۳.
کلیدواژهها:
مسکن مهر طرد اجتماعی نابرابری طبقاتی برنامه ریزی مسکن فضای مسکونی
مسکن پدیده ای اجتماعی است و انتظام و نوع فضاها و همچنین فرم ظاهری آن از عوامل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تأثیر می پذیرد و بر آن تاثیر می گذارد. این یکی از موضوعات اصلی سیا ستگذاری اجتماعی برای کاهش نابرابری اجتماعی می باشد. طرح تولید انبوه مسکن ارزان برای گروه های کم درامد در قالب مسکن اجتماعی، یکی از برنامه های محوری دولت نهم برای برقراری عدالت اجتماعی و کمک به گروه های محروم شهری است که در دولت دهم و یازدهم ادامه یافته است. لذا پژوهش حاضر با ایمان به اینکه اجرای مسکن مهر آثار و پیامدهای مثبت و منفی فراوانی در پی داشته است به آسیب شناسی مسکن اجتماعی (مهر) با رویکرد نابرابری طبقاتی و انحرافات شهری تبریز، با هدف کاربردی تصحیح و جبران نقاط ضعف برنامه ریزی و اجرای مسکن اجتماعی می پردازد. روش: پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ زمانی، چون به یک برهه زمانی خاص مربوط است؛ مقطعی می باشد. از نظر گردآوری داده ها یک بررسی پیمایشی- میدانی است. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه بسته از نوع محقق ساخته می باشد. گزینش نمونه بر اساس روش خوشه ای چند مرحله ای خواهد بود. جامعه آماری تحقیق شامل 503816 خانوار (مجموع خانوارهای ساکن در مسکن مهر سهند و خانوارهای تبریزی ساکن در سایر انواع مسکن) می باشد. برای نمونه گیری، حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران معادل 1075 خانوار محاسبه گردید. شیوه گزینش بر اساس خوشه ای چند مرحله ای می باشد. نظریه ی های غالب پژوهش، شامل ((رویکرد محرومیت اجتماعی، تفکیک و طرد اجتماعی و رویکرد رادیکال نابرابری)) و چارچوب نظری شامل مدل تلفیقی مستخرج از نظریه های مذکور می باشد. تجزیه و تحلیل با مدل سازی معادلات ساختاری به روش حداقل مربعات جزئی انجام گرفته است. یافته ها: تحلیل مدل و مقایسه مقادیر نشانگر آن است که روابط بین سکونت در مسکن مهر با هر یک از متغیرهای برون زای نابرابری امنیت اجتماعی28/7، نابرابری توزیعی52/2، نابرابری سرمایه اجتماعی42/2، نابرابری شاخص زندگی سلامت محور42/2 و نابرابری اجتماعی70/5 قابل پیش بینی بوده و دو متغیر نابرابری اقتصادی و نابرابری شاخص های سبز زندگی از مدل خارج شدند. بحث: بر اساس نظریه برگس که معتقد بود در منطقه انتقالی، به دلایلی چون: سطح بالای تحرک جمعیت، نرح بالای مهاجرت، ویرانی خانه ها و تراکم جمعیت، بالاترین نرخ جرم و بزهکاری مشاهده می شود. عدم ثبات جمعیتی و بوم شناختی در منطقه انتقالی موجب تخریب توانایی کارکردی نهادهای اجتماعی از قبیل: خانواده و کنترل رفتار ساکنان می شود. از طرفی، ارزش های سنتی فرهنگ قومی توان متقاعد سازی نوجوانان و جوانان را نداشته و آنان به یک وضعیت حاشیه ای کشیده می شوند. در نتیجه، فاقد هویت های گروهی و مرجع هایی می شوند که آنان را به سمت رفتاری که در جامعه مورد پذیرش است سوق دهد. در این چارچوب مسکن مهر، وضعیت فضایی (( منطقه انتقالی)) را دارد به تعبیر نظریه پردازان این رویکرد، زمینه برای انحرافات شهری مساعد می گردد. نتیجه اینکه، اگر روندی که توسعه ی ساخت و سازهای پروژه های مسکن مهر طی می کند ادامه یابد وکماکان توجهی به تامین خدمات و سایر مایهتاج و نیاز های مردم در یک محیط مسکونی نشود و صرفا واحد مسکونی تولید گردد مجموعه های وسیع ساخته شده، تقریبا خالی از سکنه می شود و تنها اقشار اجتماعی خاصی بنابه اجبار و گونه ای موقتی ساکن می شوند و انصراف فزاینده متقاضیان به وجود خواهد آمد تاخیر در ایجاد زیر ساختهای ضروری و تاسیسات زیر ساختی و ساختی ، زمینه تبدیل زندگی در مجموعه ها را به نوعی آلونک نشینی فراهم خواهد آورد که این مورد همسو با فقر شهری پیامد های گسترده اجتماعی فرهنگی وحتی سیاسی را سبب خواهد شد