مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
من اجتماعی
در این مقاله کوتاه سعی شدهاست وجوه مشترک نظریه بلومر و بنیانگذاران معروف جامعهشناسی معرفت، بویژه نگرش مارکس و مارکسگرایان نو، به اختصار بیان شود، تا ضمن معرفی چارچوب نظری جامعه شناسی معرفت بلومر، جایگاه نظریه وی، در این فرآیند مشخص گردد. بنابراین، مدخل این مقاله با چند تعریف و مروری تاریخی آغاز میشود تا نکات مشترک چشمانداز بلومر در متن نظریههای بزرگ نگریسته شود.
در ادامه بحث سعی شده تا نظریه بلومر در مقایسه با تعابیر مارکس و مارکسگرایان نو، بویژه نظریه تفسیرگرایی وی در قالب جامعه شناسی معرفت توضیح داده شود. در این توضیح شرح اصطلاحات کلیدی در اصول و قضایای بنیادی در نشریه بلومر، براساس مکتوبات وی مبنا قرارگرفته و تلاش شدهاست تا ارتباط منطقی نظریات وی- ونه روال تاریخی نوشتههای او- مورد توجه قرار گیرد. سرانجام چشمانداز بلومر در جامعهشناسی معرفت در عین تأکید بر نکات اصلی کنش متقابلگرایی نمادی، با سوگیریهای جامعهشناسی رادیکال همسازتر تشخیص دادهشد.
من سطحی و من عمیق از دیدگاه پروست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی و تحلیل من های فردی و اجتماعی در شعر فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان در هر جایگاه معرفتی که قرار گیرد هم خویشتن خویش را متمایز از دیگر عناصر هستی می داند و هم پیوسته در کنشی متقابل با پدیده های زیستی و جامعه شناختی به سر می برد. یکی از مباحث مهم در دانش جامعه شناسی بررسی ظرفیت وجودی انسان ها و شیوه برخورد آنان با مباحث پیرامون و شرایط اجتماعیِ خانواده، سرزمین و جهان است که از این دو پدیده اغلب تحت عنوان «من»ِ اجتماعی و «من»ِ فردی یاد می شود. بررسی اشعار فروغ فرخزاد که قسمت عمده ای از آن برخاسته از ضمیر ناخودآگاه انسانی و در پیوند با رمانتیسم و در نهایت سمبولیسم سیاسی- اجتماعی است، می تواند نمودهای گوناگون «منِ» فردی و اجتماعیِ فروغ را به عنوان زنی ایرانی در دوره ای از تاریخ اجتماعی ایران، که دوره گذار محسوب می شود تبیین کند. بررسی حاضر بیانگر آن است که علاوه بر وجود منِ تغزلی در همه دوره های شعری و زندگی فروغ البته با سیر نزولی، وجود تقابل و ناسازواری منِ فردی و اجتماعی و در نهایت غلبه من اجتماعی ِکمال گرا و تحوّل طلب و بیان نارضایتی ازآنچه که در جامعه انسانی می گذرد از نمودهای برجسته شعر فروغ خصوصا در نیمه دوم زندگی شعری فروغ محسوب می شود. فردگرایی و سپس اجتماعی شدن و «از نو اجتماعی شدنی» از سویی گویای تحول اجتماعی و تاثیری است که بر ایفای نقش اجتماعی فروغ گذارده است و از سویی دیگر شعر او را تصویرگر جامعه سرد و رو به اضمحلال قرار داده است.
لالایی ها: دغدغه های زنانه، بازنمایی اجتماعی لالایی های استان بوشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۶ تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲
265 - 281
حوزه های تخصصی:
ادبیات فارسی افزون بر زیبایی، فصاحت، و بلاغت، منبع مهم اطلاعاتی ای برای درک سیر تحول فرهنگی و ساختارهای اجتماعی است. ادبیات شفاهی شاخه ای از ادبیات است که کارکردهای مهمی در حوزه اجتماعی و فرهنگی دارد. لالایی ها نیز در واقع بخش مهمی از همین ادبیات شفاهی اند. مطالعه اجتماعی لالایی ها از چند جهت اهمیت دارد؛ از یک سو وسیله ای برای شناسایی فرهنگ و شناخت متقابل فرهنگ های دیگر محسوب می شود و از سویی دیگر موجب شناخت موضوع «مادری کردن» می شود. در این میان مادری کردن علاوه بر اینکه یک مسئله روان شناسانه است، رویکردی جامعه شناسانه را نیز دربر می گیرد و در چرخه تغییرات اجتماعی قرار دارد و مملو از نمودهای فرهنگی و اجتماعی است. برای بررسی نظری این موضوع نظریه کنش متقابل نمادین و همچنین نظریه ننسی چودرو در حوزه مادری کردن استفاده شد. سپس با استفاده از رویکرد کیفی، با شیوه بازنمایی اجتماعی متن لالایی های استان بوشهر بررسی شدند. نتایج بازنمایی این لالایی ها نشان دهنده این واقعیت بودند که علاوه بر حس مادرانه در لالایی ها، این اشعار منعکس کننده فرهنگ بومی و اوضاع اجتماعی و فرهنگی هم هستند. این سروده های زنان همچنین مملو از انگاره های اجتماعی بوده است که درباره زنان در جامعه و فرهنگ بومی وجود داشته و اصولاً درک زنان از موقعیتشان در این لالایی ها منعکس شده است.
<br clear="all" />
بررسی «من» و «منِ اجتماعی» در هویت زنان بخش پهلوانی شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
585 - 601
حوزه های تخصصی:
هویت، تصویری ذهنی جهت شناخت است و می توان آن را در ویژگی هایی که به هر فرد تشخّص می دهند، یافت. بررسی هویت زنان موضوع کنکاش پژوهشگران مختلفی بوده است. شاهنامه فردوسی از این رو که دربردارنده بخش عمده ای از میراث فرهنگی و اجتماعی ایرانیان است، منبع مناسبی برای بررسی هویت زنان است. متن پژوهش شاهنامه فردوسی تصحیح جلال خالقی مطلق است. روش تحقیق، کیفی و فنّ مورد استفاده، تحلیل محتوا و چارچوب تحقیق، مدل مفهومی است. از دو مفهوم بنیادی «من» و «منِ اجتماعی» برای تحلیل کنش های زنان در شاهنامه استفاده شده است. این پژوهش نشان می دهد که هویت یابی زنان در شاهنامه، نتیجه برتری «من» در خودشان است. در کنش های تمام شخصیت های مورد مطالعه جز سیندخت، من از منِ اجتماعی آشکارتر است. آنجا که بحث انتخاب یا تصمیم گیری است، کنش هایی از زنان سرمی زند که چه بسا در همان لحظه از تفاوت آن آگاه نیستند و وقتی خلاف هنجارها و انتظارات جامعه رفتار می کنند، «من» آشکار می شود. بروز همین کنش های متفاوت و هنجارشکنی هاست که باعث تشخص و فردیت آنان می شود. جسارت در عشق، شجاعت، جنگاوری، خردمندی و سیاست از ویژگی های هویت بخشِ زنان در بخش پهلوانی شاهنامه فردوسی به شمارمی رود.