مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
پیوستگی فضایی
حوزه های تخصصی:
در بناهای معماری فضاهای رابطی با معانی فرم ها و عملکردهای مختلف وجود دارد که باعث پیوند فضاها می شود.هرگاه چند بنا در حوزه ی دید ما قرار گیرند، روابطی بین آنها احساس می کنیم که این روابط، تنها از طریق فضاهای بینابین ایجاد می شود.توجه به فضای میانی در ایجاد روابط صحیح در فضای معماری نقش بسیار مهمی دارد. هدف اصلی این پژوهش روشن ساختن و شناسایی نقش فضای بینابینی در معماری، و چگونگی تاثیر آن بر الگوهای رفتاری حاکم در فضای معماری می باشد و همچنین در این پژوهش به بررسی چند نمونه بناهای خارجی و چند نمونه بنا های داخلی که قبل و بعد دوران معاصر ساخته شده اند، پرداخته شده است. در نهایت این مقاله از طریق استفاده از اسناد و مدارک و مطالعات کتابخانه ای به تحلیل و توصیف فضای بینابین پرداخته است و با ارائه راهکارهایی جهت خلق فضاهای بینابین به تبیین و شناختی از موضوع رسیده است.
بررسی ساز و کار اثرگذاری ویژگی های کالبدی- معنایی تهی بر تعاملات اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژرفای مفهوم تهی دامنه تأثیرات آن را از حوزه فلسفه تا علوم مختلف و حتی انواع هنر گسترانیده و غیبت آن، جایگاهی رمزآلود بدان بخشیده است. در معماری به دلیل اهمیت اثر فضا و اجزا معماری بر رفتار، تهی نقش پر رنگ تری می یابد که به نظر می رسد در معماری معاصر کمتر بدان پرداخته شده است. چنانچه از تهی، بدون توجه به معنای پنهانش، به عنوان «فضای خالی» یاد می شود و حال آنکه همه فضاها در معماری خالی هستند و در غیر این صورت توده به حساب می آمدند. تحقیق حاضر، با توجه به مفهوم تهی در معماری و تأثیرات آن بر رفتار، ویژگی های کالبدی و معنایی تهی و اثربخشی آنها بر روابط اجتماعی افراد را مورد تحلیل و بررسی قرار می دهد. اینکه مؤلفه های کالبدی و معنایی تهی چه تأثیری بر مؤلفه های اجتماعی فضا دارند؟ به عنوان اصلی ترین سوال تحقیق مطرح می گردد. دستیابی به الگوی جامع در زمینه چگونگی استفاده از ویژگی های تهی در جهت بهبود کیفیتهای فضایی همچنین افزایش و یاکنترل تعاملات اجتماعی در محلها و موقعیتهای متفاوت، به عنوان هدف تحقیق مد نظر قرار گرفت. بنابراین پیوستگی حاصل از تهی به عنوان متغیر مستقل و تعاملات اجتماعی حاصل از آن به عنوان متغیر وابسته معرفی گردید. به دنبال پی ریزی روش تحقیق ترکیبی کمی – کیفی آمایش اولیه در پنج کاربری مختلف و آمایش اصلی، در سه کاربری مختلف، بصورت توزیع پرسشنامه، مشاهده دقیق و مصاحبه در محل صورت گرفت. اطلاعات بدست آمده به روش کیفی و تحلیل اطلاعات به روش کمی و با استفاده از نرم افزار Smart PLS انجام گرفت. نتایج حاصل از تحلیل ها نشان می دهد، مؤلفه های کالبدی و معنایی تهی، در قالب پیوستگی فضایی، تمایلات اجتماعی میان افراد را در مکان هایی با کاربری غیر رسمی افزایش داده است.
تحلیل نقش ساختار کالبدی شهر بر زیست پذیری محلات (مطالعه موردی: منطقه 1 کلان شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهر به عنوان ارگانیسم زنده از اجزای مختلفی تشکیل شده است. این اجزاء در یک نظام بهم پیوسته اهدافی را دنبال می کنند. ساختار شهری جزئی از نظام فضایی شهر، می تواند بر شرایط زندگی ساکنان و ویژگی های زیسته ی شهر تأثیر بگذارد. منطقه 1 کلان شهر تهران با توجه به موقعیت قرارگیری آن، در نگاه اول به نظر می رسد از کیفیت کالبدی-فضایی شهری در وضعیت مناسب و شرایط زیست پذیری مطلوبی برخوردار است؛ اما مطالعه ی عناصر فضایی و کیفیت زیست پذیری شهری نتایج متفاوتی ارائه داد. روش پژوهش اثباتی و راهبرد پاسخ به سؤال پژوهش قیاسی بوده است. نوع پژوهش توصیفی-تحلیلی و روش جمع آوری داده ها به صورت کتابخانه ای و میدانی بوده است. محدوده مورد مطالعه منطقه 1 شهر تهران، در سال 1398 و 1399 و جامعه آماری جمعیت ساکن در این منطقه به تعداد 439467 نفر بوده است. حجم نمونه 387 نفر و روش نمونه گیری به صورت طبقه ای و تصادفی بوده است. روش تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار فضایی (تراکم کرنل، موران محلی، نسبت کاربری)، روش همپوشانی وزنی با AHP، روش میانگین، انحراف از معیار و آزمون T-Test و آزمون همبستگی پیرسون بوده است. نتایج حاصل نشان داد که از بین مؤلفه های کالبدی-فضایی، وضعیت دسترسی و دسترسی به خدمات عمومی بیش ترین تأثیر در میزان زیست پذیری محلات شهری در منطقه 1 داشته است. همچنین مشخص شد که ساختار کالبدی نقش مهمی بر زیست پذیری شهری داشته و باعث می شود که میزان زیست پذیری شهری تحت تأثیر قرار گیرد.
بررسی رابطه درون- بیرون و سیر تحولات آن در مساجد ایران ( از آغاز تا دوران صفوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری اقلیم گرم و خشک سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۳
119 - 138
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی رابطه درون- بیرون در معماری مساجد ایران از آغاز تا دوران صفوی می پردازد. هدف، آشکار نمودن این موضوع است که سیر تکاملی معماری مساجد ایران در جهت شکل گیری رابطه ای متعادل میان حوزه درون و بیرون بوده است. به عبارت دیگر معماران ایرانی به کمک راهکارهایی که در یک سیر تاریخی تکمیل شده اند، تلاش کرده اند بنای مسجد را به زمینه مکانی اش پیوند دهند و با حفظ حریم مسجد، پیوستگی فضایی میان درون و بیرون آن برقرار سازند. راهبرد پژوهش، ترکیبی از استدلال منطقی و پژوهش موردی است. در ابتدا با مرور نظریات موجود، معیارهای تعیین کننده نوع رابطه میان درون و بیرون بناها دسته بندی می گردد. از آنجا که این دسته بندی با دیدی تکمیلی و انتقادی انجام می شود، پژوهش حاضر در دسته پژوهش های ثانویه در روش استدلال منطقی قرار می گیرد. مبنای نظری حاصل شده، زمینه ای برای آزمون فرضیه فراهم می آورد. در جهت آزمون فرضیه نمونه هایی از مساجد جامع به عنوان بناهایی که در تمامی دوران ها بیشترین توان جوامع را مصروف برپایی خود کرده اند و بنا بر این بیش از هر گونه دیگر می توانند معماری مساجد را نمایندگی کنند، بر مبنای اولویت هایی انتخاب شده است. مصادیق، بر اساس اسناد کتابخانه ای شامل عکس و نقشه بناها و تغییراتی که در ادوار تاریخی داشته اند، تحلیل شده اند. مشخص می گردد در مساجد اولیه رابطه درون- بیرون بیشتر از نوع تفکیک حداکثری میان این دو حوزه بوده است. در حالی که در دوران های بعدی به تدریج راهکارهایی در طراحی مسجد به کار گرفته می شود که رابطه درون- بیرون را به سوی پیوند هر چه بیشتر میان این دو حوزه سوق می دهند. این راهکارها از سه طریقِ تقویت رابطه بصری، تقویت رابطه حرکتی و تقویت رابطه شکلی- ساختاری، سبب ارتباط و اتصال هر چه بیشتر مسجد به بیرونش گردیده اند.
بررسی کیفیت نفوذپذیری ورودی ها بر میزان حضور پذیری در بازار؛ نمونه موردی: بازار سنتی شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۶
17 - 32
حوزه های تخصصی:
حضورپذیری مردم در فضاهای عمومی یکی از مهم ترین عوامل در ایجاد سرزندگی در چنین فضاهایی است. این موضوع به ویژه در بازارها و مراکز تجاری، یکی از مهم ترین پارامترهایی است که باعث رونق اقتصادی و درنتیجه پاسخده بودن چنین فضاهایی در سطح شهرها می شود. از همین رو مجموعه عواملی که باعث ارتقای حضورپذیری طیف های مختلف جامعه در چنین فضاهایی می شود، در طراحی چنین فضاهایی حائز اهمیت هستند. از سویی در هر مجموعه معماری، ورودی آن به عنوان نقطه اصلی نفوذپذیری به آن، از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ به نحوی که کیفیت ورودی می تواند نشان دهنده شخصیت یک بنا و کارکرد فضایی درون آن باشد. بر همین اساس چنین به نظر می رسد که کیفیت ورودی در یک بنا می تواند تأثیر بسزایی در دعوت کنندگی و تمایل به حضورپذیری در آن فضا داشته باشد. با این توضیح، پژوهش حاضر در پی پاسخ به این سئوال است که "کیفیت نفوذپذیری به یک بنا" چگونه می تواند باعث "افزایش تمایل به حضورپذیری" افراد در آن فضا شود؟ به منظور بررسی این موضوع، فضایی به عنوان بستر مکانی تحقیق انتخاب شد که نخست تنوع ورودی در آن زیاد باشد و دوم، حضورپذیری در آن مسئله ای حیاتی در تداوم کارکرد آن به شمار آید. بر همین اساس مجموعه بازار سنتی شیراز به عنوان نمونه موردی در تحقیق حاضر انتخاب گردید. روش تحقیق در این مقاله، ترکیبی از روش های کمی و کیفی است که در بخش کمی با استفاده از مطالعات میدانی و نیز ابزارهای رایانه ای همچون نرم افزار Depthmap به تحلیل ساختار کالبدی فضا پرداخته و در بخش کیفی با استناد به مشاهدات میدانی و نیز مصاحبه با استفاده کنندگان از بازار، به تحلیل نتایج بخش کمی و نیز عوامل مؤثر بر این موضوع پرداخته است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که سه مؤلفه دسترسی پذیری، پیوستگی فضایی و کیفیت هم جواری ها، مهم ترین عوامل در ارتقای حضورپذیری در بازار هستند که دراین ارتباط امکان رؤیت مجاری ورودی از بافت اطراف، میزان سازگاری و وابستگی میان کاربری های موجود در راسته های منتهی به ورودی ها، میزان تراکم و تنوع این کاربری ها و درنهایت ویژگی های هندسی و فضایی ورودی های بازار به عنوان مهم ترین عوامل مرتبط باکیفیت نفوذپذیری ورودی هاست که بر میزان حضور پذیری افراد در بازار تأثیرگذارند.
تحلیل تأثیر سبک زندگی نوگرا بر پیوستگی فضایی خانه های برونگرا دوره پهلوی دوم تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۶
71 - 96
حوزه های تخصصی:
فرآیند نوسازی به شیوه ی غربی که در دوره پهلوی اول در برخی زمینه ها آغاز شده بود، در دوره ی پهلوی دوم نیز ادامه یافت و دگرگونی های عمده ای در عرصه های اجتماعی و فرهنگی جامعه بر جای گذاشت. نفوذ فرهنگ غربی و تحولات ناشی از آن تأثیرات انکار ناپذیری در عرصه معماری به جا گذاشت و از آنجایی که مسکن، بستری برای زندگی و به صورت روزمره با انسان در ارتباط می باشد، منعکس کننده بیش ترین تأثیرات فرهنگی در کالبد است. هدف از این پژوهش، شناسایی و چگونگی تأثیر مؤلفه های نوگرایی سبک زندگی در پیوستگی فضایی معماری خانه های مسکونی تهران در دوره پهلوی دوم است. سوال اصلی که برای این پژوهش مطرح می شود این است که با توجه به تحول در سبک زندگی، مؤلفه های نوگرایی سبک زندگی چگونه بر پیوستگی فضایی تأثیرگذارند؟ همچنین این سوالات نیز مطرح می شود که در خانه های متحول شده با فضاهای نوظهور و تغییر الگوهای روابط فضایی، چه فضاهایی عامل ایجاد پیوستگی در میان فضاها هستند؟ حضور افراد خدمه در خانه، چه تأثیری بر پیوستگی فضایی دارد؟ روش تحقیق از ترکیب دو روش، تاریخی-تفسیری و توصیفی-تحلیلی می باشد که با توجه به موضوع، در ابتدا جهت تعیین مؤلفه های نوگرایی سبک زندگی بر اساس نظرات اندیشمندان، از روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و همچنین جهت شناسایی مصداق های عینی، مؤلفه های نوگرایی در دوران پهلوی دوم، با نگاه گذار از سنت به تجدد از روش تحقیق تفسیری-تاریخی استفاده شده است. جهت بررسی و مطالعه نمونه های موردی با استفاده از تکنیک نحوفضا، از روش توصیفی-تحلیلی استفاده شده است. در این پژوهش خانه های برونگرایی که در سال های حکومت پهلوی دوم ساخته شده اند به عنوان نمونه های مطالعاتی انتخاب شده اند و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و اسنادی بوده است. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از ابزار نمودار توجیهی تکنیک نحوفضا استفاده شده است و در انتها، استدلال و نتیجه گیری به صورت استدلال استنتاجی می باشد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که از میان مؤلفه های نوگرایی سبک زندگی، مؤلفه های انسان، طبیعت، معماری (تعاملات) و جایگاه اجتماعی، مؤلفه های تأثیرگذار بر تغییر موقعیت و کارکرد فضاها در خانه هستند که می توانند باعث تغییر در پیوستگی فضایی شوند. در میان فضاهای اصلی داخلی، سالن پذیرایی، سالن غذاخوری و نشیمن و در میان فضاهای خارجی ایوان وحیاط موجب پیوستگی فضایی از نظر بصری و ساختاری شده اند. همچنین حضور و اسکان افراد خدمه در برخی از نمونه ها، باعث افزایش پیوستگی فضایی، شده است. بنابراین ساختار اجتماعی بر روی الگوی سکونت، سلسله مراتب و همچنین بر شکل کالبدی معماری تأثیر می گذارد. لذا هر گونه برنامه ریزی و طراحی معماری نیازمند شناخت خصوصیات فرهنگی و اجتماعی است.