آسیبشناسی اجتماعی غیبت
آرشیو
چکیده
بر اساس مبانی دینی، غیبت به عنوان یک رفتار نابهنجار محسوب میشود. این رفتار ضدارزشی، موجب بروز آسیبها و مشکلات متعدد اجتماعی میشود و از آنجاکه متأسفانه در جامعه فعلی هم رواج دارد، بازخوانی و بازکاوی این پدیده با توجه به مدلهای متنوع روابط جمعی، ضروری به نظر میرسد، تا با شناخت آسیبها و درمان آن، گامی مهم در مقابل انحرافات، برداشته شود. در این تحقیق سعی شده است از منظر جامعه شناختی، به اختصار مهمترین آسیبهایی که غیبت در روابط اجتماعی ایجاد مینماید ونقش و کارکرد آن در شبکه روابط اجتماعی بیان گردد و پس از تبیین عوامل اجتماعی آن، راهکارهای عملی رفع غیبت نشان داده شود.متن
انسان یک موجود اجتماعی است و برای تأمین احتیاجات خویش به زندگی اجتماعی نیازمند است، این نیاز به زندگی جمعی چه برحسب فطرت و چه برحسب ضرورت اجتماعی باشد، در هر صورت امری غیر قابل انکار است. لازمة تأمین این نیاز، وجود روابط سالم و پایدار است که در ایفای آن، دین مهمترین نقش را بر عهده دارد. آموزهها و دستورات دینی، هم در بعد فردی و هم در بعد اجتماعی درصدد راهنمایی و هدایت انسان است تا در پی آن، روابط سالم و پایدار به وجود آید. از اینرو، آنچه به این رابطه سالم لطمه میزند و موجب خلل و نقصان در روابط جمعی میشود، مورد نهی واقع شده و ممنوع گردیده است و آنچه که این روابط را تحکیم میبخشد و از عناصر تحکیم بخش روابط اجتماعی است، تأکید و تأیید شده است. از مجموع این معارف، رابطه سالم جمعی تحقق میپذیرد که به واسطه آن حقوق انسانها رعایت میشود، احترام متقابل محفوظ میماند و شخصیت اجتماعی انسانها مورد خدشه قرار نمیگیرد.
در این نوشتار به یکی از عناصری که مخرّب روابط جمعی است و مورد مذمت و نهی شدید معارف دینی است، یعنی غیبت پرداخته میشود تا از منظر جامعه شناختی، آسیبهایی که این پدیدة نامطلوب در جامعه ایجاد مینماید، مورد تحلیل و قرار گیرد.
معناشناسی غیبت
غیبت در لغت به معنای «پشت سر کسی بدگویی کردن» و «زشت یاد کردن» میباشد.[1] در کتب اخلاقی و فقهی در مورد غیبت، تعاریف متعددی ذکر شده است. همه یا اکثر این تعاریف برگرفته از روایاتی است که در اینباره رسیده است که به اجمال به برخی از آنها اشاره میگردد:
ـ نظریه شیخ انصاری: «الغیبة ان یتکلّم خلف انسان مستور بما یغمه لو سمعه»، «غیبت آن است که انسان پشت سر کسی عیبی را که پنهان است، بیان کند».[2]
ـ نظریه مرحوم نراقی: «الغیبة ان یذکر الغیر بما یکرهه لو بلغه، سواء کان ذلک بنقص فی بدنه او فی اخلاقه او فی اقواله او فی افعاله المتعلقة بدینه او دنیاه، بل وان کان بنقص فی ثوبه او داره او دابته»، «غیبت آن است که از دیگری به آنچه که کراهت دارد و برایش ناخوشایند است، یاد شود و فرقی ندارد آنچه که گفته میشود مربوط به نقص بدنی، اخلاقی یا راجع به نحوه گفتارش، رفتارش که مربوط به دین و دنیای اوست، باشد؛ حتی اگر آن نقص بیان شده در مورد لباس، خانه یا مرکب او باشد، نیز غیبت محسوب میگردد».[3]شیخ انصاری هم، علاوه بر نظریه فوق، این نظریه را مورد تأیید قرار داده و قائل شده است که آن موافق اخبار ائمه(ع) و اجماع علما میباشد.
ـ نظریه شهیدثانی: «و اما در اصطلاح برای کلمه غیبت، دو تعریف گفته شده است: اولاً، انسان در غیاب و پشت سرکسی سخن نمیگوید که او دوست ندارد، این سخنان دربارهاش زده شود و هدف گوینده آن باشد که به آن شخص اهانت کند و او را تحقیر نماید. ثانیاً، انسان مردم را متوجه عیوب شخصی بکند که او دوست ندارد دربارهاش چنین کاری انجام شود و گوینده قصد تحقیر و توهین داشته باشد».[4]
تعریف دوم نسبت به تعریف اول عامتر است، زیرا با این تعریف غیبت فقط شامل ذکر زبانی نیست بلکه شامل اشاره، حکایت و غیر آن نیز میشود. سایر اندیشمندان اخلاقی و فقهای ربانی در کتب خودشان مانند «امام خمینی» در «چهل حدیث» و «شهید دستغیب» در «گناهان کبیره»، همین تعریف را تقویت میکنند. در این تعریف دو عنصر نقش اساسی دارد:
ـ اظهار عیوب پنهانی اشخاص، به هر وسیله ممکن؛ از قبیل اشاره.
ـ قصد اذیت، تحقیر و توهین از جانب شخص گوینده.
ازجمله مستندات این تعریف، این روایت نبوی است که پیامبر به اباذر فرمود: غیبت آن است که برادر دینیات را با چیزی یاد کنی که از آن کراهت دارد.
انواع غیبت
غیبت هم برحسب روشهای متفاوتی که صورت میگیرد و هم برحسب تعدد در موضوعش، به انواع مختلفی تقسیم میشود.
- موضوع
موضوع غیبت ذکر و یادآوری عیوب میباشد، البته ذکر عیوب به نحو مطلق، غیبت محسوب نمیشود، بلکه بعضی موارد آن استثنا شده که در بحث جواز غیبت مطرح خواهد شد، به غیر از آن موارد، ذکر این عیوب گناه و یک امر ناهنجار محسوب میشود.
امام صادق (ع) در رابطه با این عیوب میفرمایند: «وجوه الغیبة تقع بذکر عیب فی الخلق و الفعل والمعامله و المذهب و الجهل و اشباهه» ، «غیبت آن است که انسان عیوب برادر مسلمان را در مورد اندام، اعمال، معاشرت رفتار، مذهب و راجع به نادانی او و مانند آن، برای دیگران بازگو کند».[5]
بنابراین برحسب انـواع مختلف عیوب، دایره غیبت بسیار متعــدد میگــردد که به بعضی از مهمترین موارد آن اشاره میگردد: عیب بدنی؛ مانند کوتاه قدی و بلندقدی، عیب در نسبت؛ مانند بد ذات و خسیس، عیب در اخلاق؛ مانند بداخلاق، ترسو و عصبانی، عیب در اعمال؛ مانند ذکر اعمالی که گناه حساب میشود، همچون دزدی، دروغگویی و ستمگری.[6] بنابراین غیبت برحسب صفات کمی و کیفی تقسیم میشود.
- روش
چنانچه در تعریف دوم بیان گردید، غیبت به معنای آشکار شدن عیوب پنهان دیگری است و این اظهار عیب راههای متفاوتی دارد که آنها عبارتند از: گفتاری، اشارهای (به وسیله حرکات چشم و دست) و نوشتاری.[7]
در نوشتار که اعم از نامه، مقاله، کتاب و غیره باشد، اگر کنایه به گونهای باشد که در آن شرایط غیبت، عینیت پیدا کند، آن هم از موارد انواع غیبت محسوب میگردد. شهید ثانی در این رابطه میگوید: « از انواع غیبت این است که نویسنده و مؤلف کتابی، از شخص معینی سخن به میان آورد و حرف او را به صورت زشت و نامطلوبی جلوه دهد، مگراینکه غرض معقول و موجهی باشد، مانند طرح مسائل اجتهادی».[8]
در مقام مقایسه، غیبت نوشتاری به لحاظ جرم و ناهنجاری اجتماعی، شدیدتر از غیبت گفتاری است، زیرا غیبت گفتاری بین دو یا حداکثر چند نفر است، ولی گسترة کتاب و نوشتار بسیار وسیعتر از دایرة محدود چند نفره میباشد، بنابراین آسیبی که غیبت از طریق نوشتار ایجاد میکند، بیش از سایر انواع است، چون کتابت یکی از دو زبان است.
غیبت در آینه آیات و روایات
جهت نمایان کردن اهمیت موضوع به بعضی از آیات و روایات اشاره میگردد. خداوند متعال در قرآن کریم درباره زشتی و قبح غیبت میفرمایند:
ـ «ولا یغتب بعضکم بعضاً أیحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتاً فکرهتموه واتقوا الله إنّ الله توّاب رحیم»،[9] «بعضی از شما غیبت بعضی دیگر را نکند، آیا کسی از شما دوست دارد، گوشت مردار برادرش را بخورد، پس آن را کراهت دارید، تقوای خدا را پیشه کنید که همانا خداوند بسیار توبهپذیر و مهربان است». در این آیه کریمه به روشنی صورت ملکوتی و حقیقت اخروی این گناه، به تصویر کشیده شده است. امام خمینی (ره) در این رابطه میگوید: «ما غافلیم از آن که اعمال ما عیناً با صورتهای مناسب با آنها، در عالم دیگر به ما رجوع میکند، نمیدانیم که این عمل صورت مردار خوردن است، صاحب این عمل همان طور که چون سگهای درنده، اعراض مردم را دیده و گوشت آنها را خورده، در جهنم نیز صورت ملکوتی این عمل به او رجوع میکند».[10]
ـ «ویلٌ لکلِّ همزة لمزة»، «وای بر هر غیبت کنندة عیبجویی»، ویل چه به معنای کنایه توبیخ و سرزنش باشد و چه به نام جایگاهی در جهنم باشد، دلالت بر تهدید و تقبیح این عمل میکند که انسان در پی عیبجویی و سرزنش دیگران باشد.
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند:
ـ «ایها النّاس إنّ دماءکم و اموالکم و اعراضکم، علیکم حرام کحرمة یومکم هذا فی شهرکم هذا إن الله حرّم الغیبة کما حرّم المال و الدّم»[11]، «هان ای مردم همانا خون شما و اموال شما و آبرویتان بر شما حرام است، مانند روز و ماه حرام (ذیالحجةالحرام) و خداوند غیبت را حرام کرده است، آنچنان که مال و خون او را بر دیگری حرام کرده است».
ـ «ابغض الخلائق الی الله المغتاب»، «دشمنترین فرد نزد خداوند متعال، شخص غیبت کننده است».
ـ «مررت لیلة اسری بی علی قوم یخمشون وجوههم باظفارهم فقلت یا جبرئیل، من هؤلاء؟ فقال هؤلاء الذین یغتابون النّاس و یقعون فی اعراضهم»[12]، «در شبی که مرا به معراج بردند، به دستهای عبور کردم که صورتهای خود را با ناخنهای خود میخراشیدند، گفتم: ای جبرئیل اینان کیانند، جبرئیل گفت: اینها کسانی هستند که غیبت مردم را میکنند و آبروی آنها را لکهدار میکنند».
ـ «ترک الغیبة احبّ الی الله عزّ وجلّ من عشرة آلاف رکعة تطوعاً»، «ترک غیبت از ده هزار رکعت نماز مستحبی، در نزد خداوند محبوبتر است».[13]
امیرالمؤمنین علی (ع) خطاب به «نوف بکالی» میفرمایند: «اجتنب الغیبه فأنّها ادام کلاب النّار، ثمّ قال: یا نوف کذب من رغم اّنه ولد من حلال و هو یا کل لحوم النّاس»،[14] «از غیبت دوری کن که خوراک سگان جهنمی است و سپس فرمود: ای نوف! دروغ میگوید، کسی که فکر میکند از حلال به دنیا آمده است (حلال زاده است)، در حالی که گوشت مردم را با غیبت کردن خود میخورد».
غیبت و آسیب اجتماعی
در راستای آسیب شناسی اجتماعی غیبت، لازم است در ابتدا تعریف روشنی از انحراف یا کجروی و جرم شود. در جامعهشناسی، رفتاری که برخلاف هنجار[15] بـاشد، نـابهنجار[16] میگوینـد. هنجارها در واقع همان قـواعد رفتـاری هستند که خاستـگاه آنها، ارزشها[17] میباشند. «جـرم»[18] به رفتار نابهنجاری اطلاق میشود که برخلاف قانون[19] باشد. کجروی یا انحراف[20]، اعم از جرم میباشد. از منظر جامعه شناختی فقط رفتارهای خلاف قانون مورد بررسی قرار نمیگیرند، بلکه هر نوع نابهنجاری که ارزشهای جامعه را مورد خدشه قرار دهد، مورد مطالعه قرار میگیرد. بنابراین هر نوع هنجارشکنی را کجروی یا انحراف مینامند. در تعریف انحراف دستکم دو قید دخیل است: اولاً آن رفتار خاص باعث نقض هنجارهای مهم جامعه شود و ثانیاً از نظر تعداد زیادی از مردم قابل مجازات باشد؛ یعنی نقض آن دسته هنجارها مورد اهتمام است که توسط عده زیادی از مردم گناه تلقی میشود. به طور کلی در ملاک شناسائی فرد کجرو و منحرف، دو شاخص مهم وجود دارد: «عدم همنوائی رفتار با هنجارهای مهم» و «تداوم در رفتار نابهنجار».
یکی از کارکردهای رفتار انحرافی نقض قواعد یا موازین اجتماعی است؛ در این وضعیت انحراف به آسیب ختم میشود، یعنی به حفظ و پیشبرد ساختارهای بنیادین جامعه آسیب میرساند، بیشتر آسیبهای اجتماعی، پیامدهای انحرافات هستند. با یک نگاه وسیعتر باید گفت: موضوع کجروی و انحراف لزوماً «رفتار نابهنجار» نیست، بلکه «هرچیزی که برخلاف هنجارها» باشد، به عنوان کجروی و انحراف تلقی میگردد؛ از این رو انحرافات اجتماعی مقوله گستردهای است که شامل هر نوع عقیده، ارزش، هنجار و رفتار میگردد و در یک جامعة دینی، چون هنجارهای مهم برخاسته از دین است، اگر رفتار و عملی، برخلاف این ارزشها و هنجارها صورت بگیرد، رفتار انحرافی محسوب میشود.
در معارف دینی غیبت جزء گناه کبیره محسوب میشود و در آیات و روایات تهدید به عذاب شده است، از اینرو در جامعه دینی، به عنوان یک امر ضد ارزش و یک رفتار نابهنجار محسوب میشود. غیبت یک عمل مجرمانه و رفتار انحرافی است که با هنجارهای مهم اجتماعی، به ویژه جامعه اسلامی که هنجارهایش هم خاستگاه دینی دارد، ناسازگار است. این پدیدة نامطلوب نه تنها یک انحراف میباشد، بلکه آسیب اجتماعی نیز است؛ زیرا باعث نقض قواعد و موازین اجتماعی شده و ساختارهای بنیادی جامعه را مختل و آسیبزا کرده است.
پیامدهای اجتماعی غیبت
قبل از تبیین اثرات غیبت در روابط اجتماعی در ابتدا لازم است، به اختصار مفهوم «روابط» و «برهمکنش اجتماعی»[21] مشخص گردد تا در پی آن کارکرد غیبت و تأثیر آن در روابط اجتماعی معلوم گردد.
جامعه از روابط بین افراد تشکیل میشود، حداقل رابطهای که میتوان تصور کرد، رابطة دو نفر (دو دوست، دو برادر و...) با یکدیگر است. افراد جامعه با یکدیگر کنش متقابل و برهم کنش اجتماعی دارند. سادهترین مفهوم برهم کنش اجتماعی، هنگامی که در مورد انسان به کار برده میشود، به مفهوم تأثیر دو جانبه میان اشخاص یا نیروهای اجتماعی است، به عبارت دیگر برهمکنش اجتماعی تأثیر دو جانبه عوامل اجتماعی است که به سرشت انسان و فرهنگ منتج میشود. برهمکنش اجتماعی لزوماً تا اندازهای دو جانبه است. تعریف دیگری که مورد تأکید جامعه شناسان است، این است که برهمکنش انسانی به گونهای تأثیر دوجانبه است که به اشخاص اجتماعی اختصاص دارد، برهمکنش میان انسانها، « برهمکنش نمادین» خوانده میشود؛ مثلاً برهمکنش اجتماعی براساس ارتباط و تفاهم استوار است. فرد به واسطه ارتباط با دیگران برهمکنش میکند، نتیجة این فعالیت، فرایند وسیع و جامع برهمکنش اجتماعی است.[22] بنابراین افرادی که با هم کنش متقابل دارند، براساس الگوها و نمادها با هم ارتباط برقرار میکنند. خاستگاه این الگوها، هنجارها و ارزشهای اجتماعی[23] است. هرقدر مفهوم این الگوها و هنجارها مشخصتر و روشنتر باشد، رفتارها پایدارتر و مستحکمتر است.
در یک ساختار اجتماعی که براساس ارزشهای دینی شکل گرفته است، نوع روابط هنجارمند نیز معین شده و برمبنای ارزشهای دینی قرار گرفته است. با تعمق در این معارف مشخص میشود که بعضی از رفتارها[24]، عقاید باورها[25] و هنجارها، روابط اجتماعی را تحکیم میبخشند، از قبیل صله رحم، سلام کردن، قرضالحسنه دادن، پرداخت خمس، زکات و بسیار موارد دیگر که در اسلام به آنها سفارش و تأکید شده است و برآنها ثواب و پاداشی اخروی و دنیوی مترتب است و بعضی دیگر موجب از هم گسیختگی و بیسازمانی جمعی میشوند و در فرایند کنش متقابل، تأثیر مخرب دارند که از آنها نهی و مذمت شده و عقاب مترتب است که به طور فهرستوار به چند از مصادیق آن اشاره میشود: نهی از اذیت، تحقیر، پیجویی لغزشها و عیوب، افشای عیوب دیگران، تهمت، سرزنش افراد، دشنامگویی، سوءظن، خلف وعده، نهی از سخنچینی، پرهیز از ترساندن دیگران و غیبت.[26]
غیبت از زمره گناهانی میباشد که در روابط و کنش متقابل جمعی، از شدت تخریبی زیادی برخوردار است که به نحو اجمال به این اثرات اشاره میگردد.
1)ـ اختلال در همبستگی اجتماعی
«همبستگی اجتماعی»[27] در میان جامعه شناسان، برای اشاره به صفبندی نزدیک اجزای یک جمع و به موازات اصطلاح رایجتر «یگانگی» به کار میرود.[28] «همبستگی در واقع احساس مسئولیت متقابل بین چند نفر یا چند گروه است که از آگاهی و اراده برخوردار باشند، همچنین همبستگی میتواند شامل پیوندهای انسانی و برادری بین انسانها به طور کلی یا حتی وابستگی متقابل حیات و منافع آنان باشد. همبستگی اجتماعی متضمن طرد آگاهی و نفی اخلاقی مبتنی بر تقابل و مسئولیت نیست، بالعکس دعوت به احراز این ارزشها و احساس الزام متقابل است».[29]
بنابراین همبستگی اجتماعی احساس یگانگی در عین داشتن ممیزات فردی، احساس متقابل و حس همکاری بالا در بین اعضای جامعه است. رعایت پیوندها و وحدت کل جامعه، عنصر قوام بخش همبستگی اجتماعی است. متغیرهای زیادی از منظر دین وجود دارند که باعث همبستگی اجتماعی میشوند که بخشی از آنها در قسمتهای قبلی اشاره شد و در مقابل بعضی متغیرها، مانند غیبت در همبستگی اجتماعی رخنه ایجاد میکنند و باعث درهم پاشیدگی جامعه میشوند، از همین رو غیبت در دین از گناهان کبیره و حتی بزرگترین آن به حساب میآید، زیرا دارای مفاسد و ضررهایی است که با غرض از آفرینش و با هدف آفریدگار هستی منافات دارد، به خلاف بعضی از دیگر گناهان که دارای ضرر و مفسدة کمتری هستند. توضیح آنکه هدف عمدة شارع مقدس اسلام از آفرینش انسان، آن است که مردم متحد و هماهنگ باشند و راه واحدی را پیش بگیرند و آن راه خداست که اوامر و نواهی او به کار بسته شود و این اتحاد و یکپارچگی در صورتی تحقق میپذیرد که فرزندان آدم، یاور، کمک و دوست همدیگر باشند.[30]
2)ـ بیسازمانی اجتماعی
به جرئت میتوان گفت، مهمترین کارکرد و اثر منفی غیبت «بیسازمانی اجتماعی»[31] است. در علـوم اجتمـاعی بیسـازمـانی اجتمـاعی چنین تعریف شده است: بیسازمانی اجتماعی به معنی در هم شکستن سازمان اجتماعی است که آن عبارت است از هر نوع یا هر میزان از تضعیف یا گسیختگی الگوهای روابط اجتماعی که براساس یک جامعه، مجمع یا هرگونه نظام اجتماعی تشکیل میگیرد. به طور خلاصه بیسازمانی اجتماعی کاهش نفوذ قواعد موجود رفتار اجتماعی، بر روی تک تک افراد گروه میباشد.
بدین ترتیب به خوبی میتوان قضاوت نمود که چگونه غیبت در جامعه اثر میگذارد و چه کارکرد منفی دارد؛ ارزشهای دینی با تعیین الگوهای رفتاری، نوعی نظام هنجاری و الگوهای روابط جمعی را به وجود میآورند که در حقیقت شبکهای سالم، گسترده و پویا از روابط جمعی است که همه افراد جامعه در درون آن شبکه گسترده، میتوانند هنجارمند عمل کنند؛ الگوهای روابط خانوادگی و دوستی، نمونه عالی از نوع نظام هنجاری دینی است که غیبت این این الگوهای روابط اجتماعی را مختل میسازد و موجب بیسازمانی اجتماعی و حتی نابسامانی اجتماعی میشود. در این وضعیت افراد جامعه نمیدانند، چگونه با هم تعامل و ارتباط صحیح برقرار کنند، زیرا با رواج غیبت هیچکس دیگری را قبول ندارد و اعتماد به همدیگر سلب میشود و از همین جا اثر دیگر غیبت در جامعه نمودار میشود که آن برهم زدن یا بینظمی اجتماعی است.
3)- بینظمی اجتماعی
نظم اجتماعی[32] به الگوهای قابل تعیین ساختار فرایند یا تغییر منظمی که در برهمکنش انسانی روی میدهد یا از آن نتیجه میشود، اشاره دارد. مفهوم محدودتر نظم اجتماعی منحصر است به آن نظم[33] و ترتیبهای برهمکنشی که با تأیید و رضایت جامعه روبرو میشوند یا صفت کارکردی به آنها نسبت داده میشود.[34]
یکی از مهمترین اثرات غیبت «بینظمی اجتماعی» یا «برهم زدن نظم اجتماعی» است. در این وضعیت الگوهای از پیش تعیین شده، کارکرد خود را از دست میدهند، نظام هنجاری جامعه مختل میشود و در فضای بیسازمانی و بینظمی اجتماعی، افراد دچار سردرگمی خواهند شد؛ هیچکس وظیفه خود را نمیداند یا نمیتواند برطبق آن عمل کند. در سطح کلان جامعه، بیشتر غیبتهایی که به صورت نوشتاری انجام میگیرد، در به هم ریختن نظم اجتماعی نقش مستقیمی دارند، زیرا روابط را به شدت تحت تأثیر قرار میدهند و موجب جوّ بیاعتمادی افراد، نسبت به یکدیگر میشود.
4)ـ تزلزل موقعیت و منزلت اجتماعی افراد
شخصیت اجتماعی فرد، منوط به چگونگی رفتار و نحوة حضورش، در جامعهای میباشد که در آن زندگی میکند، به طور کلی آن مجموعهای وحدت یافته، از تمامی نقشهایی است که فرد در محدودة پایگاه اجتماعی خویشتن ایفا میکند.[35]
روشن است که غیبت موجب فروریختگی منزلت اجتماعی افراد جامعه میشود، به تعبیر دیگر به واسطه آن کرامت انسانی مورد خدشه قرار میگیرد، جایگاه فرد متزلزل و نقش آن در جامعه مختل میشود؛ زیرا با غیبت شخصیت فرد شکسته شده و نمیتواند در جامعه حضوری فعّال، با نشاط و همراه با کرامت و عزت داشته باشد، همیشه وی فکر میکند، در نزد دیگران تحقیر شده و توانایی انجام امور خود را ندارد. از طرف دیگر اثر غیبت دامنگیر خود انسان غیبت کننده هم میشود، یعنی در واقع در کاستی شخصیت اجتماعی خودش هم مؤثر میباشد. در روایت شریفی آمده است: «لا تغتب فتغتب ولا تحفر لاخیک حفرة فتقع فیها فانک کما تدین تدان»، «غیبت کسی را نکن که غیبت تو را هم بکنند و برای کسی چاه حفر نکن که روزی خودت در آن افتی»، «ایاک والغیبة فانها تمقتک الی الله و الناس و یحیط اجرک»،[36] «از غیبت بپرهیز که در نزد خداوند بیمنزلت نگردی».
5)ـ واگیری اجتماعی
بعضی گناهان در زندگی اجتماعی و فردی و به تعبیر علم اخلاق در انحطاط روحی و کمالات انسانی نقش کلیدی دارند، همان طور که بعضی از اعمال حسنه در ارتقای روحی و صعود معنوی، بسیار مؤثرند. غیبت از آن سنخ گناهانی است که نقش مخربی در روابط اجتماعی دارد، یکی از مهمترین اثرات آن، زمینهسازی برای دیگر گناهان و اشاعة فحشا میباشد که این امر خود موجب «واگیری اجتماعی»[37] یا «سرایت اجتماعی» میشود. از طریق واگیری اجتماعی، پخش عقاید، سوائق احساسات، عواطف و گرایشها در محیط مساعد، امکانپذیر میشود، برخی از هیجانات جمعی، هراس، مد، شایعه و غیره پدیدههایی هستند که اکثر از طریق واگیری پخش میشوند، واگیری عیوب و بدیها، آلودگی خوانده میشود، زمانی که آلودگی به فساد انجامد، عفونت پدید میآید.[38]
غیبت قبح دیگر گناهان را در انظار دیگران میشکند و بیاهمیت جلوه میدهد. یکی از مؤلفههای کارساز و موثر اخلاق اسلامی، سعی انسان در حفظ «حیاء» بین خود و خداوند متعال است که به واسطه آن قبح گناه را در نظر خویش، بزرگ جلوه میدهد تا مرتکب آن نشود. اما غیبت نه تنها زشتی گناه را در خود فرد میشکند، بلکه اشاعة آن به دیگران، موجب تشویق افراد در ارتکاب به آن اعمال میشود. شاید حدیث شریف نبوی که غیبت را از زنا بدتر و قبیحتر جلوه میدهد، به همین خاطر است که غیبت زمینهساز گناهان دیگر شده و موجب یک نوع واگیری اجتماعی میشود، همانند ویروسی که با سرایت به سایر افراد، دیگران را نیز در معرض خطر قرار میدهد.
زیرا از طریق آن، بسیاری از افراد، دیگر گناهان را شناخته و با آن آشنا میشوند و راههای ارتکاب آن را فرامیگیرند و زشتی گناه در نظر آنها فرو میریزد. غیبت در واقع همان اشاعة فحشا و منکرات است که این امر موجب نوعی واگیری اجتماعی میشود. یکی از اصول بنیادین روابط اجتماعی از منظر دین پخش نشدن عیوب مردم و زشتی کردار آنها است، اگر کسی رفتار نابهنجاری مرتکب شود، این امر باید در خفای پنهانی بماند تا به دیگران سرایت نکند، برهمین اساس در معارف دینی پردهپوشی، نادیده گرفتن گناه افراد و عدم نقل آن بسیار سفارش شده است که در این رابطه به چند روایت در چگونگی ساماندهی روابط اجتماعی و الگودهی رفتار جمعی اشاره میگردد:
- «عن امیرالمؤمنین علی (ع) من قال فی مؤمن ما رأته عیناه و سمعته اذناه فهومن الذین قال الله عزوجل أن الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین امنوا لهم عذاب ألیم»[39]، «اگر کسی در مورد انسان (مؤمن) دیگری، آنچه را که خودش با چشمان خود دیده و با گوش خود شنیده نقل کند، این شخص از مصادیق همان افرادی است که خداوند درباره آنها میفرماید: کسانی که دوست دارند، اعمال زشت را در مؤمن شایع کنند، عذاب دردناکی برای آنهاست». بنابراین اگر نقل معلومات خود انسان ممنوع است، چه برسد به آنچه که علم ندارد و صرفاً شنیده است.
- «عن امیرالمؤمنین (ع) انه قال له النبی (ص): لو رایت رجلاً علی فاحشة قال استره، قال إن رایته ثانیاً قال استره بأزاری و ردائی الی ثلاث مرّات، فقال النبی (ص) لا فتی الا علی و قال (ص): اُستروا علی اخوانکم»،[40]«پیامبر از علی(ع) سؤال میکند: اگر مرد زشتکاری را بر زن نابکاری ببینی، چه میکنی؛ علی (ع) فـرمود: آنرا میپوشانم (و نادیـده میانگارم) و پیـامبر (ص) فـرمود: اگر دوبـاره دیدی، چه میکنی؟ علی (ع) فرمود: با عبا و ردایم آنرا میپوشانم، تا سه بار این عمل را نادیده میانگارم. سپس پیامبر (ص) ـ ضمن تأیید این ایده و عمل ـ فرمود: به راستی که جوان مردی، جز علی نیست».
6)ـ ایجاد دشمنی و کینه
در قرآن کریم یکی از کارهای شیطان ایجاد دشمنی وکینه بین افراد است: «إنمّا یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة والبغضاء»،[41] «شیطان میخواهد میان شما دشمنی و کینه افکند».
غیبت موجب بدبینی افراد نسبت به یکدیگر میشود و جو صفا و صمیمیت را به هم میزند که این امر در گروههای کوچک، کاربرد بیشتری دارد. امام خمینی (ره) راجع به ضررهای اجتماعی غیبت میفرماید:
«یکی از مقاصد بزرگ شرایع و انبیای عظام (سلام الله علیهم) که علاوه بر آن که خود مقصود مستقل است، وسیله پیشرفت مقاصد بزرگ و دخیل تام در تشکیل مدینه فاضله میباشد، توحید کلمه و توحید عقیده است و اجتماع در مهامّ امور و جلوگیری از تعدّیات ظالمـانـة اربـاب تعـدّی است که مستلـزم فساد بنی الانسان و خراب مدینه فاضله است و این مقصد بزرگ که مصلح اجتماعی و فردی است، انجام نگیرد، مگر در سایه وحدت نفوس و اتحاد همم و الفت و اخوّت و صداقت قلبی و صفای باطنی و ظاهری و افراد جامعه به طوری شوند که نوع بنیآدم تشکیل یک شخص دهند و جمعیت به منزله یک شخص باشد... مسلمین مأمورند به دوستی و مواصلت و نیکویی به یکدیگر و موّدت و اخوّت و معلوم است، آنچه موجب ازدیاد این معانی شد، محبوب و مرغوب است و آنچه این عقد مواصلت و اخوّت را بگسلد و تفرقه در بین جمعیت اندازد، مبغوض صاحب شرع و مخالف مقاصد بزرگ او است و پرواضح است که این کبیره موبقه]غیبت[ اگر رایج شود، در بین جمعیت موجب کینه، حسد، بغض و عداوت شده و ریشه فساد در جمعیت بدواند، درخت نفاق و دورویی در آنها ایجاد کند و برومند نماید و وحدت و اتحاد جامعه را گسسته کند و پایه دیانت را سست کند و از این جهت بر فساد و قبح آن افزوده گردد».[42]
غیبت علاوه بر اثرات اجتماعی از پیامدهای فردی نیز برخوردار است که به طور فهرستوار اشاره میگردد:
محو شدن حسنات فرد، عذاب اخروی، سنگین شدن بار گناه انسان در قیامت، خروج از تحت ولایت الهی و ورود در ولایت شیطان، عدم قبولی روزه[43]و اختلال در امنیت روانی افراد.
عوامل اجتماعی غیبت
عواملی که زمینهساز رواج و شیوع غیبت میشود، شامل زمینههای فردی و زمینههای اجتماعی میشود. زمینههای فردی از قبیل حسادت، غرور، عادت و غیره از حوزه این نوشتار خارج است، از این جهت صرفاً به عوامل اجتماعی پرداخته میشود.
امام صادق (ع)، علل و زمینههای غیبت را ده چیز شمرده شده است که بعضی از آنها جنبه روانشناختی و بعضی دیگر جنبه جامعه شناختی دارد: «اصل الغیبة تتنوع بعشرة انواع: شفاء غیظ و مساعدة قوم و تهمة و تصدیق خبرٍ بلا کشف و سوء ظن و حسد و سخریة و تعجب و تبرّم و تزیّن، فأن اردت السلامة فاذکر الخالق لا المخلوق فیصیر لک مکان العیبه عبرة».[44]
این عوامل دریک «وضعیت اجتماعی» بروز میکنند. وضعیت اجتماعی[45] وضعیتی است که کنشگران با هم تعامل دارند و به کل مجموعه شناسههایی که کنشگر به آن پاسخ میدهد، (خواه اشخاص، جمعیتها و موضوعهای فرهنگی و خواه خویشتن خویش) بکار برده میشود. وضعیت اجتماعی معطوف به موضوعات اجتماعی است[46]و برحسب گروههای اولیه و ثانویه، متغیر میشود.
هر فردی از افراد جامعه به وسیله تماس اجتماعی[47] در ابتدا به یکی از گروههای اولیه، مانند خانواده[48] و در مرحله بعدی در گروههای ثانویه، تماسهای مستقیم و غیرمستقیم پیدا میکند. در همین گروهها شخصیت و شالوده فردی و جمعی پیریزی میشود. ارزشها و هنجارها از طریق فراگیر و اجتماعی شدن (جامعهپذیری) اندوخته میشود. این گروهها از دو طریق بستر و زمینه غیبت را در جامعه فراهم میآورند:
1)ـ عرفی شدن غیبت
عوامل و پدیدههای اجتماعی، به شکلی دو سویه، از هم دیگر تأثیر و تأثر میپذیرند. از این رو وقتی غیبت از طریق سرایت اجتماعی رواج پیدا کند و عرفی گردد، خود زمینهساز غیبت کردن و افشای عیوب به همدیگر میشود که این امر به نوبه خود موجب بروز یک پدیده و ناهنجاری دیگری به نام «نفاق» میشود؛ یعنی افراد یکدیگر را قبول ندارند و در غیاب هم از یکدیگر غیبت میکنند، اما وقتی با هم مواجه میشوند، چنان با هم برخورد کنند که گویا صددرصد یکدیگر را قبول دارند و مشکلی بین آنها نیست، در حالی که واقع امر این چنین نیست. بعضی از افراد برای اینکه خود را از تهمت برهانند، حاضرند این ویروس اجتماعی (غیبت) فراگیر شود تا راه برای رفتار ناهنجار خودشان باز شود. چنانچه از معصوم روایت شده: «فی ودود لعیوب یحبّون اشاعة معائب الناس»، «صاحبان رفتار نابهنجار، دوست دارند مردم را افشا کنند، تا بدین وسیله عذری و توجیهی برای عیوب خود بیابند».[49] برای مبارزه با عرفی شدن غیبت لازم است در ابتدا، در گروههای اولیه این امر نهادینه شود که غیبت یک رفتار نارواست و موجب میشود که دیگر کنشگران نیز به غیبت واداشته شوند و این عمل به نوبه خود موجب سرایت اجتماعی میشود. بنابراین اگر کنترلی هم لازم باشد، در همین مرحله بهترین وضعیت را ایجاب میکند.
2)ـ بیرون کردن رقیب از صحنه اجتماعی
معمولاً در روابط اجتماعی نوعی رقابت جمعی هم شکل میگیرد، این رقابت اگر براساس اصول و ارزشها باشد، از منظر منابع دینی عملی ارزشی است: «فاستبقوا الخیرات»، اما اگر براساس منافع شخصی و هواهای نفسانی باشد، رفتاری نابهنجار و ضد ارزش است. بعضی از افراد که دارای منطق قوی و راه و رسم صحیحی نیستند، برای اینکه در صحنة رقابت اجتماعی رقیب خود را از صحنه بیرون کنند، با ذکر عیوب آنها و رواج دادن غیبت، این امر را ممکن میسازند. با نگاه آسیبشناختی به مسائل کنونی کشور مشخص میشود، یکی از مشکلات کنونی رقابتهای اجتماعی در کشور ما، از همین نقطه سرچشمه میگیرد.
موارد جواز غیبت
از آنجا که اسلام دین کامل و جامعی است، همه جوانب و اطراف مسائل به خوبی دیده شده و احکام اسلامی همگی بر طبق مصالح و مفاسد بنا نهاده شده است. زمانی مصلحت بیشتر اقتضا میکند، مفسدة کمتر در نظر گرفته نشود و به اصطلاح علمی، مصلحت بیشتر بر مفسده حکومت میکند و دایرة آن را توسعه یا تضییق مینماید. یک مورد زمانی است که مصلحت جمعی لحاظ شود، زیرا مصلحت جمعی بر مصلحت فرد غالب است. موارد استثنای غیبت از همین نوع است، یعنی در بعضی موارد، بنابر مصلحت بیشتر، مفسدة غیبت در نظر گرفته نمیشود و مصلحت فرد، فدای مصلحت جمع میشود و در نتیجه غیبت جایز میگردد. موارد جواز غیبت به اختصار شامل موارد ذیل میشود.
1)ـ نصیحت مشورت کننده
این موارد در جایی است که کسی با دیگری در موضوع خاصی مشورت نماید، فرد طرف مشورت میتواند از شخص مورد نظر، در رابطه با موضوع مشورت حقایقی را بیان کند؛ گرچه این مطالب از مسائلی باشد که افشای آن در حالت عادی غیبت محسوب میگردد. به عنوان نمونه، مشورت در امر ازدواج چون از نظر اسلام امر مهمی است و میبایست بنیان خانواده بر پایههای محکم استوار گردد، میتوان در حد ضرورت از معایب فرد مورد ازدواج بیان کرد تا کسی که قصد ازدواج دارد، اغوا به جهل نشود و با آگاهی کامل ازدواج نماید.
2)ـ نهی از منکر
اگر انسان تشخیص دهد، با غیبت کردن، فردی از گناه خویش منصرف میشود و پشیمان میگردد، غیبتش رواست. در این مواقع غیبت کردن یکی از راههای جلوگیری از منکرات و مصداق نهی از منکر است. البته این امر در زمانی است که سایر شرایط امر به معروف و نهی از منکر وجود داشته باشد، مثلاً بداند احتمال تأثیر دارد و آن فرد غیبت شده از گناه خویش توبه میکند.
3)ـ شخص فاسد
غیبت از کسی که گمره است و گمراه کننده، جایز میباشد کسی که با نشر عقاید باطل و ترویج مبانی باطل، سعی در تخریب معارف دینی و ایجاد بدعت در دین و گمراه کردن دیگران دارد، غیبتش جایز است؛ بدین معنی که میتوان با ذکر نام و خصوصیات فرد، اعتقاد باطل، انحراف فکری و عقیدتی ضررهای گرویدن به او را آشکار کرد و به جامعه معرفی نمود. با نشر کتاب، مقاله و غیره، میتوان مبانی افرادی را که با انواع تفکرات وارداتی و مخرّب، درصدد تضعیف مبانی دینی هستند، مورد نقد قرار داد و افکار آنها را مخرّب اعلان نمود که این امر نه تنها غیبت محسوب نمیگردد، بلکه چه بسا بر علما و اندیشمندان واجب و لازم باشد، زیرا یکی از وظایف علما و اندیشمندان جلوگیری از بدعتها و شیوع افکار باطل و انحرافی است.
4)ـ امنیت اجتماعی
در بعضی شرایط، مصلحت عمومی جامعه اقتضا مینماید، افراد جامعه با هوشیاری و دقت، مراقب امنیت جامعه باشند و مواردی را که مخل به امنیت اجتماعی میباشد، با ذکر نام و خصوصیات در نزد کسانی که وظیفه آنها تأمین امنیت است، بیان کنند. زیرا نمیتوان به خاطر حیثیت یک فرد، کل جامعه را در خطر انداخت و مصلحت یک فرد را فدای مصلحت جمع نمود، در حال حاضر این امر وضعیتی است که کشور ما نیز با آن روبروست و حتی شناساندن و معرفی این افراد به جامعه برای اینکه مردم دشمن را به خوبی تشخیص بدهند، بلامانع است.[50]
راهکارهای عملی رفع غیبت
در راستای مبارزه با غیبت در صحنه اجتماع، باید از راهکارهای ویژهای بهره جست تا در فضای رفتارها و ارزشهای جامعه جوابگو باشد. همه راهکارهای دفع غیبت، در این مسیر هستند که ضد ارزش و ضد اخلاقی بودن این پدیده نامطلوب را در سطح جامعه نهادینه کنند؛ زیرا در سیر فرایند تغییر ارزشها، گاهی اوقات رفتار ضد ارزشی تبدیل به ارزش میگردد، در این مورد باید هنجار سازان جامعه تلاش کنند تا غیبت را امری مذموم، هنجارشکن و ضد ارزشی معرفی نمایند.
1)ـ نظارت و کنترل اجتماعی
به نظر میرسد در مورد غیبت بهترین نوع نظارت اجتماعی، از نوع «نظارت غیررسمی» است، در نظارت غیررسمی، کنترل آن پدیده به نهادها و تأسیسات غیررسمی مثل دادگاه و پلیس واگذار نمیباشد، بلکه خاستگاه نظارت آن معطوف به نظارت جمعی همه افراد جامعه، نسبت به رفتارهای یکدیگر است. کاملتـرین مصداق ایـن نظارت، همان است که قـرآن کریـم معرفی میکنـد: «و تـواصوا بالحق و تـواصوا بـالصبر»،[51]«مؤمنـان یکدیگر را بـه صبـر و حق سفارش میکنند». در واقع مؤمنان مواظب یکدیگر هستند و مردم همدیگر را به خیر و دوستی راهنمایی میکنند.
یکی از ابزارها و مکانیسمهای مهم کنترل اجتماعی، «امر به معروف و نهی از منکر» است. امر به معروف و نهی از منکر دارای سه مرحله میباشد: قلبی، زبانی و یدی. گرچه مرحله سوم وظیفة حکومت اسلامی است، اما دو مرحله دیگر به تک تک اعضای جامعه واگذار شده، به این که فرد به هنگام دیدن نابهنجاری و تخریب ارزشها، در ابتدا از درون ناراحت شود که ضد ارزشها تبدیل به ارزش شدند و در مرحله بعدی به شخص متجاهر به گناه، به صورت شفاهی و لسانی تذکـر دهـد. امـر به معروف نقش مهمی در تلطیف فضای معنـوی جامعه ایفـا مینماید.
2)ـ روش تذکار
یکی از روشها و ابـزارهای بسیـار منـاسب که قـرآن معرفی میکنـد و در جلوگیری از انحرافات بسیار مؤثر است، روش «تذکر و یادآوری» است.
مفهوم این راهکار عملی، به صورت فردی بدین معنی است که انسان مرتب به خودش یادآوری کند که این رفتار ارزشی یا آن رفتار ضد ارزشی است، زیرا با گذشت زمان، بسیاری از مسائل فراموش میشود و قبح یک رفتار کمرنگ میگردد، دراین فضا بهترین راهکار توجه و یادآوری است. تفاوت این راهکار با قبلی آنجاست که در راهکار قبلی جرم یا ناهنجاری اتفاق میافتاد، آنگاه تحت نظارت و نهی از منکر واقع میشود، اما کارکرد این روش قبل از وقوع جرم و بروز ناهنجاری است و خاصیت پیشگیری را دارد. این روش قرآنی که متأسفانه مورد غفلت قرار گرفته، بسیار مؤثر است. در سطح کلان، این امر وظیفه هنجارسازان جامعه است. به عنوان نمونه، براساس روش تذکار قرآنی لازم است در رسانهها، نمازهای جماعت و ...، هر روز یا هر هفته، یک روایت در مورد قبح غیبت خوانده شود، تا زشتی این عمل بیشتر از پیش آشکار گردد.
3)ـ تشویق صالحان و تنبیه غافلان
این راهکار که مستفاد از قرآن میباشد، به معنای تنظیم روابط اجتماعی است تا کسانی که پایبند ارزشها هستند و رفتار آنها مطابق قاعده و قانون است، مورد تشویق همه افراد جامعه به ویژه هنجارسازان جامعه قرار گیرند و در طرف مقابل هنجارشکنان مورد تنبیه قرار بگیرند. بهترین تنبیه هنجارشکنان «بایکوت اجتماعی» است. کسانی که غیبت میکنند، هرزهگو و سخن چین هستند، آنها نمیبایست در شبکه روابط اجتماعی جایگاهی داشته باشند. نهادهای اجتماعی، نسبت به افرادی که با غیبت کردن نظم اجتماعی را به هم میزنند، به گونهای برخورد کنند که آنها جایگاه خود را از دست بدهند. قطع ارتباط با آنها و ترتیب اثر ندادن به نتایج حرفهایشان، بهترین طریقه تنبیه میباشد.
4)ـ مسئولیت اجتماعی برای حفظ حقوق دیگران
باید توجه داشت که غیبت کردن، حقی برای دیگران ایجاد میکند، بدین معنی که شخص غیبت کننده موظف است، حقوق شخص غیبت شده را که ضایع کرده است، جبران نماید و به گونهای شخصیت اجتماعی او را که با غیبت خدشهدار شده است، احیا و جبران نماید، همچنین شنونده غیبت موظف است، از حقوق فرد غیبت شده دفاع کند و او را تنها رها نکند، زیرا وی نیز مسئول حفظ حقوق دیگران است و نباید بگذارد در پیش روی خودش، این حق ضایع گردد.
همة این راهکارهای عملی، در جهت فرهنگ پذیر کردن زشتی غیبت است و زمانی این راهکارها بیشترین نتیجه را خواهند داد که از نهاد خانواده شروع شود؛ زیرا همان طور که مطرح گردید، اعتقادات و باورهای هر فردی به وسیله تماس اجتماعی شکل میگیرد که بیشترین این تماس از سوی خانواده است. بنابراین خانواده در این فرهنگ پذیر کردن نقش مستقیمی دارد و سپس بر حسب اولویت تماسهای اجتماعی، این امر مهم بر عهدة مدرسه، رسانه، نهادهای فرهنگی و به طور کلی همة متولیان فرهنگی است که آنها میتوانند در ابتدا از طریق اصلاح خویش و سپس با بکارگیری راهکارهای مؤثر، گامی مهم در دفع این پدیدة نامطلوب بردارند.
فهرست منابع:
- القرآن الکریم.
- امام خمینی، روحالله: «چهل حدیث»، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، 1368.
- انصاری، شیخمرتضی:«مکاسب»، قم، انتشارات دهاقانی، 1374.
- بیرو، آلن: «فرهنگ علوم اجتماعی»، باقر ساروخانی، تهران، چاپ دوم، کیهان، 1370.
- کلینی، محمدبن یعقوب: «اصول کافی».
- جبلی عاملی زینالدین «شهید ثانی»: «کشف الریبة عن احکام الغیبة»، انتشارات مکتبة الامام الامیرالمؤمنین(ع)، بیتا.
- عمید، حسن: «فرهنگ فارسی»، انتشارات امیرکبیر، چ دوم، 1363.
- گولد، جولیوس؛ کولب، ویلیام ل.:«فرهنگ علوم اجتماعی»، انتشارات مازیار، چاپ اول، 1376.
- محمدی ریشهری، محمد: «میزان الحکمة، مکتب الاعلام اسلامی»، قم،مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، 1362.
- نراقی، محمدمهدی: «جامعالسعادات»، چاپ نجف، 1368 ه..ق.
پی نوشتها:
1 - عمید، ص 748.
[2] - انصاری، ص 122 .
[3] - نراقی، ص 288.
[4] - شهید ثانی، ص24.
[5] - انصاری، ص125.
[6] - ر.ک: شهید ثانی، ص 38.
[7] - همان، ص40 به بعد.
[8] - همان، ص40.
[9] - حجرات،12.
[10] - امام خمینی، ص 259.
[11] - محمدی ریشهری، ص 332.
[12] - همان، ص 333.
[13] - همان، ص 334.
[14] - امام خمینی، ص 259.
[15]- norme
[16]- abnormal
[17]- values
[18]- crime
[19]- law
[20]- deviance
[21]-social interaction
22 - گولد؛ کولب، ص150.
[23]- social values
[24]- behavior
[25]- believe
[26] - ر.ک: ثقةالاسلام کلینی، ج 2، صص 350 به بعد.
[27] - social cohesion
[28] - گولد؛ کولب، ص904.
[29] - بیرو ، ص 400.
[30] - شهید ثانی، ص 34.
[31]- social disorganization
[32]- social order
[33]- order
[34] - ر.ک: گولد؛ کولب، ص 860.
[35] - ر.ک: بیرو، ص 370.
[36] - محمدی ریشهری، ج 7، صص 333-332.
[37] - social contagion
[38] - ر.ک: بیرو، ص 348.
39 - انصاری، ص120.
[40] - محمدی ریشهری، ج 7، ص 336.
[41] - مائده، 91.
[42] - امام خمینی، ص 264.
[43] - ر.ک: محمدی ریشهری، ج 7.
[44] - شهید ثانی، ص57 .
[45]- social situation
[46] - ر.ک: گولد؛ کولب، ص 894..
[47]-social contact
[48]- family
[49] - محمدی ریشهری، ج7، ص 336.
[50] - نک: شهید ثانی.
[51] - العصر، 3.