این نوشتار، در پی گذری اجمالی بر تاریخچه سرداب مقدس، نظرات علمای عامه را برمی رسد و آن گاه دیدگاه علمای شیعه را تبیین می کند. از این طریق، به غیرواقعی بودن روایت داستان سرداب می پردازد که بزرگان عامه آن را نقل می کنند. سپس در ضمن مباحث مطرح شده درباره سرداب مقدس، به عدم اتحاد بزرگان عامه دراین باره اشاره می شود.
اختلاف نظر آنان در طرح مباحث سرداب به گونه ای است که هر شخص با اندک تاملی آن را در می یابد و به واهی بودن این گونه مطالب و نیز غرض ورزی مؤلفان آنها پی می برد. از جمله این مباحث محل وقوع سرداب است که مؤلفان عامه آن را به اختلاف در شهرهای سامراء، حله، بغداد و ... ذکر کرده اند. مطالبی که پیرامون آن امکنه بیان کرده اند، بیان گر ناآگاهی آنان از عقاید تشیع است؛ زیرا گفتار هیچ یک از آنان به منابع شیعی مستند نیست و در نوشته هایشان از نظرات بزرگان تشیع هیچ ذکری به میان نیامده است. آنان از این حقیقت به دورند که جامعه تشیع بر این باور است که خانه امام هادی در سامراء و سرداب واقع در آن، به جهت این که مسکن سه تن از امامان معصوم شیعه بوده و آن بزرگواران سال ها در آن زندگی کرده و به عبادت و راز و نیاز با خدای خویش پرداخته اند، در نزد شیعیان جایگاه والا و بالایی دارد و هیچ امتیازی دیگری بر مشاهد مطهر دیگر ائمه ندارد
مسأله «انتظار فرج امام قائم» به معنای «انتظار فرج امام غائب»، یکی از مفاهیمی است که بویژه پس از آغاز دوره غیبت کبری امام عصر (عج)، مورد توجه دانشمندان شیعه بوده است. اگر چه برخی گزارش های تاریخی از طرح مسأله «انتظار فرج» در میان جامعه شیعه برای برخی ائمه پیشین نیز حکایت دارند، اما بی شک این مفهوم، در دورانی که امام از میان انظار غائب شدند، بیش از هر زمان دیگری مورد توجه جامعه شیعه و بخصوص دانشمندان شیعی واقع گشت. بررسی گذرای منابع روایی شیعی که به نحوی به این مفهوم یا مسأله پرداخته اند، نشان می دهد که در دوره غیبت کبری، با گذر زمان، تحولاتی در خوانش از مفهوم «انتظار فرج» رخ نموده است. آنچه در این نوشتار به دنبال آن هستیم، در گام نخست ارائه گزارشی است از این تحولات. در گام بعد خواهیم کوشید تا نشان دهیم که از چه روی چنین تحولاتی در خوانش این مفهوم رخ نموده است تا به این ترتیب بتوانیم تبیینی از آنها به دست بدهیم.
به موازات طرح جدی مسئله زمینه سازی برای ظهور امام زمان در سال های اخیر، پرسش ها و شبهه هایی درباره ضرورت و گستره آن به وجود آمده که باورمندان به لزوم زمینه سازی و گستره مورد ادعای ایشان را به واکنش واداشته است. در این میان، آن چه مایه شگفتی شده، آن است که این شبهه ها را بیش تر باورمندان به مهدویت مطرح کرده اند، به گونه ای که هر کدام از آن ها برای اثبات نظر خویش و رد دیدگاه دیگری، به دسته ای از دلایل نقلی تمسک جسته اند. همین امر سبب شده است واقعیت مطلب، برای جویندگان حقیقت و وظیفه، مشتبه شود. آثار مهمی که التزام به هر یک از دیدگاه های مطرح شده می تواند بر بینش های اصلاحی فردی و به ویژه سیاست ها و برنامه ریزی های کلان اجتماعی بگذارد، نویسنده این مقاله را وادار کرده است برای این معضل، چاره ای بیندیشد.
نویسنده این سطور، بی توجهی به جایگاه مبانی کلامی مربوط به مسئله زمینه سازی برای ظهور و التزام به آن را در مسیر پژوهش، علت اصلی چنین چالشی می داند و بر این عقیده است که برای فهم فقیهانه این مسئله و قبل از پرداختن به دلایل نقلی، ابتدا باید به سراغ مبانی کلامی مسئله زمینه سازی ظهور رف