تحلیل ستیزِ قدرت در شاهنامه (خاندان گشتاسپ) و سرود نیبلونگن از دیدگاه دیرینه شناسی و تبارشناسی فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیدگاه فوکو قدرت بر همه سازوکارهای تبادلات اجتماعی تسلط دارد و با حقیقت پیوند دارد. قدرت در هر جامعه و در هر دوره گفتمان های خاصی را به منزله حقیقت تولید می کند تا براساس طرح سراسربین فوکو سوژه ها را نظارت، رام و هنجارمند کند و هویت ببخشد. فرایند قدرت با قدرت های گفتمانی، پنهانی و انضباطی (تبارشناسی) بر جزئی ترین کردارهایِ سوژه ها نظارت دارد. در این مسیر در برهه هایِ زمانی و مکانی گفتمان هایی تولید می شوند که فضایِ متخاصم و منازعاتِ معنایی ایجاد می کنند (دیرینه شناسی). از این دیدگاه جُستار حاضر با توجه به وجود زیرساخت ها، واحدهای گفتمان ساز، کارکردهای گفتمانی و به ویژه گفتمانِ قدرت در داستان خاندان گشتاسپ و سرود نیبلونگن به تحلیل و تطبیق می پردازد تا شیوه تولید گفتمان قدرت و نسبت خاستگاه هایِ گفتمان ساز آن و نقش انسان در آن ها را بررسی کند. این پژوهش تحلیلی _ توصیفی و تطبیقی است؛ نشان می دهد ساختار اصلی داستان گشتاسپ را گفتمان های هویت دینی سیاسی، هویت سیاسی و هویت شاه ایرانی شکل داده اند. ساختار اصلیِ سرود نیبلونگن را گفتمان های هویت دینی سیاسی، هویت سیاسی، هویت شاه آلمانی و هویت طبقاتی (وزیر) شکل داده اند. در پایان نتیجه می گیرد گفتمان هویت دینی _ سیاسی با واحدهای گفتمان سازِ مقدس بودن و جادو، غلبه گفتمانی دارد و بر روی هویتِ گفتمان های دیگر تأثیرگذار است. قدرتمندترین و با دانش ترین شخصیت ها گشتاسپ و کریمهیلده هستند زیرا با روابطِ قدرت هنجارزده نشدند، عقایدِ شخصیت های دیگر را با عقاید خود همراه کردند؛ اسفندیار و زیگفرید هم ابتدا با روابطِ قدرت هنجارزده نشدند ولی بعد با مناسبات حاکم همسو شدند.