صبوره رنگرز

صبوره رنگرز

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲ مورد از کل ۲ مورد.
۱.

تأثیر پیکرگردانی بر تغییر جایگاه شخصیت در پاره ای از قصه های عامه (با نگرش به نظریه «شخصیت» از دیدگاه کلود برمون)(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۵۵ تعداد دانلود : ۱۴۳
پیکرگردانی یا ترنسفورم به تغییر ماهوی شخصیت انسانی یا غیرانسانی بر اثر نیرویی فرازمینی اطلاق می شود. مقاله حاضر بر آن است که این استحاله ماهوی شخصیت های قصه های عامه را در چهارچوب نظریه روایت شناسی کلود برمون مورد بررسی قرار دهد. کلود برمون در طبقه بندی نقش شخصیت در روایت داستانی، شخصیت های «کارگزار» و «کارپذیر» را براساس بسط نظریه تقابل دوگانه لوی استروس در مورد شخصیت های کنش گر مورد نظر ساخت گرایان مطرح کرد. کارگزار در قصه، نقشی فعال، مؤثر و پویا دارد و نقطه مقابل آن، کارپذیر دارای نقشی منفعل و تأثیرپذیر است. پژوهش حاضر برآن است به این پرسش پاسخ دهد که براساس نظریه برمون، پیکرگردانی در قصه های عامه، چگونه می تواند منجر به تغییر کارکرد شخصیت شود و به تبع آن، جایگاه و نقش شخصیت را در قصه از کارگزار به کارپذیر و یا برعکس دگرگون سازد؟ این پژوهش از طریق گردآوری منابع به روش کتابخانه ای و به شیوه توصیفی-تحلیلی قصد دارد با استدلال های خود به این نتیجه برسد که به طور مشخص در چهار قصه برگزیده از ادب عامه شامل «بلبل سرگشته»، «ماه پیشانی»، «نمکی» و «چل گیس» که به عنوان نمونه های مورد پژوهش انتخاب شده اند، پیکرگردانی سبب می شود که شخصیت داستانی، پس از استحاله در طول قصه از لحاظ تأثیرپذیری از کنش دگرگون شود، کنش های جدیدی خلق کند و یا از کنش های جدید متأثر شود و در نتیجه آن از کارگزار به کارپذیر و یا از کارپذیر به کارگزار تغییر جایگاه بدهد.
۲.

نقشِ توصیف در گفتارِ «شخصیت های بی نام» در تراژدی های یونان باستان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: توصیف «شخصیتِ بی نام» گفتار آگاممنون الکترا هیپولیت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۹ تعداد دانلود : ۱۴۸
توصیف[i] در تراژدی های یونان باستان جایگاهی مهم دارد و هسته داستانی وپیرنگ غالب این تراژدی ها، علاوه بر آنکه بر بنیاد کنش و گفتار قهرمانان شکل می گیرد، بر اساسِ توصیف نیز استوار گشته است. یکی از انواع شخصیت هایی که در تراژدی های یونان باستان نقش مهمی ایفا می کند، «شخصیت بی نام 2[ii] » است که در زمره اشخاصِ فرعی تراژدی جای دارد و تراژدی نویسان معمولاً برای آنها نامی برنگزیده اند و از آنها با عناوین کلی، مانند پیک، مربی، دایه، نام می برند. هدف از این پژوهش، کشفِ شیوه های پیشبرد پی رنگِ تراژدی، توسط گفتار[iii] ِتوصیفیِ «شخصیت های بی نام»، در گزیده ای از تراژدی های آیسخولوس[iv]، سوفوکل[v] و اوریپید[vi] است. پرسش اصلیِ این است که «شخصیت بی نام»، چگونه و با چه الگویی در به کاربردنِ توصیف، در بازآفرینی روایت دراماتیک تراژدی ها از روایت اسطوره ای، نقش ایفا می کند؟ پژوهشِ حاضر، به شیوه ای توصیفی- تحلیلی، با ترسیم جدول در طبقه بندیِ انواع توصیف از زبان «شخصیت های بی نام»، به نتیجه می رسد که شخصیت های بی نام اگرچه در تراژدی نقش فرعی بر عهده دارند، اما در پیشبرد پی رنگِ روایت دراماتیک، نقشی اساسی و غیر قابل حذف دارند و گاه، مهم ترین نقاط عطف در نمایشنامه ها، مثل ترغیب شخصیت اصلی به عمل، یا آوردن خبر مرگ شخصیت های اصلی و یا آشکار ساختن راز و مانند اینها بر عهده آنها است.

کلیدواژه‌های مرتبط

پدیدآورندگان همکار

تبلیغات

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان