مقالات
حوزه های تخصصی:
نخستین سکونت گاه های اقماریِ برنامه ریزی نشده با نرخ رشدهای کم سابقه، در دهه 1370 پیرامون تهران ظاهر شده و به تدریج به محدوده سایر کلان شهرها مانند مشهد، اصفهان، و تبریز اشاعه یافته است. اسکان هم زمان جمعیت در شهرهای جدید با اجرای سیاست های مسکن اجتماعی (مسکن مهر) این پرسش را به وجود آورده که آیا افزایش سریع جمعیت شهرهای جدید، ذاتی یا ناشی از اجرای چنین سیاست هایی است؟ همین تردید از سویی، مدل تحلیل اثر متغیرهای مهمی چون قیمت مسکن، فاصله و زمان صرف شده برای آمدوشد، را پیچیده تر کرده است. با تحلیل ثانویه روی داده های سرشماری و اطلاعاتی که از منابع دست دوم به دست آمده، هدف این تحقیق، مقایسه تغییر جمعیت شهرهای جدید با شهرهایی است که به عنوان رقیب قابل طرح هستند. یافته ها نشان می دهند که متغیر زمان_سفر کوتاه تر از 60 دقیقه بین شهرهای مورد مطالعه و مادرشهرها، اثر مهمی بر رشد جمعیت شهرها ندارد و افزایش آن، تنها وقتی به کاهش رشد جمعیت منجر می شود که از 60 دقیقه عبور کند. همچنین اثر مثبت قیمت مسکن بر رشد جمعیت شهرها، برخلاف انتظار و احتمالاً بیشتر نشان دهنده علیت برگشتی یا دوسویه از طریق اثر مثبت رشد جمعیت بر افزایش تقاضا و قیمت مسکن است. فاصله تا مادرشهر به عنوان یک متغیر در طول زمان ثابت، بر رشد جمعیت شهرها اثر منفی دارد، هرچند اثر مثبت آن در شهرهایی که با شهر مادر تا 50 کیلومتر فاصله دارند نیز به لحاظ نظری غیرمعنادار است. جزئیات تحقیق نشان می دهد که به دلیل تفاوت چشم گیر ضریب افزایش و رشد جمعیت، در همه این روابط، شهرهای جدید از شهرهای رقیب متمایز هستند. بهبود وضعیت زمین و مسکن و نیز توسعه حمل و نقل مناسب تر و سریع تر به منظور دسترسی به مادرشهر می تواند رشد جمعیت شهرهای جدید را بهبود بخشد.
بررسی وضعیت جابجایی درون شهری در شهر تهران و عوامل مؤثر بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی وضعیت جابجایی محله ای و عوامل مؤثر بر آن در شهر تهران است. روش پژوهش، تحلیل ثانویه داده های طرح «سنجش کیفیت زندگی در شهر تهران» است که در سال 1395 انجام شده است. جامعه آماری تحقیق را شهروندان بالای 18 سال شهر تهران تشکیل داده و حجم نمونه نیز شامل 45000 نفر از 334 محله واقع در 22 منطقه شهر تهران بوده است. یافته ها نشان می دهند که جابجایی های بین منطقه ای و بعد از آن، جابجایی های درون منطقه ای و درون محله ای، از مهمترین انواع جابجایی ها در شهر تهران بوده اند و به طور کلی، 83 درصد از افراد نمونه، یکی از انواع جابه جایی های درون شهری را تجربه نموده اند. در این بین، عمومیت با جابجایی بین منطقه ای بوده است. یافته های تحقیق نشان می دهند که جابه جایی سکونتی برای افرادی که سطح درآمدی و تحصیلات بالاتر دارند و به دنبال بهبود وضعیت زندگی/افزایش متراژ منزل مسکونی هستند، بالاتر است. طبق یافته ها، مهمترین عوامل ماندگاری سکونتی عبارتند از: افزایش تعداد خویشاوندان در یک محله، افزایش سن، تعداد فرزندان بیشتر و افزایش مدت زمان اقامت. نتایج نهایی تحقیق نشان داد که متغیرهای سن، مدت اقامت، وضعیت مسکن، تعداد خویشاوندان و تعداد فرزندان، در احتمال جابجایی درون محله ای و متغیرهای مدت زمان اقامت، سن و تعداد خویشاوندان، در احتمال جابجایی بین محله ای مؤثر هستند.
ارزیابی و ارجحیت عوامل مؤثر بر مدل نگهداشت نخبگان اعضای هیئت علمی وزارتین علوم و بهداشت با رویکرد ترکیبی دیمتل و فرآیند تحلیل شبکه ای فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مطالعه ارزیابی و ارجحیت عوامل موثر بر مدل نگهداشت نخبگان اعضای هیأت علمی وزارتین علوم و بهداشت با رویکرد ترکیبی دیمتل و فرآیند تحلیل شبکه فازی در کشور می باشد.پژوهش حاضر به روش پیمایشی و با استفاده از تکنیک پرسشنامه در سالهای 1396-1398در کشور ایران انجام شد. نمونه شامل 163 نفر از اساتید دانشگاه های برتر تهران با شرایط خاص (دانشیار به بالا،سابقه زندگی و تحصیل در کشورهای خارجی بیش از سه سال ،فارغ التحصیل از بین 500 دانشگاه برتر دنیا،تدریس در دانشگاه های برتر ایران )بودند که به روش تصادفی انتخاب گردیدند.از روش دلفی فازی جهت غربالگری و از رویکرد ترکیبی دیمتل و فرآیند تحلیل شبکه فازی جهت رتبه بندی عوامل استفاده شد. یافته ها حاکی از آن بود که عامل نگهدارنده تأثیرپذیرترین و عامل دافعه تأثیرگذارترین عامل، شناخته شدند. سپس وزن عوامل محاسبه و اهمیت آن ها مشخص گردید. بدین صورت که عامل نگهدارنده اهمیت اول (با وزن 317/0) و عامل دافعه اهمیت آخر (با وزن 084/0) را کسب کردند. نتایج بیانگر آنست که، عامل نگهدارنده به عنوان یک عنصر کلیدی در مدل حاصل به حساب می آید که می تواند در تعامل با چهار عامل دیگر زمینه را برای حفظ نخبگان در کشور فراهم کند.
عوامل مؤثر بر تعداد ایده آل فرزندان در خانواده در استان سیستان و بلوچستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت کنش ها و ایده آل های فرزندآوری در بین گروه های قومی-مذهبی در جوامع چندقومی و تعیین کننده های آن، نقش مهمی در درک خصوصیات ویژه فرهنگ های باروری، ساختار و ترکیب جمعیت خواهد داشت. هدف این مقاله، بررسی عوامل مؤثر بر تعداد ایده آل فرزندان در استان سیستان و بلوچستان است. روش تحقیق، پیمایشی بوده و داده ها با استفاده از پرسشنامه جمع آوری شده است. جامعه آماری شامل زنان و مردان 65-18 ساله استان سیستان و بلوچستان در سال 1397 بوده که از بین آنها، تعداد 413 نفر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. یافته ها نشان می دهند که بیشتر افراد، تعداد ایده آل فرزندان خانواده را دو فرزند می دانند، و این تعداد در بین پاسخگویان غیربلوچ (41 درصد) بیشتر از بلوچ (28 درصد) است. نتایج حاصل از رگرسیون چندمتغیره نیز نشان داد که در مدل نهایی، متغیرهای استفاده از رادیو و تلویزیون و روزنامه، نگرش جنسیتی مدرن، تأثیر منفی و معنی دار، و متغیرهای سن، هزینه خانوار، قومیت و بُعد مناسکی دینداری اثر مثبت و معنی دار بر تعداد ایده آل فرزند دارند. همچنین تأثیر سایر متغیرها بر تعداد ایده آل فرزند، تحت تأثیر متغیر دینداری (بُعد مناسکی) است.
عوامل مؤثر بر فاصله ازدواج تا تولد اولین فرزند در شهر تهران با استفاده از مدل های سابقه رخداد وقایع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عوامل اساسی کاهش باروری به سطح پایین و بسیار پایین، تأخیر در ازدواج و فرزندآوری است. هدف اساسی این مقاله، بررسی عوامل مؤثر بر فاصله بین ازدواج تا تولد اولین فرزند در شهر تهران با استفاده از مدل های سابقه رخداد وقایع است. حجم نمونه، 456 زن ازدواج کرده 49-15 ساله شهر تهران است. به منظور برآورد فاصله بین ازدواج تا تولد اول، از روش کاپلان مایر و برای شناسایی عوامل مؤثر بر آن، از مدل بقای لوگ لوجستیک با شکنندگی مشترک گاما استفاده شده است. نتایج نشان می دهد، میانه فاصله ازدواج تا تولد فرزند اول، 33 ماه است. تأخیر در انتقال به مادری، از ویژگی های کوهورت های ازدواجی اخیر است. فاصله تولد اول برای زنان با تحصیلات دیپلم و کمتر (765/0=TR) نسبت به تحصیلات دانشگاهی، کوتاه تر است. زنانی که در سن بالاتری ازدواج کرده اند، در فاصله کوتاه تری، فرزند اول خود را به دنیا آورده اند. زنان شاغل در فاصله طولانی تری فرزند اول خود را به دنیا آورده اند (301/1=TR). به طور کلی زمان بندی موالید، با سایر حوزه های زندگی از جمله وضعیت شغلی و تحصیلی زنان پیوند دارد. ایجاد زمینه ای برای هماهنگی بین اشتغال، تحصیل و فرزندآوری تأثیر عمده ای در برنامه ریزی صحیح برای طرح های افزایش جمعیت و تسهیل ایده آل های باروری زوجین خواهد داشت.
مطالعه رفتارهای پرخطر جنسی و عوامل اجتماعی و فرهنگی مرتبط با آن در میان جوانان شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجه به سلامت جوانان، به عنوان ارزشمندترین منابع انسانی جامعه، بسیار ضروری است. یکی از مباحث مهم حوزه سلامت جوانان، رفتارهای پرخطر جنسی است که با توجه به تغییرات نگرشی که در جامعه شاهد افزایش آن هستیم، پرداختن به آن ضروری به نظر می رسد. مطالعه حاضر با همین هدف، به بررسی رفتارهای پرخطر جنسی جوانان پرداخته و با نگاهی جامعه شناختی، مؤلفه های مرتبط با آن از جمله سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی مرتبط با سلامت و سلامت معنوی را مورد مطالعه قرار داده است. در مطالعه حاضر، جامعه آماری شامل جوانان 29-18 ساله شهر شیراز است و حجم نمونه بر اساس جدول لین، 600 نفر تعیین شد. با استفاده از ابزار پرسشنامه (تلفیقی از مقیاس استاندارد و محقق ساخته)، داده ها از طریق نمونه گیری طبقه ای چندمرحله ای جمع آوری و با استفاده از نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان می دهد که میان سن، وضعیت تحصیلی، سرمایه فرهنگی مرتبط با سلامت، سرمایه اجتماعی در تمامی ابعاد و سلامت معنوی با رفتارهای پرخطر جنسی رابطه آماری معکوس و معناداری وجود دارد. هم چنین میان جنس و وضعیت تأهل نیز با این رفتارها تفاوت معنادار وجود دارد؛ به طوری که در میان زنان و افراد متأهل، رفتارهای پرخطر جنسی کمتر بوده است. از این رو، سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی نقش مهمی در پیشگیری از رفتارهای پرخطر جنسی دارد. بنابراین، تقویت و بهبود این سرمایه ها می تواند ارتقاء رفتارهای مبتنی بر سلامت را به دنبال داشته باشد.
مدل علّی گرایش به طلاق عاطفی بر اساس الگوهای ارتباطی زوجین با میانجی گری دلزدگی زناشویی (مطالعه موردی: شهرستان قصرشیرین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف تدوین مدل علّی گرایش به طلاق عاطفی بر اساس الگوهای ارتباطی زوجین با میانجی گری دلزدگی زناشویی انجام شد. با توجه به هدف، این مطالعه از نوع کاربردی و شیوه اجرای آن توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل تمامی زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره بهزیستی شهرستان قصرشیرین طی سال های 1398- 1397 بودند که از میان آنها به شیوه در دسترس، 384 زن و مرد به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده، پرسشنامه های استاندارد طلاق عاطفی گاتمن (1999)، الگوهای ارتباطی (CPQ) و دلزدگی زناشویی پاینز (1996) بود. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری نشان داد: بین گرایش به طلاق عاطفی بر اساس الگوهای ارتباطی با میانجی گری دلزدگی زناشویی رابطه معنی داری وجود دارد. همچنین، دلزدگی زناشویی، رابطه بین گرایش به طلاق عاطفی و الگوهای ارتباطی را میانجی گری می کند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که با افزایش الگوی ارتباطی سازنده متقابل در بین زوجین متقاضی طلاق، آن ها دلزدگی زناشویی کمتری را تجربه می کنند. در صورتی که دلزدگی زناشویی زوجین متقاضی طلاق نیز بالا رود، طلاق عاطفی افزایش می یابد.