جامعه ایرانی در منازعه سنت و تجدد: گسست در عین تداوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تداوم و تغییر اجتماعی سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
217 - 228
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: بحث گذر از سنّت به تجدّد در قرن بیستم به ویژه از سوی برخی از متفکّرین مغرب زمین پی گرفته شد و به شکل گیری منازعه نظری بین مدافعان نظریه «گسست سنّت و تجدّد» و مدافعان نظریه «تداوم سنّت و تجدّد» منجر شد. با ورود و گسترش تجدّد در ایران، این منازعه به ایران نیز کشیده شد که مقاله حاضر تحلیلی است بر این منازعات متأخر در ایران. روش و داده ها: مقاله با روش اسنادی و با رویکرد تحلیلی سه موضع نظری براساس مدل «گسست در عین تداوم»، در جدال میان سنّت و تجدّد را به مداقه گذاشته است. یافته ها: در ایران، جدال میان سنّت و تجدّد قابل تفکیک در سه موضع است: 1) دسته ای که انحلال مسأله سنّت و تجدّد را مطرح می کنند و از ضرورت کنار نهادن گفتمان سنّت و تجدّد، بویژه در علوم اجتماعی در کشور ما، سخن می گویند؛ 2) دسته ای که از بحران تجدّد در ایران سخن می گویند و بر ضرورت شکل گیری «غرب شناسی» برای ایجاد سنّت مستقل اندیشه اجتماعی تأکید می کنند؛ و 3) دسته سوم سنّت در ایران را دچار بحران ارزیابی می کنند و ضرورت طرد «ایدئولوژی های جامعه شناسانه» در ایران را مطرح می سازند. بحث و نتیجه گیری: در جامعه ما که تجدّد از بیرون تحمیل شده، مواجهه سنّت و تجدّد به صورت «گسست صرف» نمایان شده است. برای گذر از این وضع، لازم است با «پرسش از سنتِ خود» به فعّال کردن و باروری ظرفیت ها و امکانات نقادانه سنّت پرداخت تا در نهایت، به «فراهم کردن تحوّل در درون سنّت» و تحقق الگوی «گسست در عین تداوم» رهنمون شود. پیام اصلی: متفکران هر جامعه می بایست ضمن بازاندیشی در سنّت جامعه خود و سنجش منطق معرفتی آن، تجدّد را به عناصر معرفتی و فرهنگی جامعه خود و به پدیده ای درون زاد تبدیل کنند.