۳.
کلیدواژهها:
تئوری بازی ها زنجیره تأمین چندسطحی قیمت گذاری مدل سازی استوار
هدف: طراحی شبکه زنجیره تأمین چند سطحی با هدف مدیریت کارای جریان محصولات، یکی از موضوعات مهم در مدیریت زنجیره تأمین است. تعیین قیمت محصولات که می تواند تحت تأثیر عوامل متفاوتی همچون عدم قطعیت محیطی باشد، تأثیر بسزایی بر تصمیم استراتژیک طراحی شبکه زنجیره تأمین خواهد داشت. بیشتر تحقیقات انجام شده در خصوص قیمت گذاری پویا، مربوط به زنجیره های تأمین دوسطحی بوده اند و به تأثیر تبلیغات در زنجیره تأمین پرداخته اند. در این پژوهش تلاش می شود که سطوح زنجیره تأمین، به سه سطح ارتقا یابد و متغیرهای تبلیغات و موجودی انبار و همچنین، مسئله قیمت گذاری در زنجیره تأمین بررسی خواهند شد. پس هدف کلی، بررسی هماهنگی زنجیره تأمین با سه متغیر مرتبط با تبلیغات، موجودی انبار و مقایسه قیمت گذاری ایستا و پویاست (با توجه به رشد سریع تجارت الکترونیک، قیمت گذاری پویا، فعالیت قدرتمندی برای افزایش سود در زنجیره تأمین است که کمتر به این مسئله پرداخته شده است)، زنجیره تأمین در این پژوهش سه سطح را شامل می شود: تولیدکننده، تأمین کننده، خرده فروش. همچنین منابع زیادی از جمله چن و همکارانش (۲۰۱۸) اشاره کرده اند که در بسیاری از کسب وکارهای نوآورانه، از قیمت گذاری پویا استفاده می شود و ۶۰ درصد از مدیران توسعه بازار در سراسر دنیا با روش های قیمت گذاری پویا آشنایی دارند و ۳۵ درصد از مدیرعاملان و مدیران کسب وکار قصد دارند که در سه سال آینده، کلیه مدل های قیمت گذاری خود را مبتنی روش های قیمت گذاری پویا طراحی کنند. در پژوهش حاضر نیز هدف ارائه مدلی استوار برای قیمت گذاری پویا و مقایسه آن با قیمت گذاری ایستا در زنجیره های تأمین چندسطحی با رویکرد تئوری بازی ها است.
روش: پژوهش حاضر از نوع کاربردی است. برای بررسی افق برنامه ریزی، استفاده از قیمت گذاری پویا، در برخی از بازیگران در یک سطح از زنجیره از مفهوم قیمت گذاری پویا و استفاده دیگران در همان سطح از قیمت گذاری ایستا و با در نظر گرفتن تقاضا به صورت غیرقطعی (استوار)، در نظر گرفتن مدل های تخفیف محور و در نهایت استفاده از بازی استکلبرگ برای بررسی هسته بازی و نقطه تعادل نش، در دستور کار قرار گرفت. مدل بهینه سازی استوار را مالوی و همکارانش ارائه کرده اند. در حالت کلی، پیامد هر خرده فروش حاصل تفاضل درآمدهای وی از هزینه های اوست. در چنین شرایطی، خرده فروش با هزینه های سفارش، هزینه های نگهداری و همچنین، هزینه های بازاریابی صرف شده برای هر محصول مواجه است. از سوی دیگر، حاشیه سود هر خرده فروش حاصل تفاضل قیمت پرداخت شده به تولیدکننده، برای خرید انبوه از قیمت فروش به مشتری است. شایان ذکر است که با توجه به اینکه محصول نهایی هر تولیدکننده، فقط برای یک خرده فروش ارسال می شود، تعداد تولیدکنندگان و خرده فروشان برابر است. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها، از الگوریتم ژنتیک و بهینه سازی تجمع ذرات و نرم افزار متلب استفاده شد. ابتدا مدل در حالت ایستا و سپس در حالت پویا با نرم افزار گمز تجزیه وتحلیل و در نهایت، نتایج دو روش قیمت گذاری با یکدیگر مقایسه شد.
یافته ها: در مقاله حاضر با ایجاد یک تابع تقاضای تصادفی بر مبنای الگوریتم های ژنتیک و بهینه سازی ذرات، دو مدل احتمالی تک دوره ای در یک فضای رقابتی ارائه می شود. در مدل نخست، خرده فروشان فقط نقش واسطه ای دارند و برای قیمت گذاری یا مقدار بهینه سفارش تصمیم نمی گیرند. در مدل یادشده، فرض بر این است که خرده فروشان تقاضا را دقیقاً و به همان میزانی که هست از مشتریان به تأمین کنندگان انتقال دهند. تأمین کنندگان برمبنای میزان تولید خود با کمبود و مازاد عرضه روبه رو می شوند. هدف این مدل، تعیین مقدار بهینه و مطلوب تولید و همچنین، قیمت برای هر تأمین کننده است. علاوه بر این، در این مدل هزینه های مسیریابی به روش تقریبی وارد مدل شده است. نتایج محاسبات حاکی از آن است که تقریب ارائه شده بسیار دقیق است و نقطه تعادل را در زمان بسیار کمتری نسبت به مدل اصلی ارزیابی می کند. در مدل دوم، فرض بر این است که خرده فروشان با توجه به تعداد سفارش هایی که ارسال می کنند، متحمل هزینه های کمبود یا نگهداری می شوند. در این مدل نیز تأمین کنندگان قیمت نهایی را تعیین می کنند و هدف خرده فروشان، تعیین مقدار بهینه سفارش است. در این مدل، فرض بر این است که تولید تأمین کنندگان سفارشی شده و هزینه های موجودی، فقط برای خرده فروشان لحاظ می شود. موضوع مهمی که در رابطه با این مدل انجام شده، توجه به قیمت گذاری پویاست که همواره در مباحث مطرح شده در حوزه تئوری پویایی زنجیره تأمین، اهمیت و البته پیچیدگی زیادی دارد.
نتیجه گیری: نتایج از کارایی معنادار ترکیبی ارائه شده، برای حل مدل طراحی شبکه زنجیره تأمین چند سطحی با قیمت گذاری پویا و ایستا حکایت دارد. تحلیل حساسیت سود تولیدکننده نشان داد که تغییرات باعث خواهد شد که افزایش در مبنای بازار یک تولیدکننده، به افزایش سود برای هر دو تولیدکننده منجر شود. نمودار تغییر در سود تولیدکننده نسبت به تغییر در هزینه ها، نشان داد که کاهش در هزینه تولید، به افزایش سود برای تولیدکننده منجر می شود، این در حالی است که سود تولیدکننده بعدی، در این شرایط کاهش می یابد. سود تأمین کننده نیز همانند سود تولیدکننده با افزایش مبنای بازار افزایش می یابد. افزایش مبنای بازار همچنین سبب می شود که سود تأمین کننده از بابت همکاری با تولیدکننده ها افزایش یابد. این افزایش سود، از دو طریق مختلف اتفاق می افتد. افزایش سود به جهت افزایش قیمت خرده فروش: هرچند قیمت عمده فروشی، به خاطر افزایش مبنای بازار و در نتیجه افزایش تقاضا افزایش می یابد، از طرفی، به خاطر افزایش در سطح خدمات به منظور ایجاد تعادل در بازی، تأمین کننده با نسبت بیشتری قادر به افزایش قیمت خرده فروشی است. در نتیجه مقدار عبارت pi-wi افزایش می یابد. افزایش سود به جهت افزایش حجم فروش: به طور مسلم افزایش مبنای بازار، روی میزان فروش تأثیر بسزایی دارد و باعث افزایش آن می شود. سود تأمین کننده نیز تابعی صعودی از حجم فروش است.