فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۴٬۴۴۹ مورد.
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
27 - 52
حوزههای تخصصی:
این نوشتار، تلاشی است برای نشان دادن این نکته که قرینه گراییِ مبتنی بر عقل گرایی حداکثری، در طول تاریخ فلسفه چه در حوزه معرفت شناسی و چه در حوزه اخلاق باور، سازوکار حقیقی شکل گیری ایمان به خدا را، به شکل مبالغه آمیزی تحت تأثیر قرار داده و در سایه نوعی جزم اندیشی، نقش عوامل دیگری مانند عواطف، امیال و به خصوص اراده را که در چارچوب فهم عرفی به شکل گیری ایمان در خداباوران منجر می شود، نادیده گرفته است. در میان متفکران معاصر، ویلیام جیمز و پلنتینگا تلاش کرده اند این رویکرد جزم گرایانه را تعدیل کرده و آن دسته از جنبه های عملی شکل گیری ایمان را که همواره از نظر دور مانده اند، احیا کنند. مهم ترین نقطه اشتراک در نظریه پردازی این دو، توجه به جنبه های عملی ایمان در چارچوب فهم عرفی و تأکید بر نقش مهم اراده در کنار عقل در شکل گیری ایمان است. به این ترتیب می توان نشان داد که آرای ویلیام جیمز و پلنتینگا مکمل یکدیگر در زمینه نحوه شکل گیری سازوکار ایمان به خداوند است.
رابطه ابتناء چندگانه و بازسازی دیدگاه داروینیسم نورونی درمورد آگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اغلب پاسخ های علمی که به مساله آگاهی داده شده، یا به سمت تقلیل گرایی لغزیده اند و یا از طریق کارکردگرایی سعی در تبیین آن داشته اند. اشکال مشترک اکثر آنها نادیده گرفتن جنبه پدیداری و کیفی آگاهی است. دیدگاه داروینیسم نورونی این مزیت را دارد که به رغم علمی بودن، هردو منظر تقلیل گرایی و کارکردگرایی را کنار میگذارد و از طریق مکانیسم انتخاب طبیعی در فرایند تشکیل گروه های نورونی سعی در تبیین آگاهی دارد. این نظریه اگرچه بر اکثر چالش های معاصر که در مسیر تبیین آگاهی قرار گرفته اند، مثل مساله کوربینی، فائق می آید ولی مساله دشوار یا همان تبیین کوالیا را فرومیگذارد. در این زمینه این دیدگاه دچار نوعی عدم کفایت داده های تجربی برای تعین نظریه است. در این مقاله پیشنهادی برای تکمیل و توسعه این نظریه در جهت عبور از اشکال مذکور، ارائه شده است. این کار با معرفی رابطه ابتناچندگانه که ریشه در متافیزیک تمایلی دارد، انجام میشود. این رابطه ویژگی های پایه را به ویژگی های سطح بالا مرتبط میکند اما تفاوت آن با رابطه ابتناء کلاسیک این است که میتواند رابطه خاص علّی بین سطوح را توضیح دهد. در مقاله نشان داده می شود این رابطه قابل انطباق بر نظریه داروینیسم نورونی است. داروینیسم نورنی برای تبیین آگاهی، از قابلیت نورونهای منفرد یا گروه های نورونی و از محرکهایی که از طریق حسگرهای بیرونی بدست می آید و همچنین از ویژگی های بروز یافته سطح بالاتر، استفاده می کند.
جای گیری ارزش های اخلاقی در پیام رسان های فوری به مثابه سیستم های اجتماعی – فنّی و استلزامات سیاستی آن (بررسی نظری پیام رسان های فوری بومی و غیر بومی در ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چرا برخی سیاست های فناوری موفقیت آمیزند و برخی دیگر خیر؟ گرچه این پرسش یکی از پرسش های اصلی در سیاست علم، فناوری و نوآوری محسوب می شود، می توان از منظر فلسفه فناوری نیز به آن پاسخ گفت. هدف مقاله پیشِ رو بررسی این مسأله و پاسخ به آن با توسل به رابطه ارزش و فناوری است که در دهه های اخیر به یکی از درون مایه های اصلی فلسفه فناوری تبدیل شده است. امروزه نه تنها ادعای ارزش باریِ فناوری چندان چالش انگیز جلوه نمی کند، که چگونگی جا ی گیری ارزش های اخلاقی در فناوری است که به مسأله اصلی بدل گشته است. به عنوان نمونه، فان دو پول اخیراً مسأله چگونگی جای گیری ارزش ها در سیستم های هوش مصنوعی به مثابه سیستم های اجتماعی – فنّی را بررسی و شرحی از آن ارائه کرده است. در این مقاله از این شرح استفاده می شود تا پرسشی مرتبط با سیاست فناوری در ایران تبیین شود: چرا سیاست های ایجاد و توسعه پیام رسان های بومی و عدم استفاده از پیام رسان های غیربومی به منظور تحقق ارزش نظم عمومی موفق نبوده اند؟
رویکرد رابطه گرا به علم مدرن در مکتب ماربورگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رابطه گرایی در نقطه مقابل جوهرگرایی قرار می گیرد و به جای مطالعه اشیاء منفک از یکدیگر به مطالعه روابط عینیِ متعین کننده آنها مبادرت می ورزد. مکتب ماربورگ یکی از مهمترین تبیین کنندگان این ایده است. تقریر این مکتب از رابطه گرایی برای حل بحران علم در قرن بیستم یعنی ارائه یک پاسخ برای پارادوکس پیشرفت علم در عین وقوع تغییرات انقلابی در آن بدون از دست رفتن عینیت علمی بود. ایده ی ماربورگی ها این بود که اگر این تغییرات را بتوان بر اساس یک قانون یا روش عینی توضیح داد، اعتبار علم نیز حفظ خواهد شد. این روش عینی همان روش استعلایی است که متاثر از منطق استعلایی کانت صورتبندی شده است. در این رویکرد رابطه مفهوم و واقعیت مورد بازبینی قرار می گیرد، واقعیت خصلت تماما مفهومی و در عین حال پویا پیدا می کند و توضیح داده می شود که ابژه نظریات علمی چطور به طور مداوم به عنوان یک مولفه فرهنگی بازتولید می شود.
رابطه خدا با آفرینش نخستین؛ تحلیل مفهومی مؤلفه های خوانش ابن سینا از قاعده الواحد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قاعده ی الواحد را می توان یکی از مهم ترین و پر چالش ترین قواعد فلسفی به حساب آورد. ابن سینا یکی از فیلسوفانی است که به این قاعده پرداخته است. او در عینِ اقامه ی ادله برای اثبات قاعده ی الواحد، آن را در نمط پنجم الاشارات ذیل عنوان "تنبیه" مطرح کرده است. خواجه نصیرالدین بر این اعتقاد است که چون ابن سینا این قاعده را بدیهی می داند، آن را ذیل عنوان "تنبیه" آورده است. بر این اساس با تصور صحیح و دقیق مولفه های قاعده، به تصدیق قاعده می رسیم، بی آن که نیاز به استدلالی له مدعا یا استدلالی علیه دلالیل مخالفان داشته باشیم. در این مقاله، سعی می شود به روش تحلیل مفهومی، یکایک مولفه های قاعده مورد مداقه قرار گیرد و پس از آن، سازگاری هیات تالیفی این مولفه ها بررسی گردد. در نهایت، به دلیل عدم سازگاری برخی از این مولفه ها با یکدیگر، در می یابیم که از تصور مولفه ها نمی توان به تصدیق آن راه یافت و تنبیهی بودن آن رد می شود
مبانی و ادله نفی صفات در کلام امامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
73 - 98
حوزههای تخصصی:
آموزه نفی صفات به صراحت در روایات اهل بیت(ع) آمده و در مدارس کلامی امامیه مورد پذیرش اکثر متکلمان امامیه بوده است. با وجود این، امروزه براساس مبانی فلسفی، و به خصوص حکمت متعالیه مورد نقد و انکار قرار می گیرد. در تحقیق حاضر، مبانی و ادله آموزه نفی صفات از متون کلامی امامیه در مدارس گوناگون کلامی شناسایی و استخراج و نشان داده شده است که این آموزه دارای مبانی عقلی و کلامی خاص خود است. این مبانی و ادله به طور خلاصه عبارت اند از: آموزه توحید ذاتی با سه تقریر نفی تعدد، نفی ترکیب، و نفی شبیه، اتحاد وصف و صفت، امتناع توصیف ذات، امتناع محدودیت، مخلوقیت صفت و موصوف و آموزه خلقت. در کنار آنچه گفته شد، تعداد زیادی از روایات ناظر بر نفی صفت هم پشتوانه نقلی این دیدگاه هستند.
بازسازی پاسخ ابن عربی به مسئله شرّ بر اساس رویکرد اگزیستانسی هسکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله شر از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول کرده و اندیشمندان بسیاری از راه های مختلف در صدد پاسخ گویی به آن برآمده اند. این راه ها گاه برای جلوگیری از احساس الحاد یا ناامیدی نسبت به خالق هستی و گاه برای کاهش رنج یا اضطراب در زندگی مطرح شده اند. در سنت عرفان اسلامی، ابن عربی که بنیانگذار عرفان نظری است، بر اساس مبانی عرفانی خاص خود یعنی نظام اسماء و صفات الهی، نظام احسن، اعیان ثابته، و وحدت شخصی وجود به ارائه راه حل در این زمینه پرداخته است. در این مقاله می کوشیم بر اساس همین مبانی عرفانی و با توجه به شباهت رویکردهای عرفانی با رویکرد الهیات اگزیستانسی، به کشف و بازسازی پاسخ ابن عربی در این زمینه در مورد مسئله شر بر اساس تقریر اگزیستانسی هسکر بپردازیم . بر مبنای این راه حل، شر از نگاه ابن عربی، امری نسبی و مقید است و به تعین ها و قابلیتهای پدیده های موجود بازمی گردد و از آنجا که بر اساس اسمای حسنای الهی، کل نظام، نظامی احسن تلقی می شود و بر اساس نظریه وحدت شخصی وجود، حقیقت وجود در خداوند منحصر است، معنا بخشی و تسلادهی با وجود الهی، امکان پذیر می شود.
انسانی کردن تکنولوژی پزشکی: وجه آشکار شده در پاندمی کووید 19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
261-277
حوزههای تخصصی:
ویروس کرونا با سرعت زیادی در حال گسترش در جهان است و انسان با تمام توان خود تلاش دارد در برابر این ویروس از خود محافظت کند. آدمی مانند سالیان گذشته تکنولوژی را راه حلی برای برون رفت از این شرایط در نظر گرفته و دست به دامان آن شده است. روش های غربالگری، پیشگیری و درمان مختلفی با استفاده از تکنولوژی گسترش یافته است. استفاده از تب سنج های دیجیتال، ماسک های متنوع، لباس های کامل پیشگیری مانند گان و لباس اورال(Overall) و دستگاه های ونتیلاتور از جمله استفاده های مختلف از تکنولوژی در این راستاست. انسان زدایی تکنولوژی ویژگی ای است که از گذشته نیز مطالب متعددی در باب آن نگارش شده و مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله تلاش شده است با استفاده از دریچه نگاه فلاسفه ای همچون لاتور، فینبرگ و هایدگر به مقوله انسانی کردن تکنولوژی پزشکی بپردازیم و اینکه آیا می توان برای ارتقاء رابطه پزشک و بیمار در این شرایط، تکنولوژی های انسانی ساز را جایگزین تکنولوژی های انسان زدا کنیم یا خیر.
ارزیابی استدلال اشتیاق حاجی بر ناسازگاری الزامات اخلاقی با تعین گرایی علّی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۱)
201 - 221
حوزههای تخصصی:
در دو دهه اخیر، اشتیاق حاجی، با برجسته کردن بخشی از مسئله اختیار که پیش از این توجه چندانی به آن نشده بود، استدلال کرده است که تعین گرایی علی نه تنها مسئولیت اخلاقی، بلکه الزامات اخلاقی را هم با چالش مواجه می سازد. وی در این زمینه می کوشد از طریق اثبات ویژگی برخورداری از امکان های بدیل برای الزامات اخلاقی و سپس نشان دادن تعارض آن با تعین گرایی علی، از ناسازگاری الزامات اخلاقی با تعین گرایی علی دفاع کند. نوشتار حاضر، با بررسی دیدگاه وی درباره اثبات امکان بدیل قوی برای الزامات اخلاقی که در حفظ اعتبار استدلالش نقشی مهم ایفا می کند، کوشیده است نشان دهد که مدعای وی درباره عدم نیازمندی الزامات اخلاقی به منشأ نهایی بودن عامل نادرست یا دست کم نامدلل است. گفتنی است که نقد مذکور فقط شیوه استدلال وی را زیر سؤال می برد، ازاین رو به مدعای اصلی وی درباره ناسازگاری الزامات اخلاقی با تعین گرایی علی نه تنها خللی وارد نمی سازد که حتی آن را تقویت هم می کند
در دفاع از الگوی مکانیکی علّی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هیچکاک با مثال های نقض خود نشان داد که همچنان مسئله ربط تبیینی در الگوی جدید تبیین علمی وسلی سالمون برقرار است. در برهمکنش های فرایندهای علّی علامت های مختلفی به وجود می آیند. به زعم هیچکاک نمی توان با رویکرد سالمون مشخص کرد که کدام علامت یا کمیت حفظ شده، از نظر تبیینی مرتبط است با پدیده تبیین خواه مورد نظر. ما با کمک تحلیل تقابلی پیتر لیپتون تلاش می کنیم تا به ایراد هیچکاک پاسخ دهیم. نشان می دهیم با انتخاب وضع مقابل مناسب و مشخص کردن اختلاف میان وضع واقع و وضع مقابل می توان علامت یا کمیت حفظ شدهِ ازنظر تبیینی مرتبط را تعیین کرد.
دیدگاه فلاسفه اسلامی در مورد تولد خود به خودی موجودات زنده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طب و طبیعیات قدیم این دیدگاه پذیرفته شده بود که موجودات زنده می توانند بدون زاد و ولد، مستقیما از طریق امتزاج عناصر چهارگانه و دریافت صورت از مبادی خود پدید بیایند. بر این اساس معتقد بودند که برخی از حیوانات می توانند از جمادات و یا از بدن انواع دیگری از موجودات زنده پدید بیایند که از نظر نوع با آنها متفاوت هستند. به عنوان مثال از گِل و لای، موش و از یونجه، عقرب و از گوشت فاسد شده، مگس پدید می آید. این نوع پدید آمدن جانداران را «تولد» نامیده اند که در مقابل «توالد» قرار دارد که ناشی از فعالیت قوه مولده موجودات زنده است. این دیدگاه که در آثار ارسطو نیز مطرح شده است، مورد پذیرش ابن سینا بوده و پس از وی نیز در میان فلاسفه اسلامی رواج داشته است. این دیدگاه کاربردهای مختلفی در فلسفه اسلامی داشته است که عبارتند از: 1. تخیلی نبودن داستان های سلامان و ابسال و حی بن یقظان؛ 2. تبیین نحوه پدید آمدن موالید ثلاث (جماد، نبات و حیوان) بر روی کره زمین؛ 3. دیدگاه مکمل بر نظریه دور و کور؛ 4. تبیین نحوه حفظ انواع؛ 5. مثالی از امور اتفاقی؛ 6. دلیلی بر وجود عقل مفارق؛ 7. شاهدی بر قابل تحقق بودن برخی از وقایع نادر دینی؛ 8. شاهدی بر امکان معاد. دیدگاه تولد خود به خودی موجودات نهایتا در زیست شناسی جدید در قرن نوزدهم توسط آزمایش های لویی پاستور ابطال گردید. در این مقاله با تجزیه و تحلیل مبانی و دلایل پذیرش این نظریه، کاربردهای آن در فلسفه اسلامی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
جریان شناسی علم الهی و بازتاب آن در نگاه زین الدین کشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
99 - 125
حوزههای تخصصی:
زین الدین کشی در رساله تحفه الأصحاب فی معرفه رب الأرباب، همدلانه با حکمت سینوی، معتقد است که خداوند به ذات خود علم حضوری داشته و به اشیای پیش از پیدایش آنها علم تفصیلی حصولی دارد. او در عین حال همگرایانه با حکمت اشراق، بر این باور است که علم خداوند به موجودات پیش از پیدایش آنها، علم اجمالی و پس از پیدایش آنها، علم حضوری تفصیلی است و همه موجودات، با وجود عینی خود نزد او حاضرند. البته علم خدا به اشیا، بدون وساطت صورت های عقلی است. در واقع مبتنی بر رویکرد تطبیق دو دیدگاه یادشده، کشی علم خداوند را علمی حضوری دانسته که خود وجود معلوم برای عالم حاضر است، برخلاف علم حصولی که ماهیت معلوم برای عالم حاضر است. ازاین رو می توان گفت با توجه به معنای جامع علم که حضور معلوم نزد عالم است، کشی علم خداوند را صرفاً از نوع علم حضوری می داند؛ چراکه این معنای علم مبرا از هرگونه نقص و عیب است. افزون بر این، کشی براساس تلفیقی همگرایانه با پیشینیان خود، از راه های مختلفی برای اثبات علم خداوند بهره برده و به نظر می رسد به نحو غیرمستقیم زمینه های ظهور دیدگاه جدید را در آینده فراهم کرده است.
واقع گرایی علمی، واقع گرایی ساختاری و برهان فرا-استقراء بدبینانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واقع گرایان علمی با استناد به برهان «معجزه نیست» (NM)، صدق (تقریبی) نظریه های علمی و وجود هستومندهای (مشاهده ناپذیرِ) پیشنهاد شده توسط آن ها را علت موفقیت علوم در پیش بینی و توضیح می دانند. اما ضدواقع گرایان با استناد به برهان «فرا-استقراء بدبینانه» (PMI)، ادعا می کنند نظریه های موفق و در عین حال کاذبِ گذشته نشان می دهند که رابطه ای بین موفقیت یک نظریه در توضیح و پیش بینی، از یک طرف، و صدق آن نظریه، از طرف دیگر، وجود ندارد. یکی از مهم ترین پاسخ های واقع گرایان به PMI، نظریه «واقع گرایی ساختاری»، ارائه شده توسط جان ورال است. هدف این نظریه این است که نشان دهد ساختار صوری-ریاضی نظریه های موفقِ گذشته در نظریه های موفق امروزی حفظ شده اند، و ترم های حاکی از این ساختارها، به هستومند هایی (ساختارهایی) یک سان ارجاع می دهند. در این مقاله، پس از توضیح NM و PMI، با بررسی و نقد نظریه واقع گرایی ساختاری در دو خوانش معرفت شناسانه و هستی شناسانه، نشان خواهیم داد که این نظریه توان رد برهان PMI به شکلی فیصله بخش را ندارد. با این حال، برون شد مقاله این است که چنان چه واقع گرایانِ ساختاری دامنه واقع گرایی خود را به گزاره های وجودیِ نظریه های علمی، یعنی به نوعی واقع گرایی موسوم به "واقع گرایی وجودی" محدود سازند، دیگر برهان PMI علیه آن ها کارساز نخواهد بود.
منظرگرایی ابزارهای علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با اندیشیدن به شان معرفت شناختی ابزارهای علمی به مناقشه ی واقع گرایی علمی می پردازد. ادعای اصلی مقاله این است که یک دیدگاه منظرگرایانه و در عین حال واقع گرایانه قادر است نقش ابزارها در علم را توضیح دهد. در این راستا، منظرگرایی ابزاری تعریف، و از آن در برابرِ این سه نقد دفاع می شود: 1- منظرگرایی به نسبی گرایی می انجامد، 2- این دیدگاه منظرگرایانه که ابزارها بخشی از واقعیت را بازنمایی می کنند پیش پاافتاده است، 3- این ادعای منظرگرایانه که ابزارها شفاف نیستند یا پیش پاافتاده یا غیرقابلقبول است. در پاسخ، بر اساس مفهوم «قوّت» از نسخه ای واقع گرایانه از منظرگرایی دفاع می کنم، و چنین استدلال می کنم که منظرگرایی دلالت هایی جالب توجه برای تکثرِ بازنمایی های علمی و همچنین برای آموزش علم به عموم دارد. به علاوه، توضیح می دهم که دیدگاه (پسا)پدیدارشناختی درباره ی «میانجی» می تواند این ادعا را که ابزارها شفاف نیستند روشن کند.
مواجهه با نظریه تکامل داروین در ایران: روایت مارکسیست ها در عصر پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
105-133
حوزههای تخصصی:
نظریه تکامل داروین و نظریه تکامل اجتماعی مارکس هر دو ریشه در مدرنیته غربی داشتند. بار اصلی ترویج اندیشه داروین در ایران نیز در عصر پهلوی یکم بر عهده مارکسیست ها بود. رویکرد مارکسیست ها به نظریه تکامل داروین در این دوره ضمن شباهت هایی که با مواجهه اندیشمندان ایرانی دوره ی قاجار با نظریه تکامل داشت، اما روایت زیست شناختی دقیق تری را از نظریه تکاملی داروین ارائه می داد، به همین دلیل در طول چند دهه روایت های داروینی مارکسیستی بر جامعه فکری ایران غالب شد. با بررسی آرای تکاملیِ متفکران شاخصِ مارکسیست ایرانی ضمن اینکه در می یابیم چگونه و چرا یک نظریه علمی زیست شناسی موردتوجه احزاب مارکسیستی قرار گرفت، روندصعود و افول سیطره اندیشه های تکاملی مارکسیستی را بر جامعه علمی ایرانی نظاره خواهیم می نماییم.
استلزامات فلسفی عدم تناهی خداوند در اندیشۀ اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۱)
247 - 266
حوزههای تخصصی:
یکی از اوصافی که در بسیاری از سنت های الهیاتی بر خدا حمل می شود، «عدم تناهی» است. فیلسوفان و متألهان اغلب خداوند را هم در مقام ذات و هم در ساحت صفات نامتناهی دانسته اند یا به عبارت دیگر، تشخص خداوند را به عدم تناهی یا اطلاق ذاتی او تفسیر کرده اند. اسپینوزا فیلسوف عقل گرای سده هفدهم نیز از جمله کسانی است که با معرفی خداوند به عنوان جوهر واحد، خصوصیت عدم تناهی را برای خدا ضروری و ذات و صفات او را نامتناهی دانسته است. از نظر اسپینوزا، اتصاف خدا به عدم تناهی استلزاماتی دارد که از جمله آنها می توان به «کلِ سابق بودن»، «علت داخلی بودن» و «فراطبیعی نبودن» خداوند اشاره کرد. بدین سبب، اسپینوزا قائل است که در سنت های الهیاتی مرسوم در ادیان ابراهیمی، خصوصیت عدم تناهی خدا درست تحلیل نشده و بدین واسطه، رابطه خدا و ماسوی مورد سوء فهم قرار گرفته است. در این پژوهش با استفاده از منابع معتبر در زمینه اسپینوزاپژوهی و با روش توصیفی-تحلیلی، آرای اسپینوزا در این زمینه را بررسی کرده ایم.
استدلال اجماع عام و اختلاف نظر دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای فلسفه دین سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
167 - 194
حوزههای تخصصی:
مطابق استدلال اجماع عام، اینکه در طول تاریخ بشری افرادی چنین بسیار وجود خدا را تصدیق کرده اند نشان دهنده ی آن است که خدایی در کار است. در فلسفه ی باستان سیسرو و سنکا به این استدلال اشاره و آن را تأیید کرده اند. در این مقاله، دو خوانش از استدلال اجماع عام به دست می دهیم: خوانش مبتنی بر بهترین تبیین و خوانش اعتمادبنیاد. این هر دو خوانش با این چالش مواجه اند که می توان روایتی هم طراز اما خداناباورانه از آن ها را برای نفی وجود خدا عرضه کرد و نتیجه گرفت اینکه در طول تاریخ بشر افرادی چنین بسیار وجود خدا را نفی کرده اند نشان دهنده ی آن است که خدایی در کار نیست. پس از طرح این چالش، آن را از منظر اختلاف نظر دینی بازمی نگریم و با در نظر داشتن همتایی معرفتی آنان، نتیجه می گیریم فارغ از انتقادهایی که تاکنون به هر دو خوانش استدلال اجماع عام وارد شده است، صِرفِ اختلاف نظر دینی می تواند شاهدی مضاعف باشد بر اینکه هیچ یک از روایت های استدلال اجماع عام نمی توانند نتیجه ی خود را اثبات کنند. در پایان نشان می دهیم که گرچه ممکن است طرح استدلال اجماع عام در قالب گونه ای تعدی عمل گرایانه این استدلال را تقویت کند، پیمودن این مسیر دشواری هایی خاص خود دارد.
تبیین انعطاف پذیری نورونی از نگرۀ تجویز قرآن به مناسک عبادی و بازتاب آن در اشتدادپذیری ایمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۱)
151 - 175
حوزههای تخصصی:
برخلاف خوانش سنتی از نظریه تکامل که نگره ای پایین به بالا دارد و کنش های انسانی از جمله باورمندی دینی را مقهور علیت ژنی و مم ها معرفی می کند، خوانش نوین نگره ای بالا به پایین دارد و سازوکارهایی را ارائه می کند که طی آن چگونگی بروز ژن ها از بالاترین سطوح زیستی کنترل می شود. انعطاف پذیری نورونی[1] از جمله این سازوکارهاست. مسئله این پژوهش واکاوی و تبیین مؤلفه های اشتدادپذیری ایمانِ اختیاری در چارچوب مفهومی ِنوروبیولوژیک و مقایسه آن با مؤلفه های مناسک عبادی، به ویژه نماز، مطابق آموزه های قرآنی است. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و به صورت مقایسه ای صورت گرفته است و یافته های تحقیق نشان می دهد وجود سه مؤلفه همپوشان در مناسک دینی توصیه شده قرآنی و یادگیری در دانش اعصاب، یعنی تکرار، توجه و هیجان، به انعطاف پذیری نورونی و اشتداد ایمان فرد منجر می شود. این مهم توجیه کننده علیت ذهنی و مقوّم سطحی از اختیارگرایی در ایمان است.
ریشه های سکولار و ظرفیت های پساسکولار اندیشه توماسِ آکوئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نسبت عقل و ایمان، پرسش حیاتی که حوزه اندیشه را همواره به خود مشغول داشته است، بعدی اجتماعی دارد. توماس آکوئینی، از جمله شاخص ترین طرف های این بحث، ضمن تأثیرگذاری گسترده در سیر تاریخ اندیشه، می تواند الهام بخشِ جامعه ی مدرنی دانسته شود که متولیان آن قصد داشتند، در مراتبِ سکولارسازی، پای دخیل بودن آموزه قدسی را از عرصه عمومی بزدایند. با این حال، نظرگاه های جامعه امروز نه مقتضی حذف دین از بستر اجتماع، بلکه جذب و دریافت روشن آن در عرصه ی عمومی و تلاش بر حفظِ مشارکتِ باورمندانِ اعضاء خویش، به شرطِ تعاملِ عقلانی است. در همین راستا، الهیات سیاسی متأخر، در نظر به نواقص عقل مدرنِ سکولار، با انکار «وضع طبیعی محض» چندوچون نوع هم ارزی امرِ طبیعی و فراطبیعی را جستجو می کند. از این رو، اندیشه توماس، که به زعم برخی، محرکی در شکل گیری جامعه به ظاهر سکولار بود، ادعایی که در مقابل خود مستنداتِ دعویِ خوانشِ درون دینی شدیدا مسیحی را دارد، از نظرگاهی دیگر، می تواند نقش ویژه ای در شکل گیری اندیشه جامعه پساسکولار داشته باشد. در این مقاله ضمن بررسی دست مایه های اندیشه توماس در شکل گیری جامعه ی سکولار، با مرور چند خوانش و مناقشه، در سایه اشارات متفکرینی نظیر میلبنک و هابرماس، تأملاتی بر ظرفیت های موضع او برای جامعه ی پساسکولار خواهیم داشت.
تاثیر نظریه تضاد طبقاتی مارکس بر خوانش رادیکال و انقلابی شریعتی از مذهب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای فلسفه دین سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
195 - 221
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رویکرد علی شریعتی به عنوان یکی از روشنفکران مذهبی معاصر ایران به تاریخ اسلام و بررسی تاثیرپذیری وی از نظریه تضاد طبقاتی مارکس در تحلیل و تفسیر پدیده های تاریخی در صورتبندی کلی دیدگاه های مذهبی وی است. شریعتی با بکارگیری نظریه تضاد طبقاتی در خوانش تاریخ اسلام و متون دینی روایتی انقلابی را از آن استخراج کرده که در ترسیم سیمای ایدئولوژیک از دین در تفکر وی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. مسئله اصلی این است که نظریه تضاد طبقاتی چه جایگاهی در تاریخ پژوهی و اسلام شناسی شریعتی داشته است؟ این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی- تاریخی می خواهد ضمن تحلیل شاخصه های اصلی روایت شریعتی از تاریخ و متون دینی تمایز رویکرد وی را با انگاره های مارکسیستی صورتبندی کند. خوانش رادیکال و انقلابی شریعتی از تاریخ اسلام نتیجه تاثیرپذیری وی از نظریات تاریخی مارکس است اما این به معنی پذیرش کامل انگاره های ماتریالیستی نظریات تاریخی مارکس نیست. نحوه استفاده شریعتی از ظرفیت نظریه تضاد طبقاتی در ارائه خوانشی جدید از دین با تمرکز برتاریخ متون دینی از مهم ترین یافته های این پژوهش است. نتیجه کلی این پژوهش نشان گر آن است که تفکیک نظریه تضاد طبقاتی از ماتریالیسم تاریخی در سنت مارکسیستی مهم ترین ویژگی خوانش رادیکال و انقلابی شریعتی از تاریخ اسلام است.