میرزا احمد خان مشیرالسلطنه (نخست وزیر محمدعلی شاه در عصر مشروطه) به نیک نفسی و تدین و خیر خواهی شُهره بود، چندانکه مخالفینش نیز به وجود این اوصاف حسنه در وی اعتراف داشتند.1 در آستانه طلوع مشروطه با عینالدوله در افتاد و به همین علت به مشهد تبعید شد.2 در آنجا نیز واسطه اصلاح کار مردم شورشی با دولت بود.3 با این سوابق، پس از عزل عینالدوله، وزیر عدلیه رژیم مشروطه گردید و حتی میخواستند او را «رئیس مجلس قرار دهند.»4
چگونگی روابط با دیگر کشورها یکی از مهم ترین کارکردهای هر حکومتی است. عوامل گوناگونی در اتخاذ سیاست خارجی دولت ها، مؤثر واقع می شوند که می توان آن ها در دو دسته کلی عوامل داخلی و خارجی تقسیم بندی کرد. عوامل داخلی متأثر از گروه های قدرتمند در درون هر ساختار سیاسی می باشد که برای حفظ یا بدست آوردن منافع، خواهان اعمال نظر در سیاست گذاری خارجی حکومت ها هستند و منظور از عوامل خارجی آن است که برای فهم و خوانش سیاست خارجی یک کشور باید موقعیت منطقه ای آن کشور و نظام جهانی حاکم بر کشورها را مدّ نظر قرار داد. شرایط خاص جغرافیایی و وارد شدن ایران در نظام جهانی از دوره قاجار، تعیین سیاست خارجی را به محملی برای جنگ گروه های قدرت داخلی و خارجی تبدیل کرد. از عوامل داخلی می توان شاه، دولت و از دوره مشروطه به بعد مجلس و افکار عمومی و از عوامل خارجی می توان کشورهای روس و انگلیس را در تعیین سیاست خارجی حکومت ایران مؤثر دانست. در این پژوهش با رویکردی توصیفی و تحلیلی و با استفاده از منابع دست اول، عوامل مؤثر در سیاست خارجی ایران معیّن می گردد؛ همچنین چرایی، چگونگی و منابع قدرت دهی هر یک از این عوامل مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
در جریان انقلاب مشروطه، گروه های اجتماعی گوناگونی اعم از روشنفکران، علماء، اصناف و صوفیان نقش آفرینی کردند. برخی از اعضای این گروه ها، در پی انقلاب مشروطه به صف هواداران انقلاب پیوستند و برخی دیگر هم یا به جبهه مخالفان گرویدند و یا مشی کاملاً بی طرفانه ای برگزیدند. صوفیان و درویشان نیز از جمله طیف هایی بودند که در این حادثه نقش داشتند. شعب مختلف نعمت اللهیه از جمله صوفیانی بودند که در جریان انقلاب مشروطه منشأ اثر شدند. در پژوهش حاضر در ابتدا جهت گیری اجتماعی و سیاسی هر یک از چهار شعبه طریقت نعمت اللهیه یعنی طرایق صفی- علیشاهی، گنابادیه، کوثر علیشاهی و مونس علیشاهی نسبت به مشروطه بررسی شده. و در ادامه به مسئله اساسی پژوهش حاضر، یعنی دلایل متفاوت بودن رویکردهای هر یک از این شعب به مسئله انقلاب مشروطه پرداخته شده است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که سه عامل: طبقه اجتماعی هواداران سلسله، رهبری سلسله و فضای اجتماعی – سیاسی مراکز سلسله ها، در اخذ جهت گیری های سیاسی متفاوت این شعبه ها بیشترین سهم را داشته اند.