هـمســــر آزاری
آرشیو
چکیده
هرچند همسرآزاری پدیده ای است که از گذشتههای دور در بین جوامع مختلف وجود داشته است، ولی در عصر حاضر، شوهرآزاری به جهت شکل گیری نهضتهای فمینیستی و نفوذ و گسترش افکار صاحبنظران این جنبش در جوامع مختلف، به نظر میرسد که این معضل شیوع بیشتری پیدا کرده است. در این نوشتار ضمن بررسی مفهوم شوهرآزاری، علل و عوامل بروز این پدیده، آثار ناگوار آن در سطوح مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرد و در بخش پایانی مقاله برای کنترل این آسیب و تحکیم بنیان خانواده پیشنهاداتی ارائه شده است.متن
واژه همسر آزاری که در اذهان عموم به عنوان خشونت شوهر علیه زن بکار میرود، در تمام اعصار و جوامع وجود داشته است و با نهایت تأسف در جوامع امروز نیز علیرغم فضای به ظاهر طرفدار حقوق زنان رو به افزایش است. آمار 43 درصدی زنان کتک خورده آلمانی به دست شوهرشان گویای وجود این آسیب غمانگیز میباشد. تبیین کیفی و کمی و بررسی اثرات ناگوار این معضل نیازمند مجال مناسبی است.
در این شماره با اولویت تبیین انحرافات زنان، پدیده همسرآزاری، به عنوان رفتار آزاردهندة زنان علیه همسرشان تبیین می شود. لازم به توضیح است که این نوشتار نه به دلیل وفور، بلکه به دلیل ناپسندی و قبح این رفتار بر دامان زنان و کیان خانواده، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
دین اسلام برای نهاد خانواده در نظام اجتماعی، ارزش بسیار بالایی قائل است و آن را عامل ایجاد سکینه و آرامش بین اعضای خانواده و جامعه میشمارد، بدین لحاظ حقوق و تکالیفی را برای اعضای خانواده معین کرده و آنها را به رعایت این موارد ترغیب و تشویق نموده است و داشتن روابط سالم و اخلاقی را درکانون خانواده مبتنی بر رهایی از خودبینی و خودخواهی و رعایت احترام متقابل، گذشت و فداکاری، ایثار و دگرخواهی، توجه به مصلحت خانواده و مودّت و رحمت قرار داده است. از این رو معصومین (ع) در روایات مختلف، زن و مرد را دعوت به خوشرفتاری با یکدیگر نمودهاند. از پیامبر گرامی اسلام (ص) در مورد خوشرفتاری مردان با زنان روایت شده است که: «اکمل المؤمنین ایماناً احسنهم خلقاً و خیارکم خیارکم لنسائهم» «کاملترین مؤمنان از حیث ایمان خوش اخلاقترین آنهاست و شایستهترین شما کسانی هستند که با زن خود خوشرفتارترند».[1]امام صادق(ع) هم در مورد خوشرفتاری زنان فرموده است: «ایّما امرأة باتت و زوجها علیها ساخط فی حق لم یتقبل منها صلاة حتی یرضی عنها...»[2]«هرگاه زنی، شب را به عبادت بیدار باشد، در حالی که شوهرش به خاطر پایمال کردن حقش، از او خشمگین است، تا زمانی که او را راضی نکند، نمازش مورد قبول واقع نمیشود.»
قرآن نیز در رابطه با رعایت و تقدم مصلحت خانواده میفرماید: «اگر در مواردی یکی از زوجین بعد از ازدواج، همسرش را بر اساس معیارهای خود مطلوب نداند، ولی زندگی با او را ادامه دهد و با وی خوشرفتاری نماید، خداوند به چنین فردی وعدة خیر کثیر میدهد.»[3]
همانطور که ذکر گردید در فرهنگ اصیل اسلام، بنیان خانواده بر پایه مودت و رحمت و تفاهم زوجین است، لیکن در فرهنگ مغرب زمین، به جهت اعتقاد به نظریات اومانیستی، فردگرایی و نسبیت اخلاق، خانواده تنها بر اساس معیارهای حقوقی محض پیریزی شده و اعضای خانواده با اجبار و ابزار حقوق، به رعایت وظایف خویش ملزم میشوند، این مسئله یکی از تمایزات اصلی خانواده غربی با خانواده شرقی است، به طوری که گفته میشود: «شرق تمایل به اخلاق دارد و غرب تمایل به حقوق. انسان شرقی انسانیت خود را در این میبیند که حقوق خود را بشناسد و از آن دفاع کند و نگذارد دیگری به حریم حقوق او پاگذارد».[4]در حالی که اگر خانواده بر محور حقوق بچرخد و هر یک از زوجین تنها بر اساس منافع شخصی خود، حقوق خویش را استیفاء نماید،خانواده به نهادی بیروح تبدیل میشود که بسیار خشک و شکننده بوده و با کمترین اختلافی متلاشی میشود. اما در دیدگاه اسلامی، برای ایجاد وحدت و صمیمیت واقعی میان زن و شوهر، به تفاوتهای غریزی و طبیعی آنها توجه شده و بر اساس این تفاوتها، برای هر یک حقوقی متناسب وضع گردیده است. اما در فرهنگ غرب تلاش میشود تا این تفاوتها نادیده گرفته شده و زنان به حقوقی مشابه مردان دست یازند. امروزه میتوان نمونه بارز این تفکر را در دیدگاههای فمینیستی میتوان مشاهده نمود. گروههای فمینیستی با طرح شعار برابری مطلق زن و مرد در تمامی زمینههای اجتماعی، روانی و فرهنگی، خواهان تحولی اساسی در کلیه جنبههای زندگی فردی و اجتماعی میباشند. از نظر فمینیستها، تعریف زنان به عنوان مادر، همسر و موجوداتی زینتی، آنان را در محدودیتهای تاریخی قرار میدهد، لذا باید برای دسترسی به برابری و آزادی مطلق زنان مبارزه نمود.
گسترش افکار فمینیستی و نفوذ آن در کشورهای اسلامی، موجب شده است تا برخی از زنان مسلمانی که آشنایی کمتری نسبت به حقوق، احکام و دستورات اخلاقی و دینی و فلسفه تدوین آنها دارند و یا پایبندی آنها نسبت به فرهنگ دینی کمتر است، تحت تأثیر اندیشههای غربی قرار گرفته و بنا را بر ناسازگاری، مخالفت و درگیری، عدم توجه به حقوق همسر و اذیت و آزار وی گذارند، زیرا مبانی حقوقی دیدگاه فمینیسم و اسلام متفاوت میباشد، به طوری که برخی مواد حقوقی در دیدگاه فمینیسم، از نظر آموزههای دین اسلام، شوهرآزاری تلقی میشود و بالعکس. از جمله این موارد «تمکین» است. زوج حق دارد که در قبال پرداخت نفقة زوجه، از او استمتاع نماید و بر زوجه واجب است که نسبت به زوج، جز در مواردی استثنایی با عذر شرعی یا عقلی، تمکین کامل داشته باشد. بنابراین اگر زوج از پرداخت نفقه خودداری نماید و یا زوجه خود را برای کامیابی مرد آماده نسازد، حق همسرش را زیر پاگذاشته و موجبات اذیت و آزار او را فراهم نموده است، در حالی که مطابق دیدگاه فمینیسم، شوهر چنین حقی ندارد و ارتباط جنسی مرد با همسرش بدون رضایت وی، تجاوز جنسی محسوب شده و از مصادیق بارز آزار و اذیت زن شمرده میشود، لذا ضروری است ضمن توجه به چنین تفاوتهایی، پدیده شوهر آزاری و مفاهیم مشابه و مرتبط با آن تعریف گردد.
تعریف شوهرآزاری
آزار در لغت به معنای «رنج، عذاب، شکنجه، اذیت، تعب، مشقت، ضرب، کرب و صدمه»[5] میباشد.
خشونت در لغت به معنای درشتی، زبری، ناهمواری، تندخویی و درشتخویی است.[6] از معانی این دو واژه مشخص میشود که کلمه «آزار» از معنای عامتری نسبت به کلمه «خشونت» برخوردار است، بنابراین آن معنا را نیز شامل میشود.
در تعریف «شوهرآزاری» گفته میشود: رفتاری آزار دهنده از سوی زن علیه شوهر که در محیط خانواده به وقوع میپیوندد و حقوق او را پایمال میکند، البته ممکن است جنبه روانی، جنسی، اقتصادی، جسمی داشته باشد.
مصادیق شوهرآزاری
شوهرآزاری میتواند ابعاد و مصادیق مختلفی داشته باشد:
الف) ـ بعد روانی
بعضی از خشونتهای زنان، به روح و روان شوهر آسیب میرساند و او را تحت فشارهای روحی و روانی قرار میدهد. معمولاً این نوع آزردگی، شیوع بیشتری داشته و به صورت غیرمستقیم اثرات مخربی برجای میگذارد. جلوههای مختلف این نوع آزار عبارتست از:
- تخریب حیثیت و آبروی شوهر
برخی از زنان به جای حفظ احترام و منزلت شوهر و تکریم او، گفتار، کردار، اوصاف یا خلقت وی را به واسطه قول یا فعل و از طریق ایماء و اشاره و کنایه تمسخر میکنند. در این صورت شخصیت و جایگاه شوهر در نزد دیگران مخدوش میشود.[7]
- شکستن حرمت پدر در نزد فرزندان
یکی از بارزترین مصادیق آزار روانی مردان در خانواده، از بین بردن حرمت و احترام نقش پدری آنهاست. رفتارهای اهانت آمیز و پرخاشگرانه از سوی زن در نزد فرزندان، میتواند اقتدار و ابهت پدر را در محیط خانواده مخدوش کند و ضمن شکستن غرور و شخصیت وی، عزت نفس او را لگد مال نماید، در حالی که توصیههای مؤکد دینی در راستای تقویت توانمندی و نظارت پدر در خانواده، به جهت حفظ استحکام بنیان خانواده و ممانعت از کجرویهای اعضای خانواده میباشد.
- فحاشی و انتساب صفات ناشایست
گاه برخی از زنان، اذیت و آزار را به مرحله بالاتری میرسانند و به جای سخنان احترام آمیز، از پاره ای الفاظ ناشایست، فحاشی و انتساب صفات منفی استفاده میکنند[8] تکرار این اعمال موجب میشود که به تدریج شوهر باور کند که در نزد همسر خویش از چنین شخصیتی برخوردار است، در نتیجه رفتاری متناسب با این رویه، بروز میدهد.
- عدم توجه به خواست و انتظارات شوهر
محبت و صمیمیت در کانون خانواده، از طریق شناخت و توجه به خواستهها و انتظارات همسر و در حد امکان تأمین آنها ایجاد میشود. برای این کار میتوان از فرد مقابل سؤال کرد که آیا انتظارات و خواستههای وی برآورده شده است. گاهی برخی از زنان، علیرغم آگاهی نسبت به حساسیت شوهر و اینکه با انجام آن رفتار خاص، به شدت آزرده و ناراحت میشود (هرچند ممکن است که عکسالعمل آشکاری را نسبت به آن نوع رفتار نشان ندهد)، برای آزار و اذیت و رنجش خاطر او همان رفتار را انتخاب میکنند. [9]
- تبعیض بین خویشاوندان خود و شوهر
اگر ازدواج عامل وحدت و یگانگی زن و مرد باشد، در این صورت هر آنچه مورد علاقه و احترام یکی از آنها است، باید مورد علاقه و احترام دیگری نیز باشد. همچنان که حضرت علی (ع) میفرمایند: «أصدقاوک ثلاثة و اعداوک ثلاثة؛ فاصدقاؤک: صدیقک و صدیق صدیقک و عدو عدوک و اعداؤک عدوک و عدو صدیقک و صدیق عدوک» «دوستان تو سه گروهند و دشمنان تو نیز سه دستهاند، اما دوستانت، پس دوست تو و دوستِ دوست تو و دشمنِ دشمن تو است و اما دشمنانت، پس دشمن تو و دشمنِ دوست تو و دوستِ دشمن تو است.»[10]
بنابراین خویشان و بستگان هر یک، که در نزد او ارزش و احترام والایی دارد، به همان نسبت باید برای دیگری ارزشمند باشد. در غیر این صورت اگر زنی برای بستگان خویش، جایگاه ویژهای قائل شود و آنها را برتر و بالاتر از بستگان همسر خویش به حساب آورد و بیشتر با آنها مراوده داشته باشد و در مقابل، بستگان همسر را بیگانه فرض کند و تمایلی به ارتباط با آنها نداشته باشد و راه را برای روابط آنان مسدود کند و از انجام هر خدمتی از جانب شوهر نسبت به آنها مخالفت ورزد، از این طریق ممکن است فشارهای روحی و روانی زیادی بر شوهر وارد شود، زیرا وی با این رفتار درمییابد که علاقه و دوستی همسرش، نمیتواند صادقانه باشد.
- مقایسه نامناسب همسر با سایر مردان
برخی از زنان دائماً همسر خود را با همسر بستگان یا همکاران و دوستان خود مقایسه میکنند و در این شرایط تنها جنبههای منفی شوهر خود را میبینند و آنها را برجسته میکنند و به دنبال آن، خود نیز احساس کمبود و محرومیت در زندگی مینمایند. در چنین شرایطی، تفاوتهای فردی و فرصتهای نابرابر افراد مورد توجه قرار نمیگیرد . با ادامة این روش، به تدریج زبان به شکایت و اعتراض گشوده و امتیازات دیگران را به رخ شوهر میکشند و با گفتار و کردار خود، موجب اذیت و آزار شوهر میشوند.
- بزرگنمایی مسائل جزئی
از جمله مسائلی که لازم است هر یک از زوجین برای استحکام بنیان خانواده بدان توجه کنند، چشمپوشی از مسائل جزئی و کم اهمیتی است که در زندگی زناشویی پدید میآید. در حالی که برخی از زنان در قبال این مسائل حساسیت بیش از اندازه داشته و آنها را به عنوان مسائلی بزرگ و مهم جلوه میدهند؛ در نتیجه نمیتوانند برای حل آنها برخورد مناسبی داشته باشند و موفقیتی کسب کنند، لذا احساس ناراحتی و فشار حاصل از آن، موجب سلب آرامش و شادابی زن شده و بر سلامت و بهداشت روانی او تأثیر منفی میگذارد؛ در چنین شرایطی زن نمیتواند برخورد مناسبی با همسر خویش داشته باشد و رضایت او را جلب کند.
- بدبینی و سوء ظن
بدبینی و سوء ظن که نقطه مقابل حسن ظن و اعتماد است، یکی دیگر از اختلالات روانی به حساب میآید. فرد مبتلا به این بیماری، صاحب یک فکر یا فاعل یک رفتار را بدون دلیل و شاهد، به داشتن اغراض سوء متهم مینماید. زنانی که به این بیماری مبتلا هستند، به شوهر خود اعتمادی ندارند و حتی از رفتارهای دلسوزانه و محبت آمیز وی، احساس رضایتمندی نمیکنند و نارضایتی خود را در گفتار و رفتار خود ظاهر میسازند.
ب)ـ بعد جسمی
- ضرب و جرح
این مسئله اغلب در خانوادههایی مشاهده میشود که زن دارای تسلط و قدرت بیشتری است. در این خانوادهها، زن نقش اصلی را در خانواده ایفا میکند و توقع دارد که سایر اعضای خانواده، تصمیمات وی را پذیرفته و به آن احترام گذارند، همچنین در واردی که زن احساس میکند دستورات و تصمیمات او، توسط شوهرش نقض میگردد، این حق را برای خود محفوظ میداند که با او درگیری فیزیکی پیدا کند.[11]
- همسرکشی
همسرکشی پدیدهای است که همراه با نرخ زنکشی رو به تزاید میباشد. تحقیقات اخیر در ایران که توسط مرکز تحقیقات جرمشناسی دانشگاه تهران در 15 استان کشور انجام شده است، نشان میدهد که جرم همسرکشی در بین زنان و مردان مساوی است. تنها تفاوت بین دو پدیده شوهرکشی و زن کشی، در نحوه ارتکاب جرم میباشد. بر اساس این پژوهش، مردان در کشتن همسران خود مستقل و مباشر هستند، ولی زنان در شوهرکشی، مباشر نبوده، بلکه از طریق تطمیع، تحریک و ... معاون جرم بودهاند. مطابق این تحقیق مشخص گردید که علیرغم آنکه درصد جرائم ارتکابی به وسیله زنان در کشور بسیار پائین است، اما نرخ جرم همسرکشی، توسط زنان بالاست و بالاترین سطح فراوانی آن در کل کشور به شهرهای تهران، کرج، خراسان، آذربایجان و کرمانشاه مربوط میشود.[12]
ج)ـ بعد اقتصادی
نوعی دیگر از آزار و اذیتها، صبغة اقتصادی دارد که عمدتاً شامل تصرف بدون اجازه، تخریب و نابودی اموال شوهر میباشد:
ـ در برخی موارد زن به قصد انجام کار خیر، بدون مشورت و کسب رضایت از شوهر، اموال وی را به افراد نیازمند و محروم میبخشد و از آنان دستگیری میکند.
ـ در موارد دیگری، زن بدون اطلاع شوهر و کسب اجازه از او، مقداری از اموالش را به خود اختصاص میدهد.
- نوع دیگری از آزارهای اقتصادی زنان، اسراف است، به این صورت که در مصرف اموال همسر، از حد اعتدال خارج میشوند و اسراف یا تبذیر مینمایند. چنانکه «اسراف به معنای خروج از حد، در هر کاری است که انسان انجام میدهد و مراد از حد، همان حد وسط بین سخت گیری و زیاده روی است».[13] معیار تشخیص در این موارد، عرف است که مصرف مال را به اندازة احتیاج و متناسب حال شخص میداند. از جمله مصادیق اسراف عبارت است از:
- تضییع،به مفهوم ضایع و خراب کردن مال؛ نظیر دور ریختن مواد خوراکی و پوشاک و ...
- مصرف بیش از حد و خارج از شأن؛ در این شرایط مال برای چیزی دارای فایده مصرف میشود؛ اما مصرف، با حال و شأن آن فرد متناسب نیست.
- مصرف چیزی که نیازی به آن نیست، یعنی انسان اموال خود را در راهی مصرف کند که مناسب حال او میباشد، ولی نیازی به آن ندارد، مانند کسی که یک ماشین برای رفع نیاز دارد، ولی ماشین دیگری هم خریداری میکند.
ـ تبذیر (پراکنده کردن) مصرف مال بدون جهت و فایده است. به بیان دیگر تبذیر، به آن قسم از اسراف گفته میشود که همراه اتلاف مال باشد و هیچ هدف عقلانی نداشته باشد، در این صورت با مصداق یافتن تبذیر،اسراف هم صادق خواهد بود، از این رو برخی از اندیشمندان تبذیر را همان اسراف دانسته اند.[14]
در مجموع، زن در چنین آزارهایی با مصرف بی رویه، موجب نارضایتی شوهر میشود و چه بسا از نظر مالی وی را در تنگنای اقتصادی قرار دهد، به حدی که برای تأمین مخارج زندگی خویش تلاش مضاعفی کند و احساس خستگی جسمی و روحی نماید.
د)ـ بعد جنسی
آزار و اذیت زن میتواند در روابط جنسی با شوهر به اشکال ذیل بروز کند:
ـ محرومیت جنسی
یکی از وظایف اساسی زن، به جهت نقش آن درجلوگیری از انحرافات اخلاقی همسر، ارضای نیاز جنسی شوهر است، زیرا تأمین این نیاز ضمن آنکه یکی از کارکردهای اصلی خانواده محسوب میشود، از آلودگیهای اخلاقی و جنسی افراد جامعه جلوگیری میکند. در برخی از موارد، اجتناب همسر از انجام این وظیفه، میتواند مرد را به جهت مواجهه با زنان دیگر و تحریک غریزی، دچار عصیان و گناه کند و یا در اثر مقاومت و خودداری از ارضای نامشروع، با مشکلات روحی و روانی مواجه نماید، به ویژه اگر چنین رفتاری در سالهای اولیه ازدواج رخ دهد که تمایل همسر به برقراری ارتباط جنسی بیشتر است، اثرات تخریبی محرومیت جنسی بیشتر خواهد بود؛ به طوری که یکی از روانشناسان در این رابطه مینویسد: «اشتیاق به تمتع جنسی، خصوصاً در سالهای اول زندگی مشترک، در مرد نسبت به زن قویتر احساس میشود. این خصوصیت جنسی مرد را باید به زن آموخت. استنکاف زن از آمیزش، هنگامی که مرد متمایل به آن است، فقط در مواردی مناسبت دارد که علل معینی (از قبیل ناخوشی، قاعدگی، بارداری) در بین باشد.»[15]
از این رو در اسلام مسأله تمکین زن از شوهر در هنگام نیاز مرد، از حقوق شوهر محسوب میشود. ولی اگر مرد در آمیزش جنسی رضایتمندی زن را نادیده بگیرد و به شرایط روحی و روانی و جسمی او توجهی نکند و یا زمینه لازم را برای ارضای جنسی زن فراهم نکند و فقط درصدد ارضای جنسی خود باشد، زن احساس میکند که تنها ابزاری است تا نیاز مرد را فراهم کند و اغلب در ارضای جنسی، ناکام میماند و این رفتار مرد را خودخواهی او برمیشمارد، در نتیجه از عشق و علاقه زن به شوهر کاسته شده و فضا برای ایجاد درگیری و تنش و رفتار آزاردهندة زن فراهم میشود.
ـ بیمیلی جنسی
در برخی موارد، گرچه زن از آمیزش جنسی با همسر خودداری نمیکند و به ظاهر با آن مخالفتی ندارد، اما این عمل را با سردی و بی میلی تمام انجام میدهد که در چنین وضعیتی، میزان اطفاء شهوت مرد بسیار پایین است و احساس محرومیت میکند، از این رو برخی از روانشناسان معتقدند: «عقیدة زنانی که خود لذتی نمیبرند، ولی ظاهراً به امیال شوهرشان پاسخ میدهند و تصور میکنند که بدین وسیله به او خدمت میکنند، غلط و اشتباه است ... سردی جنسی زن و بیمیلی او در لذت رساندن به شوهر میتواند سبب سردی همسرش شود، زیرا شوهر در واقعی بودن احساس او تردید میکند.»[16]
علل شوهرآزاری
علل و عوامل متعددی موجب میشود که زن به خشونت علیه همسر اقدام کند. این عوامل عبارتند از:
الف)ـ علل فرهنگی
ـ عدم شناخت وظایف و مسئولیتها
خانواده در صورتی از بنایی مستحکم و روابطی سالم برخوردار میشود که هر یک از زوجین، نسبت به وظایف و نقشهای خود در زندگی، شناخت کافی داشته باشند و بدانند که در صورت انجام یا طفره از آن، پاداش یا کیفر اخروی سختی در انتظار آنهاست. بنابراین اگر زن مسلمان ارزش و اهمیت خوب شوهرداری را در دیدگاه اسلام بداند و توجه داشته باشد که خداوند چه پاداش ارزشمندی را برای اینکار در نظر گرفته است و از سوی دیگر میزان زشتی شوهرآزاری را در شریعت بداند و کیفر سخت اخروی آن را بشناسد و بدان باور داشته باشد، در این صورت، درصدد برمیآید تا اخلاق و رفتار خود را بر اساس خواست و رضایت خداوند تغییر داده و اخلاقیات دینی را در خود تقویت کند. در روایات فراوانی، این تشویق و توبیخها بیان شده است. از جمله روایتی از رسول گرامی اسلام (ص) میباشد که میفرمایند: «من کان له امرأه توذیه لم یقبل الله صلاتها و لا حسنة من عملها حتی تعینه و ترضیه و ان صامت الدهر و قامت و اعتقت الرقاب و انفقت الاموال فی سبیل الله و کانت اول من ترد النار» «کسی که زن آزاردهندهای دارد، خداوند نماز و کار خوب آن زن را قبول نمیکند، مگر این که شوهرش را کمک کند و رضایت او را به دست آورد و الاّ اگر تمام روزگار را روزه بگیرد و شبها به عبادت برخیزد و تمام اموال خود را در راه خدا انفاق کند، باز اولین کسی است که وارد جهنم میشود.»[17]
ـ سستی باورهای مذهبی
یکی از مهمترین عوامل چنین وضعیتی، ضعف باورهای مذهبی و ارزشهای اخلاقی، اعراض از نام و یاد خدا و فرامین اوست. چنین فرد سست ایمانی، در زندگی با همه امکانات مادی و جنبههای رفاهی، احساس تنگی و سختی مینماید و قرآن هم در این زمینه تصریح میکند که: «و من اعرض عن ذکری فانّ معیشة صنکا[18]» «هر کس که از یاد من رو برگرداند، پس به درستی که زندگی برای او سخت و تنگ خواهد بود». در حالی که اگر فضای خانه از آداب و سنتهای دینی عطرآگین باشد و زن تمام تلاش خود را برای کسب رضای الهی و انجام وظایف خویش در چارچوب دین بکارگیرد و خداوند را بر گفتار و رفتار و افکار خویش عالم و ناظر ببیند و بر آن باور قلبی داشته باشد، روابط اعضای خانواده برپایه بنیان مستحکمی شکل خواهد گرفت که در مقابل بروز شرایط بحرانی مانند بیماری، از دست دادن موقعیت شغلی، فقر اقتصادی و ... تضعیف نشده و از مسیر صحیح خود خارج نخواهد شد.
ب)ـ علل روانشناختی
ـ تنهایی
در بعضی موارد، ناسازگاری زن با شوهر از احساس تنهایی وی نشأت میگیرد. به طور نمونه گاه زن بعد از ازدواج، علیرغم همه وابستگیهایی که تا چندی قبل نسبت به اعضای خانواده و دوستان خود داشته است، به یکباره مجبور میشود که این ارتباط را قطع کند، زیرا موقعیت شغلی همسر ایجاب میکند که دور از محیط خانواده زندگی کند و یا همسر، به علت برخی خصوصیات روانی یا موقعیتهای اجتماعی، مانع ارتباطات خانوادگی و اجتماعی زن میشود، در چنین وضعیتی، شوهر، نیاز ارتباط با دیگران را از طریق روابط شغلیاش ارضا میکند، در حالی که همسرش در شهری غریب و یا در محیطی بسته، محدود به انجام کارهای منزل میشود. نتیجه این شیوه زندگی، داشتن روحیهای خسته و پژمرده است که آثار آن در رفتار و روابط زن با شوهر تجلی میکند.
ـ افسردگی
یکی از اختلالات روانی شایع در اغلب جوامع، افسردگی است که آمار آن رو به تزاید است. علائم و نشانههای افسردگی در افراد مختلف، متعدد و متفاوت میباشد و شامل اختلالات عاطفی، انگیزشی، شناختی و قلمرو بدنی است.
در اختلال عاطفی، فرد افسرده تقریباً به طور دائم غمگین است و از محیط اجتماعی شکوه و شکایت میکند و تحقیرها، تظلمها و سرزنشها را به یاد میآورد.
در اختلال انگیزشی، فرد نسبت به امور جنسی، بهداشتی، روابط شغلی و روابط اجتماعی حالت بازداری دارد و معمولاً در خود فرو میرود و ارتباط خود را با دیگران قطع میکند و هیچ رغبتی نسبت به فعالیتهای شغلی نشان نمیدهد، حتی گاه نسبت به بهداشت بدنی بیتوجه میشود، فعالیت عقلی فرد کاهش مییابد، به طوری که تمرکز ذهنی خود را از دست میدهد و حافظهاش تضعیف میشود.
در بخش اختلالات شناختی گفته میشود که فرد، افکاری منفی نسبت به خود، جهان و آینده پیدا میکند، به شکلی که نسبت به وضعیت فعلی، احساس ناراحتی، نسبت به گذشته، احساس شکست و نسبت به آینده، احساس بدبینی دارد.
در قلمرو بدنی، تصویر بدنی فرد افسرده تنزل مییابد و با احساس گنهکاری و کینه نسبت به خود، میل به کیفر رسیدن و حتی میل به خودکشی تجلی مییابد.[19] در چنین وضعیت بحرانی، طبیعی است که زن نتواند رضایت شوهر را فراهم نموده و روابط صحیحی با او داشته باشد.
ـ توهم
یکی از عواملی که موجب بدرفتاری زنان میشود، توهمات و خیالاتی است که فکر و ذهن او را مشغول میکند. گاهی زن در ذهن خود از شوهرش تصویری نادرست میسازد و متناسب با آن تصویر با وی رفتار میکند، به طور مثال احساس میکند که همسرش بین بستگان خود و خویشاوندان او تفاوت میگذارد و برای آنها ارزش بیشتری قائل است و تمام توجه خود را به آنان معطوف میدارد. بر اساس این توهم، مقابله به مثل نموده و چنین رفتاری را در پیش میگیرد و یا ممکن است توهم کند که همسرش او را دوست ندارد و درصدد موقعیتی است تا همسر دیگری را انتخاب کند، در چنین صورتی، زن در مقام عناد و لجاجت، به آزار شوهر میپردازد.
ـ اضطراب
اضطراب، یکی دیگر از اختلالات روانی است که میتواند رفتار فرد را متأثر سازد. فرد مضطرب فردی است که در خود احساس نامطبوعی از یک ترس نامعین (ترس بدون موضوع) وحشت زدگی، بلکه درماندگی و حتی مرگ دارد. در اکثریت موارد، به این حالات، تظاهرات دستگاه عصبی مستقل، مشابه آنچه در هیجانها وجود دارد، از قبیل تپش قلب، مشکلات تنفسی همراه با احساس فشردگی قفسه صدری و خفگی، تعرق مفرط، لرزه،احساس سستی در پاها افزوده میشود.[20] فرد مضطرب فعالیتهای خود را از پیش، با شکست مواجه میبیند، در یک ناایمنی اجتماعی و جهانی زندگی میکند، نسبت به ظرفیتها و کفایتهای خاص خود شک میکند و برای خود و نزدیکانش نگران است.[21] چنین فردی در زندگی از یک روحیه شاداب و با طراوتی برخوردار نمیباشد و در نتیجه نمیتواند نقش خود را در زندگی، به عنوان یکی از ارکان اصلی خانواده به خوبی ایفا کند، در نتیجه فشار جسمی و روحی به دیگر اعضای خانواده از جمله شوهر وارد میشود.
ـ ترس
ترس، یک حالت روانی است که در اثر مواجهه فرد با موقعیتها یا اشیا بوجود میآید، درحالی که ممکن است فرد به واسطه استدلال، آن را بی زیان و خالی از خطر بداند.[22] در این صورت، زن برای پیشگیری و دفاع از آن، رفتارهای ویژهای را انجام میدهد. مثلاً در مواردی مشاهده شده است که زن از اینکه همسرش ازدواج مجددی را انجام دهد، هراسناک است، او را فردی بی وفا و بی محبت به حساب میآورد و هیچگاه راضی نمیشود که همسرش با زنان دیگر، ارتباط اجتماعی سالمی داشته باشد و در صورتی که متوجه این ارتباط شود، بسیار متأثر شده و با انجام رفتارهای ناخوشایند درصدد تلافی برمیآید و گاهی نیز این شرایط موجب میشود که میل جنسی وی تقلیل یابد تا جایی که علاقه ای به ارتباط جنسی نداشته باشد. در روابط زناشویی به سختی تحریک شود و از عمل جنسی هم لذتی نبرد.[23]
ـ عدم علاقه و بروز تنفر
در بعضی موارد رفتار آزار دهنده زنان از بی علاقگی یا نفرت آنها نسبت به شوهر نشأت میگیرد که عوامل زمینه ساز آن میتواند متفاوت باشد. برخی از این عوامل عبارتند از:
ـ عدم تناسب سنی زوجین
در مواردی، پدر و مادر علیرغم خواست دختر، او را به ازدواج با فردی ثروتمند مجبور میکنند که فاصله سنی زیادی با دختر دارد. این عمل موجب میشود که بسیاری از خواستههای زن، برای شوهر مطلوب و یا منطقی نباشد و از سوی دیگر بسیاری از خواستهها و تمایلات همسرش را نشناسد و یا در صورت شناخت، میل باطنی برای تأمین آنها نداشته باشد، از این نقطه، درگیریها و جدالها آغاز میشود.
ـ عدم پایبندی شوهر به دستورات مذهبی
زن مؤمن و متقی میخواهد همسر او یک انسان با ایمان و پرهیزگار باشد، زیرا معتقد است که با فاصله گرفتن از گناه و عصیان الهی، میتوان زمینه را برای داشتن یک زندگی آرام و مورد رضای الهی فراهم نمود و چنین زندگی میتواند کمال و ترقی اعضای خانواده را در دنیا و سعادت جاودانه آنها را در آخرت فراهم کند.
ـ عدم رعایت بهداشت از سوی شوهر
عدم رعایت نظافت و بهداشت از سوی شوهر، بیتوجهی یا کمتوجهی به خواست و رضایت همسر میتواند زمینهساز بروز اختلافات و موجب انزجار نسبت به همسرشود. در این صورت عکسالعملهای زن برای شوهر آزار دهنده تلقی میشود.
ـ ناکامی مادی و معنوی
در بسیاری از خانوادهها، زن قبل از ازدواج، آینده خاصی را از جهت بهرهمندی از امکانات مادی و رفاهی یا برخورداری از اخلاق و آداب انسانی و اسلامی برای اعضای خانواده ترسیم کرده تا در سایه ازدواج بدان دست یابد، اما بعد از ازدواج، در این زمینه احساس عدم موفقیت میکند، در چنین شرایطی زن، شوهر خود را مقصر میداند و ابتدا از اظهار محبت و احترام نسبت به او دریغ میورزد و به تدریج خلق و خوی خود را تغییر داده و اذیت و آزارهای او شروع میشود.
ـ دگرآزاری
بیماری سادیسم یا دگر آزاری میتواند منشأ معضل شوهرآزاری باشد. سادیسم نوعی اختلال روانی است که فرد بیمار، تمایل به آزار و اذیت دارد و به دنبال انجام آن، احساس رضایت میکند. این آزار از سوی زن میتواند به صورتهای مختلف از جمله آزار و اذیت در هنگام تحریکات جنسی شوهر ظاهر شود. بر این اساس گفته میشود که تمایلات سادیستیک زنان موجب میشود تا آنها همسرشان را مردانی ناشناس تلقی نموده و آنها را آزرده نمایند.[24]
ـ قدرت طلبی
بعضی از زنان تلاش میکنند تا بر افکار، احساسات، باورها، ارزشها و رفتار همسر سلطه یافته و هر آنچه را که خود میپذیرند، بر وی تحمیل کنند و در صورت عدم توجه شوهر به این خواستهها، در طی زمان، وی را وادار به تسلیم نموده و خواستة خود را عملی سازند.
ـ عدم صداقت و فریبکاری
یکی از پایههای اصلی روابط سالم خانواده، صداقت و راستی است. اگر زن در روابط خود با شوهرش، یکرنگ نباشد و با پنهان کاری و فریبکاری رفتار کند، در این صورت اعتماد همسر از او سلب شده و حتی سخنان و وعدههای صادقانه او را نیز نمیپذیرد و نمیتواند چنین فردی را به عنوان شریک زندگی محسوب کند و در تصمیم گیریها با او مشورت نماید و او را مشارکت دهد، در نتیجه روابط زوجین تیره شده و بنیاد خانواده سست خواهد شد.
ـ خودگرایی
برخی از زنان در خانواده، تمام توان خود را برای تأمین نیازها و دستیابی به اهداف خویش به کار میگیرند و از مشارکت در امور خانه کنارهگیری میکنند و در مواردی که بین خواسته آنها و خواسته اعضای خانواده تقابلی ایجاد میشود، حاضر نیستند از منافع خود برای تأمین منافع تمام اعضای خانواده صرف نظر کنند، در نتیجه تمام مشکلات را معطوف به همسر خویش میدانند. در این شرایط روابط بین زوجین به سردی گرائیده و سلامت خانواده تهدید میگردد.
ب)ـ علل اجتماعی
ـ دخالت دیگران
از جمله عواملی که روابط سالم بین زن و شوهر را متزلزل میکند، دخالت دیگران به خصوص والدین همسر در حریم زندگی است. گرچه این عمل به جهت علاقه وافر و با انگیزة راهنمایی انجام میشود، اما گاه میتواند فرد را تحریک کرده و موجب درگیری و اختلاف بین زوجین شود. در مواردی مقایسه وضعیت زندگی فرد با زندگی بستگان یا آشنایان، زمینههای نارضایتی از زندگی را فراهم مینماید، به طوری که زن، شوهر خود را وادار میکند تا از هر طریق ممکن، سطح زندگی را ارتقا دهد. بدین منظور با برخوردهای نامناسب و غیر منطقی، زیاده خواهیهای خود را طلب میکند. از این زمان، فضای صمیمی و پر از محبت و احترام متقابل میشکند و اختلاف ایجاد میشود. متأسفانه این مسئله، اخیراً در جامعة ایران بسیار شایع شده است. بر اساس پژوهشهای انجام شده درصد قابل توجهی از زنان و مردان علت جدایی از همسرانشان را دخالت خویشاوندان و آشنایان میدانند، تحقیقات نشان میدهد که از بین عوامل مختلف طلاق (نظیر ناسازگاریهای رفتاری و اخلاقی، دخالت خویشاوندان و آشنایان، تنفر از همسر و اعتیاد همسر به مواد مخدر) دخالت دیگران، رتبه دوم را به خود اختصاص داده است.[25]
- نارضایتی اجتماعی
مشکلات شغلی و برخی مسائل و نارضایتیهای اجتماعی (تورم و گرانی کالاها و مسکن، بیکاری...) میتواند باعث بروز اختلاف میان زن و شوهر و بروز رفتار تلافی جویانة او با شوهرش شود و یا به طور ناخودآگاه، این ناراحتی در روابط فرد با اعضای خانواده ظهور کند، زیرا زن به جهت برخورداری از روحیه لطیف و حساس، در مواجهة با این مشکلات، فشارهای روحی و روانی بیشتری را متحمل میشود، از این رو ممکن است ناراحتیهای خود را به شکل رفتارهای نابهنجار بروز دهد.
- نارضایتی خانوادگی
نارضایتی زن از ازدواج، به دلیل تمایل وی به ازدواج با فرد دیگر و مخالفت والدین و اجبار او به این ازدواج و یا عدم ازدواج شوهر با فرد مورد علاقهاش موجب شده است که زن به طور ناخواسته، فرد دیگری را برگزیند. همچنین تفاوت سنی شوهر نسبت به زن و مشکلات متعاقب آن، باعث میشود که زن با میل و رغبت و رضایت قلبی، ازدواج با چنین شوهری را نپذیرد و رفتار گرم و صمیمانهای با وی نداشته باشد.
- خشونت خانوادگی
مشاهدة رفتارهای خشن پدر، خشونتهای خانگی اعم از: ظلمها، اهانتها و آسیبهای مردان در برابر چشم فرزندان در محیط خانواده، بسیاری از دختران را در زندگی آینده با حس انتقام یا حس ممانعت از بروز چنین وقایعی درگیر میکند تا بدانجا که تلاش میکنند در برابر شوهر رفتار خشونت آمیز داشته باشند تا هرگز دچار وضعیتی مشابه مادرشان نگردند.
عکس العمل شوهر در برابر همسرآزاری
به اعتقاد «مرتن» اگر افراد جامعه، از طریق هنجارها و ابزارهای استاندارد شدة کنش، به ارزشها و اهداف جامعه دست یابند و با هنجارهای آن جامعه همنوا شوند، آن جامعه از یک نظام اجتماعی متعادل برخوردار خواهد بود، اما اگر اعضای جامعه نتوانند از طریق راههای مشروع، به آن اهداف دست یابند، ممکن است به انزواطلبی یا طغیانگری سوق داده شوند.[26] در نظام خانواده نیز اگر شوهر احساس کند که همسر مناسبی دارد و میتواند به کمک او، کارکردهای اصلی خانواده را محقق کند و با داشتن خانوادة سالم، احساس آرامش، آسایش و رضایت خاطر کند و با عشق و علاقة تمام و با قبول همه سختیها و مشکلات، در راه رفع نیازهای خانواده تلاش نماید، خانوادة متعادل شکل میگیرد؛ اما روابط آزاردهندة زن با شوهرش میتواند، عشق و علاقه آنها را به یکدیگر کاهش دهد و به تدریج زمینه تزلزل خانواده فراهم شود، زیرا شوهر در شرایط نابسامان خانواده یکی از دو گزینه انزواطلبی یا طغیانگری را انتخاب میکند که میتواند به صورتهای ذیل و بروز یابد:
الف)ـ انزواطلبی
ـ تأخیر در بازگشت به خانه
در نخستین روزهای ازدواج، به جهت وجود عشق و علاقه متقابل زن و مرد و شدت وابستگی طرفین به یکدیگر، شوهر، زودتر یا به موقع در منزل حضور مییابد، اما به طور طبیعی با گذشت روزهای اولیه ازدواج، تا حدودی از میزان و شدت این روابط کاسته میشود و به همان نسبت نیز میل افراطی مرد برای مراجعة زود هنگام به خانه کاهش مییابد. این موضوع زمانی به مرحله حاد میرسد که رفتار محبت آمیز زن، جای خود را به رفتار تند و خشونت آمیز دهد و شوهر رغبتی به حضور در خانه و برخورد با همسر و فرزندان نداشته باشد و ترجیح دهد که بیشتر اوقات خود را در بیرون از منزل و در غیاب همسر سپری کند و از این طریق خود را از فضای آزاردهندة خانواده رها کند؛ از این رو ممکن است حتی برخی شبها به خانه نیاید و اوقات خود را با دوستانش سپری کند.
ـ اعتیاد
همزمان با همسرستیزی زن، ممکن است شوهر به جهت کمبود محبت از سوی زن، جذب گروههای نابهنجار از جمله معتادان شده و با آنها ارتباط برقرار کند و تحت تأثیر رفتار آنها معتاد شود و به مواد مخدر روی آورد. اعتیاد شوهر نقطه شروع نزاع و درگیری جدی بین زن و شوهر است. به دنبال شدت درگیری، مرد، احساس اذیت بیشتری میکند، در نتیجه برای فرار از تنازعات، هرچه بیشتر اوقات خود را در خارج از منزل سپری میکند. این موضوع میتواند زمینة بسیاری از کجرویهای دیگر را فراهم کند.
ـ سردی جنسی
سردی جنسی و کاهش رغبت جنسی مرد نسبت به همسر، یکی از پیامدهای شوهرآزاری است. یعنی شرایط نابسامان خانواده و فشارهای روانی، علاقه شوهر به روابط جنسی را تضعیف میکند و انگیزه وی را کاهش میدهد. به اعتقاد روانشناسان شرایط روحی و روانی، بر کاهش یا افزایش تمایلات جنسی تأثیرگذار است. به اعتقاد آنان «غریزه جنسی در طی زندگی، تحت تأثیر نوسانات زیادی قرار میگیرد و قویتر یا ضعیفتر میشود. از جمله، به هنگام ناخوشیهای گوناگون یا پس از آن و در موقع وارد آمدن لطمات روحی و حوادث زندگی».[27]
ـ خودکشی
بعضی از مردان که منزلت اجتماعی بالایی دارند و در بین اقوام و خویشاوندان و دوستان خود، از احترام زیادی برخوردارند، کمتر راضی میشوند که اختلافات خانوادگی خود را برای دیگران مطرح کنند و همیشه هراس دارند که بستگان یا دوستان آنها متوجه این درگیریها شوند، لذا از بروز آن جلوگیری میکنند و همین مسئله در طول زمان موجب میشود که صبر و تحمل آنها لبریز شده و در اثر فشارهای بیش از اندازه، دچار اختلال روانی گردیده و دست به خودکشی زنند.
ب)ـ طغیانگری
ـ طلاق
رفتار ناپسند زن با شوهر یکی از علل اصلی طلاق و جدایی است، زیرا موجب میشود تا شوهر در معرض ناراحتیهای شدید روانی قرار گرفته و محبت و صمیمیت زوجین رخت بربندد. در این صورت امکان ادامه زندگی سلب میگردد و شوهر برای رفع کشمکش و مخاصمه، به ناچار طلاق را برمیگزیند.
ـ همسرگزینی مجدد
بعضی از مردان برای جبران خلأ روابط محبتآمیز با همسرشان و یا رفع محرومیت غرائز جنسی، همسر دیگری را انتخاب میکنند، اتخاذ این رویه میتواند نتیجة شوهرآزاری پنهان و آشکار باشد.
ـ ایجاد مضیقه اقتصادی
در برخی موارد، شوهر، توانایی طلاق یا همسرگزینی مجدد را در برابر همسرآزاری ندارد و یا از نتایج آن هراسناک است، لذا زن را در تنگنای اقتصادی قرار داده و از دادن نفقه و مخارج زندگی خودداری میکند و از این رویه به عنوان ابزار پشیمانی زن نسبت به این روابط ناسالم استفاده مینماید تا زن را وادار کند از روابط نادرست خود دست بردارد.
ـ ضرب و شتم همسر یا فرزندان
در خانوادههایی که زن تمکن مالی خوبی دارد و از جهت تأمین نیازهای اقتصادی، هیچ وابستگی به شوهر ندارد، طبیعی است که مضیقه اقتصادی، نمیتواند وسیلة مناسبی برای کنترل رفتار زن باشد. بنابراین شوهر ممکن است در قبال اذیتهای همسر خویش، عکسالعمل نشان دهد و به ضرب و شتم همسر یا فرزندان خود بپردازد.
ـ تخریب حیثیتی
بعضی از افراد ممکن است راه دیگری را برای برخورد با ناسازگاری همسر خود انتخاب کنند، خصوصاً در مورد زنانی که از حیثیت اجتماعی بالایی برخوردار هستند، عکسالعمل مردان از طریق تخریب جایگاه همسر در نزد بستگان، همکاران یا دوستان انجام میشود تا جهت حفظ شخصیت و موقعیت اجتماعی خود، رفتارهای نامناسب خود را کنترل نموده و بستر را برای وقوع درگیری و نزاع مسدود کند.
راهکارهای مؤثر جهت پیشگیری از شوهرآزاری
الف) ـ سطح فردی
یکی از عوامل مهمی که سبب میشود تا فرد، رفتاری را انجام دهد یا از ارتکاب عملی ٍخودداری کند، میزان معرفت و شناخت افراد نسبت به اهمیت یا قبح و زشتی آن رفتار و پیامدهای منفی آن است، لذا شناخت قبلی افراد نسبت به دستورات شریعت و سخنان معصومین (ع) در مورد زوایای ازدواج ضروری است، زیرا همه احکام و دستورات دینی با توجه به مصالح و مفاسد واقعی انسان تنظیم گردیده است؛ هرچقدر که انسانها به ضوابط دینی ازدواج و تشکیل خانواده بیشتر پایبند باشند، به همان میزان از آسایش و امنیت حاصل از ازدواج برخوردار خواهند شد و از آثار زیانبار آن در امان خواهند ماند. از این رو شناخت این احکام میتواند فرد را به داشتن اخلاق نیکو و روابط سالم در خانواده ترغیب کند، به طور مثال اگر فرد بداند که بدخلقی با اهل خانه موجب هلاکت انسان است و کیفر و عذاب الهی را در هر دو جهان درپی دارد و به سلامتیاش آسیب میرساند، مصمم میشود تا در صورت بروز مشکل، پیامد زشت این نوع رفتار را به خاطر آورد و خلاف نفس اقدام نماید و نرم خویی در پیش گیرد. با تکرار این رویه به تدریج حالت تندخویی فرد تغییر میکند.[28] از سوی دیگر دین اسلام، به شدت انسانها را از بحث و مجادله و گفتگوی خصمانه بر حذر میدارد، چنانچه حضرت علی (ع) میفرمایند: «ایاکم و المراء و الخصومه فانهما یمرضان القلوب علی الاخوان و ینبت علیها النفاق» «از جدال و خصومت در گفتگو برحذر باشید، پس به درستی که قلوب را نسبت به برادران بیمار میکند و نفاق را نسبت به آنها میرویاند.»[29]
ب) ـ سطح خانوادگی
خانواده یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی است که افراد را با ارزشها و هنجارهای اجتماعی همنوا میسازد، به طوری که اگر خانواده، مدرسه، گروه همسالان، وسائل ارتباط جمعی، گروههای مذهبی، سازمانهای جوانان و ... را عوامل جامعه پذیری افراد بدانیم،[30] در همه فرهنگها به خصوص در فرهنگ دینی، خانواده، عامل اصلی اجتماعی شدن کودک محسوب میشود. خانواده فرد را قادر میسازد تا ارزشها، هنجارها، مهارتها، عقائد و الگوهای فکر و عمل را فراگیرد. از این رو، هر یک از والدین که در خانواده نقش خود را به خوبی انجام ندهند، در نظام کنش متقابل خانواده، اختلال ایجاد میشود و موجب جامعه پذیری ناقص فرزندان میگردد و در نتیجه فرزندان این خانواده نمیتوانند نقشهایی را که دیگران از آنها انتظار دارند، به خوبی انجام دهند و در مواردی با ارزشها و هنجارهای اجتماعی، ناهمنوا خواهند شد.
هر چه اعضای خانواده، از اخلاق و آداب دینی فاصله بگیرند و از حضور جدی دین در عرصه خانواده بکاهند و خدا را در کنشهای متقابل فراموش کنند، از داشتن آسایش و آرامش محروم خواهند شد، در نتیجه، این زندگی نمیتواند زندگی مستحکم و سالمی باشد. عمدهترین خصوصیاتی که میتواند مانع از بروز رفتار ناپسند آزاررسانی به همسر گردد و از پیامدهای ناگوار این رفتار بکاهد، عبارتست از:
- صداقت
اگر بر روابط بین زن و شوهر صداقت حاکم باشد و هر یک صادقانه نیازها، خواستهها و توقعات خود را برای دیگری بیان کند و واقعیتهای زندگی را کتمان ننماید، احساس همدلی و محبت بین آنها افزایش یافته و زمینههای استحکام خانواده فراهم میشود.
- تعدیل خواستهها
زن و شوهر باید خواستهها و توقعاتی را که از همدیگر دارند، تعدیل کنند، یعنی حدود و توقعات آنها نباید بیش از تواناییهای آنان باشد، در غیر این صورت، زن، همسرش را با افراد دیگر مقایسه میکند و از او میخواهد که همانند آنها امکانات و وسایل رفاهی بیشتری فراهم کند. در مقابل، شوهر نیز همسرش را با زنان دیگر مقایسه میکند و از او میخواهد که اخلاق، ظاهر و رفتارش همانند آنها باشد و نظیر آنها ابراز علاقه و محبت کند. در حالی که افراد از جهت ویژگیهای فردی کاملاً متفاوت هستند، از این رو خداوند هم بیش از حد توان افراد، از آنها مسئولیت نمیخواهد و میفرماید: «لایکلف الله نفسا الا وسعها»[31]. بدین ترتیب تعدیل خواستههای زن و شوهر موجب میشود که از تلاش و زحمات همدیگر قدردانی کرده و از زیاده خواهیها پرهیز کنند و زمینههای همدلی و تفاهم را فراهم نمایند.
ج) ـ سطح اجتماعی
نهادهای فرهنگ ساز کشور باید بیشترین تلاش خود را جهت گسترش فرهنگ اسلامی، اخلاق دینی و نهادینه کردن آن در جامعه بکار گیرند و مؤلفهها و شاخصهای ارزشهای دینی نظیر عدالت را در سطح خانواده بیان کنند تا روشن شود که فرد عادل باید دارای چه ویژگیها، رفتارها و روابطی باشد. وسائل ارتباط جمعی در این رابطه بیشتـرین وظیفـه و تـأثیر را دارنـد، کارکـرد و اثـرگذاری رسانـههای جمعـی، بهویـژه تلویزیون، به جهت پوشش فراگیر آن، میتواند مثبت و منفی باشد. ارائه تصویر زنان پرخاشگرانه که احقاق حقوق خانوادگی خود را منوط به رفتارهای نادرست، غیرمنطقی، نابردبارانه.... میبینند و یا نمایش شخصیت نامتعادل و افراطی (عاطفی محض یا عقلانی صرف) از زن از جمله کارکردهای منفی رسانههای جمعی است، در حالی که این وسائل میتوانند با تهیه فیلمهای سینمایی، روابط نامناسب و خشن را با روابط صحیح و سالم خانوادة متعادل مقایسه کنند و با نشان دادن نتایج و پیامدهای مثبت و منفی هر یک از آن دو، راههای محفوظ ماندن زن و شوهر را از این آسیبها ارائه کنند و صبر و تحمل آنان را در مقابل مشکلات و دشواریهای زندگی به نمایش گذارند و از ارائه زندگیهای اشرافی و مجلل و انواع امکانات رفاهی برای تمام اعضای خانواده و... خودداری کنند، زیرا مخاطبین با دیدن چنین صحنههایی به تدریج به این باور میرسند که محرومیت بسیار بالایی دارند و برای رسیدن به چنین امکاناتی باید از هر وسیله ای استفاده کنند و تا گوی سبقت را از دیگران بربایند و به هیچ حد و مرزی قانع نباشند. این رویه، احساس فقر روانی را در جامعه گسترش میدهد و فرهنگ مصرف کاذب بر مخاطبین تحمیل میشود و بالتبع توجه انسان به مسائل اخلاقی و ارزشهای معنوی کاهش مییابد و روحیه قناعت و پرهیز از اسراف و تبذیر که سرلوحه دعوت انبیاء و ائمه معصومین (ع) قرار داشته و جزء فضائل اخلاقی است، در بوته فراموشی قرار میگیرد، در نتیجه سطح توقعات خانواده افزایش مییابد و با احساس محرومیت، نزاعها و درگیریها آغاز میشود.
بنابراین علاوه بر سازندگی فرد و خانواده، نهادها و سازمانهای اجتماعی نیز باید زمینه را برای ایجاد روابط سالم بین اعضای خانواده و ایجاد خانواده متعادل و مستحکم فراهم نمایند.
فهرست منابع:
- القرآن الکریم.
- الحر العاملی، محمدبن حسن: «وسائل الشیعه»، مؤسسه ال البیت، قم، 1410 ه.ق.
- اسکیدمور، ویلیام: «تفکر نظری در جامعه شناسی»، ترجمه محمدعلی حاضری و دیگران، انتشارات سعید، 1372.
- جعفری، محمدتقی: «تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی جلال الدین محمد مولوی»، انتشارات اسلامی، 1373.
- خمینی، روحالله: «چهل حدیث»، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1371.
- خود اکوف، ن.م: «آنچه باید همسران جوان بدانند»، ترجمه میمتا، مؤسسه مطبوعاتی عطائی، تهران، 1352.
- دفتر همکاری حوزه و دانشگاه: «درآمدی بر اقتصاد اسلامی»، انتشارات سمت، 1372.
- راغب اصفهانی: «مفردات الفاظ القرآن»، دارالعلم، 1416 هـ .
- رابرتسون، یان: «درآمدی بر جامعه»، ترجمه حسین بهروان، انتشارات آستان قدس، 1374.
- شاملو، سعید: «آسیبشناسی روانی»، انتشارات رشد، 1373.
- فرجاد، محمدحسین: «آسیبشناسی اجتماعی، ستیزههای خانواده و طلاق»، انتشارات منصوری، 1372.
- کراژ، ژ: «بیماریهای روانی»، ترجمه محمود منصور و پریرخ دادستان، انتشارات رشد، 1381.
- کلینی، یعقوب: «اصول کافی»، مکتبة الاسلامیه، تهران، 1388 ه .
- مجلسی، محمدباقر: «بحارالانوار»، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1403هـ.ق.
- نراقی، احمد: «معراج السعادة»، انتشارات هجرت، قم، 1371.
- «نهجالبلاغه»، ترجمه محمد دشتی، انتشارات صحفی، 1379.
پی نوشتها:
[1] - نهج الفصاحه، ج1، ص85.
[2] - الحرالعاملی، ج20، ص 160، ح1.
[3] - نساء، 19.
[4] - مطهری، صص 125-124.
[5] - معین، ج1.
[6] - همان.
7- نراقی، ص 555.
8- همان، ص 259.
9ـ صبح خانواده، 10/6/1377. (یک زن در دادگاه ادعا میکند: برای اینکه آبروی شوهرم را ببرم، دزدی میکردم. شوهر نیز به دلیل اینکه با همسرش تفاهم اخلاقی ندارد، مکرراً اقدام به دزدی میکند.)
10 - نهجالبلاغه، حکمت 295، ص 700.
11 - روزنامه توسعه، 2/10/1381.
ـ روزنامه صبح خانواده، 29/6/1377، (مردی در دادگاه میگوید که کمکم کنید؛ زنم قصد دارد مرا بکشد. این مرد به خاطر تهدیدهای همسرش به دادگاه مراجعه کرده و مدعی شده است تامین جانی ندارد و میگوید زنم تهدید کرده مرا آتش خواهد زد.)
12- راغب اصفهانی، ص 35.
13- دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، صص 397-390.
ـ روزنامه صبح خانواده، 7/6/1377، (مردی با مراجعه به دادگاه خانواده ادعا کرد: همسرم فقط 700 هزار تومان را طی دوماه صرف خرید طلا کرده و 300 هزار تومان را به درمان بیماری موهای خود اختصاص داده است. از دخترانم بپرسید که همسرم چه بلاهایی بر سر من و آنها آورده است.)
14 - همان.
15 - خوداکوف، ص 112.
16 ـ العاملی، ج 20، ص 163.
17 - طه، 124.
18 - کراژ، ص 72.
20 - همان، ص 28.
21 - همان، ص 31.
22 - همان، ص 33.
23 - شاملو، ص 250.
24 - همان، ص 257.
25 - فرجاد، ص 336.
26 - اسکیدمور، صص 159-162.
27 - خوداکوف، ص 48.
28 - خمینی، ص 25.
29 - کلینی، ج2، ص 227، ح1.
30 - رابرتسون، صص 133-128.
31ـ بقره، 286.