
مقالات
حوزههای تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله توصیف و بررسی دستگاه فعل در گویش طاری از گروه گویش های مرکزی ایران است. طار روستایی کهن است که در دهستان طَرق رود و در بخش مرکزی شهرستان نطنزِ استان اصفهان قرار گرفته است. گویش طاری یکی از گویش های بازمانده از زبان پارتی میانه و از شاخه شمالِ غربی زبان های ایرانی نو است که با گویش های طَرقی، کِشه ای و برخی دیگر از گویش های منطقه نطنز که دارای ساخت کُنایی هستند، همانندی و شباهت هایی دارد. در این پژوهش، با ارائه شواهد و نمونه هایی از گویش طاری، ضمن معرفی مشخصه های تصریفی این گویش مانند زمان، وجه، نمود، جهت، سببی سازی، مطابقه (با وندهای فاعلی و ضمیرهای پی بستی) و منفی سازی؛ هم چنین رابطه تصریفی ستاک حال و گذشته و صفت مفعولی و مصدر، شیوه ساخت صیغگان های مختلف فعل ارائه و توضیح داده شده است. داده های مقاله حاضر تماماً به روش میدانی و از طریق مصاحبه و گفتگو با سه گویشور میان سال و سالمندِ طاری گردآوری شده است.
طب عامیانه و تداعی های آن در شعر صائب تبریزی
حوزههای تخصصی:
چنان که بر همه اهالی ادب روشن است، یکی از ویژگی های سبک هندی، یافتن معانی بیگانه و دور از ذهن و تصاویر تو در تو به همراه مضامین جدید است. سبک هندی با تمام ویژگی هایی که دارد، منبع عظیمی از بن مایه ها ست؛ بن مایه هایی از هر قلمرو که به ذهن مخاطب خطور می کند. شاعر سبک هندی، از تمام ظرفیت زبان وادبیات بهره می گیرد تا به هدف خود برسد. یکی از این ظرفیت های زبانی که کمک حال شاعر در خلق مضامین بدیع است، زبان و باور مردم عامی است. صائب به عنوان یکی از شاعران شاخص این دوره، بن مایه های عامیانه در حوزه طب و درمان را در مرکز تداعی های خود به کار برده و پایه گروهی از تصاویر شعری خود را بر آن بنا کرده است. در این مقاله کوشیده شده است، برجسته ترین بن مایه های عامیانه در زمینه طب، که نقش مهمی در زندگی مردم عامی دارد، معرفی شوند. سپس، به ویژگی هایی که سبب شده این بن مایه ها در مرکز توجّه صائب قرار گیرد، پرداخته شده است. علاوه بر آن به عناصری که این بن مایه ها تداعی کرده و تصویرهای شعری که ساخته، با ذکر مثال اشاره شده است.
فرایند کشش جبرانی در گویش بروجردی در چارچوب نظریه بهینگی
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر درباره "فرایند کشش جبرانی در گویش بروجردی" و روش انجام آن به صورت توصیفی- تحلیلی است. در این پژوهش با به کارگیری دو نظریه "بهینگی و مورایی" فرایند کشش جبرانی[1] واکه در گویش بروجردی مورد بررسی قرار گرفت و مشخص گردید دو نوع کشش جبرانی در این گویش وجود دارد: نخست کشش جبرانی واکه که ناشی از حذف همخوان های چاکنایی /h/ و/ʔ/ است و دیگری کشش جبرانی واکه ناشی از حذف واکه. این دو همخوان چاکنایی تنها همخوان های گویش بروجردی هستند که وزن هجایی دارند. حذف این دو همخوان یا واکه سبب می شود مورای آنها به واکه کوتاه پیش از آنها منتقل گردد و از آنجایی که واکه های کوتاه تک مورایی هستند، پس از جذب مورای آزاد شده همخوان های چاکنایی و واکه محذوف، به واکه های دو مورایی تبدیل گردند و فرایند کشش جبرانی بر روی آنها اعمال شود. نتیجه پژوهش حاضر مشخص نمود این فرایند در گویش بروجردی، علاوه بر سه بافت واجی که "بیک مور" معرفی کرده است، در بافت دیگری نیز در واژه های سه هجایی رخ می دهد.
جایگاه واژه های کهن در ذخیره لغوی گویش های فَلغَر
حوزههای تخصصی:
تحقیق در گویش های زبان تاجیکی نشان می دهد؛ لغات ادبی کهن در گویش های جنوبی زیادتر باقی مانده اند. در این جستار، این نظر بیان می شود که نقش عناصر لغوی ادبیات کهن در بعضی از گویش های دیگر زبان تاجیکی، از جمله در گویش های بالاآب رودخانه زرافشان نیز قابل توجّه می باشد. برای نمونه چند واژه از زبان ادبی دوره کهن از گویش های منطقه فلغر را که سبب جدایی گویش های مذکور از دیگر گویش های زبان تاجیکی گردیده، بررسی می کنیم. در فلغر دایره استفاده این واژه ها نسبت به واژگان دیگر که از زبان ادبی دوران کهن به میراث مانده اند، وسیع تر است. در میان واژه های کهن ایرانی اصل ترکیب لغوی گویش های فلغر عنصرهایی به چشم می رسند که جدا از زبان فارسی و گویش های آن، با بعضی گویش های دیگر زبان تاجیکی، زبان دری و گویش های آن و زبان ادبیات دوره کهن کاربرد رایج دارند. این بررسی نشان می دهد که در گویش های فلغر همانند گویش های جنوبی زبان تاجیکی، بعضی از عنصرهای لغوی از زبان ادبیات دوره کهن به میراث مانده و ازجهت شکل و معنی از معادل دوره کهن آنها پیروی نموده اند، بعضی دیگر نیز ازلحاظ شکل و معنی تااندازه ای دور شده اند.
تعبیری ناآشنا در بیتی منسوب به لبیبی
حوزههای تخصصی:
در این یادداشت به بیتی منسوب به لبیبی پرداخته و نشان داده ایم که این بیت تقریباً به همان صورتی که در فرهنگ ها ضبط شده صحیح است و بحث درباره تصحیف اجزای آن که اخیراً در مقاله ای مطرح شده، گویا برخاسته از تعبیر ناآشنای «قاروره بر روی پزشک/طبیب زدن» است. برای این تعبیر شاهدی نیز از رباعیات شمس گنجه به دست داده ایم.
فرایند حذف در گویش رودباری
حوزههای تخصصی:
فرایند حذف elision یا deletion یکی از فرایندهای واجی (phonological process) است که در خدمت اقتصاد زبان است و به منظور کم کوشی و آسان جویی در زبان ها و گویش ها صورت می گیرد. در این نوشتار حذف واج (اعم از واکه، همخوان و هجا) در سطح واژه یا در ترکیب واژگانی در گویش رودباری مورد بررسی قرار گرفته است. گویش رودباری از گویش های کرانه دریای خزر است که در شهرستان رودبار در جنوب استان گیلان به آن سخن می گویند. شواهدی که در این مقاله ارائه شده اند از واژه نامه های مختلف گویش رودباری و نیز از پژوهش میدانی در آبادی های مختلف شهرستان رودبار که به این گویش سخن می گویند به دست آمده است. این پژوهش نشان می دهد که در گویش رودباری از میان واکه ها، بیش از همه e/a/ǝ به عنوان واکه پایانی، و از میان همخوان ها r، x، f، q،n ، š، d، t،z ، s، k، b، v، y، ? و h بیشتر در معرض حذف قرار دارند؛ که در این میان به ویژه بسامد حذف d و r قابل توجه است. حذف همخوان ها عمدتاً پس از واکه و در جایگاه پایانی دیده می شود. به دلیل نزدیکی گویش رودباری با گیلکی، تاتی، تالشی و تبری، نتایج این پژوهش برای پژوهشگران این زبان ها سودمند و تا اندازه زیادی به این زبان ها قابل تعمیم است.
تحلیل برخی فرآیندهای واجی گویش بهبهانی در نظریه بهینگی
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی برخی از فرایندهای واجی رایج در گویش بهبهانی در چارچوپ نظریه بهینگی پرداخته است. این فرایندها عبارتند از: همگونی، حذف ، تضعیف همخوان هایb ، f ، v به غلت دولبی نرمکامی w در محیط پس از واکه، درج غلت دولبی نرمکامی [w] در التقای واکه، تبدیل انسدادی c به غلت کامی [j] در بافت پایان واژه. این پژوهش برای جمع آوری داده ها از روش میدانی و انجام مصاحبه هدفمند بهره برده است. علاوه بر این، برخی از داده ها از منابع مکتوب مانند پایان نامه و کتاب هایی که درباره گویش بهبهانی نوشته شده، استخراج شده اند. یکی از نگارندگان مقاله نیز اهل بهبهان است و به عنوان گویشور نیز در این پژوهش نقش داشته و صحت داده ها را تایید می نماید. گویشوران ده نفر مرد و زن، بی سواد و تحصیل کرده در سنین مختلف بوده اند. پس از جمع آوری داده ها، واژه های موردِ نظر به دقت آوانویسی شده و در نظریه بهینگی به لحاظ واج شناختی تحلیل شده اند. پس از جمع آوری داده ها، واژه ها آوانویسی شده و در نظریه بهینگی تحلیل شده اند. نتایج نشان می دهد که در این گویش فرایندهای حذف و تضعیف از سایر فرایندها بسامد بیشتر داشته اند.
بازتاب باورهای عامیانه و خرافی در شعر کلاسیک؛ با تاکید بر چشم زخم
حوزههای تخصصی:
فرهنگ و ادبیات عامیانه پیشینه فرهنگی و ادبی هر ملتی است. عناصر ادبیات عامیانه داستانها، قصه ها، اسطوره ها، باورها، خرافه ها، لالایی ها، ترانه ها، فهلویات، ضرب المثل ها، چیستا ن ها و امثال اینها است که بخش عظیمی از فرهنگ و هویت یک ملت را تشکیل می دهد. باورهای عامیانه و خرافی یکی از این عناصر می باشد که در ادبیات و شعر کلاسیک هم تأثیر به سزایی داشته است. باور به چشم زخم و شورچشمی یکی از این باورها ست که در جوامع مختلف شاهد آن می باشیم. بشر از دیرباز بر این باور بوده است که چشم زخم آسیبی است که در اثر حسد و سوء نیت دیگران به انسان می رسد و در پی راهکارهایی برای دفع آن بوده است. این باور تنها خاص ایرانیان نیست؛ بلکه در بین هندیان، اعراب، یونانانیان، ایتالیایی ها، امریکاییان اروپایی تبار و ... به شدت رواج دارد. چشم زخم از مضمون هایی است که به کرات در دیوان شاعران فارسی زبان به چشم می خورد. هدف از این پژوهش آشنایی مخاطب با باورهای عامیانه از جمله چشم زخم و بازتاب آن در شعر فارسی است. با بررسی دیوان های شاعران بزرگ مشخص گردید که پدیده چشم زخم از موضوعات حائز اهمیتی است که شاعران بسیار به آن توجه کرده اند. ازآنجایی که تأثیر قرآن و حدیث بر ادب فارسی کاملاً مشهود است، نمی توان گفت چشم زخم عنصری صددرصد خرافی است.