۱.
در تحلیل گفتمان انتقادی، زبانشناس سعی دارد با به کارگیری ساز و کارهای مناسب بین پیام نهفته در متن که بر پایه دیدگاه اجتماعی خاصی سامان یافته است، با نحوه بیان ارتباط برقرار نماید و توجیه لازم در باب شکل گیری پیام نهفته را فراهم آورد . این ساز و کارها به ساختارهای گفتمانمدار تعبیر شده اند. این ساختارها می توانند مولّفه های زبانشناختی ای باشند که توسّط بــرخی از زبانشناسان در تحلیل اعمال شده اند . در این نوشته عنوان شده است که می توان ازمولّفه های جامعه شناختی - معنایی گفتمانمدار بهره جست وبرای توضیح بیشتر ازمثال هایی در تصویر سازی کارگزاران اجتماعی استفاده شده است .
۲.
زبان تصّوف ، در آنجا که میخواهد به بیان تجارب صوفیانه و شناخت و آگاهی درونی بپردازد، با زبان عادی متفاوت است و زبانی رمزی و هنری به حساب میآید. شطحیّات که محصول غلبه وجد و بیخودی در صوفی است و نوعی سخن پارادوکسی به شمار میرود، مصداق کامل زبان هنری و نمادین صوفیه است. در مقالة حاضر، ابتدا با بررسی تاریخچه شطح، معنی لغوی و تعریف شطح در آثار صوفیه و سابقة تاریخی و مفهوم واقعی آن مورد بحث قرار گرفته و با ذکر نمونههایی از شطحیّات، تلاش شده، با معرّفی ویژگیهای متمایز زبان هنری نسبت به زبان عادی و اشکال مختلف آشناییزدایی، از جمله بیان پارادوکسی ، ثابت شود که شطحیّات صوفیه با بعضی از اشعار منثور معاصر قابل مقایسه بوده، از ارزش هنری والایی برخوردارند.
۳.
در این مقاله، نسخة خطی فارسی کتابخانه حکومت آندهراپرادش حیدرآباد هند معرّفی میشود، نخست مشخّصات صوری نسخه، یعنی نام مولّف و کاتب، زمان تالیف و کتابت، تعداد و اندازة اوراق و آغاز و انجام نسخه ذکر میشود؛ آنچه معمول مندرجات فهرست نسخ خطی است. آنگاه، محتوای نسخه که در مباحث صرف و نحو و معانی و بیان و بدیع فارسی و معانی ثانویه حروف که در پنج فصل رقم خورده است، بررسی میشود. به نگرش عمومی او در باب بلاغت و تقسیم بندی او در این باب اشارت میرود و بعضی مشترکات و تفاوتها را یادآور میشود. اعلام و کتبی که در این نسخه به آنها اشارت رفته و یا به مطالب آنها استناد شده؛ همچنین، نام شاعرانی که به شعر آنها استشهاد گشته، استخراج میشود و سرانجام، با استنتاج نهایی و برشمردن ویژگیهای محتوایی و ارزش کتاب، مقاله به پایان میرسد.
۴.
خانواده و جامعه همواره سعی دارند نقشهای اجتماعی را به کودکان بیاموزند. در این بین، کتابهای داستانی با ارائه این نقشها در قالب قصّه به کمک آنها میآیند و قالبهای رفتاری هر جنس را ارائه میدهند. از آنجا که کودک دامنه لغات خود را از طریق کتاب گسترش میدهد و نقشها و روابط اجتماعی را فرا میگیرد، لذا نحوه معرّفی نقشهای زن و مرد در این کتابها از اهمیّت خاصی برخوردار است، چرا که کودک از طریق قرائت این کتب میآموزد که چه اعمالی مردانه و چه اعمالی زنانه هستند و چگونه باید نقش خود را به عنوان یک زن یا مرد در جامعه ایفا کند. پژوهش حاضر، بر اساس احساس چنین نیازی پدید آمده است تا روشن سازد نویسندگان کتابهای کودکان چه الگوهایی را از نقش زن و مرد در جامعه فعلی ارائه میدهند و این نحوه معرّفی، چه تأثیراتی بر زندگی آینده کودکان دارد. هدف و انگیزه اصلی انجام این بررسی، شناسایی و مقایسه نقشها و پایگاههای اجتماعی زن و مرد در کتابهای داستانی کودکان در سالهای 78-69 است. به این منظور، سعی شده تا زنان و مردان داستانها از نظر مشاغل، ویژگیهای شخصیّتی، وضعیّت طبقاتی، نوع تفریح، فعّالیّتهای سیاسی، تصمیم گیری، اخلاق، قدرت، زیبایی و ... با یکدیگر مقایسه شوند. بررسی تأثیر متغیّرهایی چون جنسیّت نویسنده و تصویرگر و ملیّت نویسنده بر ارائه تصاویر و نقشهای جنسی هدف دوم میباشد. هدف سوم، مقایسه تصویر زن در کتب داستانی با نقش زن در جامعه امروز است.
۵.
محمّد شیرین مغربی، مشهور به شمس مغربی، یکی از شاعران بزرگ عارف در نیمه دوم قرن هشتم و اوایل قرن نهم هجری است. شهرت اصلی وی به سبب تبلیغ و تفسیر اندیشههای ابن عربی است. اشعار شمس هر چند که در ساحت معنای نخستین خود بسیار روشن و گویا هستند، در دلالت معنا یا معانی ثانویه خود فوقالعاده پیچیده، مبهم و نمادین به نظر میرسند. این ابهام از آنجا ناشی میشود که وی با توجّه به محدودیّت ساختاری غزل، امکان توضیح کامل اندیشهها و واژگان خاص خود را ندارد و از بسیاری واژهها با بار نمادین فرهنگی، شخصی و فرارونده بهره گرفته است. نگارنده با توجّه به همین نکته، در مقاله حاضر سعی نموده یکی از نمادهای مورد علاقه وی، یعنی آفتاب و وابستههای آن را، با توجّه به گستردگی کاربرد آنها در دیوان اشعار شمس بررسی نماید. این واژه کاربرد نمادین خود را از تخلّص شاعر به شمس مغربی گرفته تا تبیین مهمترین اندیشههای مربوط به وحدت وجود، پیوسته نشان میدهد. در این گفتار سعی شده تا با تأویل واژه شمس و واژگان مربوط به آن، راه برای درک دقیقتر گوشههایی از نکتههای ناگفته در متن غزلیات هموار شود و نشان داده شود که چگونه میتوان فضای خالی بین خواننده و متن را پر نمود. تکنیک و روش مطالعه در مقاله حاضر عبارت است از تحلیل محتوا، توصیف و طبقهبندی کاربردها و معانی نمادین این واژه، نویسنده برای دستیابی به اهداف اصلی خود، برخی از معانی نمادین آفتاب را که با وضوح و روشنی بیشتری توسط شاعر ارائه شده، به عنوان کلیدی برای درک موارد کاملا مبهم مورد استفاده قرار داده است.