مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
اختلال افسردگی اساسی
حوزه های تخصصی:
هدف : بر اساس نظریه شناختی بک باورهای هسته ای ناکارآمد در نتیجه تجربیات دردناک شکل می گیرند. از طرف دیگر، دوره های افسردگی نیز تجربه ای دردناک به شمار می آیند. بنابراین، فرض بر این است که افراد افسرده در نتیجه تجربه دوره های مکرر افسردگی، باورهایی را درباره افسردگی و پیامدهای آن تجربه می کنند. هدف مطالعه حاضر ساخت یک مقیاس برای سنجش باورهای مربوط به افسردگی و بررسی ویژگی های روانسنجی آن بود. روش : برای انجام پ ژوهش حاضر از یک رویکرد سه مرحله ای استفاده شد. در مرحله نخست، یک مجموعه ماده تدوین و اعتبار صوری آن توسط یک گروه متمرکز تأیید شد. در مرحله دوم، 698 دانشجوی دانشگاه قزوین به ویراست دوم پرسش نامه افسردگی بک و مقیاس باورهای مربوط به افسردگی – تنظیم شده در مرحله پیشین- پاسخ دادند. 433 نفر از آزمودنی های فوق پس از 14 روز مجدداً مقیاس باورهای مربوط به افسردگی را کامل کردند. در مرحله سوم، برای بررسی روایی افتراقی، 93 آزمودنی در سه گروه افسرده اساسی دارای سابقه عود (34 نفر)، افسرده اساسی بار نخست (29 نفر) و گروه غیر بالینی (30 نفر) قرار گرفتند و پس از شرکت در تکلیف القای خلق افسرده مقیاس باورهای مربوط به افسردگی را کامل کردند. یافته ها : تحلیل عاملی به روش مؤلفه های اصلی و روش چرخش واریماکس چهار عامل «عدم کنترل بر افسردگی»، «فاجعه سازی»، «بی ارزشی» و «ناتوانی» را برای مقیاس باورهای مربوط به افسردگی نشان داد. هم چنین، مقیاس باورهای مربوط به افسردگی و عامل های آن از روایی افتراقی، روایی همگرایی، هم سانی درونی و پایایی آزمون- بازآزمون رضایت بخشی برخوردار بودند. نتیجه گیری : عامل های ظاهرشده در مقیاس باورهای مربوط به افسردگی مفاهیم مورد بحث در نظریه های شناختی بک و تیسدل در تبیین عود اختلال افسردگی اساسی را منعکس می کنند. هم چنین یافته های این مطالعه شواهد اولیه را در مورد روایی و پایایی مطلوب این مقیاس فراهم می کنند. اما خصوصیات روان سنجی این مقیاس باید در مورد افراد مبتلا به سایر اشکال اختلال افسردگی (مانند اختلال افسرده خویی) مورد بررسی قرار گیرد.
مقایسه ادراک زمان محرک های دارای بار هیجانی در افراد مبتلا به افسردگی اساسی و گروه بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: افسردگی اختلال خلقی می باشد که تجربه ی ذهنی فرد از زمان را تغییر می دهد. از سوی دیگر هیجان می تواند بر ادراک فرد از زمان اثر بگذارد. اهمیت ادراک زمان برای انجام فعالیت ها و بیش بینی وقایع آینده بر همه آشکار است. هدف از این پژوهش مقایسه تأثیر محرک های دارای بار هیجانی مختلف (شاد، غمگین و خنثی) بر ادراک زمان افراد دارای اختلال و بدون اختلال افسردگی اساسی بود. روش کار: این مطالعه از نوع توصیفی _ تحلیلی بود. با مراجعه به کلینیک های روان پزشکی شهرستان نجف آباد تعداد 15 نفر مبتلا به اختلال افسردگی اساسی با تشخیص روان پزشک به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. همچنین تعداد 15 نفر بدون اختلال در گروه بهنجار قرار گرفتند. هر دو گروه از نظر سن و جنس همتا شدند. لازم به ذکر است برای تشخیص بهتر از افراد هر دو گروه آزمون افسردگی بک گرفته شد. سپس آزمون افتراق زمان با استفاده از پارادایم ادبال در چهار مرحله بر روی هر دو گروه اجرا شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که افراد دارای اختلال افسردگی اساسی الگوی متفاوتی از افتراق زمان نسبت به افراد بدون این اختلال داشتند، به طوری که تمایل به کمتر تخمین زدن زمان محرک ادبال در گروه افسرده دیده شد. نتیجه گیری: خلق غم در افراد افسرده با کندی سرعت ساعت درونی در ارتباط است که کندی سرعت ساعت باعث کمتر تخمینی زمان می شود. همچنین اختلال در توجه در بیماران افسرده اثبات شده که منجر به تحریف در پردازش زمان و کاهش حساسیت آنها به زمان می شود در نتیجه قضاوت زمان را در این افراد مختل می سازد.
بررسی اثربخشی تحریک مغناطیسی فراجمجمه ای مکرر در افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و افسرده مقاوم به درمان: مقاله ای مروری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال هشتم آبان ۱۳۹۸ شماره ۸ (پیاپی ۴۱)
239-244
حوزه های تخصصی:
اختلال افسردگی یکی از متداول ترین اختلالات روانی با شیوع 16 درصد در بزرگسالان است و تقریبا 20 درصد از این بیماران پاسخ ناقص یا هم کلا پاسخی به درمان با داروهای ضدافسردگی و تثبیت کننده خلق و روان درمانی نمی دهند. هدف از این مطالعه، بررسی مرروی اثربخشی تحریک مغناطیسی فراجمجمه ای مکرر در افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و افراد افسرده مقاوم به درمان است. مطالعه حاضر با جستجو به صورت مروری در پایگاه های اطلاعاتی انگلیسی شامل الزیور، اسپرینگر، پابمد، ساینس دایرکت، گوگل اسکولار و اسکوپوس که مربوط به سال های 2012 تا 2017 بود و با کلید واژه های زیر صورت گرفت: تحریک مغزی، تحریک مغناطیسی فراجمجمه ای مکرر، افسردگی اساسی مقاوم به درمان و اختلال افسردگی اساسی. همه مطالعات بررسی شده، نشان دهنده بهبودی علائم افسردگی پس از مداخله با آر تی آم اس یا تحریک مغناطیسی فراجمجمه ای مکرر هستند. همچنین، اثربخشی این روش علاوه بر کاهش علایم افسردگی مقاوم به درمان، در جلوگیری از عود و بازگشت علایم نیز به اثبات رسیده است. با توجه به اینکه میزان مقاومت در برابر دارو، روان درمانی، الکتروشوک درمانی و سایر روش ها در بیماران افسرده بالاست و از طرفی، اغلب روشهای مداخله ای عوارض جانبی متعددی دارند، بنظر می رسد که استفاده از روش تحریک مغزی آر تی ام اس به عنوان یک روش درمانی غیر تهاجمی و ایمن که اثربخش بودن و سودمندی بالینی آن تایید شده است، می تواند مفید واقع گردد
مدل سازی دینامیکی اختلال افسردگی اساسی و محاسبه سرعت وقوع: بازگشت دوره های اختلال افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اختلال افسردگی اساسی، یک اختلال طولانی و پایا است و منجر به ایجاد اختلالات عملکردی و اجتماعی اساسی می شود. طبق گفته سازمان بهداشت جهانی، اختلال افسردگی اساسی در سال 2020 به دومین عامل اصلی بیماری در سراسر جهان تبدیل خواهد شد. هدف از انجام این پژوهش، ارائه یک مدل دینامیکی غیر خطی مرتبه دوم برای اختلال افسردگی اساسی با استفاده از مدل سازی محاسباتی بود که بتواند شرایط وقوع و بازگشت دوره های افسردگی را توجیه کند. روش کار: در این مدل دو معادله ریاضی ارائه شده بود که، از چند کمیت مؤثر در ایجاد اختلال افسردگی اساسی مانند حجم هیپوکامپ، سطح سروتونین، حجم آمیگدال، عوامل خارجی روان شناختی و فرایندهای غیر قابل پیش بینی، تشکیل یافته بود و سابقه دوره های قبلی بیمار در نظر گرفته شده است. در مدل سازی صورت گرفته، داده های مدل، بر روی دوره های 1002 فرد افسرده، در بازه زمانی یک عمر طبیعی 64 ساله، بررسی شد. یافته ها: در مدل دینامیکی، منحنی توزیع مدت دوره افسردگی در بیماران تحت درمان دارویی و شناختی رفتاری موج سوم، بسیار گسترده بوده و میانگین آن 1019 روز است. نتیجه گیری: در این پژوهش یک چارچوب ریاضی توسعه یافت، که در نهایت به توسعه مدل های مفصل تر برای اختلال افسردگی اساسی و درک بهتر این اختلال و اثرات آن بر فرایندهای شناختی، منجر خواهد شد.
تاثیر طرحواره درمانی هیجانی بر شدت افسردگی، بد تنظیمی هیجانی و طرحواره های هیجانی بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اختلال افسردگی اساسی به عنوان یکی از اختلال های شایع روانشناختی است که اغلب با بی لذتی، خلق پایین، بی حالی، حواس پرتی، تغییرات خواب و اشتها و احتمال وجود افکار خودکشی مشخص می شود. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر شدت افسردگی، بد تنظیمی هیجانی و طرحواره های هیجانی بیماران مبتلابه اختلال افسردگی اساسی انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع مطالعه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش بیماران مبتلا به افسردگی که در سال ۱۳۹۹ به مراکز بهداشتی شهرستان خوی مراجعه کرده بودند. از میان آن ها ۳۰ نفر به طور تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایشی و کنترل قرار گرفتند. برای گروه آزمایشی جلسات درمانی یک ساعته به صورت هفتگی برگزار شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه بک ( BDI-II ) و پرسشنامه تنظیم هیجانی ( ERQ ) و پرسشنامه طرحواره های هیجانی نسخه دوم ( LESS-II ) جمع آوری شده و بعد از جمع آوری داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیره در نرم افزار SPSS نسخه ۲۶ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نمرات پس آزمون شدت افسردگی، سرکوبی، ارزیابی مجدد و طرحواره های هیجانی انطباقی و غیرانطباقی نشان داد که بین دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد (۰/۰۰۱> p ). اندازه اثر طرحواره درمانی هیجانی در کاهش شدت افسردگی (۰/۸۶)، سرکوبی (۰/۶۳)، ارزیابی مجدد (۰/۶۹)، طرحواره های هیجانی انطباقی (۰/۷۴) و طرحواره های هیجانی غیرانطباقی (۰/۷۸) بود. نتیجه گیری: طرحواره درمانی هیجانی به عنوان درمانی نوظهور متمرکز بر هیجان می تواند به عنوان درمانی مؤثر و کارآ برای کاهش افسردگی، بد تنظیمی هیجانی و اصلاح طرحواره های هیجانی به کار برود.
مقاله موردی: اقدام به خودکشی در یک پسربچه 8ساله با سه بار سابقه حلق آویز: گزارش موردی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
بروز رفتار خودکشی در کودکان زیر ۱۰ سال یک اعلان خطر و موضوعی نگران کننده است. این پدیده می تواند یک شاخص مهم برای ارزیابی وضعیت روانی افراد در جامعه باشد. این مطالعه یک پسر بچه ۸ ساله را گزارش می کند که سابقه سه بار اقدام به خودکشی به روش حلق آویز داشته است. مشاوره روان پزشکی نشان داد که این کودک افسردگی پنهان دارد. نتایج ارزیابی رفتار کودک توسط والدین از طریق چک لیست رفتاری کودک نشان داد که این کودک بالاترین نمرات را به ترتیب در حیطه های اختلال رفتاری پرخاشگرانه، مشکلات توجه، رفتار قانون شکنی و اختلال افسردگی اضطراب دارد. عدم توجه والدین در برآوردن نیازهای گوناگون کودکان و نبود محیط پرورشی و حمایتی ممکن است منجر به بروز اختلالات رفتاری عاطفی در کودک شده و زمینه را برای بروز رفتارهای خطرناکی مانند اقدام به خودکشی در کودک فراهم کند.
تحلیل بیوانفورماتیکی نیم رخ بیان ژن در زنان دارای اختلال افسردگی اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه:اختلال افسردگی اساسی، یک اختلال روانی است که در زنان دو برابر مردان رخ می دهد. در هر دو جنس، میانگین سن مبتلایان به اختلال افسردگی اساسی حدود 25 سال است. مطالعات خانوادگی و دوقلویی و اپیدمیولوژیک همه به ویژگی های چند عاملی و چند ژنی صفات روان پزشکی اختلال افسردگی اساسی اشاره دارند. هدف از این مطالعه، غربال گری ژن های مرتبط با بیماری زایی اختلال افسردگی اساسی توسط بیوانفورماتیک بود. روش کار: با استفاده از داده های ریزآرایه GSE98793 از پایگاه داده GEO، 223 ژن متفاوت بیان شده (DEGs) از مقایسه نمونه های زن بیمار با کنترل توسط نرم افزار TAC به دست آمد. ژن های Hub از طریق STRING و Cytoscape و سپس روش غنی سازی KEGG غربال گری شدند. یافته ها: در مقایسه نمونه های زن بیمار با گروه کنترل 103 ژن افزایش بیان و120 ژن کاهش بیان نشان دادند. نتایج تجزیه و تحلیل غنی سازی مسیر KEGG و panther از مقایسه نمونه های زن بیمار با گروه کنترل نشان داد که DEG ها عمدتاً در مسیر سیگنال رسانی HIF-1، مسیر سیگنال رسانی FOXO، مسیر تمایز سلول های Th-17، مسیر سیگنال رسانی PI3K-Akt، مسیر مرگ برنامه ریزی شده سلول (فروپتوزیز) و مسیر سنتز پورین ها مهم بودند. نتایج این مطالعه نشان داد که ژن های IGF1R و ATM با افزایش بیان و ژن GMPS با کاهش بیان برای زنان این بیماری نیز می تواند گزینه مناسبی جهت اهداف درمانی باشند. نتیجه گیری: ژن های کلیدی که با تجزیه و تحلیل داده های ریزآرایه در مطالعه حاضر به دست آمد، سرنخ های مهمی برای آشکار کردن ساز و کار مولکولی و درمان هدفمند بالینی افسردگی در زنان فراهم می کند.
اثربخشی معنادرمانی توأم با تلاوت قرآن و دعا بر شدت علائم افسردگی زنان مبتلا به اختلال افسردگی اساسی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۵ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
88-98
حوزه های تخصصی:
سابقه و هدف: افسردگی اساسی از شایع ترین و مزمن ترین اختلالاتی است که به درمان نیاز دارد. هدف پژوهش حاضر اثربخشی معنادرمانی توأم با تلاوت قرآن و دعا بر شدت علائم افسردگی زنان مبتلا به اختلال افسردگی اساسی بود. روش کار: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه است. جامعه ی آماری شامل کلیه ی زنان مبتلا به اختلال افسردگی اساسی شهر قم در سال 1396 بود که از بین آنان نمونه یی به حجم 30 بیمار (هر گروه 15 نفر) با توجه به معیارهای شمول به صورت داوطلبانه انتخاب شد. اعضای نمونه به صورت جایگزینی تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات مقیاس افسردگی بک بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد. در این پژوهش همه ی موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان مقاله هیچ گونه تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: میانگین گروه آزمایش در مرحله ی پیش آزمون در مؤلفه ی شدت علائم افسردگی 80/35 و گروه گواه 60/33؛ و در مرحله ی پس آزمون برای گروه آزمایش 86/19 و برای گروه گواه 46/32 بود. پس از اعمال مداخله ی میزان افسردگی در گروه گواه تغییری ایجاد نشد ولی نمرات افسردگی گروه آزمایش کاهش یافت که از نظر آماری معنادار بود (01/0 > p). نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد معنادرمانی توأم با تلاوت قرآن و دعا در کاهش شدت علائم افسردگی زنان مبتلا به افسردگی اساسی مؤثر است.
تأثیر درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بر حافظه خودزندگی نامه ای، تفکر آینده نگر رویدادی و افسردگی بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اختلال افسردگی اساسی علاوه بر مشکلات خلقی به همراه نقایص شناختی متعددی از جمله ضعف در حافظه خودزندگی نامه ای و تفکر آینده نگر رویدادی است که روش های درمانی متعددی برای بهبود آنها به کار گرفته شده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش برحافظه خودزندگی نامه ای، تفکرآینده نگر رویدادی و افسردگی در بیماران دارای اختلال افسردگی اساسی است. روش کار: این پژوهش یک طرح شبه آزمایشی تصادفی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با فاصله سه ماهه بود. تعداد 30 نفر با دامنه سنی 18 تا 60 سال (22 زن و 8 مرد) با روش نمونه گیری در دسترس از میان مراجعان درمانگاه روان پزشکی انیستیتو تهران در سال های 1400 و 1401، با رعایت معیارهای ورود و خروج انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. ابزار مطالعه شامل مصاحبه ساختاریافته SCID برای تشخیص افسردگی، آزمون حافظه خودزندگی نامه ای، آزمون تفکرآینده نگر رویدادی و پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-21) بود. گروه آزمایش درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش برای 8 جلسه دریافت کرد که جلسات به صورت فردی هفته ای یک نوبت 30 دقیقه ای برگزار شد و گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس درون گروهی_بین گروهی مختلط توسط نرم افزار SPSS-26 استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس درون گروهی_بین گروهی مختلط نشان داد، درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش تأثیر معناداری بر ارتقای حافظه خودزندگی نامه ای و تفکرآینده نگر رویدادی و کاهش علائم افسردگی در مرحله پس آزمون و پیگیری در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل داشته است (0/05>P). نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه با توجه به اثربخش بودن درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش و ماندگاری اثر آن در پیگیری سه ماهه، این روش درمانی برای بهبود نقایص شناختی مانند بیش کلی گرایی حافظه خودزندگی نامه ای و تفکرآینده نگر رویدادی و کاهش علایم افسردگی اساسی توصیه می شود.