان ها تاثیری در تعیین سبک مدیریت رابطه مداری و وظیفه مداری ندارد.5- تفاوت معناداری بین سابقه مدیریت آموزشی و سابقه خدمات آموزشی مدیران دبیرستان های عادی، نمونه دولتی، غیرانتفاعی و تیز هوشان و اعمال سبک مدیریت رابطه مداری و وظیفه مداری وجود دارد.
تحلیل همبستگی بین تفکر انتقادی دانش آموزان مدارس عادی و هوشمند با انگیزش تحصیلی آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۹ بهار ۱۳۹۴ شماره ۲۸
197 - 217
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه بین انگیزش تحصیلی و تفکر انتقادی دانش آموزان و مقایسه آن در مدارس هوشمند و عادی بود. روش تحقیق، علی مقایسه ای )پس رویدادی( بوده که جامعه آماری آن را کلیه دانش آموزان پسر کلاس هشتم در سال تحصیلی 1393 تش یکل دادند. با استفاده از نمون هگیری خوشه ای مرحله ای و بر اساس فرمول کوکران تعداد 156 نفر ) 113 نفر از مدارس عادی و 43 نفر از مدارس هوشمند( انتخاب شدند. جهت گردآوری داده های مورد نیاز از پرسشنامه های استاندارد انگیزش تحصیلی هارتر و مهارت های تفکر انتقادی واتسون و گلیزر استفاده شد که پنج خرده مقیاس عمده استنباط، شناسایی مفروضات، استنتاج، تعبیر و تفسیر وارزشیابی استدلال های منطقی را می سنجد. برای بدست آوردن روایی پرسشنام هها از روایی محتوایی و صوری استفاده شد. ضریب پایایی نیز از طریق آلفای کرونباخ به ترتیب 94 / 0 و 79 / 0 برآورد گردید. جهت تجزیه و تحلیل داد هها از روش های آمار توصیفی و آمار استنباطی همچون کالموگروف-اسمیرونوف، ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t برای گروه های مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد که بین تفکر انتقادی و مولف ههای آن با انگیزش تحصیلی رابطه وجود ندارد، همچنین یافته ها نشان داد که میانگین انگیزش تحصیلی و تفکر انتقادی دانش آموزان مدارس هوشمند بیشتر از مدارس عادی می باشد.
واکاوی شایستگی های مدیران مدارس هوشمند بر اساس نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوع پژوهش کیفی است که در جامعه آماری استادان دانشگاه، متخصصان وکارشناسان تکنولوژی آموزشی انجام پذیرفت. نمونه ها به روش هدفمند و با روش گلوله برفی انتخاب شدند. درنهایت 22 نفر مصاحبه شدند و داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختارمند در طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شد. درکدگذاری باز، مصاحبه های ضبط شده پس از پیاده سازی، با استفاده از روش تحلیل محتوا به صورت سطر به سطر بررسی، مفهوم پردازی و سپس براساس ارتباط مفهومی،مفاهیم و مقولات مشخص شدند. درکدگذاری محوری، رابطه ی موجود میان طبقه ها، مقوله ی تعیین محتوا بر اساس ویژگی های مرتبط با سایر مقولات، محوربودن در پژوهش، تکرار در داده ها و انتزاعی بودن به عنوان مقوله ی محوری پژوهش حاضر، انتخاب و مطالعه شدند. سپس سایر مفاهیم نیز در قالب شرایط علّی، مقوله ی محوری، راهبردها، زمینه، شرایط مداخله گر و پیامدها، طبقه بندی و به صورت نظری در قالب مدل پارادایمی به هم مرتبط شدند. درکدگذاری انتخابی نظریه ها با توجه به مفهوم ها و کدهای شناسایی شده، گزینش نهایی گردیدند. برای تامین روایی و پایایی نیز از رویکرد لینکلن و گوبا (1985) شامل ﻣﻮﺛ ﻖ ﺑ ﻮدن، ﻣﺸ ﺮوﻋیﺖ، اﻋﺘﻤﺎدﭘ ﺬیﺮى، اﻧﺘﻘ ﺎلﭘ ﺬیﺮى واﺑﺴ ﺘﮕﻰ و اﺗکﺎﭘ ﺬیﺮى و ﺗﺎییﺪﭘ ﺬیﺮى استفاده شد. نتایج نشان داد که در مرحله کدگذاری مفهومی 30 مفهوم انتخاب گردید و در نه مقوله محوری اجرائی، تصمیم گیری، رهبری، ادراکی، ارتباطی، کار تیمی، مدیریت افراد مشخص شدند و در نهایت در کدگذاری گزینشی در سه بعد شایستگی مدیریتی، شایستگی های گروهی و شایستگی های فردی به عنوان نظریه های پژوهش قرار گرفتند.
بررسی تفاوت کیفیت زندگی تحصیلی دانش آموزان پسر پایه چهارم مدارس عادی و مدارس زندگی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۷ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۵۱
143-158
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، تفاوت کیفیت زندگی تحصیلی دانش آموزان پسر پایه چهارم مدارس عادی و مدارس زندگی شهر تهران مورد بررسی قرار گرفته است. روش پژوهش توصیفی، از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش شامل همه دانش آموزان پایه چهارم دوره ابتدایی مدارس عادی و مدارس زندگی شهر تهران بود. نمونه آماری با استناد به جدول مورگان به صورت نمونه گیری تصادفی طبقه ای غیرنسبتی انتخاب شده و با تکمیل پرسشنامه کیفیت زندگی اندرسون و بورک (2000) مورد ارزیابی قرار گرفته است. روایی پرسشنامه از طریق روایی صوری با نظر متخصصان و اساتید این حوزه مشخص و اعتبار آن با آلفای کرونباخ 0/81 محاسبه شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آماری کولموگروف - اسمیرنف و آزمون t مستقل استفاده شده و در همه مراحل تجزیه و تحلیل از نرم افزار SPSS بهره گیری شده است. یافته های به دست آمده نشان داد که میان دانش آموزان مدارس عادی و مدارس زندگی از نظر کیفیت زندگی، میزان انسجام اجتماعی، میزان ماجراجویی، میزان استفاده از فرصت، میزان رضایت عمومی، میزان رابطه معلم با دانش آموزان با 99 درصد اطمینان و میزان پیشرفت دانش آموزان با 95 درصد اطمینان تفاوت معنادار وجود دارد. یافته های این پژوهش همچنین نشان داد که میان دانش آموزان مدارس عادی و مدارس زندگی از نظر عواطف منفی به منزله یکی از ابعاد کیفیت زندگی تحصیلی با 95 درصد اطمینان تفاوت معنادار وجود ندارد.
مقایسه ی فرهنگ سازمانی دبیرستان های عادی و استعدادهای درخشان شهر بیرجند براساس الگوی دنیسون(مقاله علمی وزارت علوم)
فرهنگ در سطح کلان از مباحث مطرح در حوزه ی سازمانی است و در سطح خرد، مطالعه آن در سطح مدرسه نیز قابل تعمق است. حاصل این شناخت ارتقای بینش مدیران برای تحقق بخشی اهداف آموزشی با استفاده از نقش فرهنگ است. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر مقایسه ی فرهنگ سازمانی مدارس عادی و استعدادهای درخشان شهر بیرجند بر پایه الگوی دنیسون است. این پژوهش از نوع توصیفی- مقایسه ای و از نوع پژوهش های کاربردی است. برای انتخاب جامعه آماری در ابتدا از میان مدارس عادی شهر، یک دبیرستان پسرانه و یک دبیرستان دخترانه به صورت هدفمند انتخاب گردید. جامعه ی آماری را 65 نفر دبیران دبیرستان های عادی و 75 نفر دبیران دبیرستان های استعدادهای درخشان تشکیل داد. حجم نمونه جامعه آماری با استفاده از جدول کرجسی و مورگان به ترتیب 46 و 55 نفر برآورد گردید. ابزار جمع آوری اطّلاعات، پرسش نامه ی استاندارد دنیسون بود که پایایی آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 84/0 برآورد گردید. یافته های تحقیق نشان داد که هر دو نوع مدارس از فرهنگ مطلوبی برخوردار بودند. از چهار مؤلفه ی الگوی مورد مطالعه، میانگین سه مؤلفه ی فرهنگیِ «درگیرشدن در کار»، «سازگاری» و «رسالت» در مدارس استعدادهای درخشان به طور معنی داری بیشتر بود (05/0>p). اما میانگین مؤلفه ی «انطباق پذیری» در دو گروه تفاوت معناداری نداشت (13/0 =p). هم چنین تفاوت میانگین شاخص های فرهنگی در ارتباط با شاخص های توانمندسازی، تیم گرایی، ارزش های بنیادین، توافق، هماهنگی و انسجام، اهداف و مقاصد، نیت و جهت راهبردی به استثنای شاخص های مشتری مداری (23/0 =P)، توسعه ی قابلیت ها (07/0 =P)، ایجادتغییر (46/0 =P)، یادگیری سازمانی (06/0 =P) و چشم انداز (07/0 =P)، در بین مدارس، معنی دار بوده است (05/0 >p).